.
#اربعین
#زبانحال_حضرت_زینب
با سر رسیده ام ، تن بی سر، حسین من
پرپر شدم ، شکوفه ی پرپر، حسین من
خاکم به سر که بی تو نفس می کشم هنوز
ریزم غبار قبر تو بر سر ، حسین من
مانند لحظه ای که به جسمت فتاده است
افتاده روی فبر تو خواهر ، حسین من
می خواهم از خدا که به قربانتان شود
این نیمه جان مانده به پیکر ، حسین من
فریاد می زنم زفراقت ، مرا ببخش
خوابیده روی سینه ات اصغر ، حسین من
زینب فدای این ادب اکبرت شود
افتاده روی پای تو اکبر ، حسین من
با گریه ی سکینه و با ناله ی رباب
برپا شده مصیبت و محشر، حسین من
جای رقیه کاش فدای تو می شدم
آن شب که سر زدی تو به دختر ، حسین من
با شعله ای زخطبه ی آتشفشانی ام
آتش زدم به جان ستمگر ، حسین من
با تو من از مدینه سفر کرده ام،روم
بی تو کجا به شهر پیمبر ، حسین من
با ناله می نوشت «وفایی» زحالتِ
این خواهر بدون برادر ، حسین من
#سیدهاشم_وفایی✍
.
.
#نوحه_سنتی
#اربعین
#زبانحال_حضرت_زینب
از شام و کوفه آمد، حسین خواهر تو
افتاده ام به روی، قبر مطهر تو
یک اربعین نبودم حالا ببین کبودم(2)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(2)
تنها امید جانم، دراین سفرتوبودی
بایک نگه زنیزه، برصبرمن فزودی
ای قبله گاه رازم بعدازتومن چه سازم(2)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(2)
روزی که پیکرت را، درخاک وخون کشیدند
درپیش زهرا ، سرازتنت بریدند
تنت به خاک صحرا سرت بروی نی ها(2)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(2)
باچهره های نیلی، بادرد بی شماره
برگشته اند طفلان، باگوشهای پاره
گرچه زپافتادند ضعفی نشان ندادند(2)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(2)
ای بی کفن زدست، غمت سبوگرفتم
پیراهن تنت را، من ازعدو گرفتم
بگرفته ام به سینه باخود مدینه (2)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(2)
بادیدن مزارت، سوزد همه وجودم
مثل رقیۀ تو، ای کاش مُرده بودم
ازبسکه داغ دیدم دل ازجهان بریدم(2)
ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر
#سیدهاشم_وفایی ✍
👇
.
#شور #زمینه #لطمه_زنی
#زبانحال_حضرت_زینب
#شور_امام_حسین
#اسارت
#اربعین
توو کوچه ها ، پرم شکست
بسکه زدن با سنگا سرم شکست
به زخممون ، نمک زدن
رقیـتـــو نامردا کتک زدن
حسین حسین
امان از این ، یهودیا
هلهله میکردن روبه روی ما
می خندیدن ، به دخترات
می رقصیدند پیش چشم خواهرات
حسین حسین
سوزوندنم ، تو شهر شام
زینب و بردن توو مجلس حرام
یه نانجیب ، جلو رباب
روی سرت با خنده میریخت شراب
حسین حسین
چشام شده ، یه کاسه خون
خوردی از اون نامرد چوب خیزرون
منو ببخش ، حسین من
نشد که کاری بُکنم تو رو زدن
حسین حسین
#عباس_قلعه ✍
👇
.
#اربعین
آورده ام به کوی تو جان دوباره را
جانی که دیده است غم بی شماره را
برخیز یا اخا و ببین قامتم خمید
ای پاره تن ببین جگر پاره پاره را
من ذکر آب آب تو یادم نمیرود
آه تو آب کرد دل سنگ خاره را
یادم نمیرود که یکی پشت خیمه رفت
بر روی دست داشت سر شیرخواره را
جسمی که زیرو رو شده با سُمّ اسب رفت
دیدم به روی پیکر تو ده سواره را
آن کس که نیزه را به گلوی تو زد حسین
بُرد از دو گوش دختر تو گوشواره را
از روی ناقه دختر تو خورد بر زمین
یک بی حیا رسید و زد آن ماهپاره را
از کعب نیزه کتف یتیمت کبود شد
بستند دشمنان به سویش راه چاره را
وای من از محل یهودی نشین شام
دیدم به دستشان دف و چنگ و نقاره را
یادم نرفته است به بزم حرامیان
بر دختر تو تیر نگاه و نظاره را
#محمد_اسدی ✍
#زبانحال_حضرت_زینب
.
.
#زمزمه
#اربعین
پاشو برادر ببین که از راه رسیده مهمون
با رُخ نیلی با تنِ مجروح با چشم گریون
برگشتمحسین
منیکهچهل روزه که بیبرادر گشتمحسین
منیکهچهلروزه از غم تو سرگشتهمحسین
منیکهچهلروزهبعدتومُضطر گشتم حسین
یه اربعینه داداش آواره ی صحراهام
دویدم از بس رو خار رمق نداره پاهام
حسین مظلوم من
_______________________________
ازوقتیدقکرد کنجخرابه رقیّه سادات
طوری شکستم عصای دستم شدن یتیمات
موهام شد سفید
شبی که سر تو با طبق توی ویرونه رسید
شبیکهرقیه دسترو زخمای حلقومت کشید
شبیکه دختر تو گرسنه و تشنه شد شهید
موهام شد سفید
کفن ندادن واسش هرچیکهخواهشکردم
بااونلباسسوخته گُلت رو خاکشکردم
حسین مظلوم من
_______________________________
چها نکردن خودتکهدیدی چی بگم ازشام
زینبو بازار زینبو تحقیر زینبو دشنام
غربت تا کجا؟
هیجسارتبهبابامونمیکرد شمر بی حیا
سر تو چندین بار اُفتاد از روی نیزه ها
مگه یادم میره اون چوبدستی و طشت طلا
غربت تا کجا؟
طنابوبازویمن اصلاًمگهامکانداشت؟
کاشکهغمهای من یه نقطهیپایانداشت
#زبانحال_حضرت_زینب
✍ #محمد_قاسمی
.
#زبانحال_حضرت_زینب
#اربعین
#غزل_مرثیه
مرگ من بود دمی کز تو جدایم کردند
در همان گوشه ی گودال, فدایم کردند
دوستانم که نبودند بگریند به من
دشمنانم همگی گریه برایم کردند
من که خود, راهنمای همه عالم بودم
سر خونین تو را راهنمایم کردند!
هر کجا خواستم از پای در افتم, دیدم
کودکان دست گشودند و دعایم کردند
خجلم از تو که گم گشته امانتهایت
بر سر خار دویدند و صدایم کردند
گریهها داشتم از دوری روی تو, ولی
خندهها بود که بر اشک عزایم کردند
همرهانم که گرفتند غبار از محمل
همه در خاک فتادند و رهایم کردند
تا دَم مرگ, طرفدار تو بودم ای دوست
دشمنان, یکسره تحسین به وفایم کردند
این اسارت همه جا عزّت من بود حسین
که پیام آور خون شهدایم کردند
“میثمم” کوس شهی بر همه عالم زدهام
سرفرازم که در این کوی, گدایم کردند
✍️غلامرضا سازگار
🎤#استادمجیدطاهری
👇
.
#زمینه
#بیست_و_هشتم_صفر
#زبانحال_حضرت_زینب «س»
و #امام_حسن «ع»
➖➖➖➖➖➖
بند1:
ای ماه دلم
دردا تو بگو
فقط یه بار دیگ به خاطر دل غمین و زارم
غربت میباره
از نیم نگات
دیگ داداش بیشتر از نمیتونم دووم بیارم
ارامش من
درمون دلم
چجور اروم بشه دلی که هی بهونتو میگیره
یک بار که شده
حرفاتو بزن
با خواهرت اخه اونم یه عمره که به غم اسیره
بگو از یه دل زار و مضطر
از اون روزی که رفتی با مادر
چه بلایی سرش اوردن که
نگاهت خیره میشد به اون در
بگو از کوچه و از آزارش
بگو از یه در و از مسمارش
بگو از رد پا روی چادر
بگو رو زمین افتاد گوشوارش
بگو برای زینبت
از گریه های هرشبت..داداش حسن جان
غریب کوچه ها حسن
➖➖➖➖➖➖
بند2:
دست از دل من
بردار خواهرم
نمیدونی چیا دیدم تو کوچه های تنگ و باریک
یادم نمیره
اون لحظه ای که
یه بی حیا با یه غلاف به ما میشد تو کوچه نزدیک
با اخم و غضب
با داد و هوار
یه ضربه با غلاف میزد یه ضربه با لگد به پهلوش
پیش چشم من
افتاد رو زمین
دیدم که از فشار ضربه ها چجوری رفته از هوش
دیگ دنیا سرم اوار میشد
کاشکی سهم من اون مسمار میشد
از اون روز اثر ضربه روی
صورت مادر اشکار میشد
بابا رو دست بسته میبردن
مادر و جلو چشمش ازردن
سند فدکو پاره کردن
حق مادرمونو میخوردن
حالم خرابه زینبم
جونم رسیده بر لبم..واویلا مادر
غریب کوچه ها حسن
➖➖➖➖➖➖
بند3:
گریه نکن ای
اروم دلم
بذار این اشکاتو برا یه روزی که بی کس و یاری
اشکم میریزه
واسه روزیکه
بدون عباسو حسین میون کوچه و بازاری
روضه بخونم
از روز بلا
اون وقتی که سر حسینو میبینی به روی نی ها
غوغا میشه و
از تل میبینی
داره میاد با خنجری والشمر جالس علی
ته قتلگاه تنها،بی یاور
تن خسته و پر زخم و بی سر
توی اوج فشار و سختی ها
میبینی که تو گوداله مادر
یاد روزی که میشی بی یاور
به غارت میره گوشوار و معجر
میکشه غارت اون دست بافی
که بوده یادگاری مادر
میاد یه روز تو کربلا
سر حسین رو نیزه ها..غریب مادر
غریب مادری حسین
➖➖➖➖➖➖
#حسین_روشنازاده
#اهواز
.👇
www.maktab-zakerin.blogfa.com.wav
21.88M
.
#زمزمه
#فاطمیه
#زبانحال_حضرت_زینب
شمع شام تار زینب - مادر بیمار زینب
می کشد من را سکوتت - مادر من مادر من
از چه مادر دلغمینی - در نماز آخرینی
دیدنی باشد قنوتت - مادر من مادر من
اشک غربت می چکد از چشم بابای غریبم
در کنار بسترت در ناله ام یجییبم
مادر قامت کمانم - می زنی آتش بجانم
مادر زینب به روی زینب خود دیده بگشا
دارد امشب مادرم حال پرستارت تماشا
*
مادر قامت خمیده - از چه رنگ تو پریده
هست و بود زینبی تو - مادر من مادر من
من پرستار تو هستم - در کنار تو نشستم
از چه رو جان بر لبی تو - مادر من مادر من
مادر بیمار من ناز تو با جان میخرم من
تا نفس دارم میان خانه راهت میبرم من
ای همه هستم فدایت - دستم من باشد عصایت
این چنین ره رفتنی در خانه ما کس ندیده
دست تو در دست من اما شود پایت کشیده
*
بسته ای چشمان تر را - بسته ای بار سفر را
تا سحر از غم نخفتی - مادر من مادر من
می روی از آشیانه - از حدیث تازیانه
رفتی و باکس نگفتی - مادر من مادر من
می دهی بوی خزان ای لاله از غم فسرده
از چه مادر می زنی امشب نفس اما شمرده
من کجا و خانه داری - من کجا و سوگواری
مادرم بار دگر بوسه بزن بر روی زینب
با همان دست شکسته شانه کن گیسوی زینب
#سید_محسن_حسینی ✍
.
.
﷽
#زمینه
#حضرت_زهرا
#زبانحال_امام_حسن
#زبانحال_حضرت_زینب
بنداول
از زبان امام حسن علیه السلام:
الهی دستش بشکنه
اونکه بهت سیلی زده
میگن مگه پسر نداشت؟
پاشو برای من بده
بلند شو پیر هیجده ساله
ببین بابا علی یاور نداره
یه جور دیگه نگام می کنن اینا
نذار بگن حسن مادر نداره
خیلی بهت وابسته ام
بری حسن می میره ها
عجل وفاتی میشه نگی؟
بگی گریه م میگیره ها
آه و واویلا آه و واویلا
بند دوم
از زبان حضرت زینب سلام الله علیها:
گریه ی زینب و ببین
پاشو موهامو شونه کن
دستتو تو دستم بذار
دوباره کارِ خونه کن
برا من زوده خونه داری
مگه چند سالمه من مادر؟
بهت گفتم ؟ یه چند روزیه
نمیره بابایی سمت در
خیلی بهت وابسته ام
بری زینب میمیره ها
عجل وفاتی میشه نگی؟
بگی گریه م میگیره ها
آه و واویلا آه و واویلا
📝 #حسین_عیدی ✍
.👇👇
.
#غزل_مرثيه
#حضرت_زهرا
هم ، دستِ تو افتاده است از كار مادر
هم ، كارِ اين خـانه شده بسيار ، مادر
روزت شبيه نيمي از روي تو شب شد
از بس كه ديدي روز و شـب آزار مادر
طوري گُلابِ چشم تو پاشـيد بر در
كه از خجـالت ، سُرخ شد ديـوار مادر
درخون نشستي،سِيلِ خونين راه افتاد
از چشـمهاي حيــدر كــرّار، مادر
تنها خدا، تنهاپدر، تنها تو ،هستيد
---تنهــاتر از تنهـاترين سردار ، مادر
در خواب ديشب از لب مُحسن شنيدم
رازي كه پنهان كردي از مسمار مادر
بادردِ سر، بادردِ گردن، دردِ پهلو
هر شب نشستي تا سحر بيدار مادر
مي سوزد از هُرم تنت لبهاي زينـب
مي بوسَمَت اين روزها هربار مادر
حالا كه بابا رفته بيرون جانِ بابا
يك لحظه اين پوشيّه را بردار مادر
تنها نه سقفِ خانه،مي دانم پس از تو
دنيا شود روي سرم آوار مادر
از پاي اين بستر رسيدم پاي مـقتل
ديدم كه سالارم شده بي يار مادر
آن دم كه ديدم شمر آمد سمت گودال
شـد بند قـلبم پاره ، چشـمم تار مادر
خون حُسينت را درون شـيشـه كردند
سرنيزه هاي وحشي و خونخوار مادر
#محمد_قاسمی ✍
#زبانحال_حضرت_زینب
.
.
#زمزمه
#حضرت_ام_البنین
#زبانحال_حضرت_زینب سلام الله علیها با بی بی ام البنین سلام الله علیها
پهلوونو توو کوچه دیدن
شنیدنش سخته یا دیدن
بابامو با طناب کشیدن
شنیدنش سخته یا دیدن
چه بی خبر مادرو کشتن
شنیدنش سخته یا دیدن
چهل نفر مادرو کشتن
شنیدنش سخته یا دیدن
در خونمونو سوزوندن
شنیدنش سخته یا دیدن
بازوی مادرو شکوندن
شنیدنش سخته یا دیدن
امالبنین به زخم قلب ما نمک زدن
مادر مارو با بهونهی فدک زدن
یه پا به ماهو توی خونمون کتک زدن
****
مادر ببین گیسو سپیدم
تو شنیدی و من میدیدم
افتادو من از جا پریدم
تو شنیدی و من میدیدم
از خیمه تا مقتل دویدم
تو شنیدی و من میدیدم
خوردم زمین و بعد رسیدم
تو شنیدی و من میدیدم
مثل هلال نو خمیدم
تو شنیدی و من میدیدم
از پهلویش نیزه کشیدم
تو شنیدی و من میدیدم
توو فکرمه هنوز چقده تنگه قتلگاه
حسینمو غریب گیرش آوردن بی پناه
دیدم رو سینشه یکی با چکمهی سیاه
****
ام البنین یاسمو چیدن
شنیدنش سخته یا دیدن
سرو با حوصله بریدن
شنیدنش سخته یا دیدن
مادر نبودی سرو بردن
شنیدنش سخته یا دیدن
برا سرش خورجین آوردن
شنیدنش سخته یا دیدن
حسینو رو خاکا کشیدن
شنیدنش سخته یا دیدن
مرکبا رو سینش دویدن
شنیدنش سخته یا دیدن
دیدم که نعل اسب، داره تنش رو میبره
یه نانجیب داره، پیراهنش رو میبره
یکی سر یتیم حسنش رو میبره
****
#محمود_اسدی_شائق ✍
.👇
1403092312.mp3
13.69M
#شور | اومدم با کوله بار غم
#زبانحال_حضرت_زینب
جمعه ۲۳ آذر ۱۴۰۳
مداح : #حسین_طاهری
اومدم با کوله بارِ غم
با یادِ غمِ اهلِ حرم
یاد مشک و پرچم و علم
وای وای وای
اُمُّالبنین، بیا بشین کنارِ زینب
تا بشنوی روضۀ قلب زارِ زینب
خسته و بیرمق رسیدم و بزار که
سرشو روی زانوهات بزاره زینب
اُمُّالبنین، مشکِ دریده
اُمُّالبنین، دستِ بریده
شنیدنش سخته یا دیدن
اُمُّالبنین گریۀ مادر
سه شعبه و حنجرِ اصغر
شنیدنش سخته یا دیدن
نمیبرم قاسمو از یاد
که زیرِ سُمِّ اسبا جون داد
پیکر در هم، ارباً اربا
گذاشتن رو عبای بابا
اُمُّالبنین، همه گلامو چیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن
***
به خدا تو کوفه مُردم و
بس که تازیونه خوردم و
سوغاتی برات آوردم و
وای وای وای
این یه تیکه پارچه یه روزی یه پیراهن بود
این پیراهن دست بافتۀ مادرِ من بود
با اینکه این پراهنو داداش به تن کرد
ولی سرآخر دیدمش عریان بدن بود
اُمُّالبنین، هقهقِ اطفال
خودم تو خیمه، دلم تو گودال
از خیمه بیرون دویدم
مرکب بیصاحبو دیدم
اُمُّالبنین، آروم نموندم
خودمو تا مقتل کشوندم
اُمُّالبنین، بگم یا بسه
دیدم یکی رو سینش نشسته
اُمُّالبنین، مُردم دَمادم
دوازده ضربه ...
اُمُّالبنین، همه گلامو چیدن
شنیدن کی بود مانند دیدن