.
🏴 #زمزمه #زمینه یا #شور شهادت ام المصائب #حضرت_زینب کبری سلام الله علیها
#زمزمه_حضرت_زینب
#زمینه_حضرت_زینب
#شور_حضرت_زینب
#آه_و_واویلا
🏴بند اول
آه و واویلا
میره زینب از دنیا
شده چشماشم دریا
یاد روز عاشورا
آه و واویلا
اومده جونم رو لب
که داره میاد امشب
برادر پیشت زینب
برام از تو یه یادگار،مونده اونم پیرهنته
میبوسم بو میکنمش،آخه بوی تورو میده
مثل من هیچکی اینقدر،رنج و مصیبت ندیده
مثل من هیچکی اینقدر،توی دنیا داغ ندیده
دیدم حسین جان
داغتو من یه نیمه روز
تو که رفتی من آب شدم
برادر بی تو روز به روز
دیدم حسین جان
شمر نامرد و که رسید
خنجرو رو گلوت گذاشت
سرتو از قفا برید
مظلوم حسین جان ای عزیزم برادرم
🏴بند دوم
آه و واویلا
دم آخر بی تابم
یاد جسمت افتادم
مثل تو زیر آفتابم
آه و واویلا
کجایی نور عینم
ببینی رو به قبلم
بیا پیشم حسینم
داره جون میده خواهرت،بیا بالا سرم حسین
یه سال و نیم دوری ازم،نمیشه باورم حسین
آرزوم این بود که یه بار،ببینم تو کنارمی
بیا رو پات باشه سرم،غریب مادرم حسین
سالار زینب
تشنه لب ای برادرم
میشه آروم دلم اگه
بکشی دست روی سرم
سالار زینب
بی کفن ای برادرم
میگه حسم کنارمی
میکشی دست روی سرم
مظلوم حسین جان ای عزیزم برادرم
🏴بند سوم
آه و واویلا
میونه دریای خون
افتاده بودی و شمر
اومد از مقتل بیرون
آه و واویلا
سرت از تن جدا شد
پیکرت رو خاکا موند
نوبت مرکب ها شد
جلو چشمای من زدن،سرتو روی نیزه ها
جلو چشمای من بودی،روی نی تا شام بلا
بمیرم واست که تنت،شده پامال مرکبا
بمیرم واست که شده،کفنت قطعه بوریا
سالار زینب
تشنه لب ای برادرم
میشه آروم دلم اگه
بکشی دست روی سرم
سالار زینب
بی کفن ای برادرم
میگه حسم کنارمی
میکشی دست روی سرم
مظلوم حسین جان ای عزیزم برادرم
۱۴۰۲/۱۱/۰۵
#وفات_حضرت_زینب
✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی
👇
.
🏴سبک #زمزمه یا #واحد_سنگین روضه ای شهادت #حضرت_زینب کبری سلام الله علیها
#زمزمه_حضرت_زینب
#واحد_حضرت_زینب
#ام_المصائب_زینبم
،
🏴بند اول
ام المصائب زینبم
اونکه بلا دیده منم
اونکه به غم اسیره و
کرب و بلا دیده منم
ام المصائب زینبم
مادر رنج و غصه هام
یه سال و نیمه میگذره
که غصه داره کربلام
یه سال و نیمه
که گریه میکنن با من اهل مدینه
یه سال و نیمه
که بی قراری میکنه دلم تو سینه
بگم من از کدوم غمام
که گفتنش سخته برام
ظاهر من نشون میده
که پیر دشت کربلام
(ام المصائب زینبم)
🏴بند دوم
من دیدم از روی جفا
هجده سرو رو نیزه ها
با دسته بسته رفتم از
کربلا تا شام بلا
با تازیونه و به زور
رد شدم از محله ها
زخم زبون شنیدم از
اون شامیای بی حیا
یه سال و نیمه
که میگذره از اون روزای تلخ برا من
یه سال و نیمه
که مونده آثار کبودی روی این تن
چی بگم از شام بلا
چی بگم از نامحرما
بزم یزید بی حیا
چشای هرزه ی اونا
(ام المصائب زینبم)
#وفات_حضرت_زینب
✍♩کربلایی امیرحسین سلطانی
👇