eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
بیایید و بخوانید،‌ کتیبه‌ها به دیوار نوشته‌اند زینب،‌ رسیده سر بازار بیا بهر تماشا، ببین یوسف زهرا واویلا ٤ ثواب دو زیارت، به زائرت رسیده یکی پیکر بی سر، یکی سر بریده تویی حاصل زینب، امان از دل زینب واویلا ٤ «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج»
فتنه و بیداد و بلا بود شام سخت‌تر از کرب و بلا بود شام شام بلا تیره‌تر از شام بود عصمت حق در ملأ عام بود ساز و نی و نغمه و آهنگ بود دسته گل سنگدلان سنگ بود خلق به دور اُسرا صف زدند کوچه به کوچه همگی کف زدند فاطمه‌های حرم فاطمه زخم زبان مرهم زخم همه هرکه به آن خسته دلان رو نهاد زخم زبانی زد و دشنام داد خنده به رأس شهدا می‌زدند سنگ به ناموس خدا می‌زدند قافله تا وارد دروازه شد داغ جگر سوختگان تازه شد پای سر رهبر آزادگان عید گرفتند زنازادگان آل ابوسفیان در هَلهَله آل رسول الله در سلسله وای ندانم که چه تقدیر بود دست خدا در غل و زنجیر بود ماه سر نیزه پدیدار بود یا سر عباس علمدار بود چهره چو خورشید بر افروخته از عطشِ تشنه لبان سوخته دوخته چشم از سر نی بر حسین محو شده، غرق شده در حسین دیدۀ اطفال به سیمای او چشم سکینه شده سقّای او مانده سر نیزه به حال سجود مهر جبینش شده محو از عمود دیدۀ اکبر سر نی نیم باز مانده به لب‌هاش اذان نماز هرکه به خورشید رُخَش چشم بست گفت که این سر، سر پیغمبر است رأس امام شهدا نوک نی کرده چهل مرحله معراج، طی زلفِ غباریش پر از بوی مُشک لعل لبش خشک‌تر از چوب خشک ماه خجل از رخ نورانیش سنگ زده بوسه به پیشانیش هیچ شنیدید که از گَرد راه پرده کشد باد به رخسار ماه هیچ شنیدید که در موج خون صورت خورشید شود لاله گون رخ زگل زخم، بهاران شده وجه خدا ستاره باران شده اشک همه سیل شد از سرگذشت خون، دل "میثم" شد از این سرگذشت «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 نخل میثم .
بیایید و بخوانید،‌ کتیبه‌ها به دیوار نوشته‌اند زینب،‌ رسیده سر بازار بیا بهر تماشا، ببین یوسف زهرا واویلا ٤ ثواب دو زیارت، به زائرت رسیده یکی پیکر بی سر، یکی سر بریده تویی حاصل زینب، امان از دل زینب واویلا ٤ «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» فتنه و بیداد و بلا بود شام سخت‌تر از کرب و بلا بود شام شام بلا تیره‌تر از شام بود عصمت حق در ملأ عام بود ساز و نی و نغمه و آهنگ بود دسته گل سنگدلان سنگ بود خلق به دور اُسرا صف زدند کوچه به کوچه همگی کف زدند فاطمه‌های حرم فاطمه زخم زبان مرهم زخم همه هرکه به آن خسته دلان رو نهاد زخم زبانی زد و دشنام داد خنده به رأس شهدا می‌زدند سنگ به ناموس خدا می‌زدند قافله تا وارد دروازه شد داغ جگر سوختگان تازه شد پای سر رهبر آزادگان عید گرفتند زنازادگان آل ابوسفیان در هَلهَله آل رسول الله در سلسله وای ندانم که چه تقدیر بود دست خدا در غل و زنجیر بود ماه سر نیزه پدیدار بود یا سر عباس علمدار بود چهره چو خورشید بر افروخته از عطشِ تشنه لبان سوخته دوخته چشم از سر نی بر حسین محو شده، غرق شده در حسین دیدۀ اطفال به سیمای او چشم سکینه شده سقّای او مانده سر نیزه به حال سجود مهر جبینش شده محو از عمود دیدۀ اکبر سر نی نیم باز مانده به لب‌هاش اذان نماز هرکه به خورشید رُخَش چشم بست گفت که این سر، سر پیغمبر است رأس امام شهدا نوک نی کرده چهل مرحله معراج، طی زلفِ غباریش پر از بوی مُشک لعل لبش خشک‌تر از چوب خشک ماه خجل از رخ نورانیش سنگ زده بوسه به پیشانیش هیچ شنیدید که از گَرد راه پرده کشد باد به رخسار ماه هیچ شنیدید که در موج خون صورت خورشید شود لاله گون رخ زگل زخم، بهاران شده وجه خدا ستاره باران شده اشک همه سیل شد از سرگذشت خون، دل "میثم" شد از این سرگذشت «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 نخل میثم .
امیر حسین یعقوبیان: حورا و طناب؟ وای بر من قرآن و شراب؟ وای بر من ناموس پیمبر و کنیزی در شام خراب؟ وای بر من در پیش نگاه چند دختر چوب و لب باب؟ وای بر من پیشانی ماه و ضربت سنگ خورشید و خضاب؟ وای بر من «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» 📚 نخل میثم
. . چوب ستم بر این سر اَنوَرمزن یزید تیر اَلم به جان پیمبر مزن یزید این سر که نیست از زدنش بر تو واهمه بودی مدام زینت آغوش فاطمه باشد هنوز لعل لب او چو کَهربا از بس کشید تشنگی این سر به کربلا تنها همین نه از تو به این سر عتاب شد از هر سری به این سر بی کس عذاب شد از ضرب سنگ کینۀ این قوم پور کین این سر بسی ز نیزه فتاده ست بر زمین این سر که آفتاب از او کرده کسب نور خولی نهاده است به خاکستر تنور این سر که داده بوسه بر او سید اَنام آویختند بر درِ دروازه‌های شام این سر که دیده این همه جور مُعاندین او را رواست چوب زدن؟ در کدام دین؟! بنما ز کردگار، تو آزرمی ای یزید! از روی جدّ او بنما شرمی ای یزید! زینب چو دید کِشت امیدش ثمر نکرد آهش به آن ستمگرِ دل‌سخت اثر نکرد آخر به طعنه گفت بزن خوب می‌زنی ظالم به بوسه‌گاه نبی چوب می‌زنی «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 دیوان جودی ................... فلک!با عترت خیر البشر،لختی مدارا کن مدارا کن به‌ آل ‌الله و شرم از روی زهراکن ره‌ شام است‌در پیش‌وهزاران محنت‌اندر پی به‌‌اهل‌البیت‌رحمی،ای‌فلک‌در کوه‌وصحراکن شب تاریک و مرکب ناقۀ عریان، به آرامی بران اشتر؛ نگویم مهد زرّینْشان، مهیّا کن شب اَرطفلی ز پشت‌ناقه بر روی‌زمین افتد به‌‌آرامی‌بگیرش‌دست‌وبیرون‌خارش از پا کن فلک! آن شب که خر‌‌گاه ولایت را زدی آتش دوکودک‌ازمیان‌گم‌شد،بگرد،ای چرخ! پیدا کن شود مهرومهت‌گم،ای‌فلک‌ازمشرق و مغرب بجوی این ماه‌رویان و دل زینب، تسلّا کن به‌صحرا‌ ام‌ّ‌کلثوم است‌وزینب‌هردو در گَردش توهم‌بااین‌دوخاتون،جست‌و‌جودرخاروخاراکن گمانم زیر خاری هر دو جان دادند با خواری به زیر خار، گل‌های نبوّت را تماشا کن «اللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّک‌َالفَرَج» «اللهم العَن الجِبت والطّاغوت والنّعثل» 📚 دیوان صبوری .
. ای چشمهای هرزۀ شامی، حیا کنید ناموسِ اهلبیت و تماشا! اِبا کنید این ازدحامِ زشتِ اَراذل برای چیست بر آل پاک فاطمه کمتر جفا کنید ما را اسیرِ خارجی و بَرده خوانده اید شرم از امامِ قافلۀ مصطفا کنید عمامۀ امام زمان زیر شعله سوخت رحمی بحال سید مظلوم ما کنید بارانِ سنگها سرِ ما را نشان گرفت یک بار هم نشد که هدف را خطا کنید جای سرِ بریده مگر زیر دست و پاست بهتر که جایشان به سرِ نیزه ها کنید دَف میزنید و هدیه به رقاصه ها دهید خون تا به چند بر جگر هَل اَتا کنید دورِ کجاوه ها سرِ بابا چه میکند این داغدیدگان حرم را رها کنید با آستین حجابِ حرم حفظ شد،چرا با اهلبیت فاطمه اینگونه تا کنید یک صبح تا غروب، اهانت بما بس است دیگر برای قافله یک راه وا کنید ذکر علی اگر که گناه کبیره است پس لااقل حقوق پیمبر ادا کنید از کوچۀ یهود و نصارا حذر دهید تا چند ناروا به دلِ ما روا کنید جشن و سرور و خنده و تحقیر و ناسزا قدری حیا ز قاری قرآن ما کنید ما را محلِ برده فروشان روا نبود یک ذره یادِ روز عذاب خدا کنید شاعر:محمود ژولیده ✍ ___________ .
۲۱ در شام غم آورده اند جمع اسیران را بر نیزه ها سر شهیدان را همراه شان دل پریشان را در شام بلا شور و همهمه است زخم زبان ها بر لب همه است در رو به روی زینب حسین بر نیزه رأس پور فاطمه است آه واویلتا امان ز شام۴ در شام غم دشمن دین حق چو مجنون است ظلم و ستم بر همه افزون است دل همه اهل حرم خون است خورشید ولا روی نیزه هاست خون دل خاندان مصطفاست بهر خاندان آل عبا بدتر از کربلا شام بلاست آه و واویلتا امان ز شام۴ در شام غم آنان که جاهل و بد و پستند دست همه اهل حرم بستند قلب گل فاطمه بشکستند روز اهل حرم به شهر شام گشته از ظلم و کینه همچو شام بر سر و روی آل مصطفی سنگ کینه زنند ز روی بام آه و واویلتا امان ز شام۴ در شام غم صبر همه اهل حرم کم شد نصیب شان غصه و ماتم شد قامت ساجدین ز غم خم شد آتش ظلم و کین زبانه زد یتیمانش را بی بهانه زد بر اسیران دشت کربلا با کعب نی و تازیانه زد آه و واویلتا امان ز شام۴ .👇
‍ . 🔊 فوق العاده سوزناک... ⭕ متن:امان از این شام، امان از... 🎙️ 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃 امان از این شام، امان از دشنام زدن زن‌ها رو، همه از رو بام امان از بازار، امان از آزار به ما خندیدن، میون انظار با دست‌وپای بسته شامیا میبردن مارو بین کوچه‌ها از رو نیزه دیدی سرم شکست واویلا از دست یهودی‌ها وااای دخترت رو میزدن خواهرت رو میزدن رو نِی هِی جلو رباب اصغرت رو میزدن واای، الشام، الشام، الشام 🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴🌴 امان از سنگا، امان از دستا کبود و نیلی، شد اعضای ما امان از مردا، امان از زنها دیدم اشکاتو، به‌روی نِی‌ها دیدم تو بازار حراجیا انگشترت رو دست شامیا دردم اینه با سوت و هلهله بردن مارو بزم شراب خا وااای میزدش، چه بی‌امون رو لبت، با خیزرون مِی میریخت، روی سرت روبرو، نگاهمون وااای دخترت رو میزدن خواهرت رو میزدن رو نِی هِی جلو رباب اصغرت رو میزدن الشام، الشام، الشام، واای 👇
. ■ روایت | مثل حیدر □ محمدعلی بقایی✍ بس که خورشید موپریشان است آفتاب عراق سوزان است رنگ عوض کرده پیکرت حتما چونکه در قتلگاه عریان است... رفت میدان برادری تنها آمد اما از او سری تنها باقی قصه بعد تو این است راه شام است و خواهری تنها هیچ روزی شبیه شام نشد دختر حیدر احترام نشد هر چه رفتیم صبح تا سرشب کوچه پس کوچه ها تمام نشد بس که شد کوچه های شام شلوغ دورمان بود از اتهام شلوغ معجرم خاک و خون گرفت که بود سرم از سنگ های بام شلوغ آبروی قبیله را بردند بانوان جلیله را بردند سر عباس تا به نیزه نشست دست بسته عقیله را بردند صحبت از معجر و نقاب گذشت بر سرم کامل آفتاب گذشت به خدا نصف جان شدم از شرم تا که آن مجلس شراب گذشت خواهرت شعله های در دیده از همان ابتدا خطر دیده این غبار مبارزه است حسین معجرم رنگ خاک اگر دیده من به دلهای مرده جان دادم به همه راه را نشان دادم مثل حیدر که فتح خیبرکرد کوفه و شام را تکان دادم همه ی خلق در امان من است عفت و عاطفه نشان من است کوفه وشام بدر و احزاب است ذوالفقار علی بیان من است از یتیمان سپاه آوردم باغم و سوز و آه آوردم کاروانی پر از ستاره و ماه سمت شام سیاه آوردم .
02.mp3
5.2M
سلام الله علیها کاش در دروازه ی ساعت زمان می ایستاد نیزه ها می رفت اما کاروان می ایستاد کاش وقتی قلب زینب روی نیزه می تپید قلب دنیا می گرفت وناگهان می ایستاد کوفیان دیدند،وقتی لب به گفتن می گشود ناگهان زنگ شتر ها از تکان می ایستاد کائنات انگار تحت امر زینب می شدند آن چنان که گفته اند:«آب روان می ایستاد» او که با صبر وغرور وهمت زهرایی اش باحجابش روبروی دشمنان می ایستاد زینبی که خطبه ها را حیدری می خواند وبعد روی حرفش چون علی تا پای جان می ایستاد با وجودی که غمی سنگین به روی شانه داشت هم چنان می ایستاد و هم چنان می ایستاد روضه ی گودال را اصلا نخوانم بهتر است شمر در خون می نشست اما سنان می ایستاد *** حرمله آتش به پا میکرد در قلب حرم بر بلندی ها که با تیر و کمان می ایستاد آفتاب داغ می تابید بر تن ها،ولی قاتل خورشید زیر سایبان می ایستاد بیت آخر سهم خولی می شد و با خواندش بر زمین میخورد وقتی روضه خوان می ایستاد .
. حس می کنی زمین و زمان گریه می‌کنند وقتی که جمع سینه‌زنان گریه می‌کنند این سو داغ اکبر و آن سو غم حبیب در ماتم تو پیر و جوان گریه می‌کنند این سیل، سیل اشک عزادارهای توست چون ابر با تمام توان گریه می‌کنند تو کیستی که در غم از دست دادنت مردان ما شبیه زنان گریه می‌کنند با یاد آن نماز جماعت که خوانده‌ای گلدسته‌ها اذان به اذان گریه می‌کنند در ماتم اسارت زینب عجیب نیست سرها اگر به روی سنان گریه می‌کنند شاعر: ✍ تو کیستی که در غم از دست دادنت، مردان ما شبیه زنان گریه میکنند.. در ماتم اسارت زینب عجیب نیست، سرها اگر به روی سنان گریه میکنند .
. 🏴سبک مصیبت اهل بیت علیهم السلام اول ماه صفر ورود کاروان اسرا به 🏴بند اول رسیده به شام بلا کاروان ای امان آجرک الله حضرت صاحب العصرو زمان عمه جانت رسیده،پشت دروازه ی شام بچه هارو آورده،میونه این ازدحام دخترارو آورده،بین انظار عوام/وای...حسین رسیده خسته زینب،تا بشه بی احترام بریزن رو سرش سنگ،جای گل از روی بام بشنوه از زبون،شامیا لفظ دشنام/وای...حسین 🏴بند دوم شده به رنگ خون تو ای حسین آسمون شده از این درد و بلا خواهر تو قد کمون چی گذشته به زینب،چه بلاهایی دیده دیده از غم رقیه،شده قامت خمیده بی برادر به اینجا،با حقارت رسیده/وای...حسین توی بازار شام و،کوفه اینارو بردن چقد از مردماشون،سنگای شامی خوردن بازم از روی نیزه،سرو پایین آوردن/وای...حسین ✍️🎵کربلایی امیرحسین سلطانی ✍️کربلایی مجید آقاجانی 👇
. سه روز است آب و غذایی نخوردیم نشستیم و جای کبودی شمردیم سه روز است ما جای خوابی نداریم به جز آستین ها حجابی نداریم دعا کن کسی بین معبر نباشد اگر هست از مردم شر نباشد ببین باز کردند دروازه هارا دعا کن من و  بچه هارا... نگارا! عجب ازدحامی عجب پست هایی عجب لات هایی عجب مست هایی عجب جای تنگی عجب طبل جنگی عجب دستهایی عجب چوب و سنگی دل شام ازینکه اسیریم شاد است دلم سوخت.. رقاصه دورم زیاد است بگو نیزه دارت نخندد به دردم قرار است تا کی به کوچه بگردم؟! کسی نیزه میزد به پهلوم در راه.. کسی درمیاورد ادای مرا آه.. امان از اسیری امان از غریبی روی صورتم چنگ زد نانجیبی چه میشد درآن کوچه دیگر نبودی که من هو شدم بین مشتی یهودی خودت کور کن چشم آن ساربان را خودت لال کن آن زن بد دهان را ابالفضلِ ما بود و خشمی خروشان که رفتیم بازار برده فروشان.. من از دخترانت خجالت کشیدم چگونه بگویم چه حرفی شنیدم ✅سید پوریا هاشمی-محرم۱۴۰۲
‍ . ای سایبان من سرت حسین جان برس به داد خواهرت حسین جان گشته ام نیمه جان وای از این شامیان مظلوم حسینم از کوفه بدتر کوچه های شام است خاکستر و آتش به روی بام است بین چه کرده با ما یهود و نصارا مظلوم حسینم ذُریه ی زهرا شده گرفتار آل علی کجا و کوچه بازار از روی نی ببین خواهرت دلغمین مظلوم حسینم   ✍ 👇
. ▪️ و ▪️ ▪️بنداول▪️ رفتی عزیزم من رو نبردی کاش مرده بودم وقتی تو نیزه خوردی آتیش افتاده روی سرم حسین حسین حسین حسین بی‌ حیا پره دور و برم حسین حسین حسین حسین ای وای از بی کسی تو کوچه های این شام ای وای از ازدحام و ناسزا و دشنام (شدم آواره ای شهید بی گناهم به کی تکیه کنم کجایی تکیه گاهم) ▪️بنددوم▪️ از روی بام و از روی دیوار من می خورم سنگ بگو بیاد علمدار تو محله ی یهودیام حسین حسین حسین حسین مرگم و من از خدا می خوام حسین حسین حسین حسین می بینی ای حسین که نیلی و کبودم این بوده جرم من که عاشق تو بودم (شدم آواره ای شهید بی گناهم به کی تکیه کنم کجایی تکیه گاهم) ‌۱۴۰۳ ✍ مشابه سبک زیر خوانده می‌شود 👇