eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. مژده مژده که زمین باز مصفا شده است غرق در رائحه ی جنت الاعلی شده است موسم شادی ذریه ی زهرا شده است که دوباره پسر فاطمه بابا شده است باز هم فاطمه در خانه ی ارباب آمد گل بریزید که ریحانه ی ارباب آمد گل بریزید محبان اباعبدالله آمده روح و دل و جان اباعبدالله سوره ی کوثر قرآن اباعبدالله (عیدی ماست به دستان اباعبدالله) جشن میلاد رقیه ست بگیرید برات بفرستید به زهرای سه ساله صلوات خانه ی وحی شد آباد مبارک باشد به حسین این شب میلاد مبارک باشد به علی اکبر و سجاد مبارک باشد که خدا خواهرشان داد مبارک باشد عمه بر گردن او چار قل انداخته است رویش از بوسه ی عباس گل انداخته است این جگرگوشه ی طاهاست خدا می داند ناز پرورده ی باباست خدا می داند مظهر ام ابیهاست خدا می داند اشبه الناس به زهراست خدا می داند پسر فاطمه رویش که تماشا می کرد یاد از مادر خود حضرت زهرا می کرد ای رخت ماه دل آرام و دل آرای حسین باعث دل خوشی و خنده ی لب های حسین ذکر خوابت همه شب نغمه ی لالای حسین جای خوابت همه جا سینه ی سینای حسین وه چه زیباست در آغوش پدر خفتن تو پدرت گفت به قربان پدر گفتن تو (ای شکوفایی هر گل زِ شکوفایی تو) قمر هاشمیون مات دل آرایی تو دختر فاطمه محو رخ زهرایی تو جان عالم به فدای دل بابایی تو پدر از دیدن تو سیر نگردد هرگز عمر صد نوح کند پیر نگردد هرگز گر خداوند دو عالم به پیمبر نازد مصطفی نیز به زهرا و به حیدر نازد به حسین و حسنش ساقی کوثر نازد پسر ساقی کوثر به تو دختر نازد چقدر انس ، سکینه به تو خواهر دارد نتواند که نگاه از رخ تو بر دارد در تو شد فاطمه تکرار رقیه خاتون دختر سیدالاحرار رقیه خاتون زینت دوش علمدار رقیه خاتون ملجاء خلق گرفتار رقیه خاتون آمدی تا گره از کار همه باز کنی پدرت هی بخرد ناز و تو هم ناز کنی حیف و صد حیف که عمر تو به دنیا کم بود روز میلاد تو با گریه و غم توأم بود مادرت رفت زِ دنیا و نصیبت غم بود بعد مادر پدرت بهر تو مادر هم بود مثل امشب تو در آغوش پدر جا داری یک شبی هم تو به دامن سر بابا داری ای پدر دست نداری بکشی بر سر من با سرت آمده ای نیمه ی شب در بر من پُرِ زخم است شبیه سر تو پیکر من شده یک دفعه بگو باز به من دختر من خوب شرح سفرت از سر و رویت پیداست جای سرنیزه هنوزم به گلویت پیداست .