YEKNET.IR - roze - shabe 5 moharram1399 -banifatemeh.mp3
2.76M
🔳 #روضه سوزناک #محرم
🌴حال منو پریشون حال عموم میکنه
🌴دیر برسم دیگه شمر کارو تموم میکنه
🎤 #سید_مجید_بنی_فاطمه
✅حضرت قاسم (علیه السلام)
🔻محمد سهرابی
تا نیزهای غریب عنان مرا گرفت
پهلوی من نشست و نشان مرا گرفت
میرفت تا که فاش؛ پدر خوانمت عمو!
سُمّ فرس رسید و دهان مرا گرفت
گویند بو کشیدن گل؛ مرگ مؤمن است
بوی خوش دهان تو جان مرا گرفت
من سینه ام دُکان محبّتفروشی است
آهنفروش از چه دُکان مرا گرفت
دشمن که چشم دیدن ابروی من نداشت
سنگی رها نمود و کمان مرا گرفت
از پیرهای زخمی جنگ جمل رسید
هرچه رسید و عمر جوان مرا گرفت
لکنت نداشت من که زبانم ز کودکی
مومِ عسل چگونه زبان مرا گرفت؟
چون کندوی عسل بدنم رخنه رخنه است
این نیشهای نیزه توان مرا گرفت
پر شد ز خاک سُمّ فرس چشم زخم من
ریگ روان، همه جریان مرا گرفت
#حضرت_قاسم علیه السلام
#محمد_سهرابی
#محرم_۹۹
jjjjj.mp3
13.4M
بخش سوم #واحد
ارباب بی کفن ای دور از وطن ای
.
#صوتی #محرم #یا_حسین
#حاج_محمود_کریمی
#ما_ملت_امام_حسينيم
h.mp3
7.66M
بخش چهارم #واحد
با اقتدار پشت حسین ایستاده ایم
.
#محرم #یا_حسین
#حاج_محمود_کریمی
#ما_ملت_امام_حسينيم
4_5830322120390870092.mp3
31.61M
#سخنرانی
شب پنجم محرم الحرام
حجت الاسلام #عالی
.
#صوتی #محرم #یا_حسین
#ما_ملت_امام_حسينيم
☑️ #حجت_الاسلام_عالی
.👆
💥 #شور
🎤حاج #محمود_کریمی
🏴 #امام_حسین(ع)
تو این هوای شرجی از آه
تو این هوای ابری از غم
دوای دردم اشکه انگار
دارم دوباره زنده میشم
عشق حسینی شدنه
گریه مناجات منه
سینه زنیم پر زدنه
"کربلا کربلا کربلا کربلا"
برای درد اگه دوا نیست
دردا اگه یکی دو تا نیست
دلم خوشه به خونه ی تو
هیچ جا شبیه کربلا نیست
من هوا خواهِ توام
مبهوت درگاه توام
مسافر راه توام
"کربلا کربلا، کربلا کربلا"
با روسیاهیام خریدی
دلمو بس که مهربونی
تا حالاشو خودت آوردی
بقیشم خودت میدونی
من طرفدار توام
غلام دربار توام
مال ِعلمدار توام
"یاحسین یاحسین یاحسین یاحسین"
هرجا به هر هدف برم من
تو دنیا هر طرف برم من
آروم نمیگیرم تا اینکه
یک کربلا نجف برم من
شیعه ی حیدری ام
عاشق این برتری ام
هلاک این نوکری ام
"یاعلی یاعلی یاعلی یاعلی"
.
شالبافان شب ششم محرم-Segment 1.mp3
7.9M
|⇦•باد وقتی که بر آن ..
#روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفس حاج حسن شالبافان
.
|⇦•باد وقتی که بر آن ..
#روضه و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفس حاج حسن شالبافان •✾
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
لا حول ولا قوة الا بالله العلي العظيم حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكیلُ نِعْمَ الْمَوْلى وَ نِعْمَ النَّصیرُ
دیگه کم کم داریم نزدیک عاشورا میشیم آقاجان دل ما تو حرم شماست .. خیلیا الان تو حرمش دارن عرض ادب میکنن .. عیبی نداره ؛ شیخ جعفر شوشتری رحمت الله علیه فرمود هرجا شما برای ابی عبدالله گریه کنید یا نام حسین رو ببرین همانجا تحت قبه اباعبدالله .. لذا بیاین امشب پشت سر شهدا بریم کربلا امشب .. قرارمونَم باب القبله باشه .. اجازه بدید ماهم بریم داخل حرم ..
به سرازیریِ باب القبله
سرازیریِ قبرم آقا ، منو تنها نگذار
به شلوغی شبایِ جمعه ت
تو شلوغیِ قیامت جانا ، منو تنهانگذار
منو تنها نگذار ،
من از این تنهایی میترسم
منو تنها نگذار ،
بی تو از هر جایی میترسم
آبرودادی کن
که من از رسوایی میترسم
آبروی دوعالم .. آبروی دوعالم ..
دیشب و امشب شبِ کریم اهلِ بیته .. ای کاش یه روزی بیاد از مدینه خادم ها بیان تو جلسات ، پرچم عتبه مقدس حسنی رو بیارن .. آخ ای بی حرم حسن .. ای بی کفن حسین ..
روایت از امام حسن علیه السلام که هر کسی هر حاجت دنیایی داشت چی کار کنه؟! آقا فرمودن استغفار کنید با استغفار گره از کارتون باز میشه لذا به فرموده امام مجتبی دستتُ بیار بالاتر از سرت خدایا به ناله هایِ امشب مادرشون زهرا الهی العفو ...
شبی ای کربلایی پیش ما باش
میون گریه ها و روضه ها باش
شبی شالی بکش رویِ چشامون
شبی هم جای ما کربُبَلا باش
برای گریه هاتون گریه کردیم
برا اشکِ چشاتون گریه کردیم
دو شب صاحب عزامون یه غریبه
برا دردش براتون گریه کردیم
یابن الحسن .. یابن الحسن ..
رفیقم رفیقایِ قدیمی
رفاقت خوبه اما با کریمی
بیا امشب غریبونه بخونیم
یتیمی آی یتیمی آی یتیمی
وقتی اون مرد شامی میخواست بره امام حسن فرمود فلانی داری میری رو ما حساب کن «اَلْاِمَامُ اَلْاَنِیسُ الرَّفِیقُ وَ الْوَالِدُ الشَّفِیقُ وَ الْاَخُ الشَّقِیقُ» .. امام بهترین رفیق، بهترین پدر، بهترین برادر میتونه برا تو باشه ..
زمان امام صادق طرف نجاست خورده بود دهانش بوی بد می داد یهو دید آقا داره از تو کوچه میاد خودشو گم کرد چیکار کنم الان منو ببینه ابروم میره .. میگن آقا نزدیک شد تنها کاری که تونست انجام بده پشتشو کرد به آقا ، میگن یهو دید یه دستی آروم اومد رو شونش گفت فلانی تو هر حالی ام هستی از ما روبرنگردون ..
خدا میدونه ما بی تو یتیمیم
اگه بابا داریم اما ما یتیمیم
بزار امشب یتمونه بخونم
بیا آقا بیا آقا .. یتیمیم
بیا یابن الحسن دورت بگردم ..
امشب از قاسمی برات بگم که شب عاشورا همه ی اصحاب دوره ابی عبدالله حلقه زدن .. ارباب منو شما از بین دو انگشتِ مبارک نشون داد فردا رو ..
هرکسی یه حرفی زد یه سوالی پرسید .. یهو دیدن قاسم ابن الحسن عرضه داشت عمو جان ؛ گفت جانم پسرم فردا عموجان منم شهید میشم یانه؟ یه نگاه بهش کرد گفت قاسمم اگه شهید بشی شهادت در نظر تو چگونه است؟ یه نگاه کرد عرضه داشت: احلی من العسل ..
فرمود آره عموجان تو شهید میشی .. فردا به بلای عظیم دچار میشی .. تا این حرفُ شنید هی یه نگاه به اصحاب کرد یه نگاه به عموجانش گفت الحمدالله بلایِ عظیم فردا برا منه ..
باد وقتی که بر آن حلقه گیسو افتاد
دید در قلب حرم باز هیاهو افتاد
دید ده بار زمین بوسه زده پاییش را
بسته بر بازوی خود هدیه ی بابایش را
بنویسد که خورشید نقابش شده است
باز زانوی اباالفضل رکابش شده است
به جز این پیراهنش نیست نیازی هم نیست
زره ای قد تنش نیست نیازی هم نیست
#حاج_حسن_شالبافان
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
👇
.
باد وقتی که بر آن ..
#روضه و توسل به #حضرت_قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ۹۸ به نفس حاج حسن #شالبافان •✾
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
آفتاب عاشورا که زد ، جنگ که شروع شد یکی یکی رفتن علی اکبر رفت ، همه رفتن شهید شدن .. هی میومد تو خیمه دارالحرب نگاه میکرد میگفت عمو پس چیشد من کی برم؟!.. اومد محضر عموجانش گفت عموجان اجازه هست یه چیزی بگم عمو شما دیشب به من قول دادی .. من تاصبح خوابم نبرده تاصبح قرآن خوندم هی شمشیرمُ صیقل دادم .. هی به همه گفتم فردا منم میرم میدان اینجا دیدن حسین نشست بغلش کرد .. نوشتن انقدر ابی عبدالله گریه کرد فغشی علیهما .. حضرت از حال رفت ..
اینجا بهش گفت باشه عموجان برو بگو مادرت آمادت کنه .. دیدن رفت تو خیمه اومد بیرون عباس آمد جلو زینب آمد جلو ، هرکاری کردن نه خودی نه زره ای اندازش نبود .. ابی عبدالله فقط تنها کاری که کرد عمامه ی امام حسنُ دورِ سرش بست ،بعد یه نگاه بهش کرد دید چقدر زیبا شده گفت صبر کن عمو جان ، تحت الحنک عمامه رو باز کرد جلوی صورتش نقاب کرد .. اومد سوار بشه یه نگا به عباس کرد گفت سوارش کن .. عباس بلندش کردلا حول ولا قوة إلا بالله .. رفت تو دل دشمن یه عده گفتن این کیه اومده .. پاش به رکاب نرسیده صدازد : إن تَنکرونی فأنا ابنُ الحسنِ سِبطُ النَّبیِّ المُصطفی المؤتَمَن ..
یهو پیرِمردا گفتن حسن !! پسرِ حسن !! یه نامردی یه نگاه به ازرق شامی کرد گفت ازرق برو کاره خودته بهش برخورد به قول ما وقت نیست چهار تا پسر داره یکی یکی پسراشُ فرستاد همه رو به درک واصل کرد ..
بگذارید رود حوصله اش سر رفته
چه نیازی به زره داشت به حیدر رفته
آنکه مانندِ علمدار جگر دارد اوست
آنکه شمشیر حسن رابه کمر دارد اوست
رخصتی تا دهدش سمت عمو می آید
چقدر بیرق عباس به او می آید
رجزی خواند بدانند بلاغت دارد
شیر بر طرز کمین کردنش عادت دارد
شد جمل بال همه ریخت حسن را دیدن
یال و کوپال همه ریخت حسن را دیدن
ازرق شامی اگر چهار پسر آورده
چه خیالی ست علی تیغ دودم آورده
تا که هر ضربه ی او زیر گلو چرخید
زودتر از همه تکبیرِ عمو می پیچید
هرضربه ای میزد عباس میگفت الله اکبر .. یه وقت دیدن ازرق داره میاد تارسید جلو قاسم ، قاسم ابن الحسن یه چرخی زد گفت ازرق شامی که میگن تویی؟!.. گفت الان داغتُ به دل مادرت میزارم ..
گفت تو هنوز رزمُ بلد نیستی ، بند کفشت بازه .. میگن ازرق یه لحظه سرشُ اورد پایین چنان یه ضربه به فرقش زد ..
باد وقتی که بر آن حلقه ی گیسو افتاد
سنگ باران شد و میدان به هیاهو افتاد
یه نامردی گفت اینطوری فایده نداره حریفش نمیشیم .. بگو سنگ بارونش کنن ..
نه توانیست به دستُ نه رکابیست به پا
نیزه ای خورد از این سو و از اون سو افتاد
همچین که خورد زمین یه وقت صداش بلند شد .. یا عماه .. عبارت مقتل اینه روایت میگه حضرت مثله باز شکاری اومد .. باز شکاری خصوصیتش اینه هم سریع و تیز میاد ، هم چشماش زود هدف رو پیدا میکنه .. من یه سوال می پرسم بلای عظیمی که بهش دیشب گفت حضرت تا رسید ، دید این اسبا هی از این طرف به اون طرف میرن .. تارسید به قاسم دید داره پاهاشو به زمین میکشه .. اخ امان از این دیر رسیدن .. این دیر رسیدنا چه کرده با اهلبیت .. بگم یکی دوتا شو؟!
مدینه مولا تو مسجد بود یه وقت دید حسین به سر میزنه .. بابا بیا مادرم رو زمینِ .. علی دویید تو خونه دید پاهای زهرا رو به قبله ست .. میگن مولا نشست کنار فاطمه ، هرچی صداش زد دیر رسیده بود دید فاطمه جواب نمیده .. میدونید مولا چیکار کرد؟! یه نگاه به اسماء کرد گفت بچه هامو ببر بیرون ..
اسماء میگه بچه هارو بردم بیرون ، دیدم علی قهرمان خیبر دو زانو نشست محضر فاطمه ...
عمامه از سرش برداشت خیلی حرفه بالاییِ عبا از دوشش درآورد هی گریه میکنه ..
ممنونم اگر نروی ..
میمیرم اگر بروی ..
به سمت گودال از خیمه دویدم من
شمر جلوتر بود دیر رسیدم من
سرِ تو دعوا بود پیراهنُ بردن ..
یه وقت دیدن ابی عبدالله از کنار قاسم بلند نمیشه آخه تا بغلش کرد دید ای وای پاهاش داره به زمین کشیده میشه .. دید همه استخوان هاشئ خورد کردن ...
حالا تو همین حالِ قشنگت ، شبه ششم ماه ، شبه یتیم نوازیِ .. هر حاجتی داری به نیابت از شهدا و علما و امام زمان پنج مرتبه
اللهم عجل لویک الفرج .
ــــــــــــــــــ
#حاج_حسن_شالبافان
#روضه_حضرت_قاسم_علیه_السلام
#شب_ششم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
👇👇
4_6010269889904772821.mp3
6.33M
در تحولات عالَم، کسانی میتوانند همراه با امام بمانند که بزرگتر از دنیا باشند و آمدوشدِ این حادثهها و این اتفاقات، آنها را زیرورو نکند.
کسی که _ به تعبیر ضربالمثل _ با یک مویز، گرمیاَش میشود و با یک قاشق ماست هم سردیاَش میشود، چطور میخواهد با امام همراه شود؟
#استاد_میرباقری:
«ما یک عهدها و قرارهای بزرگی در پیش داریم. انسانی که میخواهد در کنار امام زمان باشد باید بزرگ باشد و #شرح_صدر پیدا کند والا نمی تواند با حضرت همراه باشد. سیدالشهداء(ع) فرمودند: : «مَنْ کانَ فِینَا بَاذِلًا مُهْجَتَهُ وَ مُوَطِّناً عَلَى لِقَائِنَا نَفْسَهُ فَلْیرْحَل مَعَنا». کسی که آماده کوچ کردن از این دنیا نیست، نمیتواند امام را همراهی کند.
کسی که نگاهش در حد دنیاست، و به تعبیر آن ضربالمثل، با یک مویز گرمیاَش میشود و با یک قاشق ماست هم سردیاَش میشود، فایده ندارد؛ کسی که به این زودیها و در این حوادث، جابهجا میشود، نمی تواند کنار امام بایستد.
خدا رحمت کند، یک استادی داشتیم، درباره #حضرت_مسلم میگفتند این آدمهای بزرگ، با تحول احوال، ذرهای دگرگونی در آنها ایجاد نمیشود؛ دیروز هجده هزار نفر با او بیعت کردند و بعد، حداقل هفت هشت هزار نفر پا به رکابش آمدند، و شب وقتی از مسجد به بیرون میآید، تنهاست، اما هیچ تحولی در او پیدا نمیشود؛ همان شجاعت و همان استواری در او هست؛ نه تردید میکند، نه شک میکند، نه سست میشود.
در این تحولاتی که در عالَم پیش میآید، کسانی میتوانند بمانند که #بزرگ باشند و آمدوشدِ این حادثهها و این اتفاقات، آنها را زیرورو نکند.»