eitaa logo
مجمع الذاکرین مداحان کشوری و بخش پیربکران شهرستان فلاورجان اصفهان
3هزار دنبال‌کننده
7.5هزار عکس
9.3هزار ویدیو
1هزار فایل
مجمع ذاکرین مداحان بخش پیربکران بسیج مداحان آموزش مداحی امام حسین(ع)محل کلاس پایگاه بسیج کرافشان حوزه شهید بهشتی چهارشنبه شبه ساعت ساعت ۱۹/۳۰ مداح اهل بیت مهدی عباسی شماره تماس مجتبی موسوی ونهری: 09130857625 لینک کانال: @madahanpirbakran
مشاهده در ایتا
دانلود
. شده به پا دردلم، خیمه ی درد و بلا اشک چهل ساله ام، چکیده برکربلا قیام گریه ،به پا نمودم دمی بدون، گریه نبودم من پسر خون خدایم حافظ خون شهدایم به ذکر کرب وبلا، گرم عبادتم من حافظ سرسبزی، باغ شهادتم من به اشک خود ره، به ظلم بستم سفیر خون ، حسین هستم من پسر خون خدایم حافظ خون شهدایم زسلسله پای من، اگرچه سائیده شد گردنم از سلسله، اگرچه رنجیده شد غم وبلارا، به جان خریدم سرپدر را به نیزه دیدم من پسر خون خدایم حافظ خون شهدایم عمه میان مقتل، زود به دادم رسید به یاری خداوند ، روح به جانم دمید وگرنه آن جا ، جان داده بودم برای مردن ، آماده بودم حافظ خون شهدایم من پسر خون خدایم به راه شام کوفه ،هزار غم دیده ام زکوفی وشامیان ، بسی ستم دیده ام زخم زبان و، سنگ لب بام زده بجانم ، شراره دشنام من پسر خون خدایم حافظ خون شهدایم ز روی نی پدر بر، عمه نظاره می کرد دیدۀ خودرا ز اشک، پر از ستاره می کرد علم به دوش ،قیام او بود کوه صبور تمام ام بود حافظ خون شهدایم من پسر خون خدایم سرم اگرسوخت از، شراره ی شامیان شرربه جانم زده، نظاره ی شامیان امان امان از، درد و غم شام محارم ما، درملاء عام من پسر خون خدایم حافظ خون شهدایم خون دل ماشده، روان زچشمان ما نیمه ی شب شد پدر، خرابه مهمان ما امان زظلم ، بنی امیّه مصیبتی شد، غم رقّیه من پسر خون خدایم حافظ خون شهدایم من که جگرپاره از، کودک وگهواره ام توهم بیا زهرکین برجگر پاره ام نیامدی و،چه دیرکردی مرا زهجران ،تو پیر کردی من پسر خون خدایم حافظ خون شهدایم ✍ 👇
. بخوان حسين غريبم ،كه سخت دل گيرم نگاه كن كه زداغت ،چه خسته و پيرم به رحل نيزه توقرآن بخوان ،عزيز دلم كه باز از نفس اطهرتو جان گيرم چه غافل ند چنين مردمی كه پندارند به سنگ كينه ی خود می كنند تحقيرم بخوان مفسر قرآن،« لِيُذهِبَ عَنكُم» بخوان و شرح بده آيه ای ز تطهيرم بخوان «ولّيكم الله»را،كه تا از جهل كسی دگر نگشايد زبان به تكفيرم كمان ابرويت از سنگ شاميان بشكست دگرمخوان كه غمت می زند به دل تيرم مخوان كه خون ز گلويت به نيزه می ريزد قسم به قطره ی خونت زعمرخود سيرم فرشتگان به تو کردند اقتدا ، ازعرش نمازعشق بخوان با صدای تكبيرم چگونه باتو بگويم كه غيرت اللهی كشيده ديده ی نامحرمان به تصويرم نوشته است«وفایی»به اشك خونين اش كه من رضا به رضای خدا و تقديرم .
. آئینۀ تقوا این امامی که چنین سلسله برپادارد به خداوند قسم دست توانا دارد گرچه از گردن آزردۀ اودخون ریزد در ره عشق دل و جان شکیبا دارد چهره اش سرخ شده گرچه زخون جگرش نور توحید در آئینۀ تقوا دارد آسمان ز آتش آه دل او می سوزد ناله اش سخت اثر در دل خارا دارد اشک برغربت وتنهایی او می ریزد این هلالی که سر نیزه تماشا دارد لحظه هایش همه پر شورتر است ازشب قدر بر لبش زمزمه ای دارد و احیا دارد درره دوست به تقدیر خداوند رضاست باخداوند تو گویی سرِ سودا دارد گاه برعترت یاسین نگهش دوخته است گه نظر بر سر ببریدۀ بابا دارد شامیان! شرم نکردید زحق؟برسرتان آسمان گر که شرر بار شود جادارد هرچه خاکستروآتش به سراو ریزید شمع ازسوختن خویش چه پروا دارد هیچ دانید چه کس زیر غل وزنجیراست آن که اعجاز از او عیسی وموسی دارد هرکه امروز«وفایی» زغمش گریه کند چه غمی دردل خودازغم فردا دارد ✍ .
. در تمام عمر،از ناله نوایی داشتم در دل غرق نوايم، نينوایی داشتم سينه ام از داغ گل ها،پاره پاره بود و باز درميان سينه ی خودكربلایی داشتم بار سنگين غمت ،كرده كمانم ای پدر بعد تو ،هردم به جان تير بلایی داشتم روزهایی كه سرت، ای كعبه ام بر نيزه بود برنماز عشق خود قبله نمایی داشتم زير زنجيرگران ،با ياد زخم پيكرت روی ناقه، گريه های بی صدایی داشتم درميان سنگ های شاميان ازبام ها بهرحال عمه ام، برلب دعایی داشتم برتن صدچاك وعريان تو ناله می زدم هرزمان درپيش چشمم بوريایی داشتم من به يادكام عطشان توای روح حيات دركنارآب ها، بزم عزایی داشتم پاسدارنهضت تو بوده ام ،با گریه ام درهمه جا ناله ی عقده گشایی داشتم سال ها بيمار تو بودم وليكن عاقبت دردل از زهر ستم ،گردشفایی داشتم صد هزاران چون«وفایی»درعزايم سوختند دردل هرعاشقی، محنت سرایی داشتم ✍ .
. دوگل امان وداد از بیداد ای دل بزن از سینه ام فریاد ای دل دوگل برخنجر گل بوسه دادند یکی زینب یکی سجاد ای دل گریه می کرد کسی که مثل زهرا گریه می کرد میان دشت وصحرا گریه می کرد به یاد لاله های پرپر دین تمام عمر خود را گریه می کرد غم نامه امامی که در اندوه و الم ماند هزاران گل به خاک از دیده افشاند اگر می دید آبی گریه می کرد زسوز جان خود غم نامه می خواند
. علیه السلام امشب اگر دل ما، غمدیدگان غمین است در سوک ودرعزای، سیدساجدین است مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا خون گریه کن دل من،ازسوز غربت او که سرنهد امام، باقر به تربت او مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا گذشت عمر پاکش، به گریه وناله کسی که داشت در دل، هفتاد داغ لاله مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا آن کس که بعد بابا، امیر قافله بود برگردن وبه پایش،آثار سلسله بود مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا مسموم زهرکین شد،آن رهبر عقیده کسی که با قیامش،حماسه آفریده مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا رفت آن که داده بوسه، برحنجر بریده کسی که دیده برنی، هجده سربریده مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا ✍ 👇
. امشب اگر دل ما، غمدیدگان غمین است در سوک ودرعزای، سیدساجدین است مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا خون گریه کن دل من،ازسوز غربت او که سرنهد امام، باقر به تربت او مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا گذشت عمر پاکش، به گریه وناله کسی که داشت در دل، هفتاد داغ لاله مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا آن کس که بعد بابا، امیر قافله بود برگردن وبه پایش،آثار سلسله بود مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا رفت آن که داده بوسه، برحنجر بریده کسی که دیده برنی، هجده سربریده مدینه شد کرب وبلا واویلا واویلا مهدی بود صاحب عزا واویلا واویلا .👇
. آئینۀ تقوا این امامی که چنین سلسله برپادارد به خداوند قسم دست توانا دارد گرچه از گردن آزردۀ اودخون ریزد در ره عشق دل و جان شکیبا دارد چهره اش سرخ شده گرچه زخون جگرش نور توحید در آئینۀ تقوا دارد آسمان ز آتش آه دل او می سوزد ناله اش سخت اثر در دل خارا دارد اشک برغربت وتنهایی او می ریزد این هلالی که سر نیزه تماشا دارد لحظه هایش همه پر شورتر است ازشب قدر بر لبش زمزمه ای دارد و احیا دارد درره دوست به تقدیر خداوند رضاست باخداوند تو گویی سرِ سودا دارد گاه برعترت یاسین نگهش دوخته است گه نظر بر سر ببریدۀ بابا دارد شامیان! شرم نکردید زحق؟برسرتان آسمان گر که شرر بار شود جادارد هرچه خاکستروآتش به سراو ریزید شمع ازسوختن خویش چه پروا دارد هیچ دانید چه کس زیر غل وزنجیراست آن که اعجاز از او عیسی وموسی دارد هرکه امروز«وفایی» زغمش گریه کند چه غمی دردل خودازغم فردا دارد ✍ . 🔻مقدمتان را به این کانال 2هزارنفری 🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم         
. ای پدرخوش آمدی بـه گـوشۀ ویرانه توشدی شمع من و من شده ام پروانه ای امید جان من بابا توشدی مهمان من بابا یا اب المظلوم یااب العطشان (2) ازچه غرق خون شدی مگرچه دیده ای پدر من نفس بـریـده و توسربـریـده ای پدر جان به قربان سرت بابا کی بریده حنجرت بابا یا اب المظلوم یااب العطشان (2) گرجه زخمی وکبود ازاثـرجفـاشـدم من سفیر کوچک قیـام کـربلاشـدم من سفیر مکتبم بابا من حسینی مذهبم بابا یا اب المظلوم یااب العطشان (2) شده چون روی کبودم رخ لاله گون تو بوسه می زنم به پیشانی غرق خون تو گرچه درمرارتم بابا غرق درزیارتم بابا یا اب ‌المظلوم یااب العطشان (2) ای فـدای همـۀ سـوزتووتـاب تبت اثرچوب ستم مانـده چـرا روی لبت بوسه گیرم زلبت بابا جان دهم درطلبت بابا یا اب المظلوم یااب العطشان (2) بانگاهت چه شودمژده بـه دختـربدهی می دهم جان که مرا به آسمان پربدهی دخترخود رادگربابا باخودت امشب ببربابا یا اب المظلوم یااب العطشان (2) 👇
. کعبه ی عشق هر دلی با کاروان کربلا همراه نیست از مقام کعبه ی عشق و شرف آگاه نیست تا رسیدن ، آه و درد و تشنگی باید کشید راه عشق و معرفت آن قدر هم کوتاه نیست رهنمایی دل ما کار مصباح الهداست مهر چون باشد نیازی بر فروغ ماه نیست فرصت عرض ادب را مغتنم باید شمرد فرصت عرض ارادت گاه هست و گاه نیست جان به قربان شهیدی که به زیر تیغ خصم بر لبان تشنه اش جز ذکر یا الله نیست درمیان ناله هایی که ز داغش شد بلند ناله ای جان سوز تر از ذکر وا اماه نیست تاچهل منزل سری بر نیزه می تابد ، ولی در بساط داغداران غیر اشک و آه نیست بار این غم را مگر زینب کشد بر دوش خویش ورنه کوه غم کشیدن در توان کاه نیست با نگاه آل یاسین چشم ها گریان شود ای «وفایی» گریه بر او هیچ گه دلخواه نیست ✍ .
. ای پدرخوش آمدی بـه گـوشۀ ویرانه توشدی شمع من و من شده ام پروانه ای امید جان من بابا توشدی مهمان من بابا یا اب المظلوم یااب العطشان (2) ازچه غرق خون شدی مگرچه دیده ای پدر من نفس بـریـده و توسربـریـده ای پدر جان به قربان سرت بابا کی بریده حنجرت بابا یا اب المظلوم یااب العطشان (2) گرجه زخمی وکبود ازاثـرجفـاشـدم من سفیر کوچک قیـام کـربلاشـدم من سفیر مکتبم بابا من حسینی مذهبم بابا یا اب المظلوم یااب العطشان (2) شده چون روی کبودم رخ لاله گون تو بوسه می زنم به پیشانی غرق خون تو گرچه درمرارتم بابا غرق درزیارتم بابا یا اب ‌المظلوم یااب العطشان (2) ای فـدای همـۀ سـوزتووتـاب تبت اثرچوب ستم مانـده چـرا روی لبت بوسه گیرم زلبت بابا جان دهم درطلبت بابا یا اب المظلوم یااب العطشان (2) بانگاهت چه شودمژده بـه دختـربدهی می دهم جان که مرا به آسمان پربدهی دخترخود رادگربابا باخودت امشب ببربابا یا اب المظلوم یااب العطشان (2) 👇
. کعبه ی عشق هر دلی با کاروان کربلا همراه نیست از مقام کعبه ی عشق و شرف آگاه نیست تا رسیدن ، آه و درد و تشنگی باید کشید راه عشق و معرفت آن قدر هم کوتاه نیست رهنمایی دل ما کار مصباح الهداست مهر چون باشد نیازی بر فروغ ماه نیست فرصت عرض ادب را مغتنم باید شمرد فرصت عرض ارادت گاه هست و گاه نیست جان به قربان شهیدی که به زیر تیغ خصم بر لبان تشنه اش جز ذکر یا الله نیست درمیان ناله هایی که ز داغش شد بلند ناله ای جان سوز تر از ذکر وا اماه نیست تاچهل منزل سری بر نیزه می تابد ، ولی در بساط داغداران غیر اشک و آه نیست بار این غم را مگر زینب کشد بر دوش خویش ورنه کوه غم کشیدن در توان کاه نیست با نگاه آل یاسین چشم ها گریان شود ای «وفایی» گریه بر او هیچ گه دلخواه نیست ✍ .
. با سر رسیده ام ، تن بی سر، حسین من پرپر شدم ، شکوفه ی پرپر، حسین من خاکم به سر که بی تو نفس می کشم هنوز ریزم غبار قبر تو بر سر ، حسین من مانند لحظه ای که به جسمت فتاده است افتاده روی فبر تو خواهر ، حسین من می خواهم از خدا که به قربانتان شود این نیمه جان مانده به پیکر ، حسین من فریاد می زنم زفراقت ، مرا ببخش خوابیده روی سینه ات اصغر ، حسین من زینب فدای این ادب اکبرت شود افتاده روی پای تو اکبر ، حسین من با گریه ی سکینه و با ناله ی رباب برپا شده مصیبت و محشر، حسین من جای رقیه کاش فدای تو می شدم آن شب که سر زدی تو به دختر ، حسین من با شعله ای زخطبه ی آتشفشانی ام آتش زدم به جان ستمگر ، حسین من با تو من از مدینه سفر کرده ام،روم بی تو کجا به شهر پیمبر ، حسین من با ناله می نوشت «وفایی» زحالتِ این خواهر بدون برادر ، حسین من ✍ .
. از شام و کوفه آمد، حسین خواهر تو افتاده ام به روی، قبر مطهر تو یک اربعین نبودم حالا ببین کبودم(2) ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(2) تنها امید جانم، دراین سفرتوبودی بایک نگه زنیزه، برصبرمن فزودی ای قبله گاه رازم بعدازتومن چه سازم(2) ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(2) روزی که پیکرت را، درخاک وخون کشیدند درپیش زهرا ، سرازتنت بریدند تنت به خاک صحرا سرت بروی نی ها(2) ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(2) باچهره های نیلی، بادرد بی شماره برگشته اند طفلان، باگوشهای پاره گرچه زپافتادند ضعفی نشان ندادند(2) ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(2) ای بی کفن زدست، غمت سبوگرفتم پیراهن تنت را، من ازعدو گرفتم بگرفته ام به سینه باخود مدینه (2) ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر(2) بادیدن مزارت، سوزد همه وجودم مثل رقیۀ تو، ای کاش مُرده بودم ازبسکه داغ دیدم دل ازجهان بریدم(2) ای ـ همسفرمن ، همسفرت آمده برادر ✍ 👇
. موج غم می زند،سررا به سینه که سیه پوش شد،شهر مدینه روح والای پیمبر پرکشیده خون دل از دیده ی زهرا چکیده2 تسلیت ای مادرسادات2 مهبط وحی حق، بیت الحزن شد فاطمه درغم و،رنج ومحن شد می چکد اشک علی برروی خاکش گرد غم بنشسته بررخسار پاکش تسلیت ای مادرسادات2 کن نظر برغم ، نور دوعینش گه حسن گرید وگاهی حسینش درزمین غوغا شداز حال حسینش آسمان گرید براحوال حسینش تسلیت ای مادرسادات2 بعد او عترت وقرآن غریب است ذکر کروبیان ف امن یجیب است از سقیفه فتنه وکینه به پاشد بین چسان حق ذوالقربی ادا شد تسلیت ای مادرسادات2 مرتضی بعد او، خانه نشین شد پشت درفاطمه نقش زمین شد برتسلای دل این داغدیده از ره کین جای گل هیزم رسیده تسلیت ای مادرسادات2 👇
. سلام الله علیها این یاس که ریحانه ای از ریحان است خود سیّده ای زسیّد خوبان است در وادی تفتیده ی طف بود حسین فرمود سکینه سیّد نسوان است ........ در نام گهی ،امینه بودی همه جا گه سیّده ی مدینه بودی همه جا هرچند تو را آمنه خواندند ، ولی آرامش جان ، سکینه بودی همه جا ............... یک عمر سکینه غرق ایمان شده بود در بحر شرف گوهر غلطان شده بود از پرتو خورشید سپهر عظمت مانند ستاره ای فروزان شده بود ............. درخانه ی خویش تا سکینه دارد الفت به رباب یا سکینه دارد پیش همه باعث شگفتی شده است اُنسی که حسین با سکینه دارد ............. بر دختر خود حسین بس مشتاق است در دانش و فضل، شهره ی آفاق است از نور خصایل سکینه پیداست آئینه ای از مکارم الاخلاق است ✍ .
. ای خدایا آسمان را غم گرفته باغ دین وباغبان را غم گرفته از عزای عسکری درهالۀ غم چهرۀ صاحب زمان راغم گرفته شیعه گوید با غم وآه تسلیت بقیه الله ای که با دردوغم وغصه ندیمی بررخت پیدا شده گرد یتیمی ازغمت عطر ملال ودردو اندوه می رود برروی هربال نسیمی زین غم واندوه جانگاه تسلیت بقیه الله ای فدای جان وقلب بیقرارت ای تمام عالم وآدم نثارت هستی از اشک تودرموج غم افتاد جان بقربان دوچشم اشکبارت ای قرار جان آگاه تسلیت بقیه الله ** ای که مانند پدر آزاده بودی ناله از داغش زدل سرداده بودی چون پدر با دست تو سیراب گردید یاد لبهای حسین افتاده بودی شد دلت با غصه همراه تسلیت بقیه الله ✍ 👇
. نصرالهی و تو را رشادت باشد روشن رهت از نور سعادت باشد سی سال مجاهدت نمودی آری پاداش مجاهدت شهادت باشد .
. سید حزب الله کسی که داد عزت او قطیف و قدس و لبنان را رقم زد او ز سعی خویش آزادی جولان را همان سید که پیش روبهان غرید چون شیران که بنیان کرد آن جا بیشۀ رزم دلیران را عزیزی که به تقوا زندگی را کرد نورانی به حزب الله معنا داد آیین مسلمان را جهاد فی سبیل الله شد سرلوحۀ عمرش پشیمان کرد از نیرنگ های شوم شیطان را شجاعت موج می زد در بیان و دررکلام او خروشان کرد عزم و جزم او دریای جوشان را شهیدی که شهادت منتهای آرزویش بود نمی افکند از لب آیه های ناب قرآن را اگر یک ناخدا جان داد در این بحر طوفان زا به دست دیگری دادند این کشتی و سکان را گرفتار است فرعون زمان در موج این طوفان فرستاده خدا برمرگ او این موج طوفان را به زودی قبله گاه مسلمین آزاد می گردد که خواند قدس بر درگاه خود جمع پریشان را چه زیبا می شود روزی که در این قبلۀ امید خدا سازد عیان ماه رخ مهدی دوران را به یمن وعده ی صادق طلوع صبح نزدیک است مزین کن «وفایی» از سرشک شوق چشمان را ✍ .
جلوه های قرآنی مدینه باز پر از آیه های نورانی است حریم وحی زانوار حق چراغانی است بلورنور به سقف فلک مگر بستند که این فضای مقدس همیشه نورانی است نسیم بال ملائک نوید می بخشد که فصل رویش گل لحظه های روحانی است گلی به گلشن سرسبز وحی روئیده است که کار پیک امین خدا گل افشانی است به دست هادی دین، جلوه گر شده ماهی که روی انورش آئینه ای زحیرانی است به پاس مقدم این عسکری لقب امشب به عرش وفرش خدای کریم مهمانی است به آیه آیه ی رویش فروغ توحید است به جلوه جلوه ی او جلوه های قرآنی است خداست با خبر ازجلوه ی خدادادش مگو که منزلت و قدر او سلیمانی است کلیم خادم این مکتب پر از نوراست مسیح دربر او کودکی دبستانی است جلال و منزلت اوست حیدری، اما شکوه فاطمی او، شکوه رحمانی است هرآن کسی که نصبیی نبرد ازمهرش به روز حشر نصیب دلش پشیمانی است فروغ دیده ی این آفتاب هستی بخش شهاب شب شکن آسمان ظلمانی است بخوان دعای فرج را ظهور نزدیک است گمان مدار که غیبت همیشه طولانی است مپرس ازچه «وفایی» دوباره گریان شد که آسمان نگاهم زشوق بارانی است 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
چمن آرا امشب دوباره نور خدا جلوه می کند انوار دوست درهمه جا جلوه می کند وقتی که می رسدچمن آرای ما ز راه درپیش چشم اهل ولا جلوه می کند مه خوشه چین خرمن حسن رخش شود هر لحظه ای که دلبر ما جلوه می کند بر روی دست هادی دین گر نظرکنی آئینه دار نور خدا جلوه می کند او درمدینه پای به دنیا نهاده است اما فروغ او همه جا جلوه می کند آمد امام عسکری وپیش روی او گل دربهار عشق کجا جلوه می کند دانی چرا مدینه صفای دگر گرفت با او چو باغ غرق صفا جلوه می کند شهر مدینه روشن از او شدکه چهره اش همچون مهی به اوج سما جلوه می کند ای رهروان راه ولایت چه غم ز راه ره با حضور راهنما جلوه می کند اکنون خبرکنید گدایان عشق را زیرا محیط جود وسخا جلوه می کند هرکس که جام عشق به دستش گرفت گفت درپیش چشم آب بقا جلوه می کند مارا امید لطف وشفاعت از اوبود وقتی که او به روز جزا جلوه می کند تا او دعا کند به ظهور عزیز خویش هرسو هزار دست دعا جلوه می کند باغی پراز صفاست «وفایی» به سینه اش درهر دلی که مهر ووفا جلوه می کند 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
تجلیات خدا بازنسیم سحر،عطر بهار آورد زگلشن آرزو،نکهت یارآورد صدسبد غرق گل ،بهر نثارآورد نوید تابیدن ،روی نگارآورد زگلشن آرزو، گلی به سینه بزن کبوترانه پری، تا به مدینه بزن زآسمان ولا، نور خدا جلوه کرد تجلیات خدا، درهمه جا جلوه کرد آینه ی روشن ، صدق وصفا جلوه کرد چوگلشن غرق گل، دلبرما جلوه کرد دل ازهمه می برد، به شیوة دلبری آن که ملقّب بود بر حسن عسکری شهرمدینه ازاو، نورعلی نور شد سینة سینا شدو، آینه ی طورشد زدیدن روی او ،جهان پراز شور شد غم جهان از دل، اهل ولا دور شد به دست هادی دین،شمس ضحی راببین دیده ی دل باز کن، نور خدا را ببین اوحسن دوم آل رسول لله است چون پدرش هادی وراهنمای ره است این ملکوتی خصال، زسّر حق آگه است سرمه ی چشم ملک ، غبار این درگه است ز ده امام مبین، شور وهدف یافته آینه ی روشن فضل و شرف یافته آن که الهی بود، فضای روز وشبش غیرکلام خدا ،نیست دگر مطلبش وارث علم نبی، وحی چکد ازلبش درس شرف می دهد، به شیعه درمکتبش جدا زکانون او، شیعه کجا می رسد زمکتب او بشر، تا به خدا می رسد خلیل زانو زده ،به خاک درگاه او کلیم حیران شده، زجلوه وجاه او مسیح را کرده مات، از رخ چون ماه او یوسف صدیق شد، شیفته ی راه او مشتری روی او، ماه شد ومشتری ای صلوات خدا برحسن عسکری مهدی موعود او، منجی عالم بود آینه ی حیدر وعدل مجسم بود روی دل آرای او،جنت خرم بود دیدن رخسار او، فیض دمادم بود چشم زمین وزمان، منتظر روی اوست که مُهر فتح وقریب نقش به بازوی اوست کنون که بر روی لب،آیه ی نامش رسد کاش به گوش بشر،طنین گامش رسد به اذن پروردگار، وقت قیامش رسد مسیح از آسمان، به احترامش رسد کاش که او آید و، صبح وفا سرزند «وفایی»منتظر،به سوی او پر زند 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
گلخانه ی وحی گلخانه ی وحی بس که زیباشده است جبـریل درآن محو تماشا شده است وقتی که نظرکرد دراین گلشن، دید یک غنچه به نام عسکری شده است گل محمدی برخلق فروغ ایزدی داده خدا سرچشمه ی فیض سرمدی داده خدا در دست امام هادی ازباغ بهشت امروز گل محمدی داده خدا تهنیت تانغمه ی شادی ازدل باغ شنفت گل بانفس بهارخندیدوشکفت میلاد امام عسکری را به همه بایک صلوات تهنیت باید گفت تبسم جبریل چوبلبلی ترنم کرده است گوئی که زشوق دست وپاگم کرده است می گفت که درباغ امام هادی بر غنچه ی خود گلی تبسم کرده است شکوه حیدری گفتند شکوه حیدری را نگرید آئینه ی حسن و دلبری رانگرید گفتم که شکوه در کدام آینه است؟ گفتند امام عسکری رانگرید 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
در جنان قم جلوه ی روشنی زتقوای شماست مبهوت مقام وقدر والای شماست گر باز شود دری به جنت زاین جا باغی متبرک به نفس های شماست 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم
بین الحرمین ایران باغ حرم تو گلشن رضوان است قم جلوه ای از تجلی ایمان است بین حرم تو و امام هشتم بین الحرمین کشور ایران است 🔻مقدمتان را به این کانال 2 هزارنفری 🟩⬜️🟥امامتفاوت وعالی گرامی می داریم