eitaa logo
آموزش مداحی/اشعار مناسبتی
8.2هزار دنبال‌کننده
219 عکس
524 ویدیو
159 فایل
آموزش تحریر و صدا سازی آموزش مناجات خوانی آموزش روضه خوانی آموزش نوحه خوانی آموزش مولودی خوانی آموزش فیش نویسی آموزش دستگاه ها صفر تا صد مداحی رو با ما باشید تبلیغات سفیــــر 313 @tablighat_safir313 خادم کانال: @takhribchi313
مشاهده در ایتا
دانلود
26.11M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 | امام حسین 🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی ▫️ با زیرنویس عربی به کانال آموزشی صفر تا صد بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313
‍ ✍ (سلام الله علیها) سبک شور : قشنگترین شب عشقه قشنگترین شبِ عشقه این شور و حال تبِ عشقه آرزویِ دلِ عاشق یه خنده رو لبِ عشقه امشب دل با دلبر هم آوازه اوجِ شیدایی شوقِ پروازه مجنون وقتی چشماشُ میبنده رویاهاشو با لیلی میسازه « مجنون شو .. از امشب .. با لیلی .. بگو : یا زینب .. » اونکه دلش با حسینِ لالایی هاش یا حسینِ از بغل بی بی زهرا سمت نگاش تا حسینِ وقتی که میبینه داداشا رو انگار دستش دادن دو دنیا رو عشقی که زینب به حسین داره از رو برده مجنون و لیلا رو زینب شد .. دلداده .. تو دام .. حسین افتاده « مجنون شو .. از امشب .. با لیلی .. بگو : یا زینب .. » قشنگترین شبِ عشقه این شور و حال تبِ عشقه آرزویِ دلِ عاشق یه خنده رو لبِ عشقه امشب دل با دلبر هم آوازه اوجِ شیدایی شوقِ پروازه مجنون وقتی چشماشُ میبنده رویاهاشو با لیلی میسازه « مجنون شو .. از امشب .. با لیلی .. بگو : یا زینب .. » زینبیِ شور و حالم زینبیِ قیل و قالم عشقش اگه نباشه پس چی میمونه که ببالم عبد زینب بودن یه قانونه قانونی که عرش و میگردونه زینب زینب زینب مدد زینب اینه ذکرِ دلهایِ دیوونه بی زینب .. بی تابم .. با زینب .. پیش اربابم « مجنون شو .. از امشب .. با لیلی .. بگو : یا زینب .. (س) (س) به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313
4_5825859322952813588.mp3
16.21M
🎧 (سلام الله علیها) 🎤 کربلایی ( سلام الله علیها ) به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313
(عج) از بدر، هنوز هم خبر می‌آید با سیصد و سیزده نفر می‌آید تا پر شود از قسط و عدالت دنیا تیغ دو سر از غلاف در می‌آید به کانال آموزشی صفر تا صد بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313
ذوالجناح آمد ولی با خود سوارش را نداشت ذوالجناح آمد ولی با خود سوارش را نداشت بی قرار بی قرار آمد ،قرارش را نداشت سالها پا در رکاب حضرت خورشید بود بر رکاب اما سوار کهنه کارش را نداشت بر رکاب خود نگین سرخ خاتم را ندید بر رکاب خود نگین شاهوارش را نداشت خوب یادش بود وقتی رهسپار جنگ شد دشت تاب گامهای استوارش را نداشت لحظه هایی را که بی او از سفر برگشته بود لحظه هایی را که اصلا انتظارش را نداشت یال هایش گیسوانی غوطه ور در خاک وخون چشمهایش چشمه ای که اختیارش را نداشت اسب بی صاحب شبیه کشتی بی ناخداست صاحبش را،هستی اش را ، اعتبارش را نداشت پیکر خود را به خون آسمان آغشته کرد طاقت دل کندن از دار وندارش را نداشت اسب ها در قتله گاه آسیمه سر میتاختند کاش شرم دیدن ایل وتبارش را نداشت پیکری صدپاره از آوردگاه آورده بود که حساب زخمهای بی شمارش را نداشت کاش دُلدُل بود ودِل دِل کردنش را میشنید لحظه ای که حیدر بی ذوالفقارش را نداشت بال هایش را همان جا باز کرد وجان سپرد آرزویی غیر مردن در کنارش را نداشت (ع) به کانال آموزشی صفر تا صد بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313
Haftegi14000901[02].mp3
6.16M
🎧 ذوالجناح آمد ولی با خود سوارش را نداشت (روضه) 🎙 بانوای : حاج میثم مطیعی (ع) به کانال آموزشی صفر تا صد بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313
✍ اشعار فراق عـاقـبت چـشـم گـدا لایـقِ دیـدار نـشد جز غم دوریِ تان حـاصلِ بیـمار نشد سحـری از طرفِ کوچۀ ما بگـذشتی حـیف این دیـدۀ مـاتـم زده بـیدار نشد باز هم بغض من و جمعۀ دلگیر شما باز هم جمعه و قلـبی که خریدار نشد سال‌ها منتظـر سیـصد و انـدی مردی من بمـیرم که دگر بار کـسی یار نشد بی‌سبب نیست که تنها شده‌ای آقا جان چون بشر در رهـتان بنـدۀ دادار نشد من نخواهم دگر این چشمِ گنه کارم را به چه کارم که دمی لایقِ رخسار نشد همه دم خونِ دل از این دل غمدیده خورم بشکند دل که دمی محرم اسـرار نشد نیست تقصیر تو گر این دل من را نخری بر سر کوی تو چون زار و گرفتار نشد خواب دیدم که به گوشم همه دم می‌گفتی هر چه گـشتـیم؛ یکی یارِ وفـادار نشد این همه مدعیِ عـشق من و مادر من در عمل هیچ کسی مونس و غمخوار نشد نیست از دین نبی بین شما جز سخنی هیچ کس رهروِ آن احـمد مخـتار نشد بهـتـر از یوسـفم و راهیِ بـازار شدم احـدی بـهـر رُخـم راهـیِ بـازار نـشد سال‌ها بـابت این حـجـمِ گـناهـانِ شما جادۀ غـیبت این غـمـزده هـموار نشد گفته بودم که دعا بهـرِ فـرج بنـمائـید بر دعاهای فرج بهرِ من اصرار نشد گـفـته بودم نـشوید از منِ دلـداده جـدا حاصل دوریِ تان جز غم و زنگار نشد اشکِ خجلت ز دو چشمان بداغی جاریست که ز دنیـای دنی، کَـنده و بیـزار نشد (عج) به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313
فلسطین گرچه صد داغ و هزاران غم سنگین داریم چشم امّید به فردای فلسطین داریم قدس از سیطرۀ کفر رها می‌گردد عاقبت حاجتِ مظلوم، روا می‌گردد آفتاب از پس این ابر برون می‌آید نوبت عاشقی و فصل جنون می‌آید قدس آزادترین شهر جهان خواهد شد «نفس باد صبا مشک‌فشان خواهد شد» خنجر از پشت زدن حیله و ترفند شماست قبلۀ اول عشق است که در بند شماست بهراسید که مهدی ز سفر می‌آید صبرِ ایوبیِ این قوم به سر می‌آید خالی از عاطفه‌اید و تُهی از احساسید بهراسید شمایی که خدانشناسید بهراسید از این آه که دامنگیر است به خود آیید که فردای قیامت دیر است نحس در طالعتان است که قابیل شوید حقتان است گرفتار ابابیل شوید گرچه ابری‌ست هوا و شبمان تاریک است اندکی صبر عزیزان! که سحر نزدیک است می‌رسد جمعۀ موعود و سواری از راه «هر که دارد هوس کرب‌وبلا بسم‌الله» شاعر: رضا نیکوکار به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313
بگزارید روضه امشب رو اینطوری بخونم... 🔸ﻣﺎﺩﺭﯼ ﺧﻮﺭﺩ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺭﯾﺨﺖ ﺑﻬﻢ 🔸ﻫﻤﻪ ﺯﻧﺪﮔﯽ ﺷﯿﺮﺧﺪﺍ ﺭﯾﺨﺖ ﺑﻬﻢ رحمت خدا به این ناله ها... امشب برا مادر بلند بلند گریه کنید... اگه الان مدینه بودی نمیتونستی بلند گریه کنی... خدا ميدونه مصیبت مادر... خیلی سنگین تر از مصیبت کرببلاست... میدونی چرا... آخه کربلا ابی عبدلله مرد جنگی بود... دور تا دورش رو اصحابش گرفته بودند... خودشم هم شمشیر به دست رفت وسط میدان... اما کوچه های مدینه... وقتی اون نامرد جلوی مادرمون رو گرفت... سادات منو ببخشید... مادرتون توی کوچه ها تنها بود... بی هوا مادرتون رو زدند... آماده ای بگم ... 🔸ﺑﺸﮑﻨﺪ ﭘﺎﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻟﮕﺪﺵ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺑﻮد 🔸ﺗﺎ ﮐﻪ ﺯﺩ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺁﻝ ﻋﺒﺎ ﺭﯾﺨﺖ ﺑﻬﻢ شیخ مفید در کتاب نوشته... وقتی زهرای مرضيه قباله فدک رو گرفت و بر میگشت... بین راه دومی نامرد اومد جلو... صدا زد... يَا بِنْتَ مُحَمَّدٍ مَا هَذَا الْكِتَابُ الَّذِي مَعک دختر پیغمبر چی به دست داری... تا فهمید قباله رو پس گرفته... صدا زد بده به من قباله رو... اما مادرمون امتناع کرد... خدا میدونه این مصیبت خیلی سنگینه... باید حقش رو ادا کنی... ای کاش مادرمون قباله رو میداد... یاصاحب الزمان... فَرَفَسَهَا بِرِجْلِهِ نانجیب با پای نحسش به پهلوی مادر زد... فَأَسْقَطَتِ الْمُحَسِّنَ 🔸ﺑﺸﮑﻨﺪ ﭘﺎﯼ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﻟﮕﺪﺵ ﺳﻨﮕﯿﻦ ﺑﻮد 🔸ﺗﺎ ﮐﻪ ﺯﺩ ﺳﻠﺴﻠﻪ ﺁﻝ ﻋﺒﺎ ﺭﯾﺨﺖ ﺑﻬﻢ مادرها بهتر میدونند... وقتی برای یک زن بارداری اتفاقی بیفته... اول سوالی که برای بقیه زنها پیش میاد... میگن خدا بخیر کنه... بچه آسیب ندیده باشه... نامرد آنچنان با لگد زد که... فَأَسْقَطَتِ الْمُحَسِّنَ محسنش سقط شد... اوج مصیبت مادر اینجاست... طاقت داری بگم یا نه... دست های نحسش رفت بالا... خدایا... این نامرد میخواد چکار کنه... یا صاحب الزمان... منو ببخشید آقا... ثُمَّ لَطَمَهَا آنچنان سیلی به مادر زد... مادر نقش زمین شد... (زمزمه آذری زبانها): یارالی ننم زهرا...جوان ننم زهرا... 🔸رویِ او ریخت بهم، پهلویِ او ریخت بهم 🔸دهنش غرق ِ به خون گشت و صدا ریخت بهم خدایا... قصه سیلی تمومی نداره... اگه مدینه مادر رو سیلی زدند... کربلا هم دختر ابی عبدالله رو سیلی زدند... صدا زد بابا... 🔸دست عَدو بزرگتر از صورت من است دختر بچه داری یا نه... 🔸دست عَدو بزرگتر از صورت من است 🔸یک ضربه زد کبود شده هر دو گونه ام یک ضربه زد دو گونه من را کبود کرد... از تا کوفه و شام... سر ابی عبدالله... روی نیزه ها... هر کجا دختر ابی عبدالله بهونه بابا میگرفت... نانجیب با تازیانه... با کعب نی... ناله بزن یا حسین... 🔸سیلی کسی به صورت دختر نمیزند 🔸گمگشته را که خصم مکرر نمیزند 🔸از پا فتاده را به تهاجم نمی زنند 🔸لکنت گرفته را به تبسم نمی زنند به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313
✍ ای که از ظلم ستمکاران حمایت می کنی از رژیم غاصب صهیون حکایت می کنی هیچ می دانی که قتل و غارت مظلوم چیست ؟ معنی اشک پدر بر کودک معصوم چیست ؟ بنده ی حق باش نی باطل رساند برتو سود شرم کن بر گرد از افکار گمراه یهود راه را گم کرده ای این راه بر چاهت برد در سرا شیب زمان گمراه گمراهت برد تو نمی بینی مگر این صحنه ی غمناک را کودک و مردو زنِ غلتان بروی خاک را می دهد خون،غَّزِ، اما یک وجب از خاک نَه! می شود همسنگر پاکان ولی ناپاک نهَ! ای مسلمان جنگ جنگِ بین حق و باطل است هرکه با باطل بجنگد رحمت حق شامل است باش تا آخر ببین پایان قال و قیل را می رساند حق به زودی، مرگ اسرائیل را شاعر خلیلی کاوه به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313
1402.07.23_4.mp3
12.88M
🎧 🎤 کربلایی به کانال آموزشی صفر تا صد بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313
✍ ﷽ (س) (س) السلام علیک یا فاطِمَةَ الزَّهْراءُ یا بِنْتَ مُحَمَّدٍ یا قُرَّةَ عَیْنِ الرَّسُولِ یا سَیِّدَتَنا وَمَوْلاتَنا اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکِ اِلَى اللهِ وَقَدَّمْناکِ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا وَجیهَةً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعى لَنا عِنْدَ اللهِ دو چشمش بسته اما درد دارد یقیناً بیش از اینها درد دارد بریز آب روان بر سنگ غُسلش ولی آرام اسماء درد دارد نسیم آرامتر خوابیده بانو مزن پروانه پر خوابیده بانو دگر رخصت نیازی نیست جبریل مزن دیگر به در خوابیده بانو دو چشمت را به دست بسته بستم تو را با هق هقی پیوسته بستم مبادا پهلویت خونین شود باز خودم بند کفن آهسته بستم ندارد چاره با آهم بسازم فقط با درد جان اهم بسازم ز چوبی که نشد گهواره باشد دوتا تابوت میخواهم بسازم * خیلی سخته آدم بخواد عزیزش رو خودش غسل بده...از غروب هی میگفت بچه ها آروم گریه کنند...علی امشب خیلی تنهاست...با اسماء دوتایی کارها رو آماده کردن...کفن و آب و بچه ها دارن نگاه میکنن...همه آستینها به دهانشون...علی میخواد غسل بده...میخوام خودت روضه بخونی...* بریز آب روان اسماء به جسم اطهر زهرا ولی آهسته آهسته نگه کن زردی رویش ببین بشکسته بازویش لگد خورده به پهلویش اسماء میگه من آب میریختم...ولی یه وقت دیدم علی ‌دست‌ از غسل زهرا کشید...‌‌‌‌‌‌هی نگاه میکنه هی صورت به دیوار میذاره بلند بلند گریه میکنه...آقا جان شما به بچه ها گفتی آروم گریه کنن...چی شده داد میزنی...فرمود: همچین که غسل می دادم... دستم رسید به بازوی ورم کرده ی فاطمه... امشب تا میتونی داد بزنی بگو وای مادر... وای مادر وای مادر... شروع کرد زهرا را کفن کردند... یه وقت علی نگاه کرد دید بچه‌ها مات مبهوت... تا معجر زهرا را باز کرد دادش بلند شد... میگفت: یه خانوم هجده ساله موهاش سفید شده... زهرا روش و از علی میگرفت...تا کبودی صورتش رو علی نبینه... انشالله خدا مادراتون رو براتون نگه داره... یه نگاه کرد دید بچه ها نگاه می کنند گفت بیاید... بچه‌های فاطمه برای آخرین بار مادرتون و ببینید... بچه ها آمدند جلو حسنین و زینبین خودشون رو روی بدن مادر انداختند... شیخ عباس قمی میگه: همچین که انداختن خودشونو یه وقت دستای زهرا بیرون اومد بچه ها رو بغل گرفت... منادی بین زمین و آسمان صدا زد: علی... بچه ها رو از مادرشون جدا کن...چرا؟میدونی چرا... چون این بچه ها طاقت ندارن و ملائکه طاقت ندارن گریه بچه های فاطمه رو ببینن... علی با احترام بچه ها رو بغل گرفت... ناز و نوازش میکرد... حسن جان خدا صبرت بده... حسین جان خدا صبرت بده...زینب جان منم بی مادر شدم...به همه عالم خواست یاد بده یادتون باشه هر وقت دیدی بچه خودش رو روی بدن عزیزش انداخت باید با احترام بلندش کنی... یه گودال بود...تو اون گودال یه بابای بی سر بود...یه دختری اومد خودش رو روی بدن انداخت...هی صدا زد بابا بلند شو ببین گوشواره هامو بردن... بابا بلند شو ببین خیمه ها رو آتیش زدن... دیدن دسته حسین بالا آمد این دختر رو بغل گرفت...مگه علی یاد نداده بود چه جور جدا کنند...ریختن تو گودال...آنقدر تازیانه زدن...هر چه بادا باد امشب میگم... یه وقت این دختر بلند شد گفت: بابا دارن منو میزنن.. بابا بلند شو رو دارن عمه رو... حسین* شکسته بال و پری ز آشیانه می بردن تنی ضعیف غریبان به شانه می بردن جنازه ای که همه انبیا به قربانش چه شد که هفت نفر مخفیانه می بردن مدینه فاطمه را روز روشن آزرده چه شد جنازه ی او را شبانه میبردن به جای گل که گذارند به روی قبر رسول برای او اثر از تازیانه می بردن * سلمان میگه وسطای نماز بودم...دیدم یکی داره محکم درو میکوبه... ترسیدم چه خبر شده...زودی نماز رو سلام دادم...در رو باز کردم دیدم حسن ابن علی...سلمان کجایی بیا... گفتم آقا زاده چه خبر شده... گفت سلمان بابام خیلی تنهاست...مادرم و غسل داده...بیا بریم تشییع جنازه... هفت نفر بیشتر نبودند...علی بدن زهرا رو برداشت...میخواد بدن و تو قبر بذاره... سلمان و دیگران محرم نبودند... بچه‌های فاطمه هم که با اون وضعیت، علی تک و تنها بود...باید یکی تو قبر بایسته بدن و دست به دست بدهند، علی تنهاست... یه وقتی دید از تو قبر دوتا دست شبیه دستای پیغمبر...کنایه از اینکه علی جان بده امانت منو... نیمه شب علی با خجالت این پیکرو به دستای مبارک پیغمبر داد...خجالت کشید یا رسول الله... اون روزی که زهرا وارد خونه من شد صورتش کبود نبود... بازوش ورم کرده نبود...من از همین جا یه گریز بزنم...زینب این صحنه ی جا دیگه براش تداعی شد... اونم تو خرابه بود... زن غساله گفت خانوم دست نمیزنم تا به من نگی این بچه چرا کبوده😭 الا لعنت الله علی القوم‌الظالمین به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید 👇👇👇👇👇 @madahi313