✍
حضرت علی اکبر (علیه السلام)
به زانو میرسم پیشت نفَس دیگر نمیآید
خودت را بر عبایم ریز... از من بر نمیآید
تو را گُم کردهام ... این راه را ... حتی رکابم را
علی ، بابای تو بودن به من دیگر نمیآید
جوانم دست و پا میزد جوانهاشان مرا دیدند
چه کردند این مسلمانها که از کافر نمیآید
تو را روی عبایم با مصیبت جمع کردم ؛ وای
علیِاکبرم یارب به این اکبر نمیآید
سرِ انگشتهایم را فرو در حنجرت کردم
چرا این تیغِ مانده در گلویت در نمیآید
تو داری میدهی جان و تماشا میکنم ای وای
پدر هستم ولی کاری زِ دستم بر نمیآید
عزای بردن تو بود بابا هم اضافه شد
به خیمه بردنِ ماها به این خواهر نمیآید
همینکه کوچه وا کردند فهمیدم از این اوضاع
علیِ زندهای بیرون از آن معبر نمیآید
کمی از پارههایت گُم شده در وسعتِ صحرا
تو را پاشیده صد لشگر به یک لشگر نمیآید
اگر بیرون کشم این تیغ را میپاشی از هم آه
تنی که دوخته نیزه به یک پیکر نمیآید
از اینسو نیزه خوردی و از آنسو نیزه بیرون زد
از اینسو در نمیآید از آنسو در نمیآید
🗣 حسن لطفی
#امام_حسین (ع)
#حضرت_علی_کبر (ع)
#محرم
به کانال آموزشی صفر تا صد مداحی بپیوندید
👇👇👇👇👇
@madahi313