gereftaram-abalfazl-final.mp3
6.74M
گرفتارماباالفضل 💔؛
#علیپناهی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجنون تورو خیلی دوستت داره : )))
6_144233937312110908.mp3
3.97M
‹توکـہعباسِت زمینخورده . .💔›
#حاجحسینستوده
- @madahi_chanel .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هرکسینیستسزاوارحسندوستشدن
حسنیبودنمالطفخودِفاطمه(ع)است:)
@madahi_chanel
انشالله امروز روضه ای داریم میخوام
دلتون را ببرم مسجد کوفه 🥺💔:))
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
میریم کربلا🥺❤️🩹.
- @madahi_chanel .
اون روضه که قرار بود براتون بزارم را شرمنده نرسیدم ساعت ۱۴ انشالله الان
دلتون را میخوام ببرم کوفه . .
شهر غریب کُش 💔
- @madahi_chanel .
وارد مسجد شد همین روزها، مولی الموحدین شروع کرد خطبه خواندن بعد جنگ نهروان ، میگه خطبه رو که خوند بالا منبر بود یه نگاه به چپ و راست کرد دید ابی عبدالله نشسته کنار منبر ؛ حسینم ! روایت میگه با این لفظ صداش زد یااباعبدالله ! ابی عبدالله فرمودند : جانم : )
یاامیرالمومنین ؛ صدا زد حسین جان چند
روز از این ماه رمضانی که هستیم مانده ؟
صدا زد : یا امیرالمومنین هِفدَه روز مانده .
میگن امیرالمومنین تا شنید دست کشید
به اون محاسنش . .
راوی میگه دست به محاسنی کشید که
اون روز دقت کردم همه اش سفید بود . .
مگه حیدرِ کرار چند سال سن داره ؟
شصتُ سه سال ، باور کن شصتُ سه ساله همه محاسنش سفید نمیشه . .
اونم بَنی هاشم که دیر پیر میشدن .
صدا زد چیزی دیگه نمونده این محاسن به خونم خضاب بشه . . .
امشب ، منزل دخترش زینب بود تا خود
صبح هی بلند میشد مینشست . .
امام حسن میگه رفتم محضر پدرم . . ؛
دیدم نشسته خوابیده . . .
صدا زدم بابا بیداری ؟ صدا زد حسن جان
بیدارم گفتم بابا مشکلی پیش آمده . . ؟
گفت حسن جان همینجوری که نشسته
بودم خواب به چشمم اومد حسن جان
رسول اکرم را در خواب دیدم . . : )
حسن جان عرض کردم به پیغمبر گلایهی این مردمو کردم گفتم یا رسول الله . . ؛ خستم کردن...💔 ! .
میگه پیغمبراکرم (ص) علیه فرمودند :
سبحان الله ! علی جان نفرینشون کن . عرض کردم یا رسول الله نفرین میکنم خدا
منو ازشون بگیره یکی مثل خودشون را بر
خودشون مسلط کنه . .
پ،ن:عجب نفرینی . . 💔
میگه بعد پیغمبر فرمود : علی جان دیگه
چیزی نمونده عزیزم . .
امشب تا صبح میگفت سی ساله غُصه
میکشم . .
سی ساله حرفمو دارم به چاه میزنم ؛
دیگه بسه ؛ دیگه خسته شدم دیگه از
زندگی بدون زهرا خسته شدم . .
صبح از منزل خارج شد وارد مسجد شد .
صدا می زد " الصلاة الصلاة "همه رو بیدار
کرد ؛ به اون نانجیبم رسید زد به پاش بلند
شو نمازتو بخون ؛ میگن مولا آرام آرام وارد
مأذنه شد قدم رو این پله های مأذنه ی
مسجد کوفه میذاشت صدا میزد :
الله اکبر الحمدلله رب العالمین ،
سبحان الله . .
سیاهی شب ؛ زینب تو خونه ؛ کلثوم تو
خونه ، یهو دیدن صدای اذان علی از مسجد بلندشد . . :
الله اکبرالله اکبر...اشهدان لا اله الاالله. . اشهدان محمد رسول الله . . .
زینب صدا میزنه بابا یه بغضی تو صداته
بابا چقدر لحن اذان گفتنت شبیه اون قرآن خوندن تو مدینه شده بابا . .
کدوم قران خوندن ؟ بابا یادت میاد سرش
تو بغلت بود یهو با نگاهش به تو نگاه کرد
صدا زد علی بگو بچه هامو از حجره ببرند . .
بابا یادت میاد مادرم بهت گفت علی
برام قرآن بخون . . .
بابا یادت میاد شروع کردی قرآن بخونی
اعوذبالله من الشیطان الرجیم . . .
بسم الله الرحمن الرحیم . . .
یس و القران الحکیم . .
یه بزرگی اینجوری روضه میخوند میگفت
مولا کأنه به دلش افتاد فاطمه عمرش به
اندازه ی یه یس مونده ؛ لذا امیرالمومنین
تا وسط سوره میخوند یهو برمی گشت میگفت : یس و القران الحکیم . .
اذان تمام شد آمد پایین ؛ ایستاد برا نماز ؛ بعضیا میگن نماز نافله ی صبح بوده .
آقام وارد سجده شد نانجیب شمشیر و بالا
آورد ؛ مولا میخواد سَر از سَجده برداره .
نانجیب شمشیرُ بالا گرفت . .
زمینیا میگن نزن ؛ آسمونیا میگن نزن ؛فرشته ها میگن نزن ؛ یه خانومی هم
معجر دست گرفته ؛ فاطمه میگه نزن ؛
هم مولا حرکت کرد سَرُ بالا اورد هم نانجیب شمشیر و پایین آورد چنان ضربه به سر مبارک خورد صدای ضجّه آسمان علی رو زدن . . .
روایت میگه: وقتی زمین خوردن آقا
امام مجتبی بدو بدو دوید سر بابا
را بغل گرفت مردم ریختن دور علی
خون از سرش داره میره . .
عمامه رو سفت بالا سرش بستن .
میگه همین جور سرش تو بغل حسن
و با گوشه ی چشمش آسمونو نگاه میکرد
حمد میگفت الحمدلله سبحان الله . . .
وقت جان دادن سرشون تو بغل
حسن بود . .
حسین پایین پاش بود . .
عباس چنان ناله میزد بابامو زدن . .
آقا با صورت زمین خورد موقع افتادن
یاد حضرت زهرا افتاد . .
اما سلام بر اون آقایی که توگودی
قتلگاه افتاده بود با گوشهی چشمش
به آسمون نگاه می کرد . .
یه دفعه نانجیب دست انداخت به
محاسنش . .
آقا رو به صورت برگردوند . .
دیدن حسین با گوشه ی چشمش
به آسمون نگاه میکنه . .
صدای پای اسبا میاد . .
امام صادق علیه السلام فرموده :
جدم چشمش به خیمه ها بود که
جان داد..
مداحی های ذخیره شده .
_
اگر یه روز اومدم توی ِصحن کربلات ، برات تعریف میکنم که این روزا چقدر سخت گذشت .
- @madahi_chanel .
مداحی های ذخیره شده .
_ _
‹ لا تَدعُوا نُورَ الحُسَين
يُخمَد فِي وجودكم ›
نگذارید نور "حسین علیهالسلام"
در وجودتان خاموش شود . .
- @madahi_chanel .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یه وقتا فقط باید گریه کرد.. ❤️🩹.
- @madahi_chanel .
hossein.taheri.Akhe.Delet.Miad(128).mp3
8.63M
آخه دلت میاد؟(:
#مداحی🎧⛓️
- @madahi_chanel .
enc_16869395440836179004133.mp3
5.83M
ایکشتیهنجات ؛ جانمبهکربلات(:
- حسینطاهری .
- مداحی : @madahi_chanel ؛