مادر شهید میگفت وقت اعزام بود و قرار بود که عمو حسن ما بعد از این اعزام و برگشتش دیگه نره جبهه .
مداحی های ذخیره شده .
مادر شهید میگفت وقت اعزام بود و قرار بود که عمو حسن ما بعد از این اعزام و برگشتش دیگه نره جبهه .
دَم اتوبوس بودیم و وقتش بود که جگر گوشم را بفرستم جبهه ولی بهم قول داده بود بعد از برگشتش زن بگیره .
مداحی های ذخیره شده .
رفتم که گردن پسره رشیدم را بوس کنم .
ولی یک لحظه چشمم افتاد به یکی از آشنا هایی که اونجا بود و بسیار فردی سختگیر و . . بود .
مداحی های ذخیره شده .
ولی یک لحظه چشمم افتاد به یکی از آشنا هایی که اونجا بود و بسیار فردی سختگیر و . . بود .
از ترس اون آشنامون نرفتم گردن پسرم را بوس کنم و بدون بوسیدن اعزام شد و رفت . .
مداحی های ذخیره شده .
از ترس اون آشنامون نرفتم گردن پسرم را بوس کنم و بدون بوسیدن اعزام شد و رفت . .
اون آخرین باری بود که پسرم میرفت جبهه و دیگه برگشتی در راه نبود .
مداحی های ذخیره شده .
اون آخرین باری بود که پسرم میرفت جبهه و دیگه برگشتی در راه نبود .
و حسرت بوسه به گردن پسرم تا آخر عمر به دلم موند . .💔
https://harfeto.timefriend.net/17066384915976
دوست دارم نظرتون را درمورد عمو حسن
بدونم . ادامه بدم یا نه ؟!
هدایت شده از مداحی های ذخیره شده .
امشبم تموم شد ؛
اگر عمری بود فرداشب براتون بقیهی خاطرات شهید ک مشخصاتشون را میگم .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دل آروم بگیر . .❤️🔥
@madahi_chanel
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی راه نرو ساده ترین راه حسین است... ♥ ️
️@madahi_chanel
عمو حسن ما قرار بود آخرین اعزامش باشه که در آخرین اعزام خبر شهادتش اومد . 🥺 ❤️🔥
قول داده بود ایندفعه که رفت جبهه و برگشت دیگه نره و حتی قوا داده بود ازدواج کنه .
و حتی پدرش براش فرش هایی که طبق رَسم رسوم باید به دوماد میدادند را هم خریده بود 🤍 .
اما انگار قرار نبود هیچوقت اون فرش برای عمو حسن باشه و برای خونش استفاده بشه 🖤 .
عمو حسن ما و امثال این شهید رفتند که ما الان داریم این پیام را با خیال راحت میخونیم .🙂