eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
133 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
متن روضه حضرت مسلم گریز به حضرت زهرا سلام الله علیها ▪️▪️▪️▪️▪️ پردۀ اول این پیراهن اینه صدا زد اسما بگو زینبم بیاد ، همه از حجره برن بیرون .. زینب نشست ، یه دختر سه چهار ساله هی نگاه میکنه مادر چیکار داره ! صدا زد اون بقچه رو بیار دخترم .. بقچه رو باز کرد ؛ سه تا کفن در آورد .. کفن اولُ داد این مالِ منه میدی بابات علی منو کفن کنه .. مات نگاه میکرد زینب ، چی میگه مادر؟ کفن دومُ داد این مالِ بابات علیِ یه شب داداش حسنت این کفنُ از تو طلب میکنه .. کفن سومُ داد اینم مالِ برادرت مجتبی ست .. الله اکبر تو روخدا دقت کن ، یه نگاه کرد دید بقچه دیگه کفن نداره .. (من میگم خوشحال شد) شاید تو دلش گفت خب خدا رو شکر من زودتر از حسین میمیرم .. من داغ حسین به دلم نمیمونه .. من نیستم ببینم حسینمُ کفن میکنن .. صدا زد بگید اون پیراهنُ بیارن پیراهنُ داد به زینب .. دخترم این پیراهن دست بافت خودمه یه روزی میاد حسینتُ میخوان ازت جدا کنن .. یه جایی میاد به اسم کربلا … بریم پردۀ دوم ببرمت از مدینه کربلا .. پردۀ دوم کجاست! صدا زد خواهرم زینبم بیار پیراهن مادرمُ .. مَقتَل میگه تا ابی عبدالله گفت پیراهنُ بیار زینب فَسَقَطَ عَلى وَجهِ .. (هنوز عاشورا نیومده هنوز گودالی ندیده) تا گفت پیراهنُ بیار ، خانم از هوش رفت .. فهمید دیگه اینجا خونه‌ی آخرِ .. پیراهنُ گرفت بوسید .. سادات ببخشن ، یه کاری کرده ابی عبدالله شاید عاشورا نشه بگیم الان نفس داریم .. جلو چشای خواهر دیدن پیراهنُ داره با خنجری پاره پاره میکنه .. داداش چرا دست بافت مادرمُ پاره میکنی؟ (چی گفت به خواهر..) خواهرم من اینارو میشناسم .. اینا به این پیراهنم رحم ندارن .. نمیخوام این پیراهنُ از تنم در بیارن .. حسین .. پرده‌ی سومُ بگم معطلت نکنم ، دیگه رفتم سراغ اصلِ مطلب . پردۀ سوم کجاست .. زینب اومد تو گودال شمشیرهارو کنار زد .. دنبال پیراهن میگرده .. (یه چیزی بخونیم باهم) گلی گم کرده ام میجویم او را .. به هر گل میرسم می بویم او را گلِ من یک نشانی در بدن داشت یکی پیراهنِ کهنه به تن داشت هرچی گشت دید اثری از پیراهن نیست .. خدایا چه کنه زینب .. یه مرتبه از حلقوم بریده میگه اُخَیَّ الی … ای حسین .. ده شب میخوای ناله بزنی جانم باریک الله .. حالا ببرمت کوفه ، یه بدنُ بخوان بشناسن یا از سر میشناسن یا از پیراهن میشناسن .. وقتی بدن مسلمُ از بالای دارالعماره انداختن .. بدن بی سر رو خاک کوفه .. طوعه اومد بدنُ از پیراهن شناخت .. آخ بمیرم برات حسین جان ، (هی دارم با خودم کلنجار میرم گریز روضه مُ بگم یا نه ..) الحمدلله مسلم پیراهن داشت به بدن .. پیراهنُ از تنش در نیاوردن .. آخ کربلا .. کاشکی فقط پیراهنُ در میاوردن ، نانجیب اومد تو گودال دید هرکی یه چیزی برده دستش خالی مونده .. یه نگاه کرد به انگشتر حضرت .. برادر جان سلیمانِ زمانی .. ای حسین .. جانم شب اولِ صداتو رها کن برسه کربلا .. وقتی خبر شهادت مسلمُ دادن ، حضرت دختر جناب مسلمُ بغل کرد ، مَحرم بود ، همسر مسلم بن عقیل خواهر ابی عبدالله ست (باریک الله که از من جلوتر بعضیا رفتن ..) اونایی که دختر دارن میدونن ، اگه یه دختر دیگه رو جلو دخترات بغل کنی دخترا حساس میشن .. وقتی دختر مسلمُ نوازش میکرد رقیه هی نگاه میکرد .. چیشده؟! لذا لحظۀ آخر .. نشست تو بغل باباش ، بابا یادته دختر مسلمُ بغل کردی؟.. میخوای منو به کی بسپاری بابا ؟!.. کی بعد از تو منو بغل میکنه؟!.. بغلش نکردن .. داد بزن شب اول یه جمله به جای اینکه بغلش کنن ریختن رو سرش فَاجْتَمَعَ عِدَّةٌ مِنَ الْأَعْرابِ حَتّى‏ جَرُّوها عَنْهُ .. بازم بگو حسین …
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️بهشت روی زمین کربلا 🍁به دردهای دل من امید درمان نیست 🍁خدا نصیب کند تربت شفای تو را 🍁صلی الله علیک یا اباعبدالله 🥀اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْن وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْن وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَیْن
1_1455585429.mp3
12.09M
☑️ ☑️ 🎤مداح :کربلایی وحید شکری ☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️☑️ خوشی دنیا رو نذر غمت کردم الهی پام قلم بشه از تو اگه برگردم مسیر خوشبختی شده طریق تو جا همه رو پر کردی تا که شدن رفیق تو خیلی چیزا قدیمی شد دنیا محل گذره هرچیزی نو ش خوبه ولی نوکر قدیمیش بهتره اگه خدا قبولمون کنه ما تا تهش سینه چاکتیم من رُک و راست حرفمو میگم به قول مشتیا ما خاکتیم ▪️ابی عبدالله حسین الهی تا محشر پا علمت باشم یه شبی مثل این شبا من تو حرمت باشم از خوشی دنیا بسمه مشایه کربلا تنها میطلبه با یه رفیق پایه اگه که بی قرار شدم فقط برای حرمه شبای جمعه تو سرم فقط هوای حرمه وعدهٔ کل سینه زنا الهی تو بین الحرمین بریم حرم هروله کنان ذکر لبامون حسین حسین باشه ▪️ابی عبدالله حسین
ghazal,rozeh hazrat moslem 14010216.mp3
12M
☑️ ☑️ ☑️ 🎤مداح :حاج حسین سازور کوفه دلبستگی اش را به تو ابراز نکرد در زدم خانه به خانه، احدی باز نکرد خسته از راه، دعا کن به دو راهی نخورد هیچ مردی به در بسته الهی نخورد غیر از این طوعه در این شهر ندیدم مردی کاش می شد به تو پیغام دهم برگردی کاش می شد به تو پیغام دهم: کوفه نیا به علی اصغر شش ماهه قسم کوفه نیا دیدن حرمله دلشوره به جانم انداخت جملۀ «کوفه نیا» را به زبانم انداخت پینۀ مُهر به پیشانیِ شان توطئه بود قول این طایفۀ چرب زبان توطئه بود پشتِ پایِ بدی از دوست نماها خوردم زخم از نیزۀ تکفیر به فتوا خوردم ان شالله بریم کنارِ حرمش اونجا عرض ادب کنیم .. سر به دیوار غریبی نگذارم چه کنم!؟ دست دشمن پسرانم نسپارم چه کنم!؟ کوچه گردی شده کارم،همه رفتند حسین! راه برگشت ندارم،همه رفتند حسین! حقِ اولاد علی نیست چنین بی مِهری گریه ام بند نمی آید از این بی مِهری روضه هایم به تو بسیار شباهت دارد اشکم از غربت گودال شکایت دارد در دلِ خاک،دلم خون جگرت می ماند سرِ دروازه سرم منتظرت می ماند سرِ دروازه رسیدی،طلب باران کن با لب تشنه مرا فاتحه ای مهمان کن غم نخور ! چون که شنیدی به پرم سنگ زدند به فدای سر زینب به سرم سنگ زدند شاعر: وقتی میان گودال افتاد از هر طرف نیزه بارانش کردن .. اما تفاوت از اینجا به بعدِ .. مسلم رو دست بسته و خاک آلود از گودال بیرون آوردن اما ابی عبدالله دیگه از گودال بیرون نیامد .. وقتی وارد دارالاماره شد، سلام نکرد؛ گفتن چرا به امیر سلام
نمیکنی؟ گفت امیری حسین و نعم الامیر .. یا مسلم ابن عقیل .. ای کشتۀ بی وفایی ها .. حضرت رو بردن بالای بام دارالاماره، رو کرد سمتِ مکه یه سلامی به ابی عبدالله داد ..بعضیا فرمودن در همان سلام دادن، نانجیب سر از بدن مسلم جدا کرد .. مردم کوفه پایین۷ دارالاماره اجتماع کرده بودن و دربارۀ مسلم گفت و گو میکردن .. اُف بر شما مردم بی غیرت .. میانِ همهمۀ مردم یه وقت یه صدای مهیبی به گوش آمد .. نگاه کردن دیدن یه بدنِ بی سر از بالای دارالاماره رویِ خاک افتاد .. ای حسین .. امام زمان ببخشید .. بعضیا گفتن اراذل کوفه خبردار شدن، ریسمان به پایِ مسلم بستن .. بدنُ خاک کشیدن تا بازار قصابا بردن .. بدن رو به قناره آویزان کردن .. اینجا به بدنِ سفیرِ ابی عبدالله بی حرمتی کردن .. صلی الله علیک یا اباعبدالله .. با بدنِ اربابتون چه کردن .. امام رضا فرمود جد ما رو فَإِنَّهُ ذُبِحَ كَمَا يُذْبَحُ الْكَبْشُ
لبیک یاحسین ♦️پنج شوال سالروز ورودحضرت مسلم بن عقیل به کوفه 🌹كوفه را با تو حسين جان سر و پيمانی نيست 🌹هرچه گشتم به خدا صحبت مهمانی نيست
السلام علیک یا سفیرالحسین علیه السلام •┈┈••✾•🌿✼🌺✼🌿•✾••┈┈• 💠پنجم شوال ورود حضرت مسلم علیه السلام به کوفه در سال 60 ھ در چنین روزی مسلم بن عقیل علیه السلام، نماینده و پسر عموی امام حسین علیه السلام به منظور دعوت از مردم و آگاهی از میزان وفاداری آنان به امام علیه السلام ، وارد شهر کوفه شد. مردم کوفه، قبلاً با ارسال نامه های فراوان، خواستار عزیمت امام علیه السلام به این شهر و رهبری آنان برای مبارزه با حکومت ستمکار اموی شده بودند. در بدو ورود حضرت مسلم علیه السلام به کوفه، وی نامه ی امام را که حاکی از دعوت مردم کوفه به قیام بود، برای آنان قرائت کرد،و در اندک زمانی، حدود ۱۸هزار نفر با وی بیعت کردند. پس از آن، حضرت مسلم علیه السلام،بیعت گسترده ی اهالیِ کوفه را به اطلاع امام رساند،اما اندکی بعد،مردم کوفه تحت تاثیر تبلیغات و تهدید و تطمیع ابن زیاد، حاکم جدیدِ کوفه، بیعت خود را با امام حسین (علیه السلام) نادیده گرفتند و حضرت مسلم علیه السلام را تنها گذاشتند... کاش با خونم به روی نامه ها می‌نوشتم یا حسین، کوفه میا 📚الشهید مسلم بن عقیل علیه السلام، ص 151 •┈┈••✾•🌿✼🌺✼🌿•✾••┈┈• کانال‌ روضه دفتری تلگرام وایتا👇 ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1
پنجم شوال وبه نقلی ششم شوال روز ورود حضرت مسلم (ع)به کوفه •┈┈••✾•🌿🖤🌺🖤🌿•✾••┈┈• من کوفه را چون مردگان بی‌درد دیدم نـامردهاشان را بـه شکل مـرد دیـدم ایـن نـاسپاسان جمـله اشبـاح‌الرجال‌اند خصم رسـول و حیـدر و قـرآن و آلند اینان به آن دستی که بـا من عهد بستند عهـد مـن و فـرق مـرا با هم شکستند تنهـا نـه در کوفـه مـرا آواره کردنـد قلبم دریدنـد و لبـم را پـاره کردنـد این شهر را پیوسته نـامردی بـه من بود این قوم تنها مـردشان یـک پیرزن بود زن‌هـا ز نـامردان کوفـه وانماندنـد از بام‌ها بر فرق من آتش فشاندنـد مـن جـان‌نثار عترت خیرالانـامم صیدبـه‌خـون غلتیدۀ بـالای بامم وقتی که خود را از عطش بی‌تاب دیدم عکس لب خشک تـو را در آب دیدم در موج خون دریای «لا»را دیدم امروز از بـام کوفـه کربلا را دیـدم امروز انگـار می‌بینم جراحـات تنـت را خونين به چنگ گرگها، پیراهنت را انگـار می‌بینم گُلان پـرپـرت را پاشیده از هم عضوعضو اکـبرت را انگار می‌بینم که بعد از قتـل یـاران هم تیرباران می‌شوی هم سنگ‌باران انگـار مـی‌بینم ذبیـح کـوچکت را زخم گلوی شیرخواره‌کودکت را انگار می‌بینم که با اشک دو دیـده داری به روی دست خود دستِ بریده انگار بينم غرق خـون آیینه‌ات را جای سم اسبان و زخم سینه‌ات را انگار می‌بینم که شمر ‌آید بـه گودال انگار می‌بینم زدی در خون پر و بال انگار دیدم جان شیـرینت فـدا شد زهرا نگه کرد و سرت از تن جدا شد من بهترین مهمان شهـر کوفـه هستم مهمـان قصابـان شهـر کـوفـه هستم لب‌تشنـه از پیکر جـدا گردد سر من آویـزه گـردد بـر قنـاره پیکـر من تنهـا نـه ايـن نامردمردم می‌کُشندم در کـوچه‌های شهر کوفه می‌کِشندم «میثم!»شرار از نظم جانسوزت فشاندی بس کن که دل‌ها را به بحر خون نشاندی •┈┈••✾•🌿🖤🌺🖤🌿•✾••┈┈• کانال‌ روضه دفتری تلگرام وایتا👇 ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozeh_daftari1
🏴زبانحال مادر حضرت علی اکبر(ع) ✍بقلم مرحوم استاد یحیوی اردبیلی خیمه ‌نی سیلمیشم، زینتین وئرمیشم،  فرشیدیر معجریم گل اکبریم اکبریم گل سن گلن یوللارا، ایلرم من فدا،  آغلایان گوزلریم گل اکبریم اکبریم گل شیشیه بنزه‌ییر، باخماسان تئز سینار،  بیر نیگاهیله قلبیم امن ده ساخلا اوغلوم ای صنوبر قدیم، سایه سال باشیمه،  مادر بی‌پناهون لوطفیله یوخلا اوغلوم گل وئریم زینه‌تین، یوللاییم عرصییه، تیر موژگانین ایله دوشمه‌نی اوخلا اوغلوم زولفووه دوشسه کج، شانه بخش ائت منی،  تیتره‌ییر اللریم گل اکبریم اکبریم گل وصل معبوده سن، باغلاییبسان کمه‌ر،  من نئجه مانیع اوللام عئشق سوداسی دیر بو عامل حکم سن، امره مأمورسن،  روز قالو بلاده عهدین امضاسی دیر بو حقّ ریضادیر اونا من ریضایه‌م بالا جانی وئرمه‌ک گره‌کدیر دین دعواسی دیر بو حضرت فاطیمه محضه‌رینه آپار،  توحفه نیسگیلله‌ریم گل اکبریم اکبریم گل آسلانیبدیر اوره‌ک قاشلارون طاقینه  من غریبی سالیبدیر قاره زولفون کمه‌نده ایندی صیّادلر، گوزله‌ییرلر سنی،  دام ظولمه دوشه‌رسن زرمگاهه گله‌نده روزگاریم دونه‌ر، اوندا برپا اولور،  خیمه ده محشه‌ریم گل اکبریم اکبریم گل ای شکوفته گولوم، کاکول سونبولوم،  توش اولور بو طراوه‌ت حیف باد خزانه غمزه بولبولوم، چوخ پریشان دیلیم،  وئر تسلّای هئجران مادر مئهریبانه گورموسه‌ن متّصل، بیزده‌ن اوترو بو گون،  آیریلیق تیری قویموش دست دووران کمانه جاری ائتسین سنین، قانین ایله منیم،  گوزده‌ن اشگ تریم گل اکبریم اکبریم گل منزیلیم مسکه‌نیم، بیر همین خیمه دیر، تیره ائتمیش گوزومده چکدیگیم دود آهیم فورصه‌تین وار اگه‌ر، گلگینه موختصه‌ر  تاکی اولسون چیراغان صفحه‌ی خیمه‌گاهیم سن بیلیرسن اوغول، غرق بحر غمه‌م،  ایله‌ییب روزیگاریم قاره بخت سییاهیم بُرج اقبالیمی نوره باران ائله،  ای مه انوه‌ریم گل اکبریم اکبریم گل
🏴 یاحسین حسین یاره لی جسمون چیخان جانووه آغلار همان جان یارالاردان آخان قانووه آغلار مَلکلَر هامی صف صف سَماواتیده یکسر بوتون طارُم خَضرا ، بوشمس و مَه انور عَوالیمده کی ذیروح ، نَباتات مُصوَّر سنون اَللرون اوسته لب عطشانووه آغلار او بیتُ اله اَعظم همان قبلهء طاعت او مَرویله صفاسی همان رُکن عبادت مِنا و عَرفات و حَرا کوی نبوّت عَبانون آراسیندا او قربانووه آغلار نَبیّان مُعظَّم هم اول جَدّ مُکرَّم ابوطالب و جعفر عَمون حمزهء ضیغم باجون زینب کبری ، علی فاطمه باهم فرات اوسته او حال پریشانووه آغلار اگر کوفه نون اهلی سو وئرموبدی قوناقه بو سوز درد اولی حَشره کیمی اهل عراقه فراتون سویی تشنه قالوب تشنه دوداقه او نَهر ایچره بالیقلار نگهبانووه آغلار او شَبنم یاراداندا طراوت سنه آغلار گونون ایستی زمانی حَرارت سنه آغلار شَفق رنگه گَلنده او ساعت سنه آغلار اَسَر قاره عَلملَر عَزاخانووه آغلار اوجا سَرو صنوبر او سرلشگره آغلار شقایق ئورَگینده داغی اکبره آغلار جوان قاسیمه گُللر آچار منظره آغلار قیزیل گُل چمن اوسته گلستانووه آغلار بو دَرگهده قویوبسان اگر عمرووی (نادر) حسینون قاپوسیندا دیوللَر سنه شاعر اگر دوز قاتا زهرا بو اشعارووه آخر یقین اوندا باخانلار بو دیوانووه آغلار