سیدمحمدجوادی-شب سوم.mp3
1.92M
|⇦• #قسمت_پایانی
#روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله اجرا شده شب سوم محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید محمد جوادی •✾•
دلم آغوشِ گرم تورو میخواد
خرابه سردِ و دارم میلرزم ..
هوا سردِ ولی عیبی نداره
من از تاریکی ها خیلی میترسم ..
از کسی که ، سرِ تورو رو نیزه بست ، بدم میاد
از اون که دندونِ تورو ، با سنگ شکست ، بدم میاد
عمو ! گوشواره ها رو کرده گوشش
النگوها رو دستش کرده باباش
میده گهواره رو آروم تکونُ
میخونه زیرِ لب ، لالایی داداش ..
میگفت بابا ، دلم میخواد صدا کنی دخترکم
آخه اگه صدات کنم اینا میزنن کتکم ..
*بابا جات خالی بود با دخترت چه کردن .. *
یه شب جاموندم و اومد سراغم
همون مردی که با من خیلی بد بود
الهی که دلش آتیش بگیره
که دل سوزوندنُ خیلی بلد بود
همش میگفت عموت کجاست حالِ تورو نگاه کنه
بگو از علقمه بیاد دستِ بسته تُ وا کنه ...
یه جور میزد که انگاری گرفته
منو با مردِ جنگی اشتباهی
یه چیزایی میگم عمه نفهمِ
از اون شب میره چشمِ من سیاهی
از کسی که سرِ تورو رو نیزه بست بدم میاد
از اون که دندونِ تورو با سنگ شکست بدم میاد ..
◾️◾️◾️◾️◾️◾️◾️
سید محمدجوادی-10.mp3
2.08M
|⇦• #قسمت_پایانی
#روضه و توسل به حضرت رقیه سلام الله اجرا شده شب سوم محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید محمد جوادی •✾•
برای آمدن #حسین(ع) لحظهشماری میکردند،
اما به وقت #جهاد، از اطرافش پراکنده شدند!
◾️◾️◾️◾️◾️🥀
| #توسل و روضه جنابِ حر سلام الله علیه اجرا شده شب چهارم محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید محمد جوادی •✾•
ما از اول انتخابت کرده ایم
*شمارو که نمیدونم اما من خودمُ میگم امشب اومدیم با ابیعبدالله آشتی کنیم حسین جا بخر همۀ ما را*
ما از اول انتخابت کرده ایم
در شرار عشق آبت کرده ایم
حُر ما امروز خیر الناس ماست
حُر ما آیینۀ عباس ماست
سایه بودی آفتابت کرده ایم
سنگ بودی دُّر نابت کرده ایم
*حر میدونی چیکار کردی؟! گفت آقا من اول راه آبُ به شما بستم .. اجازه بده اول من فداییت بشم آقا ، اجازه بدید اینجور بگم ، حُر :
خواهرم زینب صدایت میکند
مادرم زهرا دعایت میکند ..*
با سرشگت دُرّ نایاب آورده ای
یا که بر شش ماهه آب آورده ای
*نمیدونی تو خیمه ها چه خبره حر .. شیرخوارم تو خیمه داره از تشنگی بال بال میزنه .. اینقدر حر خجالت کشید گفت آقا بذار برم فدا بشم .. بذار من نبینم بچه هاتو آب بشم از خجالت .. گفت سرتو بالا بگیر ..*
گر دوصد جرم عظیم آورده ای
غم مخور رو بر کریم آورده ای
تو بدی کردی ولی بد نیستی
امتحان دادی ولی رد نیستی
*تا حضرت بهش گفت مادرت به عزات بشینه ، (ببخشید اینو میگم) یه وقت یکی تو ضعفه یکی تو اوج قدرته هزار مرد جنگی باهاشن یه پهلوانیِ یه فرمانده سپاهیِ .. سرشُ انداخت پایین گفت در عرب هرکی جز شما این حرفُ میزد من جوابشُ میدادم ، چه کنم تو مادرت زهراست ..
بعضی ها زرنگن از همین جا گریزُ میزنن .. میدونن چی میخوام بگم ..
حر تا نام فاطمه رو شنیدی ادب کردی .. اصلاً تو مادر مارو ندیدی اما اسمشُ شنیدی خجالت کشیدی .. کاش این مدینه ای ها هم یه ذره ادب داشتن ..
منو حلال کنید روضه ی مادرِ .. شب چهارمِ .. اومد پشت در حضرت زهرا ، گفت یا بگو علی بیاد بیرون یا خونه رو با اهلش آتیش میزنم ..میگه دستور داد هیزم آوردن .. در خونه رو آتیش زد ..
مادر ما دستشُ جلو آوورد .. اینقدر فلانی با تازیانه به این دستا زد ..
جوان نَنَه .. به خدا نمیخوام اینجوری مثال بزنم اما روضه خوان باید بتونه روضه رو جا بندازه .. اگر یه روز جلو چشمت تویِ مسیر داری با مادرت میری یکی جلو مادرتو بگیره مگه حالا حالا یادت میره !.. اونم یه نانجیبی همه بغضشُ تو دستش جمع کرد .. نمیتونم بگم آقا .. ما روضه گودالم میخونیم ولی به روضه مادر که میرسیم کم میاریم .. ان شاءالله هیچ موقع مادرت دست به دیوار نگیره راه بره .. بابا هجده سالش بود ، جوان بود ، بچه هاش کوچیک بودن میخواست راه بره خجالت میکشید ..
هر وقت روضه حضرت زهرا میشنوی تا میتونی برای فاطمه داد بزن .. بعضیا میگن چرا؟! دلیل دارم. اون شب اینقدر بچه هاش دوست داشتن بلند گریه کنن اما حسن آستین به دهن گرفته بود علی گفت بچه ها آرام گریه کنید .. حالا تلافی اون شبِ مدینه رو کن .. ان شاءالله داغ مادر نبینی .. ان شاءالله هیچوقت مادرت جلوت زمین نخوره .. یه چیز دیگه هم میگم گوش بده دومین دلیل مو بگم :این مادر همهی عمرش هجده سال بوده ، این مردم باید بدونن با این مادر هجده ساله چه کردند ..گفت زهرا :*
با رفتنت خالی نکن دور و برم را
پاشیده تر از این نگردان لشگرم را
بعد از تو ای سرو شکسته تا قیامت
از خجلتم بالا نمیگیرم سرم را
تو بین آتش رفتیُ من گر گرفتم
حالا بیاو جمع کن خاکسترم را
هر شب حسن در خواب میگوید مغیره
دست از سرش بردار کشتی مادرم را
شب بودُ میرفتند مادر را بشویند
با اشک ها جانِ پیمبر را بشویند
شب بودُ گیسویِ سپیدش را ندیدند
هر چند باید ابتدا سر را بشویند
*بدنُ غسل داد کفن کرد علی میخواد خودش با دست خودش فاطمه شو تو خاک بذاره .. خیلی سخته .. یه وقت دید دو تا دستِ رسولِ خدا از خاک بیرون اومد تا دید دستایِ پیغمبرُ خجالت کشید*
ای ختم رسل چرخ مرا مضطر کرد
در حفظ گل امانتت کوشیدم
اما چه کنم مغیرهاش پر پر کرد
نزن ، ببین که مادرم جوونه
دلش گرفته از زمونه ..
نزن ، ببین که بار شیشه داره
ببین شکسته گوشواره ..
*اینجا مادرُ زدن کربلا سه ساله رو زدن ..*
دلم آغوش گرم تو رو میخواد
خرابه سرده و دارم میلرزم
هوا سرده ولی عیبی نداره
من از تاریکیا خیلی میترسم
از کسی که سر تورو
رو نیزه بست بدم میاد
از اون که دندون تورو
با سنگ شکست بدم میاد
◾️◾️◾️◾️◾️
4_5785395916366153655.mp3
5.73M
| #توسل و روضه جنابِ حر سلام الله علیه اجرا شده شب چهارم محرم ۹۸ به نفسِ حاج سید محمد جوادی •✾•
◾️◾️◾️◾️
|⇦• #روضه و توسل به حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم ۹۷ به نفسِ حاج سید محمد جوادی •✾•
به رنگ لعلِ تو یاقوت از جگر بتراشم
دُر از دو چشم بریزم مگر گوهر بتراشم
به قدرِ یک سرِ مو تا جدا نباشم از عشقت
بران سرم که در احرامِ روضه سر بتراشم
*شبِ پنجمِ .. دیگه روضه خوان نمیخواد ، خودت روضه خوان باش .. آقایِ من .. غریب آقام .. باید صدات بگیره ، سر و وضعت باید نشون بده عزادارِ حسینی .. غریب آقام ..*
برای جلبِ رضایِ تو عادتم شده اینکه
اگر حسین نوشتم دقیق تر بتراشم
خدا مرا بکشد وقتِ خرجِ مال برایت
اگر بهانه پیِ حفظِ سیم و زر بتراشم
*همه کس و کارم فدات .. بابی انت و امی و اهلی و مالی .. بگو حسین جان اینا چیه ، من دوست دارم برات بمیرم آقاجان .. دوست دارم نفسایِ آخرمُ زیرِ بیرق تو بزنم .. هرجا نشستی بگو غریب حسین .. امشب امام حسن دم در داره نگات میکنه .. کریم منتظرِ ببینه برا بچه هاش چی کار میکنی ..*
سپرده دستِ حسینش اگر پسرها را
برایِ معرکه ها نذر کرده سرها را
چه بهتر است نبندند این گذرها را
که شرمسار نسازند خون جگرها را
به دست هایِ عقیله ست عبدالله
امیدِ کل قبیله ست عبدالله
به سن و سالِ کمش غیرتِ حسن دارد
خلاصه ای زِ کراماتِ پنج تن دارد
عجیب حال و هوایِ جمل شکن دارد
کفن برای چه وقتی که پیرهن دارد
همه رفتن ، دیگه سینه ش سنگینی میکنه .. یه لحظه اومد تو خیمه دید گهواره ام خالیه .. حتی شیرخواره رفته، عمو رفته ، داداش رفته .. هی میگفت خدا کمک کن منم برم نمونم .. من مثه بابام حسن طاقت ندارم .. اون بابام بود تو کوچه دید سیلی زدن رو .. من نمیتونم .. اینا فردا میخوان دورِ عمه م رو بگیرن .. فردا میخوان دستا رقیه رو با طناب ببندن .. مادرمُ میخوان سیلی بزنن .. من نمیتونم .. عمه بزار برم .. صدات باید بگیره شبِ پنجم .. حسین ..
هی عمه دستشُ میکشه ، عبدالله دستِ عمه رو میکشه .. تا تو گودال شلوغ شد یه لحظه حواسش ازین بچه پرت شد بچه دوید به سمت گودال .. گفت عمه من رفتم ..*
دوید و دید به مقتل سر و صدا مانده
عمویِ بی کفنش زیرِ دست و پا مانده
هزار و نهصد و پنجاه زخم جامانده
چقدر میزند او را سنانِ وامانده
عموش در ته گودال پاره پاره تن است
برای غارتِ پیراهنش بزن بزن است
کسی نشسته به سینه که خنجری بکشد
به قصد قرب به رگ هایِ حنجری بکشد
درست در جلویِ چشم خواهری بکشد
نشد حسین نفس هایِ آخری بکشد ..
بابا میگن سینه محتضرُ سبک کنید .. حتی یه بندِ انگشت رو سینه ش نزارید .. او همینجوری سینه ش سنگینه .. یه وقت چشمایِ خون آلود رو باز کرد دید نانجیب با چکمه اومد رو سینه ..
حسین ......
حمله به امام نور کردن
از رویِ تنش عبور کردن
جبریل که دید خون جگر شد
ای وای تنش چه مختصر شد
یارالی آقام ...
امان از دلِ زینب ..
و عَلَى الْخُدُودِ لاطِماتِ الْوُجُوهِ سافِرات وَ بِالْعَويلِ داعِيات وَ بَعْدَ الْعِزِّ مُذَلَّلات وَ إِلى مَصْرَعِك مُبادِرات وَ الشِّمْرُ جالِسٌ عَلى صَدْرِكَ.
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
ShabSevomMoharam_970623_02.mp3
4.82M
|⇦• #روضه و توسل به حضرت عبدالله ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب پنجم محرم ۹۷ به نفسِ حاج سید محمد جوادی •✾•
صُمٌّ بُكمٌ عُميٌ فَهُم لَا يَعقِلُون...
و با شِکمهایی که از مالِحرام
اَنباشـته کـرده باشـند هیچگاه؛
صـدای #بال_ملائک را از
خیمه #حسین نمیشنوند
🏴🏴🏴🏴🏴
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
@rozevanoheayammoharramsoghandi