|⇦•نوبتِ رزم شیرمردان شد
..
🏴روضه و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شده شبِ هشتم محرم ۹۸ به نفس حاج محمدرضا طاهری
◾️◾️◾️
وای من وِلوِله ست دور و برش
جنگ یا هروله است دور و ورش
چقدر حرمله است دور و ورش
غرق در تیر سبط خاتم شد
چهره ای چون رخش ملیح نبود
یک نفر مثل او ذبیح نبود
به عمویش حسن شبیه نبود
بس که تیرش زدن کم کم شد
کربلا دشت هایِ غم سر بود
پر گل برگ هایِ پرپر بود
آسمان و زمین معطل بود
ارباً ارباً ذبیح اعظم شد
مرحوم شیخ رضا سراج بالای منبر شب هشتم ، گفت میخوای معنی ارباً ارباً رو بفهمی تسبیحشُ پاره کرد ریخت وسط جمعیت .. گفت حالا برید جمع کنید میتونید پیدا کنی همه رو ..
ابی عبدالله هی تو دشت نگاه میکنه هرگوشه یه عضوی از بدنِ علی افتاده ..
مرحوم شیخ حر عاملی نوشته ابی عبدالله صدایِ علی رو شنید با عجله خودشو رسوند .. تا شنید يا اَبَتاه عَلَيْكَ مِنّيِ السًّلامُ .. روایت میگن رنگ از صورت حسین(ع) پرید تا رسید به بدن از اسب پیاده شد حالا همه دورش حلقه زدن دارن میبینن .. حسین چطور میخواد بره به سمت جونش .. همچین یه قدم اومد برداره خورد زمین .. دیدن دو زانو دو زانو داره میاد.. هی صدامیزنه .. ولدی .. پسرم ..
مرحوم آیت الله مرعشی نجفی رحمت الله علیه ایشون میفرمود ابی عبدالله صورتشو نزدیکِ صورت علی کرد .. وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ .. صورتشو چسبوند به صورت علی میخواست ببینه نفس میکشه یا نه .. دید نه نفس نمیکشه .. دهان پر از خونِ .. دست کرد خون هارو از دهان بیرون میکشید .. عمۀ سادات داره این منظره رو میبینه تا دید حسین خورد رو زمین :
تک و تنها دوید صحرا را
پُر کند تا که جایِ لیلا را
با پسر کشته دید بابا را
حفظ جانِ ولی مقدم شد
ازدحام و صف است واویلا
صوت و جیغ و کف است واویلا
هلهله با دف است واویلا
دشمنت شادمان از این غم شد
حسین ...
حارث بن عبداللّه هَمدانی میگه با امیرالمومنین تو کوچه هایِ کوفه داشتیم قدم میزدیم یه دفعه دیدم رنگ صورتِ امیرالمومنین پرید .. اشک تو چشاش حلقه زد گفتم آقاجان چیشده قربونت برم .. فرمود حارص چشمم خورد به قاتلِ علی اکبر .. چشمش خورد به قاتل شروع کرد اشک ریختن .. حالا ببین ابی عبدالله میون این همه قاتل ایستاده ..
حضرت زینب (س) از کربلا تا شام ، دیگه محملی ام نیست سوار ناقه هایِ عریان این ورو نگاه میکرد میدید شمر و خولی و ساربان .. این ورو نگاه میکرد یه عده قاتلِ دیگه .. دیدنِ قاتل سخته .. نگو چرا امام حسن (ع) وقتی اون نانجیبُ تو کوچه میدید میرفت یه گوشه کز میکرد میگفت خودم دیدم این نانجیب چطور مادرم رو زد ...
◾️🌾🍂◾️🌾🍂◾️🌾🍂◾️🌾🍂
98061604.mp3
4.7M
|⇦•نوبتِ رزم شیرمردان شد ..
🏴روضه و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله علیه اجرا شده شبِ هشتم محرم ۹۸ به نفس حاج محمدرضا طاهری
◾️🌾🍂◾️🌾🍂◾️🌾🍂◾️🌾🍂
|⇦•نوبتِ رزم شیرمردان شد ..
🏴روضه و توسل به حضرت علی اکبر سلام الله
نوبتِ رزم شیرمردان شد
از سرِ خیمه ها پناهی رفت
روبه میدان جنگ با هیبت
پسر شاه ، مثلِ شاهی رفت
باد تابی به زلفِ او انداخت
دست در گردنِ عمو انداخت
بغضِ غم پنجه در گلو انداخت
پیش چشمانِ ماه ماهی رفت
اباالفضل داره بدرقش میکنه .. برو عموجانم ..
تا علی اکبر تو خیمه بود حرف از غربت نبود .. چون تمامُ کمال مثل پیغمبر بود ؛ حضورِ پیغمبر رو حس میکردن .. هیچ کسی حرف از غربت نمیزد. همچین که گفت من برم میدان ابی عبدالله یه لحظه معطلش نکرد ، فرمود برو.. تا اومد بره یهو عمه ها دورشُ گرفتن.. ارحم غُربَتنا .. رحم کن به غریبیِ ما ، کجا داری میری .. ابی عبدالله دید به دادش نرسه نمیتونه علی اکبر بره .. از کنارِ زینب جدا میشه ، ام کلثوم میگیرش ، ام کلثوم رهاش میکنه حضرت سکینه میاد ، حضرت جلو اومد فرمود رهاش کنید .. فإنه ممسوس في ذات الله .. این غرق در ذات خداست بزارید بره..
ای به قربانِ رویِ زیبایت
اندکی صبر کن که بابایت
خیره مانده به قد و بالایت
پدرش تا کشید آهی رفت
*هیچ شهیدی رو نداریم ابی عبدالله این کارو کرده باشه .. دیدن دنبالِ علی اکبر .. (خودش گفت برو یه لحظه ام معطلش نکرد..) اما دیدن دنبال مرکبش حسین داره میدوه .. محاسن سفیدُ تویِ دست گرفته.. تمام صورت غرقِ اشکِ .. خدا شاهد باش کسی رو دارم به میدان میفرستم أشبهُ النّاس خَلقاً وخُلقاً ومَنطِقاً برسولك ..
ابی عبدالله اولین گریه کنه علی اکبرِ ..
أشبهُ النّاس به پیغمبر گفت
رو به دها هزار لشکر گفت
نعره ای زد انابن حیدر گفت
رنگ از صورتِ سپاهی رفت
دست پروردۀ یلی هستم
خسته و تشنه ام ولی هستم
من علی وارث علی هستم
هر که از ترس سمت راهی رفت
تا علی اومد تو میدان پیرمردا که پیغمبرُ درک کرده بودن گفتن این پیغمبرِ وارد میدان شده .. ما با پیغمبر جنگ نداریم.. اما تا گفت أنَا عَليّ بن الحسين بن علي نحن وبيت الله أولَى بِالنّبي.. اونایی که کینه از امیرالمومنین تو دلشون بود گفتن اسمش علیِ اَمونش ندین..
رقص شمشیرِ او تماشایست
ساخت از خون کشته دریایی
میرود مثل باد هر جایی
گه یمینُ یسار گاهی رفت
با هر آنچه که میرسید زدند
چون علی بود پس ندید زدن
بر سرش ضربه ای شدید زدن
چشم هایِ علی سیاهی رفت
آه از آنچه ضربه با وی کرد
اسب را سمتِ خیمه ها هی کرد
قسمتی از مسیر را طی کرد
اسب در راه اشتباهی رفت
دست گردن اسب انداخته ..خون فرق علی اومد رو چشمایِ اسبُ گرفت .. جایی رو ندید ..
گلۀ گرگ ها به دنبالش
گفتنی نیست حال و احوالش
غرق خون است یال و کوپالش
یوسف این بار در چه چاهی رفت
قلم افتاد و طاقت از کف داد
صحنه ای پیش او مُجسم شد
زیر بار نوشتنِ این غم
قامت استوارِ او خم شد
نیزه داران چه زود می آیند
عده ای با عمود می آیند
تیغ ها هی فرود می آیند
نوبتِ سنگ و چوب ها هم شد
🥀🌾🍁🥀🌾🍁🥀🌾🍁🥀🌾🍁
🍂زبانحال حضرت لیلا (سلام الله)🍂
🎶سبک : یا فاطمه من عقده دل وانکردم
گئتمه آماندی قورخولی میدانه اکبر
ائتمه منی غم شمعینه پروانه اکبر
رعنا جوانیم
روح و روانیم
عزم قتال ائتمه سن رعنا ای جوانیم
گئتسون اورکدن سلب اولار تاب و توانیم
ایندی دوزلمور غصه دن قد کمانیم
تاکه ویرام بوسه رخ تابانه اکبر
صبر ایله بیر بوسه ویریم زیبا جماله
یابیر دویونجا قوی باخیم خوش خط و خاله
ممکن دگول نایل اولام بیرده وصاله
دیداریمیز قالدی داخی رضوانه زینب
دوتقون بولوطلار تک اوغول دولام غمونده
لاله کیمی پرپر اولوب سولام غمونده
باشه ویریب ساچلاریمی یولام غمونده
سالام نوا بو عالم امکانه اکبر
بو قامت شمشادوه حیف اولسون اوغلوم
گلزار عمرون عیبی یوخ قوی سولسون اوغلوم
گئت قوی بو شهلا گوزلره قان دولسون اوغلوم
ال تاپماسین اهل جفا قرآنه اوغلوم
📝ادامه افلاکیان خاکی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
🍃صلوات_اول_مجلس
🏴شب_هشتم_محرم
شب هشتم ماه محرم الحرام است اگر این آرزو رو به دل دارید که ان شاءالله لحظه مرگ و لحظه جان دادن ما، امیرالمومنین و اولاد معصومینش علیهم السلام به فریادمون برسد در آن لحظات وانفسا چشمان ما به جمال دلربای اون حضرات روشن بشه هر کس این آرزو رو به دل داره یک صلوات بلند ختم کنه.
✔️ یا اینکه میتواند ذکر صلواتها، بیان فضایل حضرت علی اکبر علیه السلام، باشد.
(الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم)
-🥀🍁🥀🍁🥀🍁🥀🍁🥀🍁
#شب_هشتم_محرم
#نمونه_شروع_روضه
🍁بسم الله الرحمن الرحيم
(نمونه_شروع: شب جمعه)
يَا دَائِمَ الْفَضْلِ عَلَى الْبَرِيَّةِ ، يَا بَاسِطَ الْيَدَيْنِ بِالْعَطِيَّةِ ، يَا صَاحِبَ الْمَوَاهِبِ السَّنِيَّةِ ، صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ خَيْرِ الْوَرَى سَجِيَّةً ، وَ اغْفِرْ لَنَا يَا ذَا الْعُلَى فِي هَذِهِ الْعَشِيَّةِ.
(ترجمه: ای خدائی که احسانت بر بندگان دائمیست،ای خدائی که دستانت بر عطا باز است،ای دارنده ی بخشش های ابدی، درود فرست بر بهترین خلقت، محمّد و آل محمّد که دارای بهترین ارزشها هستند و در این شب بر همه ی ما ببخشای،ای صاحب بزرگی)
🔸ای دادخواه عترت و قرآن بیا بیا
🔸وی زخم دین به تیغ تو درمان بیا بیا
🔸از زخم هر شهید ندا میشود بلند
🔸کای التیام زخم شهیدان! بیا بیا...
این روزها دل امام زمان خونه...
بیایید دست به دعا بلند کنیم...
برا سلامتی آقا دعا کنیم...
اَللّهُمَّ کُنْ لِوَلِیِّکَ الْحُجَّهِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُکَ عَلَیْهِ وَعَلى آبائِهِ فی هذِهِ السّاعَهِ وَفی کُلِّ ساعَهٍ وَلِیّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَلیلاً وَعَیْناً حَتّى تُسْکِنَهُ أَرْضَکَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طَویلاً.
یا صاحب الزمان...
◾️🍁◾️🍁◾️🍁◾️🍁◾️🍁◾️
🏴شب_هشتم_محرم
مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
🔸بیا تاکی نهادی سر به صحرا یا اباصالح
اقا جانم امام زمان...
چرا سر به بیابان ها گذاشتی...
عزیز فاطمه...
🔸بیا تاکی نهادی سر به صحرا یا اباصالح
🔸بتاب ای آفتاب عالم آرا یا اباصالح
ای خورشید پشت ابرها...
بیا و عالم رو روشن کن...
🔸صدای غربت مولا زچاه کوفه می آید
🔸علی تنهاست ای تنهای تنها یا اباصالح
قربونت برم آقای غریبم...
مثل جدت امیرالمومنین...
شما هم تنهای تنهایی...
اگه اون روز امیرالمومنین تنها بود و درددل هاش رو به چاه ميگفت...
آقا... امام زمان...
امروز شما هم در بین ما تنهایید...
امروز شما هم غریبی...
خدا میدونه...
چقد دل امام زمان خونه...
🔸بیا ای وارث حیدر که زخم سینه زهرا
🔸به شمشیر تو میگردد مداوا یا اباصالح
ای.. مرهم پهلوی شکسته...
🔸به شمشیر تو میگردد مداوا یا اباصالح
🔸سر خونین جدت در تنور و طشت و نوک نی
🔸تو را خواند ز سوز سینه ما یا اباصالح
أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاء
آقا بیا انتقام جدت غریبت حسین رو بگیر...
🔸تو را خواند ز سوز سینه ما یا اباصالح
آقا... امشب یه درد دلی دارم...
میخام بگم...نميدونم
اون روزی که شما می آیید...
من لیاقت دارم...
در کنارتون باشم یا نه...
آقا...
خیلی ها به ابی عبدالله هم نامه نوشتند...
اما وقتی حضرت اومدند...
در امتحان الهی رد شدند...
دست به شمشیر بردند و...
در مقابل امام زمانشون ایستادند...
آقا...
میدونم.. منم نوکر خوبی نبودم...
شیعه خوبی براتون نبودم...
اما خدا میدونه...
میام تو این مجلسها میشینم...
بخاطر اینکه شما به دلم نظر کنید...
بتونم یار واقعی شما باشم...
امام زمان...
نکنه منم آقام رو تنها بزارم...
واويلا...
نکنه اون روزی که شما میآید...
من در رکابتون نباشم...
واويلا...
آقا اصلا میخام اعتراف کنم...
میخام بگم...
من از خودم چیزی ندارم...
میام توی این هییت ها...
فقط شما به دلم نظر کنید...
شما به دادم برسید...
امام زمان...
حالا با توجه...
هر کی میخاد یار امام زمانش باشه صدا بزنه...
یا صاحب الزمان...
◾️🍂◾️🍂◾️🍂◾️🍂◾️🍂◾️🍂
🏴شب_هشتم_محرم
مناجات_امام_زمان_علیه_السلام
🔸بیا تاکی نهادی سر به صحرا یا اباصالح
اقا جانم امام زمان...
چرا سر به بیابان ها گذاشتی...
عزیز فاطمه...
🔸بیا تاکی نهادی سر به صحرا یا اباصالح
🔸بتاب ای آفتاب عالم آرا یا اباصالح
ای خورشید پشت ابرها...
بیا و عالم رو روشن کن...
🔸صدای غربت مولا زچاه کوفه می آید
🔸علی تنهاست ای تنهای تنها یا اباصالح
قربونت برم آقای غریبم...
مثل جدت امیرالمومنین...
شما هم تنهای تنهایی...
اگه اون روز امیرالمومنین تنها بود و درددل هاش رو به چاه ميگفت...
آقا... امام زمان...
امروز شما هم در بین ما تنهایید...
امروز شما هم غریبی...
خدا میدونه...
چقد دل امام زمان خونه...
🔸بیا ای وارث حیدر که زخم سینه زهرا
🔸به شمشیر تو میگردد مداوا یا اباصالح
ای.. مرهم پهلوی شکسته...
🔸به شمشیر تو میگردد مداوا یا اباصالح
🔸سر خونین جدت در تنور و طشت و نوک نی
🔸تو را خواند ز سوز سینه ما یا اباصالح
أَیْنَ الطّالِبُ بِدَمِ الْمَقْتُولِ بِکَرْبَلاء
آقا بیا انتقام جدت غریبت حسین رو بگیر...
🔸تو را خواند ز سوز سینه ما یا اباصالح
آقا... امشب یه درد دلی دارم...
میخام بگم...نميدونم
اون روزی که شما می آیید...
من لیاقت دارم...
در کنارتون باشم یا نه...
آقا...
خیلی ها به ابی عبدالله هم نامه نوشتند...
اما وقتی حضرت اومدند...
در امتحان الهی رد شدند...
دست به شمشیر بردند و...
در مقابل امام زمانشون ایستادند...
آقا...
میدونم.. منم نوکر خوبی نبودم...
شیعه خوبی براتون نبودم...
اما خدا میدونه...
میام تو این مجلسها میشینم...
بخاطر اینکه شما به دلم نظر کنید...
بتونم یار واقعی شما باشم...
امام زمان...
نکنه منم آقام رو تنها بزارم...
واويلا...
نکنه اون روزی که شما میآید...
من در رکابتون نباشم...
واويلا...
آقا اصلا میخام اعتراف کنم...
میخام بگم...
من از خودم چیزی ندارم...
میام توی این هییت ها...
فقط شما به دلم نظر کنید...
شما به دادم برسید...
امام زمان...
حالا با توجه...
هر کی میخاد یار امام زمانش باشه صدا بزنه...
یا صاحب الزمان...
◾️🍂◾️🍂◾️🍂◾️🍂◾️🍂◾️🍂
🏴شب_هشتم_محرم
🍂روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
🔸من آن پدرم کز پسرم دست کشیدم
🔸صبحم زستاره سحرم دست کشیدم
زبان حال آقامون ابی عبدالله
🔸از داغ ابالفضل گرفتم به کمر دست
🔸با داغ علی از جگرم دست کشیدم
شاعر: سید رضا موید
داغ علی اکبر، ابی عبدالله رو پیر کرد...
نمیدونم جوان دارید یا نه...
الهی کسی داغ جوانش رو نبینه...
میدونی بالاترین لذت پدر و مادر در دنیا چیه...
بالاترین لذت پدر و مادر اینه که خدا فرزندی بهشون بده...
با دستانشون فرزند رو بزرگ کنن...
جوون بشه...
درمقابلشون راه بره...
وقتی به قدو بالای جونشون نگاه میکنن لذت میبرند...
اما سخت ترین لحظه هم..
برا همچین پدر و مادری زمانیه که..
داغ جوانشون رو ببینند..
قربان غریبیت برم حسین..
داغ علی اکبر، ابی عبدالله رو پیرکرد..
قرآن کریم میفرماید:
یعقوب نبی میدونست پسرش زنده است..
میدونست یوسفش سالمه..
بلاخره هم به یوسفش رسید..
اما در فراغ فرزندش آنقدر گریه کرد چشماش نابینا شد...
جانها فدای ابی عبدالله..
جانها فدای جوان ابی عبدالله..
شهزاده علی اکبر..
اومد کنار ابی عبدالله صدا زد:
بابا اجازه میدان بده..
حضرت بدون معطلی فرمودند پسرم علی جانم..
میخوای بری برو بابا..
اما قبل ازرفتن بزار خوب نگاهت کنم علی جانم..
🔸من نگویم مرو ای ماه برو
🔸لیک قدری ببرم راه برو
بذار برای بار آخر.
قد و بالات رو نگاه کنم علی جان..
🔸برو میدان ولی آهسته برو
🔸دیدن عمه ی دل خسته برو
تا اهل حرم فهمیدند علی اكبر می خواد بره میدان..
همه از خیمه بیرون اومدند..
دور علی اکبر رو گرفتند شروع به گریه کردن..
لَمّا تَوَجَهَ إلی الحَرب إجتَمَعَتِ النِّساءُ حُولَهُ کَالحَلقَه
هی صدا میزدنند:
إرحَم غُربَتَنا
به غربت ما رحم کن علی
وَ لاتَستَعجِل إلی القِتال فَإنَّهُ لَیسَ لَنا طاقَةٌ فی فِراقِک
انقده برا جنگیدن عجله نکن..
آخه ما طاقت دوریت رو نداریم..
دور علی اکبر رو گرفتند نمیزارند بره میدان..
بلاخره ابی عبدالله اومد صدا زد:
رهاش کنید...
فَإنَّهُ مَمسوسٌ فِی الله وَ مَقتولٌ فی سَبیلِ الله
رهاش کنید علی اکبرم دیگه شهید در راه خداست..
هر طوری بود وداع کرد رفت به سمت میدان..
اما چه رفتنی..
دیدند ابی عبدالله داره خیره خیره به جوانش نگاه میکنه..
تَغَیَّرَ حالُ الحُسَین بِحَیثُ أشرَفَ عَلَی المُوت
انگار ابی عبدالله داره میمیره از فراغ جوانش..
🔸گمان مدار که گفتم برو دل از تو بریدم
جوانم علی...
🔸نفس شمرده زدم همرهت پیاده دویدم
صدا زد:
خدایا تو شاهد باش..
فَقَدْ بَرَزَ اِلَيْهِمْ غُلامٌ اَشْبَهُ النّاسِ خَلْقاً وَ خُلْقاً وَ مَنْطِقاً بِرَسُولِكَ
خدایاشاهد باش شبیه ترین مردم به پیغمبر رو دارم به میدان میفرستم..
رفت به سمت میدان..
یا صاحب الزمان..
جنگ نمایانی کرد..
خیلی از این نانجیبا رو به درک واصل کرد..
برگشت صدا زد بابا..
يَا أَبَتِ الْعَطَش قَدْ قَتَلَنِي
بابا دارم از تشنگی میمیرم..
فَبَكَى الْحُسَيْنُ علیه السلام
ابی عبدالله به گریه افتاد..
فرمود عزیز دلم..
علی جان طاقت بیار بابا..
خیلی زود به دست جدت رسول خدا سیراب میشی..
برگشت به سمت میدان...
طولی نکشید..
صدای ناله اش بلند شد یا ابتاه..
بابا به دادم برس..
افتاد روی اسب..
بعضی مقاتل نوشتند..
مرکب به جای اینکه علی رو به خیمه ها برگردونه..
رفت وسط قلب لشگر دشمن..
چه کردند با علی اکبر..
حالا میخواهی ناله بزنی بسم الله..
دور تا دور علی اکبر رو گرفتند..
تصور کن...
یکی با شمشیر میزنه...
یکی با نیزه میزنه...
یکی با سنگ میزنه...
فَقَطَعوهُ بِسُیوفِهِم إرباً إرباً
بدن علی اکبر رو قطعه قطعه کردند..
ابی عبدالله سریع خودش رو رسوند.. کنار بدن علی جانش..
ولی دیگه پاها رمق نداره..
(فجلس علی التراب)
روی زمین نشست..
دید جوونش رو قطعه قطعه کردند..
🔸نه تیغ شمر مرا می کشد نه نیزه ی خولی
🔸زمانه کشت مرا لحضه ای که داغ تو دیدم
خدایا حالا حسین چکار کنه..
سر جوانش رو به دامن گرفته..
هی صدا میزنه..
ولدی علی..
دید جواب نمیده..
دوباره صداش زد..
ولدی علی..
علی جواب نمیده..
دلش طاقت نیاورد..
سر رو به سینه چسباند
دلش طاقت نیاورد.
یدفعه دیدند..
وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلى خَدِّه
ِ
ابی عبدالله صورت به صورت علی جانش چسباند..
هی صدا میزنه.
عَلَى الدُّنْیا بَعْدَکَ الْعَفا
علی جان بابا..
اُف بر این دنیا بعد از تو علی..
🔸سپه كوفه و شام استاده
🔸به تماشاى شه و شهزاده
🔸شه روی نعش پسر افتاده
🔸همه گفتند حسین جان داده
حالا حسین میخواد علی جانش رو به سمت خیمه ها ببره..
هرکاری کرد دید رمق در بدن نداره..
یه نگاه به سمت خیمه ها..
🔸جوانان بنی هاشم بیاید
🔸علی را بر در خیمه رسانید
🔸خدا داند که من طاقت ندارم
🔸علی را بر در خیمه رسانم
◾️🥀🍁◾️🥀🍁◾️🥀🍁◾️🥀◾️