نوحه امام سجاد علیه السلام
خون بگرید زِ غم چَشم اَنجُم
در عزای امام چهارم
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
اشک غم جاری از هر دو عینم
که عزادارِ اِبنُ الحسینم
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
تا ابد زینتُ العابدینی
سَروَر و سَیّدُ السّاجدینی
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
دل شده مُضطَر و بی شَکیبَت
ای فدای مزارِ غریبَت
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
تو به رنج و بلا مبتلایی
روضه خوانِ غمِ کربلایی
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
قلب تو داغدار حسین است
خطبه ات ذوالفقار حسین است
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
رفتی از کربلا دلشکسته
مثل جدّت علی،دستِ بسته
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
شد به آل پیمبر جسارت
پیش تو خیمه ها گشته غارت
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
دیده اي کُشتهٔ سَرجدا را
دیده اي رأسِ بر نیزه ها را
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
دیده اي کینهٔ بی کرانه
سیلی و کعبِ نِی،تازیانه
وامصیبت وامصیبت وامصیبت...
#امام_سجاد
#امام_زین_العابدین
#زین_العابدین #امام_چهارم
#شهادت_امام_سجاد
#شهادت_امام_زین_العابدین
هدایت شده از شعر و سبک؛امیر عباسی
4_6037365081933612211.mp3
1.21M
نوحه مجلس عبیدالله لعنت الله علیه
چوب نزن عُبِیدُ الله
بر لب ثارُالله
این سرِ گل زهراست
دلبرِ همه دلهاست
مادرش نظاره بر
او کند به اشک و آه
چوب نزن عُبِیدُ الله
بر لب ثارُالله
از جفا مزن دیگر
بی حیا مزن دیگر
ای لعینِ بی ایمان
بی شرافتِ گُمراه
چوب نزن عُبِیدُ الله
بر لب ثارُالله
باشد این لبِ اَطهر
بوسه گاهِ پیغمبر
گریه زین مصیبت ها
می کند رسولُ الله
چوب نزن عُبِیدُ الله
بر لب ثارُالله
#کوفه #اسارت
#مجلس_عبیدالله
#عبید_الله #چوب_خیزران
هدایت شده از شعر و سبک؛امیر عباسی
4_6039710095422522725.mp3
880.2K
نوحه خروج اُسَرا از شهر کوفه
ما،می رَویم به شامِ غمها
در تو شد بر ما سِتَم ها
هلهله در مَلَأِ عام
آتش و خاکستر از بام
ما و شَکیبایی،دشمن و رُسوایی
نبود امّا این،رَسم پذیرایی
کوفه خداحافظ...
ای،شهر غم در تو چه ها شد
در تو بر عترت جفا شد
وای از خندهٔ اغیار
ازدحامِ سرِ بازار
در ظلمتِ خاکت،گشتیم زندانی
شد رزق آلُ الله،رنج و پریشانی
کوفه خداحافظ...
دور،باد از همه محبّین
خِصلت و مَرام کوفه
تا قیامت هست بر جا
ذلّتِ مُدام کوفه
پای ولی هستیم،در راه خوش عَهدی
هستیِ ما باشد،فداییِ مَهدی
یا مَهدی یا مَهدی...
#اسارت #کوفه
#خروج_از_کوفه
هدایت شده از شعر و سبک؛امیر عباسی
4_6041961895236208198.mp3
721.4K
نوحه امّ حبیبه
دل بی شَکیبه،امّ حبیبه
بانوی خود را دیده در رَختِ اسارت
که میشود بر او زِ دشمن ها جسارت
واغربتا واغربتا...
زینب بِگُفتا،با سوز و آوا
امّ حبیبه او مرا نور دو عین
بر روی نِی سرِ بریدهٔ حسین است
واغربتا واغربتا...
مقتل نبودی،یاس کبودی
میزد صدا ای پسرم ای نور عینم
لب تشنه شد سرت جدا مظلوم حسینم
واغربتا واغربتا...
#کوفه #اسارت
#ام_حبیبه
هدایت شده از شعر و سبک؛امیر عباسی
4_6041961895236208144.mp3
723.9K
نوحه شهادت امام سجاد علیه السلام
سینه زن در غم و سوگِ زین العابدینم
غصه دار عزای امامُ السّاجدینم
او که بر درد غربت مبتلا بود
یادگارِ غمِ کرببلا بود
آه و واویلتا آه و واویلا...
زهر کینه به جان او اثر کرد
اشک ما را روانه از بصر کرد
ولی او کشته داغ حسین است
اشک سرخش عیان به هر دو عین است
آه و واویلتا آه و واویلا...
دیده در کربلا رأسِ از بدن جدا را
خوانده مرثیه آن ذبیحِ مِنَ القفا را
عُمری از این مصیبت ناله ها زد
پدرش بین مقتل دست و پا زد
آه و واویلتا آه و واویلا...
#امام_سجاد
#امام_زین_العابدین
#زین_العابدین #امام_چهارم
#شهادت_امام_سجاد
#شهادت_امام_زین_العابدین
هدایت شده از شعر و سبک؛امیر عباسی
4_6039616881747297518.mp3
902.8K
⚫️بعد از کربلا چه گذشت..(قسمت 1)
◾️ شام غریبان کربلا نخستین شب عزا خاندان پیامبر پس از شهادت سید الشهداء علیه السلام است...
▪چه شبی بود آن شب و چه حالی داشت دختر امیر المؤمنین علیه السلام...
▪️شب یازدهم شبی است که سر مطهر امام حسین علیه السلام در تنور منزل خولی بود در حالی که نورانیت آن سر فضا را روشن نموده بود.
🔴 عمر سعد ملعون روز یازدهم تا وقت ظهر در کربلا ماند،
و بر کشتگان خود نماز گذارد و آنان را به خاک سپرد.
وقتی روز از نیمه گذشت فرمان داد تا دختران پیامبر صلی الله علیه وآله وسلم رابر شتران بی جهاز سوار کردند .
و امام سجاد علیه السلام را نیز با غل و زنحیر بر شتر سوار کردند.
🌅هنگامی که آنان را از قتلگاه عبور دادند و نظر بانوان بر جسم مبارک امام حسین علیه السلام افتاد ، لطمه ها بر صورت زدند و صدا به ندبه برداشتند...
🔥عمر سعد به کوفه آمد .ابن زیاد اذن عمومی داد تا مردم در مجلس حاضر شوند.
♻️سپس سر مطهر امام حسین علیه السلام را نزد او گذاشتند و او نگاه می کرد و تبسم می نمود و با چوبی که در دست داشت جسارت می نمود.
⚫️عصر روز یازدهم اهل بیت علیهم السلام را با حالت اسارت به طرف کوفه بردند. نزدیک غروب حرکت کردند و شبانه به کوفه رسیدند.
💐لذا آن بزرگواران داغدیده را تا صبح پشت دروازه های کوفه نگه داشتند.
🔥هنگام صبح عمر سعد ملعون از کوفه خارج شد،و بسان فرمانده ای که از فتوحات خویش خوشحال است همراه اسراء وارد کوفه شد...
▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️▪️▫️
📙ارشاد شیخ مفید ،ج2
📗در کربلا چه گذشت،شیخ عباس قمی
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺
⚫️بعد از کربلا چه گذشت..(قسمت2)
🔷 در این روز دفن شهدای کربلا توسط قبیله بنی اسد و با راهنمایی و نظارت امام سجاد (علیه السلام) که به صورت معجزه به کربلا برگشته بود تا اجساد را شناسایی و دفن کنند، در کربلا صورت گرفت.
🔵چون اسرا را وارد کوفه کردند ابن زیاد دستور داد تمام مردم شهر در قصر اجتماع کنند
🌸سر حسین ابن علی علیه السلام در داخل سپر کنار ابن زیاد قرار داشت،با چوب بر لب و دندان ابی عبدالله می زد و میخندید...
🌹 زید ابن ارقم که از صحابه رسول خدا بود وقتی مشاهده کرد ابن زیاد ضربات خود را مانند باران بر لب و دندان ابی عبدالله وارد میکند... صدا زد:
📛 ابن زیاد!! چوب را از لبان حسین بردار که بخدا قسم مکرر در مکرر دیدم که رسول این لبها را میبوسید...
☘سپس شروع به گریستن کرد...
♨️ابن زیاد گفت: خدا همواره چشمانت را بگریاند که برای پیروزی خدا گریه میکنی! اگر نبود که پیر و خرفت شده و عقلت را از دست داده ای، میدادم همین الان سرت را از بدنت جدا کنند!
🌹زید گفت: پسر زیاد با امانت رسول خدا چه کردی...؟! سپس از مجلس خارج شد و گفت: شما مردم عرب از امروز همگی برده خواهید بود که پسر پیغمبر خدا را کشتید و پسر مرجانه را امیر خود قرار دادید تا نزدیکان شما را بکشد !
🌷حضرت زینب سلام الله علیها در حالیکه پست ترین لباسها را بر تن داشت در گوشه ای از مجلس ابن زیاد نشست . زنان و کنیزان اطرافش را گرفتند.
💠 ابن زیاد سه بار پرسید: این زن که اینچنین گوشه نشینی اختیار کرده کیست؟ کسی جواب او را نداد تا اینکه یکی از زنان گفت: این زینب دختر فاطمه دختر رسول خداست.
♨️این بار ابن زیاد با شماتت گفت: خدا را سپاس که شما را کشت و حرکتتان را باطل گردانید.
🌹زینب کبری فرمود: خدا را حمد میکنم که به وسیله پیامبرش مارا گرامی داشت و از پلیدیها پاک ساخت،همانا فاسق رسوا میشود و فاجر دروغ میگوید و او غیر از ماست پسر مرجانه!
♨️ابن زیاد: دیدی خدا با برادرت چه کرد؟
🌷حضرت زینب: من جز زیبایی و خوبی چیزی ندیدم،اینها جماعتی بودند که خدا شهادت را بر ایشان مقدر کرده بود و به قتلگاه آمدند.و روزی خدا میان تو و ایشان را جمع میکند و با تو مخامصه میکنند آنگاه خواهی دید که پیروز کیست،مادرت به عزایت بنشیند پسر مرجانه.
♨️ابن زیاد از نحوه ی پاسخگویی حضرت زینب به خشم آمد و خواست او را بکشد.عمروبن حریث گفت: این زن از مصیبت نزدیکانش ناراحت است و نباید اورا مواخذه کرد.
♨️ابن زیاد : خدا قلب مرا شفا داد و راحت نمود از طرف برادر سرکش تو و پیروانش!
🌷حضرت زینب: بجانم قسم بزرگان مرا کشتی و خاندان مرا نابود ساختی و ریشه های مرا بریدی ،اگر اینها شفای توست..،پس شفا یافتی!
♨️ابن زیاد با مغالطه گری گفت: این زن شاعر و سخنور است مانند پدرش!
♨️سپس ابن زیاد نگاهی به اسرا انداخت و امام زین العابدین را دید و پرسید: کیست این؟
گفتند: علی ابن الحسین.
♨️ابن زیاد: مگر خدا علی ابن الحسین را در کربلا نکشت؟
🌺امام سجاد: برادر دیگری داشتم به اسم علی که شما او را کشتید .
♨️ ابن زیاد با وقاحت فریاد کشید: نه خدا او را کشت!
🌸 امام سجاد فرمود: آری خدا جان هرکس را هنگام مرگ میگیرد و هیچکس نمیمیرد مگر به اذن او.
🔥 جسارت و حاضرجوابی امام خشم ابن زیاد را برانگیخت و فریاد زد: تورا چنین جراتی است که جواب مرا میدهی!!جلاد نفسش را بگیر!
🌹حضرت زینب با شنیدن این سخن از جا پرید و امام سجاد را در بغل گرفت و گفت: پسر مرجانه! خونهایی که از ما ریختی کافی نیست برایت ؟ غیر از این جوان چه کسی را برای ما باقی گذاشتی؟ اگر میخواهی اورا بکشی اول مرا بکش!
🔥 ابن زیاد نانجیب شرمنده شد و با تعجب گفت: چه خویشاوندی عمیقی! براستی حاضر است با او کشته شود...
✍ ادامه دارد...
📘ارشاد ص228،
📘طبری 371/7
📘 نفس المهموم ص 404
📘 کامل 81/4
🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺🍃🌺