eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
133 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
کوفه تا شام هی از این نیزه به آن نیزه مکانت دادند کوچه کوچه به همه شهر نشانت دادند پیش چشمان من از نی که زمین افتادی از روی خاک به سر نیزه تکانت دادند هدف سنگ پرانی کنیزان شده ای خوب ای قاری من مزد بیانت دادند نیزه ی داغ اگر جان تو را سوزانده داغ مسمار درِ خانه نشانت دادند حرمله بیشتر از هر کس دیگر شاد است با نشان دادن او زخم زبانت دادند با دف و هلهله تا قافله بازاری شد چه عذابی به علمدار جوانت دادند ایتا کانال روضه و نوحه ایام محرم https://eitaa.com/rozevanoheayammoharramsoghandi
سوره ي مستور روی نیزه ها می بینمت آیه ی و الطور روی نیزه ها می بینمت منبر و رَحلت چه شد؟ ای زاده ي ختم رسل قاری مشهور! روی نیزه ها می بینمت چشم کورشام را مبهوت نورت کرده ای نور رب الـنور روی نیزه ها می بینمت نیزه ازخون گلویت جرعه ای زد، مست شد خوشه يِ انگور روی نیزه ها می بینمت زینـبم ،مـوسیِ شـبگرد بـیابـان غمت شمس کوه طور روی نیزه ها می بینمت کانال روضه و نوحه ایام محرم https://eitaa.com/rozevanoheayammoharramsoghandi
دوباره روضه ی تلخ اسارت زینب مرور متنِ كتاب شرافت زینب وجود معجری از نور، پرده در پرده  دلیل محكم حكم قداست زینب مسیر دین خدا را نشان مان داده چراغ روشنِ برج هدایت زینب رموز جمله ی «من را دعا نما خواهر» نهفته در ثمراتِ عبادت زینب نماز سینه زنان رو به كعبه ی گودال غروب روز دهم با امامت زینب برای قتل حسینش دیه به او دادند كلوخ ها شده سهمِ غرامت زینب سكوت محض جَرَس های لشگر دشمن نشانِ معجزه ای از رسالت زینب به پیشِ كعب نی و سنگ، راست قامت بود رقیه درس گرفت از صلابت زینب لغات خطبه ی زینب، لغات قرآن بود ملائكه همه ماتِ بلاغت زینب نهیب حیدری اش كاخ ظلم را لرزاند یزید شوكه شده از شهامت زینب صدای قاری قرآن به روی نی نگذاشت نگاه ها برود سمتِ ساحت زینب : زینب اسیر نیسٺ دوعالم اسیر اوسٺ او را اسیر قافله خواندن خجسته نیسٺ رنج سفر، خطر، غم بازار، چشمِ شوم داغ سه ساله دیده ولی باز خسته نیسٺ صلي الله عليڪ يا سيدناالغریب يااباعبدالله الحسين ع
همه رفتند و من جا ماندم ای دوست ز بخت بد بدنیا ماندم ای دوست چرا رفتی مرا باخود نبردی ببین بعد تو تنها ماندم ای دوست مرا کابوس شمشیر و تنِ تو تماشای به غارت بردن تو تو را سرنیزه ها بردند و مانده برای من فقط پیراهن تو .
داستان هنده همسریزیداززبان مرحوم کافی سخنان شهید شیخ احمد کافی (ره) : ✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅ سلمان‏ فارسى از کنار باغى مى گذشت که دید پیرمردى در آنجا نشسته است‏پیرمرد تا او را دید، گفت : اى‏ مرد ! من یهودى هستم، تو چه دینى دارى‏ سلمان‏ گفت : اسلام‏. پیرمرد گفت : ما یهودیها هر وقت‏ که مشکلى داشته باشیم ، پیرمردهایمان را جمع مى‏ کنیم که آنها خدا را به موسى بن عمران قسم‏ بدهند تا مشکل ما حل شود.حالا هم گرچه تو یهودى نیستى اما پیرمرد که هستى و لذا من از تو میخواهم که بیایى و با من دعا کنى تا خدا دختر مرا که هم کور است و هم فلج ، شفاء بدهد. اگر دخترم خوب بشود ، من مال و ثروت فراوانى بتو مى‏ بخشم‏.سلمان گفت : اگر دخترت شفاء بیابد ، مسلمان خواهى شد ؟ پیرمرد یهودى گفت : آرى‏. سلمان هم دخترک کور و فلج را به همراه پدرش به‏ منزل حضرت على علیه السلام برد.حضرت که ماجرا را شنید ، فرمود : سلمان ! برو و حسینم را بیاور. حسین علیه السلام به همراه سلمان بنزد پدر آمد و ظرف آبى هم بدستور حضرت آورده شد. آنگاه‏ على علیه السلام فرمود : حسین جان ! دستت را به‏ این آب بزن و چند قطره از آن را به چشمان این‏ دختر بپاش‏. همینکه امام حسین علیه السلام آن‏ چند قطره آب را به چشمان دختر پاشید ، سیاهى ها از جلو چشمان دختر بکنارى رفت‏.دختر چشمانش را باز کرد و بعد از یک نگاه به امام حسین علیه‏ السلام ، شهادتین را گفت و مسلمان شد.سپس على‏ علیه السلام فرمود : دختر را بیرون ببرید و بقیه آب ظرف را بر بدنش بریزید تا علت اصلى‏ بیمارى هم برطرف شود.فرداى آنروز پیرمرد دخترش‏ را که دیگر شفاء یافته بود ، به خانه حضرت آورد و عرض کرد : من این دختر را در خدمت شما قرار مى دهم که چندى در نزدتان بماند و از تربیت‏ اسلامى شما بهره مند بشود. دخترک که " هنده " نام داشت ، چند ماه در خانه امیر المومنین خدمت‏ کرد تا آنکه پدرش از شام به دیدار او آمد. حضرت‏ به پدر هنده فرمود : دخترت را نیز به همراهت‏ ببر.هنده گفت : پدر جان ! دوست داشتم که‏ همینجا بمانم و کنیز بچه هاى فاطمه ( علیها السلام ) باشم اما چون امیر المومنین دستور داده است ، بهمراهت مى آیم‏.هنده بهنگام رفتن ، خود را بر پاهاى زینب علیها السلام افکند ، با گریه بسیار از ایشان خداحافظى کرد و بهمراه‏ پدرش راهى شام شد.چند بعد معاویه در شام هنده‏ را به همسرى یزید در آورد. مدتها از ازدواج‏ هنده با یزید گذشته بود که یکشب صداى گریه اى‏ از خرابه اى در بیرون قصر بگوش او رسید. هنده‏ پرسید : چه خبر است ؟ یزید گفت : این صداى اهل‏ بیت خارجیانیست که بر ما خروج کرده بودند. ما آنها را به قتل رساندیم و بازماندگانشان را به‏ اسیرى گرفتیم که اکنون در آن خرابه هستند0 هنده‏ از یزید اجازه گرفت تا به تماشاى اسیران برود و سپس به همراهى کنیزهایش به خرابه رفت‏.در خرابه‏ او با همان لباسهاى فاخر و قیمتى خود، روبروى‏ حضرت زینب بر خاک نشست و پرسید : بى بى جان، شما اهل کجایید ؟ حضرت زینب فرمود : مدینة‏ الرسول‏. هنده گفت : من مدتى را در یکى از محله‏ هاى مدینه به کنیزى گذرانده ام و اکنون هم به‏ کنیزى براى خانواده اى که در آن بودم، افتخار مى کنم‏.شما اهل کدام محله مدینه هستید ؟ بى بى‏ فرمود : محله بنى هاشم‏0 هنده پرسید : پس شما آقاى من حسین علیه السلام را مى شناسید ؟ دل بى‏ بى آتش گرفت اما هیچ نگفت ، اینبار هنده پرسید : شما که اهل محله بنى هاشم هستید ، بگویید ببینم آیا خانم و سرور من ، زینب را مى شناسید ؟ اینجا بود که حضرت زینب علیها السلام با گریه‏ سر بلند کرد و فرمود : هنده ! من خود زینب‏ هستم‏. هنده حق داشت که او را نشناسد، آخر زینبى‏ که او دیده بود ، هنوز کربلا را ندیده بود ✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅✅ 🎪🎪نمونه ای از کانال محرم و صفر
نوحه اسارت اهل بیت علیهم السلام در راهِ کوفه تا ‌شام،عِترتِ خَیرُ الَاِنام جنایت و جفا و،هلهله و ازدحام واویلتا واویلا... یتیمان گریان از غم،با ناله ای عالَمگیر دستان آلِ حسین،در بَندِ غُل و زنجیر واویلتا واویلا... بر اسیرانِ مظلوم،در این رَه ظالمانه دشمن دهد تسلّیٰ،با ضربِ تازیانه واویلتا واویلا... از سختیِ اسارت،لاله های پیغمبر در هجومِ جسارت،شده رنگ نیلوفر واویلتا واویلا... منزل به منزل ماتم،منزل به منزل بلا خدا دهد صبری بر،دل حضرت زهرا واویلتا واویلا...
چشم تو سمت من، دل من گير نيزه هاست اين سينه پاره پاره ی شمشير نيزه هاست عشقت مرا به كوچه و بازار مي كشد زينب اسير رشته زنجير نيزه هاست سرخي معجر من و پيشانيت حسين اثبات آيه آيه تفسير نيزه هاست اي لاله اي كه خون چكد از ساقه ات هنوز اين زخم هاي وا شده تقصير نيزه هاست قرآن مخوان دوباره كه يكبار  ديده ام آن سنگ ها كه بابت تقدير نيزه هاست قرآن مخوان كه پيرزني روي بام ها در انتظار پاسخ تكبير نيزه هاست اين گيسوان پخش شده بين كوچه ها از ردپاي رأس تو در زير نيزه هاست حالا به اين بهانه نگاهش به سوي ماست نامحرمي كه چشم و دلش سير نيزه هاست در بين راه نيزه تو ايستاده بود جا ماندن كه باعث تأخير نيزه هاست؟ گفتم كه چند لحظه بخوابم ولي نشد اين خواب هم تجسم تصوير نيزه هاست  
هفت روز است بی تو گریانم هفت روز است که پریشانم هفت روز است که پدر جانم بی تو آواره بیابانم خوب شد رفتی و ندیدی که دخترت بین کوچه ها گم بود خوب شد رفتی و ندیدی که عمه این هفته بین مردم بود هفته نه هفت سال بی پدری هفته نه هفت سال خونجگری هفته ای که هزار سال گذشت بین بازار ها به دربه دری هفت شب بوسه ام ندادی تو تن به سم ستور دادی تو ای سر غرق خون لب پر خون چقدر از سرم زیادی تو امیر فرخنده
نوحه اسارت اهل بیت علیهم السلام اهل بیت عصمت و،سختیِ اسارت و دشمن و جسارت و،ظلم و جور و غارت و رنج و درد و غربت و روی نِی سر،دُختِ حیدر داده از کف نورِ عین وامصیبت وامصیبت آه و واویلا حسین واویلا واویلا... کوفه و شام بلا،سخت تر از کربلا دل به مِحنت مبتلا،غرقِ در اشک عزا عترت خیرالنسا در عزاشان،گشته گریان چشم اهل عالَمین وامصیبت وامصیبت آه و واویلا حسین واویلا واویلا...