eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
133 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
چون عیال الله را بردند سوی شهر شام 🍂🍁🍂🍁🍂🍁🍂 . مرحوم میرزا یحیی مدرس اصفهانی . چون عیال الله را بردند سوی شهر شام راهبی بود اندر آن ره گوشه گیر از خاص و عام شوق زنار و صلیبش کرده گم ز اسلام نام در سکو بادیر و عیسی و ار در دار السلام رونق دین مسیحا گشته از ناقوس او رفته بر بام ثریا بانگ یا قدوس او . . جاز محراب عبادت در کلیسا ساخته قبله اقبال همت خاج ترسا ساخته مهر سد اقنوم را قانون دیاسا ساخته اعتزال آئین خود قسیس آسا ساخته روزی از بیرون دیر خویش غوغائی شنید بینوائی نینوائی از دم نائی شنید . . آمد و برنیزه تابان سری چون ماه دید جلوه یزدان فراز مد بسم الله دید بر سردار یهودان عیسوی خرگاه دید روح عیسی را بدار فرقه گمراه دید دید در چرخ چهارم عیسی اندر ماتم است بر مسیحائی که زهرای بتولش مریم است . . بر فراز خشگ چوبی نور نخل طور دید از زمین سوی سما تابان خدائی نور دید رهنمای موسئی اندر شب دیجور دید طور و موسا را بمعنی ناظر و منظور دید گشته از نور جمالش ظاهر انوار اله هم مؤثر هم اثر هم سر هم اسرار اله . . حشمتی تابنده اندر انفس و آفاق داشت جلوه پاینده از مخلوق و از خلاق داشت ثم وجه الله را فرخ رخش مصداق داشت کوثر و تسنیم را شیرین لبش میثاق داشت ظاهر از فرخ جمالش قل هو الله احد ذات پاکش صورت و معنای الله الصمد . . از زنان بر سر زنان گردش چه مه را هاله ای هاله آئینه سان تار از غبار ناله ای ناله همچون فروزان شعله جواله ای شعله جواله چون دغ دل بر لاله ای لاله را از داغ ماتم داغشان دل سوخته سوختن پروانه را بر گرد شمع آموخته . . آفتابی چند تابان بر فراز چوب نی اختری چند آمده هر آفتابی را ز پی جملگی همچون بنات النعش برگرد جدی آن یکی را با اخا ذکر آن دگر را یا بنی کرده نور رویشان بر طارم اعلی صعود بازو از زنجیر خسته صورت از سیلی کبود . . لشگری جرار گرداگرد ایشان صف زده گه بعشرت باده خورده گه بشادی دف زده هشته چنگ عیش اندر چنگ و کف بر کف زده زیب نی کنزی صدا احببت ان اعرف زده بر فراز نی سری کز سیر هستی سیر بود چارده ضربت بر او از خنجر و شمشیر بود . . گفت با لشگر که این هنگامه بیگاه چیست مقصد اصلی شما را آمدن زین راه چیست از اسیران این صدای ناله جانگاه چیست بر فراز نی فروزان نور وجه الله چیست باز گوئید از کجا دارید آهنگ کجا نام چه ننگ کجا صلح چه و جنک کجا . . پاسخش گفتند پور سعد از ابن زیاد برد لشکر کربلا و گشت کارش بر مراد خارجی را کشت و تن آغشت در خون از عناد بهر اموال و عیالش حکم اسر و نهب داد با سر ببریده آن خارجی بی احترام میبریم اینک اسیران را زکوفه سوی شام . . گفت راهب مانده از بهرم ز میراث پدر روح الله تعالی روحه یک بدره زر سر دهید و زر ستانید آید این شب تا بسر بهر آن سودا چه لشگر خواستند اذن از عمر گفت این سودا سراسر مایه سود من است سیم و زر از قتل آل الله مقصود من است . . داد آن راهب بلشگر آن زر و آن سر گرفت بارک الله بار دیگر زندگی از سر گرفت بیریا دیرش ز عرش کبریا زیور گرفت جلوه از خورشید خاور از مه انور گرفت در جبین انورش از خاک و از خون رنگ دید خسته پیشانی نورانی او از سنگ دید . . گفت در میزان جاه ای همتر از وی خدا سوی تو روی خدا و روی تو سوی خدا کی کجا آغشته از خون خدا روی خدا ظاهر از خون تو شد بوی خدا خوی خدا چاک از بهر چه از شمشیر بیداد آمدی از کدامین بوستان ایسرو آزاد آمدی . . ای سر ببریده پر خون بحق پیکرت آن لب خشکیده و پیشانی از خون ترت بی جلا آئینه محتاج بر خاکسترت بازگو حالت بحق جد و باب و مادرت کیستی آیا گناهت چیست تقصیرت چه بود اینهمه زخم از سنان و خنجر و تیرت چه بود . . لب گشود آن سر که جد من رسول مصطفی است رهنمای اولیا و پیشوای انبیا است مادرم زهرا بود بابم علی مرتضی است من حسین تشنه کام و مقتلم در کربلا است بر لب آب فراتم غرق شد فلک حیات تشنه کام و بود مهر مادرم آب فرات . . تشنه جان دادند اصحاب کبار اندر برم کشته شد عباس و عبدالله و عون و جعفرم پیش چشمم چاک شد فرق علی اکبرم عاقبت شمر از قفا ببرید سر از پیکرم تشنه بودم آنچه گفتم آب کس آبم نداد آب جز از تیر بر انصار و اصحابم نداد . . ساربان بیحیا بنمود دست من جدا پیکرم در زیر سم اسب کین شد توتیا شد سرم بر نیزه و تن ماند اندر کربلا گاه در تنور و گاهم بر فراز نیزه جا در تحیر بود راهب مانده در این گفتگو ناگهان از آسمان بشنید بانگر طرقوا . . کادم و نوح وخلیل الله و عیسی آمدند احمد و حیدر ز جنت سوی دنیا آمدند ساره هاجر مریم وحوا و زهرا آمدند بافغان و اذبیحا وا شهیدا آمدند کی ذبیح الله چرا از کعبه در دیر آمدی از چه در دیر نصاری از پی سیر آمدی . . گفت آنسر با خدا این عهد و پیمان من است روی نیزه خوردن سنگ جفا آن من است بام قصر آویختن حق من و شان من است از پی
چه روضه اى كه مقرم، مفيد و شيخ صدوق نوشته اند از آن با سوابقى مسبوق چه روضه اى كه در آن لطمه مى زنند علما سر عزيز پيمبر كجا، كجا صندوق؟ سرى كه نور گرفته ست از آن جمال مسيح نديده بود مسيحى چنين جلال و فروغ سرى كه بر اثر زخم هاى بسيارش گريسته ست ز روز الست هر مخلوق سرى كه تجربه كرده تنور خولى را سر عزيز خدا و محاسنى محروق چگونه راهب آن دير را مسلمان كرد؟ تبارك الله از اين قدرت بيان و نبوغ درود بر شرف راهبان نصرانى تفو به غيرت تان! آى مسلمين دروغ! كجاست جده سادات؟ عمه جان زينب! كجاست شيرخدا؟ معبر تو گشت شلوغ شاعر:
بانی شعر : مرحوم استاد حاج ابوالفضل رضایی نامی گوردی راهب نیزه ده بیر نیّرِ اعظم گلور وارثِ اعجازِ عیسی بیر مسیحا دم گلور اندی دِیریندن اشاقه پیرمردِ خوش مرام گوردی بیر لشگر ایدوب دِیرین ایاقینده مقام سویلدی کیمسوز؟ رئیسوز کیمدی؟ ای قومِ ظلام بو قشون بو باش بو هنگامه منه مدغم گلور ابن سعدی گوستروبلر اول سپاهِ کینه جو گلدی ئوز منظورینی ایتدی سؤال اول نیکخو سویلدی بیز لشگر اسلاموق ای پاکیزه رو جنگیدن فاتح گلن بو رسمیدور خرّم گلور بو باش اولموشدی جلال و جاه و منصب طالبی ضدّ اسلامه قیام ایتمیشدی بو باش صاحبی یوللامیشدی بیزلری شخصِ خلیفه نائبی گوردی راهب بو قضایا فکرینه مبهم گلور سویلدی سعد اوغلونا راهب ایدون احسان منه بو کسوک باشی ویرون سیز بیر گیجه مهمان منه خدمتی آلِ زیادین جسمیدور هم جان منه صبح قیترّم، غلاموز قولینه مُلزم گلور آلدی باشی دِیره گتدی پیرمردِ پاک ذات عالَمِ حیرتده اگلشدی ئوزی مبهوت ومات فکر ایدردی وار بو باشدا نه مقامِ عالیات نیزه ده گوردوم ئوزوم قرآن اوخور هر دم گلور یوز ویروب حالِ وَلَه، گوردی سراپا دیرینی - ایلیوب انوارِ حق وادیّ سینا دِیرینی مشگ و عنبر دولدوروب چون خلدِ اعلا دیرینی باش اولان یردن ظهوره ئوزگه بیر عالَم گلور بیر جوانِ ماهرو آغلار گوزیله با نوا انبیا و مرسلینی تک به تک ایلور صدا نوح و ابراهیم و موسی' بیرده ختمِ انبیا بیرده عیسی'، ابنِ مریم دوتماقا ماتم گلور نازل اولدی بیر به بیر گویدن خواتینِ بهشت مَقدمیله اونلارون رشگِ بهشت اولدی کِنشت قامتی خم، بیر اوجا بویلی خانیم، حورا سرشت موج ایدوب آغلار گوزینده گوز یاشی چون یَم گلور گوئیا اوغلی ئولن مادردی دلده التهاب مریم و سارایه تکیه ایلوب اول علیا جناب گلدی باسدی باغرینا باشی ایدوب بیله خطاب دور اوغول زهرا گلور، پیغمبرِ خاتم گلور بیله یاتما کعبهء آمالِ ارواحِ عزیز آچ گوزون ناز ایلمه، ای خسروِ مُلکِ حجیز دور آنان باخ گور نجه پژمرده حال و اشگریز چشمهء چشمی ایدور جاری یوزه شبنم گلور ایلدی قصدِ خروج، اول ایدن کسلر ولوج ایتدیلر آغلار گوزیله عرشِ اعلایه عروج قصد ایدوب زهرائیله مریمده آخرده خروج رسمیدور باهم گیدر، هر کیم هارا با هم گلور ولوج : به معنی دخول شاعر اولدی تا وَلَهدن راهبِ نیکو سیَر گوردی خالیدور کلیسا یوخ گلنلردن اثر لمعه لمعه نور اولور امّا او باشدان جلوه گر منظره، هر ذرّه سی بیر نیّرِ اعظم گلور گلدی اول باشی گوتوردی ویردی کامل شستشو قویدی ئوز سجّاده سی اوسته او مردِ نیکخو سوزنِ مژگانیله ایتدی جراحاتین رفو سویلدی کیمسن سنه زایر شهِ خاتم گلور اولمیوب اولماز بشرده بو مقام و ارتقاء آدیوی بولدور منه ای ماسوالله رجا گر دیسم عیسی ابن مریمسن اولور عرضیم خطا گورماقا گوردم سنی زهرا گلور، مریم گلور قانلی لبلر بیر بیره دگدی اولوب ظاهر صدا ایتدی فرمایش اَنَالمَظلوم، مقتولُ العِدا سویلدی راهب که مظلوم اولماقوندور برملا محرمِ سرّ الهی سرّیوه مَحرم گلور تازه دن گفتاره گلدی رأسِ سلطانِ وجود ایتدی فرمایش بابامدور فارقلیط و مود مود جدّیمی یاخشی تانور قومِ نصارا و یهود آدی هم انجیل و هم توراتیده توأم گلور ئوز بابام یعنی علیدور ایلیا و شنطیا عالِمِ علمُ الغیوب و جانشینِ مصطفی اولماسیدوق بیز بو عالمده تانونمازدی خدا ارتقاءِ قربِ حقّه، حُبّیمیز سُلّم گلور لطف ایدوب تاجِ ربوبیّت منه حیّ مجید من ابا عبداللّهم، عیسی ولی عبدِ عبید فاطمه، زهرا آنامدور، اسمی جنّاته کلید قارداشیم هاشندی، هوشینم یارامدان دَم گلور سویلدی راهب بو قانلی گوزلرون قربانی من من گیدوم جنّاتِ اعلایه ضمانت ایله، سن ایتدی فرمایش او ترسا پیره شاهِ ممتحن حشریده تثلیثیله گوندوز سنه مُظلَم گلور تیشهء توحیدیله تثلیث خارین یولماسان باغِ جنّت گورمسن، خالص موّحد اولماسان شرکیدن خالی اولوب توحیدِ حقله دولماسان کفّهء میزانِ اعمالون جزاده کم گلور عرض ایدوب راهب که تعلیم ایله اسلامی منه نه دیسم محشر گونی من نائل اولّام مأمنه شاه تعلیم ایتدی اسلامی یتوردی ایمنه اشگِ راهب گل یوزه چون قطرهء شبنم گلور (حاج ابوالفضل رضائی) نوحه خوانِ باوفا ای (حسینی) سندن ایتدی التماس و التجا دیرِ راهب نوحه سی گوز یاشلی منظوم اولدی تا اولدی مولادن توجّه سوز بیله ملهم گلور او قانلی باش او گجه دِیرده یاتوب ایمن صباح اولاندا آلوب ووردی نیزیه دشمن. التماس دعای فرج ...
. . _ دیرِ راهب و خاندان آل الله _حاج مهدی رسولی ┅═══••═══┅ از صبح دل تو دلش نیست ، یه خوابی دیده عیسی مسیح بهش گفته مهمون داری ... از صبح نشسته منتظر خدا این مهمون من کیه که عیسیِ پیغمبر اینجور سفارششُ کرده ... کأنَّ یه کِشِشی تو این دلشِ .. یه هول و وَلایی تو این دلش ایجاد شده ... همینجور منتظر ساعات گذشت ، ظهر شد عصر شد ، نزدیک غروب از دور یهو دید یه سیاهی داره نزدیک میشه ، اومد بیرون با دقت نگاه کرد دید یه قافله ای داره میاد ... همینجور که قافله نزدیکتر میشد نگاه کرد دید این قافله حالاتش عجیب غریبه ... یه عده مرد جنگی ، از سر و وضعشونم معلومه لا اُبالی ... پشت سرشون هشتاد و خورده ای زن و بچه قد و نیم قد ... یه آقایی روی ناقۀ لنگ ... دستاشو بستن ... پاهاشو از زیر شکم ناقه ... نگاه میکنه به چهرۀ این قافله، خدا این قافله عجب عجیب غریبِ ... نه به اون مردایِ جنگی ، نه به این زن و بچه ... اینا کی ان؟.. نکنه اینا همون مهمونایی ان که عیسی مسیح به من وعده داده .. یه نگاهی درستی کرد دید بالایِ نیزه یه تعداد سرُ زدن .. اما این زن و بچه همش نگاهشون به یه سر که بین اون یکی سَرا مثل خورشید داره نور میده ... هی نگاه می‌کنه ، خدایا چقدر نورانیِ این رأس مبارک ... این همون مهمونیِ که عیسی به من وعدۀ اومدنشو داده .. ایستاد، آرام آرام آمدند راهب بگو ببینم تو این دِیرت یه جا برا استراحت ما هست یا نه؟ گفت بفرمایید میتونید اینجا استراحت کنید، میگه آمدن خودشون چادر زدن و اسباب غذا ، یه عده ای زن و بچه ها رو هم جمع کردن پشت دِیر (کلیسا) زن و بچه ها کنار هم ، آروم آروم داره غروب میشه، هوا داره سرد میشه ، لباس نامرتب تن این بچه ها ... دید تو این زن و بچه ها چشم همه شون به یه خانم .. انگار همه پروانۀ دور اون شمعند ... صدا میزنه بچه ها بیان جلوتر، بچه ها تو پناه این دیوار پناه بگیرید ، سرما کمتر اذیت کنه .. یکی میگفت عمه پاهام .. یکی میگفت عمع امروز یکم عقب افتادم بد زدن تو کمرم .. صدا میزد کلثوم، چند تاشونو تو بغل کن .. رباب چند تاشونوم تو بغل کن .. فضه نزار این بچه ها جدای از هم بشینن .. صدا زد اون نازدانه ام بیاد بغل خودم عمه ... عمه فدات بشه عمه .. با یه زحمتی بچه ها رو خواباند، بگذرم اومد جلو ، به این نیزه دار گفت یه خواهشی ازت دارم. _چیه؟ راهب چی میگی؟ گفت میتونم ازت خواهش کنم این سر امشب مهمون من باشه؟.. گفت اینجوری نمیشه، باید پولی بدی عطایی بدی . زری داد و سرُ از بالایِ نیزه پایین آورد .. شاید بی بی هی زیر لب داره میگه راهب میدونی قیمت اون سر چی بود؟.. راهب اون سر تو بغل زهرا بزرگ شده .. راهب قیمت اون سر رو این دختر فقط می‌دونه .. از اینجا به بعد رو ابن شهر آشوب در مناقبش نقل میکنه منم نقل میکنم، سرُ آورد با احترام در رو بست خدایا این سر کیه اینجوری دل منو میلرزونه ؟.. بگو راهب سر چیه؟.. یه اسم از کربلاش میاد دل ما میلرزه.. اما اینجا دید داره هاتفی صدا میزنه طوبی لَک .. طوبی لَک .. خوش به سعادتت .. خوش به سعادتت .. خدایا چه خبره؟.. کیه این هاتف؟ .. دید نه، این سر عجیب غریبه، هی صدا زد با من حرف بزن، یه ذره با من حرف بزن ، دید نمیشه یهو صدا زد یا ربّ بِحَق عیسی تَأمُرُ هذا الرأس بتَکَلُّم مِنّی .. به این سر امر کن با من حرف بزنه .. یهو دید لبا داره به هم میخوره .. الهی فدایِ اون لبای خونیت آره این شده جوابِ مهربونیت .. میگه گوشامو ‌جلو بردم بینم چی میگه صدا اومد راهب میخوای چی بشنوی؟ صدا زد شما کی هستی ؟ خودتو به من معرفی کن، میگه دید دوباره لبا داره به هم میخوره،میخوای منو بشناسی؟ .. أنا ابنُ محمدٍ المصطفی ... أنا ابنُ علیٍ المرتضی ... أنا ابنُ فاطمةِ الزهراء ... من میگما، شاید یهو صدایِ مادرش .. راهب داره گوش میده، یهو دید لبا داره بازم به هم میخوره، صدا داره میاد راهب : انا المَظلوم ... انا الغَریب ... انا العَطشان ... قربونت بشم اینطوری نگو جگرِ راهب خون شد .... دیگه نتونست تحمل کنه خم شد وَ وَضَعَ خَدَّهُ عَلَى خَدِّهِ ... جایِ رقیه خالی .. جای رباب خالی .. جای سکینه خالی ... جای زینب خالی ... صورت رو صورت ابی عبدالله گذاشت ... راهب میدونی این صورت رو صورت کیا نشسته ... آقا چرا محاسنت خونیِ ... راهب ، اون خون ، خونه علی اکبرشِ ... هم غلام سیاه جُونِشِ ... هم خونه دونه دونه شهداشه ... از همه مهم تر خونه علی اصغرشِ ... آقا چرا محاسنت خاکستری شده ... ای داد ... بابا ... از رو نیز نگام میکردی یادته من تو رو نگاه می کردم یادته پای نیزه تن سیلی خوردم یادته من همش زمین میخوردم یادته چشم و گوش و دهن و دست شود مست اگر... بشنویم و بنویسیم و بخوانیم: «حسین (ع)» 👇 ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈ @madahi_moharram