#روزعاشورا
قدری آهسته ای جان خواهر
ای یادگار زهرا و حیدر
می بارم همچون ابر بهاری
ما را به دست که می سپاری
مهلا مهلا حسین جان
یابن الزهرا حسین جان
با ناله گوید با تو سکینه
ما را برگردان سوی مدینه
بعد از تو ماییم تنهای تنها
با دشمنانت در بین صحرا
مهلاً مهلا حسین جان
یابن الزهرا حسین جان
همواره بودی هرجا کنارم
تاب جدایی از تو ندارم
اما تو داری روی لب اینک
هذا فراق بینی و بینک
مهلاً مهلا حسین جان
یابن الزهرا حسین جان
شاعر : وحید نادری
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#نوحه امام حسین علیه السلام
#روزعاشورا
مولانا یا حسین مولا
مولانا یا حسین مولا...
هستم بی سر و سامانَت،جانم بادا به قربانَت
با یاد کربلای تو،شده ام مرثیه خوانَت
مولانا یا حسین مولا
مولانا یا حسین مولا...
ای یار و مقدای من،محبوب و دلربای من
گِریَم از داغ تو آقا،ای عشق سر جدای من
مولانا یا حسین مولا
مولانا یا حسین مولا...
همراهِ آهِ پیغمبر،همچون صدّیقهٔ اطهر
خواهرَت ناله ها میزد،کنارِ پیکرِ بی سر
مولانا یا حسین مولا
مولانا یا حسین مولا...
عزّت را کرده ای تفسیر،داغ تو گشته عالَمگیر
پوشیده شد تَنِ پاکَت،از تیر و نیزه و شمشیر
مولانا یا حسین مولا
مولانا یا حسین مولا...
افتادی ای گل زهرا،بر روی خاکِ آن صحرا
خم شد و بر گلوی تو،زد بوسه زینب کبریٰ
مولانا یا حسین مولا
مولانا یا حسین مولا...
@rozevanoheayammoharramsoghandi
🌾▪️🌾سبک: #شور
مداح: #عبدالرضا_هلالی
🏴 #شور روضه ای #محرم
#روزعاشورا
من اومدم اما قتلگاه جا نیست
به روی سینه که جای پا نیست
سینه چکمه نفسات تنده
میبره اما خنجرش کُند
راس تو میرود بالای نیزه ها
من زار میزنم در پای نیزه ها
اه ای ستاره دنباله دار من
زخمی ترین سر نیزه سوار من
ای بی کفن چه با این پاره تن کند
با چادرت چرا باید کفن کنند
من میروم ولی جانم کنار توست
تا سال ها سال شمع مزار توست
عمه جانم عمه جانم عمه جان قد کمانم
@rozevanoheayammoharramsoghandi
@Maddahionlin202030_515779962.mp3
زمان:
حجم:
12.51M
روضه عاشورا
ــ#روضه
#روزعاشورا
بانوای حاج
#حسین_سیب_سرخی
🏴🏴🏴🏴🏴🏴
کمی آرام برو کم شود این خونجگری ✿↝
برده ای دل ز همه کاش ز من جان ببری ✿↝
من هنوزم به دلم مانده تماشات کنم ✿↝
چقدر زود شد ایام وصالت سپری ✿↝
داداش حسین من
با تن پرپر اکبر چه وداعی کردی
بی عصا مانده ای و دست به روی کمری ✿↝
حــسین ✿↝
تک تک اهل حرم دست به دامان تو اند ✿↝
سر پیری چقدر ناز تو باید بخری ✿↝
تک تک اهل حرم دست به دامان تو ام
کیا رقیه ش میگه حسینم بابای خوبم نکنه منو تنها بزاری ✿↝
حـسین
مثل زهرا به سرت شانه کشیدم ✿↝
ای کاش که نیوفتد سر گیسوی تو دست دگری ✿↝
نا امیدم که تو را باز ببینم اما ✿↝
روی تل منتظرم تا که بگیرم خبری ✿↝
ساربان مینگرد بد به دلم افتاده
میروی کاش که انگشتر خود را نبری
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
••✾•🌿🌺🌿•✾••
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#فرستادن سرها به کوفه
#فردای #روزعاشورا
🥀▪️▪️▪️🥀▪
عمر بن سعد چون از کار شهادت امام حسین علیه السلام پرداخت نخست سر مبارک آن حضرت را به خولی بن یزید و حمید بن مسلم سپرد و در همان روز عاشورا ایشان را به نزد عبیدالله بن زیاد روانه کرد. خولی آن سر مطهر را برداشت و به تعجیل تمام شب خود را به کوفه رسانید، و چون شب بود و ملاقات ابن زیاد ممکن نمیگشت لاجرم به خانه رفت.
طبری و شیخ ابن نما روایت کردهاند از نوار زوجه خولی که گفت آن ملعون سر آن حضرت را در خانه آورد و در زیر اجّانه جای بداد و روی به رختخواب نهاد. من از او پرسیدم چه خبر داری بگو، گفت مداخل یک دهر پیدا کردم سر حسین را آوردم، گفتم وای بر تو مردمان طلا و نقره میآورند تو سر حسین فرزند پیغمبر را، به خدا قسم که سر من و تو در یک بالین جمع نخواهد شد. این بگفتم و از رختخواب بیرون جستم و رفتم در نزد آن اجّانه که سر مطهر در زیر آن بود نشستم، پس سوگند با خدا که پیوسته میدیدم نوری مثل عمود از آنجا تا به آسمان سر کشیده، و مرغان سفید همی دیدم که در اطراف آن سر طیران میکردند تا آنکه صبح شد و آن سر مطهر را خولی به نزد ابن زیاد برد.
اگر صبح قیامت را شبی هست آنشب ست امشب
طبیب از من ملول و جان ز حسرت بر لبست امشب
برادرجان یک سر بر کن از خواب و تماشا کن
که زینب بیتو چون در ذکر یا ربست امشب
جهان پر انقلاب و من غریب این دشت پر وحشت
تو در خواب خوش و بیمار در تاب و تبست امشب
سرت مهمان خولی و تنت با ساربان همدم
مرا با هر دو اندر دل هزاران مطلب است امشب
صبا از من به زهرا گو بیا شام غریبان بین
که گریان دیدة دشمن به حال زینب است امشب
چون عمر سعد (ملعون) سر امام علیه السلام را با خولی (لعین) سپرد امر کرد تا دیگر سرها را که هفتاد و دو تن به شمار میرفت از خاک و خون تنظیف کردند و به همراهی شمر (ملعون) بن ذی الجوشن و قیس (لعین) بن اشعث و عمرو (ملعون) بن الحجاج برای ابن زیاد (ملعون) فرستاد و به قولی سرها را در میان قبایل کنده و هوازن و بنی تمیم و بنی اسد و مردم مذحج و سایر قبایل پخش کرد تا به نزد ابن زیاد برند و به سوی او تقرب جویند. و خود آن ملعون بقیه آن روز را ببود و شب را نیز بغنود و روز یازدهم را تا وقت زوال در کربلا اقامت کرد و بر کشتگان سپاه خویش نماز گذاشت و همگی را به خاک سپرد و چون روز از نیمه بگذشت عمر بن سعد (ملعون) امر کرد که دختران پیغمبر صلی الله علیه و آله را مشکفات الوجوه بر شتران بیوطا سوار کردند و سید سجاد علیه السلام را غل جامعه بر گردن نهادند. ایشان را چون اسیران ترک و روم روان داشتند چون ایشان را به قتلگاه عبور دادند زنها را که نظر بر جسد مبارک امام حسین علیه السلام و کشتگان افتاد لطمه بر صورت زدند و صدا را به صیحه و ندبه برداشتند. صاحب معراج المحبه گفته:
بهم پیوست نیسان و حزیران
یکی شد موکنان بر سوگ دلبند
یکی داغ علی را تازه میکرد
بپا گردید غوغای قیامت
بنور دیدة ساقی کوثر
به جان خلد نار دوزخی زد
سیه شد روزگار آل عصمت
شنیدن کی بود مانند دیدن
چه بر مقتل رسیدن آن اسیران
یکی مویه کنان گشتی به فرزند
یکی از خون به صورت غازه میکرد
به سوگ گلرخان سروقامت
نظر افکند چون دخت پیمبر
بناگه ناله هذا اخی زد
ز نیرنگ سپهر نیل صورت
ترا طاقت نباشد از شنیدن
شیخ ابن قولویه قمی به سند معتبر از حضرت سجاد علیه السلام روایت کرده که به رائده فرمود همانا چون روز عاشورا رسید، رسید به ما آنچه رسید از دواهی و مصیبات عظیمه و کشته گردید پدرم و کسانی که با او بودند از اولاد و برادران و سایر اهلبیت او، پس حرم محترم و زنان مکرمه آن حضرت را بر جهاز شتران سوار کردند برای رفتن به جانب کوفه پس نظر کردم به سوی پدر و سایر اهلبیت او که در خاک و خون آغشته گشته و بدنهای آنها طاهر بر روی زمین است و کسی متوجه دفن ایشان نشد و سخت بر من گران آمد و سینه من تنگی گرفت و حالتی مرا عارض شد که همی خواست جان از بدن من پرواز کند. عمهام زینب کبری سلام الله علیها چون مرا بدین حال دید پرسید که این چه حالتست که در تو میبینمای یادگار پدر و مادر و برادران من، مینگرم ترا که میخواهی جان تسلیم کنی، گفتمای عمه چگونه جزع و اضطراب نکنم و حال آنکه میبینم سید وآقای خود و برادران و عموها و عموزادگان و اهل و عشیرت خود را که آغشته به خون در این بیابان افتاده و تن ایشان بیکفن است و هیچکس بر دفن ایشان نمیپردازد و بشری متوجه ایشان نمیگردد و گویا ایشان را از مسلمانان نمیدانند.
عمهام گفت: «از آنچه میبینی دلگران مباش و جزع مکن به خدا قسم که این عهدی بود از رسول خدا صلی الله علیه و آله به سوی جد و پدر و عم تو و رسول خدا صلی الله علیه و آله مصائب هر یک را به ایشان خبر داده به تحقیق که حق تعالی در این امت پیمان گرفته از جماعتی که فراعنه ارض ایشان را نمیشناسند