eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
133 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
🏴 اشعار ______________ من برایت پدرم پس تو برایم پسری چه مبارک پسری و چه مبارک پدری یاد شب های مناجات حسن می افتم می وزد از سر زلف تو نسیم سحری همه گشتیم ولی نیست به اندازه ی تو نه کلاه خوودی و نه یک زره ای نه سپری من از آنجا که به موسایی ات ایمان دارم می فرستم به سوی قوم تو را یک نفری بی سبب نیست حرم پشت سرت راه افتاد نیست ممکن بروی و دل ما را نبری قاسمم را به روی زین بگذار عبّاسم قمری را به روی دست گرفته قمری نوعروست که نشد موی تو را شانه کند عاقبت گیسویت افتاد به دست دگری تو خودت قاسمی و سر زده تقسیم شدی دو هجا بودی و حالا دو هجا بیشتری بند بند تو که پاشید خودم فهمیدم از روی قامت تو رد شده هر رهگذری جا به جا می شود این دنده تکانت بدهم وای عجب درد سری وای عجب درد سری 🔸شاعر: ــــــــــــــــــ کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه ایتا👇 ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozevanoheayammoharramsoghandi
🏴 اشعار ______________ چون حسین نامۀ حسن برداشت  خط او دید و روی دیده گذاشت  قاسم بن الحسن تمنا کرد  اذن میدان گرفت و پر وا کرد  کفنی بر تنش عمو پوشاند  و نقابی به روی او پوشاند  پاره ماه سوی میدان شد  لرزه ای در سپاه عدوان شد  ای عجب هیئتی عجب کفنی  هیبتش هاشمی قَدَش حسنی  و انا بن الحسن که افشا شد  لشگر کوفه در تماشا شد  نوجوان و به لشگر افتادن  با یلان عرب در افتادن  هرکه از هر طرف تهاجم کرد  لاجرم دست و پای خود گم کرد  به دَرَک رفت خصم رسوایش  اَزرَقِ شامی و پسرهایش  رزم جانانه اش که غوغا کرد  کینه های مدینه سر وا کرد  دور تا دور او گره افتاد  در میان محاصره افتاد  نیزه ها بود و ماجرای حسن  تیر باران تازه ای به کفن  دشمن از هر طرف که راهش بست  زیر نعل ستور سینه شکست  نالۀ او بلند شد: عمّاه  به حرم می رسید وا اُماه  🔸شاعر : ــــــــــــــــــ کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه ایتا👇 ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozevanoheayammoharramsoghandi
🏴 اشعار __________ او بود و یک لشکر، ولی لشگر، چه کردند با یاس سرخ باغ پیغمبر، چه کردند گرگان کوفه، جسم او در بر گرفتند با هم گلاب از آن گل پرپر گرفتند با سوز دل زخم تنش را تاب دادند آن تشنهْلب، را از دمِ تیغ آب دادند جسمش ز نوک نیزه با جوشن یکی شد پیراهن خونین او، با تن یکی شد "بن‌سعد ازدی" بر تنش زد نیزه از پشت هر سنگدل، یکبار آن شهزاده را کشت افتاد، روی خاک و عمو را صدا زد مانند مرغ سر بریده دست و پا زد فرزند زهرا همچنان باز شکاری آمد به بالای سرش با آه و زاری در دست گلچین، دید یاس پرپرش را می‌خواست، کز پیکر جدا سازد سرش را با تیغ بر او حمله، چون شیر خدا کرد دست پلید آن ستمگر را جدا کرد لشکر، برای یاری او حمله کردند آوخ! که با آن پیکر خونین چه کردند از میهمان خویش استقبال کردند قرآن ثارالله را پامال کردند با آنکه بر هر داغ، داغ دیگرش بود این داغ دل، تکرار داغ اکبرش بود 🔸شاعر: ــــــــــــــــــ کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه ایتا👇 ••✾•🌿🌺🌿•✾•• @rozevanoheayammoharramsoghandi
‍ ‍ قاسم ابن حسن ابن علی ابن ابی‌طالب از یاران عمویش حسین بن علی در واقعه عاشورا بود که در سن سیزده سالگی پس از نبردی توسط عمرو بن سعد ازدی کشته شد.(۱) قاسم پسر حسن مجتبی در عاشورا، نوجوانی(۲) ۱۳ یا ۱۶ (۳) ساله بود. در شب عاشورا بعد از اینکه حسین بن علی بن ابی طالب به یاران خود خبر داد که همه آنها در روز بعد کشته خواهند شد، قاسم بن حسن از عموی خویش سؤال کرد که آیا من هم فردا کشته خواهم شد؟ سپس حسین بن علی اینگونه پاسخ داد "فرزندم مرگ در نزد تو چگونه است؟" قاسم پاسخ داد که مرگ در نزد من از عسل شیرین‌تر است. در ادامه عمویش گفت: "آری، تو نیز فردا به شهادت خواهی رسید."(۴_۵) وی پس از عون بن عبدالله جعفر (پسر زینب بنت علی یا پسر همسرش) پیش حسین بن علی رفت و از او اجازه رفتن به میدان نبرد خواست؛ ولی حسین بن علی به او اجازه نداد.(۶)وی پس از اصرار فراوان توانست از او اجازه گیرد. نیز در حدیثی از علی بن حسین امام چهارم شیعیان آمده‌است که وی پس از علی اکبر به میدان رفت.(۷) قاسم نوجوان سوار بر اسب شد، با جثه ریزی که داشت پایش به رکاب نمی‌رسید. یکی از خوارج به نام ازرق شامی که از فرماندهان سپاه عمر بن سعد بود، مسئول کشتن قاسم شد. ازرق، چهار پسرش را تک تک به میدان فرستاد که خود ازرق با پسرانش توسط قاسم کشته شدند. بعد از این نبرد حیرت‌انگیز، سپاهیان عمر ابن سعد قاسم را دوره کرده، او را مجروح و از اسب پایین انداختند. قاسم از عمویش تقاضای کمک کرد، حسین به سرعت سمت قاسم تاخت و سواران دورش را کشت اما وقتی به بدن قاسم نگریست دید که بدنش با سم‌های اسب مچاله شده و قاسم کشته شد.(۸) ۱_شهادت جناب قاسم بن الحسن بن علی بن ابی‌طالب علیه السلام". ۲_مقتل خوارزمی ۳_لباب الأنساب ۴_مطهری، مجموعه، ج۱۷، ص۸۱–۸۲ ۵_حضرت قاسم ۶_برخی آورده‌اند که عبدالله برادرش (که احتمالاً یازده سالش بود) آن هنگام به میدان رفت. ۷_آمالی صدوق، ص ۲۲۶ ۸_ تاریخ طبری و
زمزمه_۲۰۲۱_۰۸_۱۵_۱۱_۲۳_۵۴_۱۷۳.mp3
16.67M
بی زره رفت به میدان ‌که بگوید حسن است ترسی از تیـــــر نـــدارد زره اش پیرهن است دست خطی حسنــی داشت که ثــابت میکرد سیزده ســال به دنبــــال حسینی شدن است 🌾▪️🌾 علیه السلام