🏴🏴🏴
✳️السَّلامُ عَلَيْكَ يَا أَبَا الْفَضْلِ الْعَبَّاسَ ... ✳️
استخاره زده شد آیه ی باران آمد
ناگهان حضرت عباس به میدان آمد
رخصت جنگ اگر داشت که غوغا می شد
داشت سقای حرم عازم دریا می شد
داشت با صوت جلی پور ولی می آمد
همه دیدند که عباس علی می آمد
مشک بر دوش و رجزخوان شده ساقی سرمست
" پیرهن چاک و غزلخوان و صراحی در دست "
جنگ با حضرت سردار جگر می خواهد
چشم در چشم علمدار... جگر می خواهد
اینچنین بود که بر فکر کمین افتادند
نعره زد چند تن از ترس زمین افتادند
چهره ی ماه بر آیینه ی دریا افتاد
آب زانو زد و بر زانوی سقا افتاد
دست بر آب زد و آب ز دستش بی تاب
آب بر آب زد و آب شد از خجلت آب
مشک پر کرد ولی تیر و سنان در راه است
بارش تیر ز دامان کمان در راه است
آنطرف در پس هر نخل کمین خواهد بود
دست هایی قلم افتاده زمین خواهد بود
آخر این مشک از او قوت جان می گیرد
حرمله باز نشسته و نشان می گیرد
تیر بر چشم علمدار نشیند ای کاش
مشک را پاره و بی آب نبیند ای کاش
کاش ای کاش ولی حیف که او پرپر شد
علقمه شاهد شق القمری دیگر شد
اشک از گوشه ی چشمان گل یاس افتاد
مادر آغوش گشوده است که عباس افتاد
دستش افتاده ولی باز علمدار است او
شیر زخمی شده در گله ی کفتار است او
از نفس های دم آخر او می ترسند
روی نی رفته ولی از سر او می ترسند
بعد از او غربت این قوم رقم خواهد خورد
تازیانه به تن اهل حرم خواهد خورد
بعد او قافله را زود به غارت بردند
وای ناموس خدا را به اسارت بردند
چشم در چشم علمدار... جگر می خواهد
جنگ با حضرت سردار جگر می خواهد
نعره زد چند تن از ترس زمین افتادند
اینچنین بود که بر فکر کمین افتادند...
ابراهیم زمانی
#مدح_و_مناجات_با_حضرت_ابالفضل
#مرثیه_حضرت_عباس
#شب_تاسوعا
کانال روضه و نوحه ایام محرم
https://eitaa.com/rozevanoheayammoharramsoghandi