هرکه در ماتمسرای شاه خوبان می نشیند #ورود_محرم
🍀✨▪️🍀✨▪️🍀
#مصائب کربلا
.
مرحوم صابر همدانی
.
هرکه در ماتمسرای شاه خوبان می نشیند
گرچه با اندوه دل با چشم گریان می نشیند
لیک اگر امروز او سر در گریبان می نشیند
روز محشر شاد در نزد محبّان می نشیند
در مقام قرب حق با روی خندان می نشیند
.
.
هرکجا گردد لوای ماتمش بر پا به دوران
جمع آیند اهل معنی با دلی از غم پریشان
آن یکی بر سر زند این یک نماید آه و افغان
در قیامت آنکه چشمش از غم وی بود گریان
ز اشک چشم او شرار عندلیبان می نشیند
.
.
یادم آمد این زمان از اهل بیت شاه بی سر
کز کنار قتلگه بردنشان آن قوم کافر
ریختند از بهر تودیع شهیدان مام و خواهر
بر سر هر نوگل بشکفته ای از تیر و خنجر
دید زینب هر زنی چون عندلیبان می نشیند
.
.
زینب آمد بر سر بالین شاه تشنه کامان
دید بی سر جسم شه افتاده از بیداد عدوان
هرچه زاری کرد از دل عقده اش نگشود آسان
خم شد و زد بوسه بر حلقوم سلطان شهیدان
گفت زین مشکل مرا سوز دل آسان می نشیند
.
.
گفت ای جان عزیز این سان به خون غلتان چرائی؟
ای گل باغ نبی، خار کف عدوان چرائی؟
داشتی پیراهنی بر تن، چنین عریان چرائی؟
غافل از حال دل زینب در این دوران چرائی؟
کز پس قتل تو جغدآسا به ویران می نشیند
.
.
خیز و بنگر از سر کوی تو چون گشتم روانه
بازوی طفلان چو مویت شد سیه ز تازیانه
کرد آخر مرغ دل را تیر هجرانت نشانه
کی گمانم بود ببینم از جفاهای زمانه
بر تن پاک تو پیکان روی پیکان می نشیند
.
.
گرچه رفتیم و غم هجرت به دل گردید مدغم
لیک امشب ای سلیمان اندرین وادی پر غم
دیو خصلت بجدل انگشت برد از بهر خاتم
گرچه من رفتم ز کویت ای شهنشاه معظّم
در عزایت «صابر» غمدیده گریان می نشیند
#حضرت_زینب سلام الله علیها
#مصائب
انتهای صبر در اصل ابتدای زینب است
چشم زهرا و علی وقف عزای زینب است
گریه بر او هست گریه بر حسین و بر حسن
مبدا گریه در عالم غصه های زینب است
در غدیر کربلا زینب امامت میکند
جلوه "مَن کُنتُ مولا" در ولای زینب است
پنج تن دلداده ی اویند پس با این حساب
اصلا این اهل کسا اهل کسای زینب است
حق شفا را داده در تربت که این خاک شریف..
کیمیای عشق شد چون زیر پای زینب است
کربلا را زینب از غربت برون اورده است
پرچم سرخ حسینی در هوای زینب است
نور خاک چادرش کافر مسلمان میکند
عزت اسلام از یاربنای زینب است
شام را با جمله "اِلّا جَمیلا "خاک کرد
ابتلای انبیا جمعا بلای زینب است
دختر حیدر کجا و کوچه و بازارها..
مردن ما کمترین درک عزای زینب است
شاعران: #جواد_حیدری و #سیدپوریا_هاشمی
@rozevanoheayammoharramsoghandi
#امام_سجاد علیه السلام
#مصائب
🍂▪️🍂▪️🍂▪️🍂▪️🍂
صدای گریه ی بی انتها خودش روضه ست
لباس مشکی صاحب عزا خودش روضه ست
امان ز درد، به گودال قتلگاه قسم
که گود زیر دو چشم شما خودش روضه ست
دوباره گریه و یک جرعه آب و ذکر حسین
حسین گفتنت این روزها خودش روضه ست
حکایتی ست که قصاب کوچه میفهمد
بریدن سر ذبح از قفا خودش روضه ست
بگو به گریه که هل من معین...ادامه نده
غریب ماندن خون خدا خودش روضه ست
شکست بغض تو...گفتی سه مرتبه: الشام
همین نگفتنِ از کربلا خودش روضه ست
#شاعر: #مسعود_یوسف_پور
#امام_سجاد علیه السلام
#مصائب
🔸▪️🍃🔸▪️🍃🔸▪️🍃
سی سال شهر مادریت را قدم زدی
با هر قدم حسینیه ،بیرق ، علم زدی
سی سال بزم روضه سراپانمودی و
در هر گذر که مرثیه خواندی حرم زدی
زخمت عمیق بود و دم از خود نمیزدی
اما همیشه از غم بابات دم زدی
طبخ غذای روضه فقط یک بهانه بود
آشی برای آل امیه بهم زدی
روزی اشک گریه کنان حسین را
در سجده های نیمه شب خود رقم زدی
اما همینکه بغض تو را کربلا شکست
الشام را تو با مژه ی تر قلم زدی
داغی بزن به سینه ی این روضه خوان خود
داغی که قبل از این به دل محتشم زدی
این حس و حال قافیه را از غزل بگیر
آن صید دست و پازده را در بغل بگیر...
#شاعر: #محمدمهدی_خیامیان
#امام_سجاد_علیه السلام
#مصائب
🥀🍁🍁🥀🍁🥀🍁🍁
مرد میدان، مرد میدان است بی شمشیر هم
وارث شیر خدا شیر است در زنجیر هم
کار دشواریست بین سلسله حیدر شدن
یا علی گویان چهل جا فاتح خیبر شدن
خطبه ی پرشور خواندن با کلام آتشین
خطبه از جنس رجز های امیرالمومنین
پیشوای غم، بزرگ روضه خوانان، پیر اشک
کاخ را با خاک یکسان کرد با شمشیر اشک
بال و پر بسته، پریدن را به عالم یاد داد
دودمان شام را با آه خود بر باد داد
#شاعر: #مجید_تال
#امام_سجاد علیه السلام
#مصائب
✨▪️✨▪️✨▪️✨▪️✨
بعد چهل سال گریه و آشوب
کور شد یوسف از غم یعقوب
پلکها زخم چشم ها مرطوب
سینه زد پای صبر من ایوب
ابر از چشم من خجل میشد
خاک از گریه هام گل میشد
همه جا دیده ی تر آوردم
بین هرکوچه منبر آوردم
آنقدر حرف خنجر آوردم
اشک قصاب را درآوردم
ذبح یک گوسفند را دیدم
به لب خویش مشت کوبیدم
خاطرم هست تا غضب میکرد
شمر توهین بی سبب میکرد
خنجر کهنه ای طلب میکرد
نوک آن را فرو به لب میکرد
سر نمیشد جدا و لج میکرد
صورتت را به خیمه کج میکرد
بی تو خورشید از آسمان افتاد
آب دیگر ز چشممان افتاد
به حرم چکمه سنان افتاد
زجر دنبال کودکان افتاد
بین عباس وخیمه فاصله بود
پاسبان خیام حرمله بود
به سکینه نگاه تا کردیم
یاد بازار شام را کردیم
با کنیران چه گریه ها کردیم
چادری را به گریه تا کردیم
چادری کهرقیه بر سر داشت
زجر بازور از سرش برداشت
زخم قلبم بدون تسکین بود
کاخ شوم یزید آزین بود
جای ما بین کاخ پایین بود
خیزرانش عجیب سنگین بود
به لبی که پیمبرش بوسید
مست میکرد و چوب میکوبید
#شاعر: #سیدپوریا_هاشمی
#امام_سجاد علیه السلام
#مصائب
▪️▪️🍃▪️▪️🍃▪️▪️🍃
چهل سال است دارد اشک ممتد
غمی که از نگاهش شعله می زد
شروع گریه اش حتمی ست وقتی
که چشمش بر حصیری کهنه افتد
*
الهی خسته ی غربت نباشد
بزرگ دهر بی عزت نباشد
الهی لحظه ای اهل و عیالت
اسیر دست بی غیرت نباشد
*
به شهر شام بغضش در گلو ریخت
چه سنگی بر سر آنها فرو ریخت
دو دستش بسته بود و دید آتش
به روی چادر ناموس او ریخت
*
الهی بی برادر ها نباشی
کنار نیزه ی سر ها نباشی
الهی بین یک عده حرامی
دچار داغ معجر ها نباشی
شاعر: #حسن_کردی
#امام_سجاد علیه السلام
#مصائب
🌾▪️🌾▪️🌾▪️🌾▪️
آه برخیز و غرور خواهرت را پس بگیر
قامت اکبر گلوی اصغرت را پس بگیر
کل اعضای تنت را پخش کردی بینشان
لااقل انگشت یا انگشترت را پس بگیر
عمه روی عزت این یک قلم حساس بود
تا ندیده، یادگار مادرت را پس بگیر
آه بابا جان بیا و این النگو را بده
جاش مشک پاره آب آورت را پس بگیر
باد دارد می رود از سمت گودال ای پدر
گر میسر بود موی دخترت را پس بگیر
بالش زیر سرت پای رسول الله بود
خواهشاً برخیز و از خولی سرت را پس بگیر
نانجیبی رو به..... کرد و با تحقیر گفت
راست می گویی بیا و معجرت را پس بگیر
#شاعر: #محمود_یوسفی