eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
133 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
Fadaeian_Shab1_Moharam1397_08.mp3
15.43M
🥀 سلام آقای دلم، یا اباعبدالله عجینه باتو گِلم، یا اباعبدالله توی عالم لذت حَرَمِت پیچیده همه جا آوازه‌ی کَرمت پیچیده حسین، میگیری دستامو حسین، میبینی اشکامو حسین.... تو قلبم میمونی ، حرفامو میدونی از چشمای خیسم دردامو میخونی مَن لی غَیرُکْ، حسین... مَن اِمامُک، حسین... "حسین وای ، حسین وای" من اگه از تو نگم زبونم میگیره روتو که برگردونی نوکرت میمیره اسیر دنیا شدم ، نذار اینجور باشم چه‌جوری دلت میاد از حرم دور باشم حرم، روز و شب اشکامه حرم، تو قاب چشمامه حرم... رؤیای نوکرهاست ، وقتی عباس اونجاست تو شبهای جمعه ، از زائرها غوغاست انتَ سلطان، حسین.... سنه قوربان، حسین... "حسین وای ، حسین وای" جوونیم رفت و داره نوکرت پیر میشه برای من کاری کن ، که داره دیر میشه نمیخوام این چند صباح اسیر دنیا شم نمیخوام به هیئتت بی‌تفاوت باشم حسین، نِعمَ الامیر من حسین، عشقت تقدیر من حسین با یاد تو مستم ، نوکر تو هستم نگیری دستم رو ، خالی میشه دستم مَن لی غَیرُکْ، حسین... مَن اِمامُک، حسین... "حسین وای ، حسین وای" *شاعر : ـــــــ*ـــــــــ*ـــــــــ*ــــــــــ*ـــــــــ 🎤 🥀🥀
روضه هایی عجیب میخواند از شب و روز کربلای حسین با خجالت به زینبش میگفت: پسرانم همه فدای حسین از خدا خواست که قد من را ای خدا بیشتر هلالش کن دست بر دامن سکینه گرفت پسرم را بیا حلالش کن زیر این آفتاب چون آتش بدنش ذره ذره آب شده تشنه لب مانده آنقدر اینجا صورتش سوخته، کباب شده بعد آن مشک پاره پسرش شرم دارد از اینجا چرا زنده است هر کجا شیر خواره می بیند از نگاه رباب شرمنده است در کنار چهار قبر شریف آنقدر گریه کرده بیحال است ظهر امروز باز غش کرده روضه خوان شهید گودال است: گفت زینب میان مردم شام فکر رأس برادرت بودی؟ راستی این دفعه جواب بده راضی از دست نوکرت بودی؟ گفته بودم که روز عاشورا همه دم پیش خواهرش باشد قبل از آنکه کسی شهید شود پیش مرگ برادرش باشد سر عباس را به نی دیدی لب او خشک بود یا تر بود؟ خواب دیدم که آبها را ریخت نگران لب برادر بود دست او جای دست مادر تو من شنیدم که زود پرپر شد سر عباس را به نی بستند بسکه افتاد مثل اصغر شد تا سر شیر خواره می افتاد شعله بر قلب کاروان میزد سر عباس من که، ولی افتاد رعد و برقی در آسمان میزد