eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
133 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
جانم حسین جانم باز هَــم روزِ مـن و عرضِ اَدب مَحضــرِ یـار با سَــــــــــلامی بَرکٺ یافته روز و شبم به رسم ادب روزمون رو با سلام بر سرور و سالار شهیدان آقا اباعبدالله شروع می کنیم اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَیْنِ وَ عَلى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَ عَلى اَصْحابِ الْحُسَین ❄️ روزتون کربلایی ‎‌‌‌‌‌‌
AUD-20210710-WA0017.mp3
3.22M
دلداده حسین: ❣﷽❣ ▪️ ▪️ ▪️ شب جمعه دل من بی تابه چشام بی خوابه آخه زهرا حرم اربابه چشاش پر آبه روضه خون همه اصحابه ولی یجور دیگه روضه خون قحطیه آبه با لب تشنه کشتنت حسینم😭 غریب گیر آوردنت حسینم😭 اگر کشتند چرا آبت ندادند چرا زان در نایابت ندادند داره میرسه صدای ناله یکی بد حاله پرپره تنه یه ۱۸ ساله شبیه لاله نقش آبه همه ی آماله پدری که دو سه ساعته دیگه ته گوداله داره حسین یا ولدی میخونه واویلا علی اکبرش آخه جوونه😭 واویلا با اربا اربا تن نیمه جونه جوانان بنی هاشم بیایید😭 علی را بر در خیمه رسانید😭 😭😭😭😭 کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇ایتا 🌿🌺🌿 @rozevanoheayammoharramsoghandi
🏴 زبانحال حضرت سلام الله علیها🏴 عمه زینب خواب دیدم پدرم می آید بار دیگر به برم تاج سرم می آید😔 نور در چشم به خون منتظرم می آید آنکه از دوری او خون جگرم می آید در شب تار ، امید سحرم می آید پدرم نور دو چشمان ترم می آید آن که در ماتم او شعله ورم می آید خواب دیدم پدرم آمده عمه به کنارم ، گل زیبای بهارم ، پدرم فخر همه ایل و تبارم ، شده پایان شب تارم ، شده نو بار دگر صبر و قرارم ، شعف افتاده به اندام نزارم ، نه به دل واهمه دارم ، نه دگر غصه در این سینه گذارم ، که فقط دل به دلِ آن شهِ برگشته سپارم ..... نگهم بر نگهش بود و ، به رخسار مهش بود و ، به موهای سفید و سیهش بود و ، به دنبالِ رهش بود و ، که لبخند امیدی به لبش دیدم و ، اندوه ز رُخَم چیدم و ، خندیدم و ، از او چو شنیدم ، که مرا باز صدا زد گل بابا ، رقیه ، گل بابا ، تو رها کن دگر این ناله و گریه ، پدرت آمده پیشت ، که نوازش بکند موی پریشت ، بنهد مرهمکی بر دل ریشت ، نزند غصه دگرباره به نیشت ، ببر این لحظه فقط نام خدا را . عمه زینب خواب دیدم پدرم می آید پدرم گفت و منم درد درون گفتم و گفتم ز جدایی ، که پدر جان تو کجایی ، مگر از من نرسد بر تو صدایی ، که دگر سویِ منِ خسته نیایی ، که نمانده به تنم قوت و نایی ، شده کارم ز غمت نوحه سرایی ، شده این قصة هر شب ، که مرتب ، ببرم نام تو بر لب ، که بسوزم من از این غصة پُر تب ، که نتابد به شبم اختر و کوکب ، تو بپرس حال من از عمة دل شکسته زینب .... گفتمش عمه مرا گفته پدر ، رفته سفر ، این چه سفر بوده که دیگر ، نروَد سر ، نه تو هستی نه علی اکبر و اصغر ، نه علمدار دلاور ، نه برادر نه عمویم ، که کشد دست به مویم ، چه بگویم ، که شده اشک بصر زینت رویم ، که رُخَم با نمِ خونابه بشویم ، چه بگویم چه بجویم ، نه امیدی نه پناهی ، به خدا مُردَم از این دیده به راهی ، که بیایی و نگاهی ، به منِ خسته نمایی ، گره از این دلِ وامانده گشایی ، تو امید دل مایی ، تو بیا رفع نما از سرِ کودکان بلا را . عمه زینب خواب دیدم پدرم می آید با پدر درد دلی کردم و گفتم بنِگر صورت نیلی ، که مرا بی تو زدند ضربت سیلی ، به رهِ کوفه و در شام اسیری ، نه امیری ، نه وزیری ، نه ترحم به کبیر و نه صغیری ، تو مگر داد من از دست ستم پیشه بگیری ، دلِ من خون شده از فرقة کافر ، تو بیا یا که مرا بر ، برهانم پدر از دست ستمگر ، به دو دستت بنشان دست مرا جان پیمبر ، ببر همراه خودت نزد علی اکبر و اصغر ، که دلم تنگ برادر ، شده این لحظة آخر ..... خواب زیبای من عمه به سر آمد ، نه کنارم پدر آمد ، نه از او یک خبر آمد ، فقط این کلبة ویرانه به چشم و نظر آمد ، که مرا موسم گریه به دو چشمان تر آمد ، که اگر گریه کنم یا که بنالم ، بنماید پدرم پرسش حالم ، شود این گریه مگر راه وصالم ، شده جان دادن من پاسخ خونین به سئوالم ، بنما عمه حلالم ، که نبینم گل رخسار شما را . عمه زینب خواب دیدم پدرم می آید عاقبت تشت زر آمد ، به خرابه قمر آمد ، شب تاریک رقیه سحر آمد ، چو به مهمانی دختر ، پدر آمد ، نه بدن بود و نه دستی ، فقط این دفعه سر آمد ، که سرشکِ گُل معصومه در آمد ، آنچه را دیده به خواب درنظر آمد ، به خودش گفت که وقت سفر آمد ، گهِ پرواز به این بال و پر آمد ، گریه کرد گریه چنان کز بدنش جان به در آمد .... سروری شرح غمی کهنه سرودی ، به نواخوانی یک گفت و شنودی ، که عزا تازه نمودی ، دل حضار به غمنامه ربودی ، به غمِ محفل پٌر غصه فزودی ، که حسین در عوضش باب شفاعت بگشاید ، به تو و هر که در این غمکده آید ، به لبش کار رقیه را ستاید ، دو سه قطره به سرِ گونة خود روان نماید ، تو بخوان به لب دعا را ، همة اهل عزارا . عمه زینب خواب دیدم پدرم می آید
🏴#اربعین 🏴 2 🌟برنام حسین وکربلایش صلوات 🌟برنام ابوالفضل و وفایش صلوات 🌟براهل حرم به‌حقّ زهرا س صلوات 🌟برجمله ی یاوران مولا صلوات () 🏁... 🏁..3 🏁ب_الحسین یبار دیگه هم ندا‌ با کاروانی که اربعین رسید کربلا... ... 🔘اربعين آمد دلم را غم گرفت 🔘بهر زينب عالمي ماتم گرفت 🔘سوز اهل آسمان آيد به گوش 🔘ناله صاحب زمان آيد به گوش 🔘جان‌اهل‌بيت عصمت برلب است 🔘کاروان سالار آنها زينب است 🍂میگه از نجف پای پیاده حرکت کردم برم کربلا...، دیدم یه مرد عراقی سایه به سایه دنبال من میا... هر جا که روی زمین میشینم میاد جلوی من می ایسته.. تعجب کردم،، ولی چیزی نگفتم به مسیرم ادامه دادم،دوباره خسته شدم نشستم،اومد جلوی من ایستاد.. گفتم آقا چه میکنی.. هدفت چیه..(  چرا دنبال من راه افتادی؟) گفت:کاری ندارم،..مزاحمت نمیشم،..گفتم پس هدفت چیه؟ گفت:راستش رو بخوای من حرکت کردم گفتم حسین جان پول ندارم به زائرات خدمت کنم.. حتی نمی تونم چند بطری آب بخرم دستشون بدم... حسین جان من راه میفتم تو این گرما سایه بون زائرات بشم... حسین جان آفتاب به من بخوره به زائرات نخوره.. 🔳میگه بلند شدم سر و صورتش رو بوسیدم،یه جمله بهش گفتم دوتایی شروع کردیم گریه کردن... ⬆️گفتم کجا بودی عصر عاشورا؟سایه بون تن بی سر حسین فاطمه بشی... 🍂ای حسین... حسین حسین.. ⬅️روز اربعینه.. چقدر دلت میخواست الان کربلا باشی... دلت تنگه کربلاست؟؟ خوش بحال اونایی که الان خودشونو رسوندند کربلا ... آقا جان ..اربعینت رسید آقا... آقا امروز باید کربلا بودیم.. اما آقا دستمون از کربلا کوتاست.. ▪️چه‌کربلاست که آدم به‌هوش می‌آید ▪️هنوز ناله زینب به گوش می آید ▪️چه‌کربلاست کزآن بوی سیب می‌آید ▪️صدای ناله ی مردی غریب می آید ▪️چه‌کربلاست کزاوبوی مشک می‌آید ▪️هنوز ناله ز لب های خشک می آید ▪️چه کربلاست که بوی گلاب می آید ▪️صدای گریه طفل رباب می آید ⬅️یاابا عبدالله ...آقا جان...مارو هم جزو زائرات قبول کن آقا.. آقا....عنایتی...نظری ...لطفی مرحمتی آقا... ⚫️آقا جان ما جامونده های اربعینیم... آقا جان ما دلشکسته ایم... دستمون از کربلات کوتاست... آقا ..اونی که امروز به زائرت میدی ..به ما هم بده آقا... *⃣امان امان 2 کاروان رسید کربلا .. قافله دلشکسته رسید کربلا... رسمه روز چهلم که میشه حلوا میبرن...گلاب میبرن..دسته های گل میارن... عزت و احترام میکنند..اشک چشمارو پاک میکنند.. اما.. امان از دل یتیمان حسین... امان از دل زینب..2 این زن و بچه تا چشمشون به این قبرها افتاد مثل برگ خزان زده...خودشونو از ناقه ها می انداختن زمین.. هر کسی سراغ قبری می‌گرفت.. یکی می‌گفت قبر علی اکبرم کجاست... یکی می‌گفت بابام کجاست... یکی می‌گفت..عمو م موند تو علقمه.. آخ... (دوباره عاشورا تکرار شد...) 🔲امان از دل زینب... چه خون شد دل زینب... الهی خواهری داغ نبینه.. الهی خواهر داغ دیده تو مجلسمون نباشه... ⬇️یواش یواش اومد.. کنار قبر حسین.. یه دفعه بغضش ترکید..افتاد رو قبر حسین... آخ اشک چشم امان نمیده... شروع کرد به درد دل کردن .. آخ ..برادر حسینم... برادر حسینم... ⚫️(دشتی) 🔳خدایا زار و مظطر گشته زینب 🔳به سیر باغ پر پر گشته زینب 🔳پریشان خاطر و قامت خمیده 🔳پس از یک اربعین برگشته زینب 🔳ببین جانا دل پر درد زینب 🔳چگونه با غمت خو کرده زینب 🔳 ببین ای یوسف صد پاره پیکر 🔳برایت پیرُهن آورده زینب 🍁 حسین جانم حسین 🍁جانم حسین جانم2 🍁جانم حسین جان (هااا زمزمه کن..) 🔳دلم را چون تنت صد چاک کردند 🔳سرشکم را به سیلی پاک کردند 🔳الهی خواهرت زینب بمیرد 🔳تو را با بوریا در خاک کردند 🍁 حسین جانم حسین 🍁جانم حسین جانم2 🍁جانم حسین جان () ⚫️یه وقت سکینه خانم دوید سمت علقمه... امان امان ..3 (آخه بعضی حرفا رو به باباش نمی تونست بگه) صدا زد عموجون... عمو خیلی جات خالی بود تو مجلس یزید.. عمو اون یهودی نانجیب با انگشت منو نشون داد.. عمو پاشو ..عمو دیگه خجالت نکش.. عمو دیگه ما آب نمیخاییم 🍂ناله داری به سوز دل زینب کبری س...به ناله های دل زینب س صدای نالتو‌بلند کن .. ناله بزن بگو یا حسین...یا حسین.. یا حسین 🌾ز داغ لاله ها زینب غمین است 🌾پریشان موی زین العابدین است 🌾دوباره کربلا شد عرصه ی غم 🌾شهیدان خدا را اربعین است (محمود تاری) ⚫️بدم المظلوم بکربلا ...به رٱس بریده ابی عبدالله ...ده مرتبه ....... 👇صلوات حذف نشه لطفا👇 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)
غریب تنها خانه زاد روضه های هر شب جمعه منم غرق ماتم های روز واقعه هر دم منم نوکری بر درگهت را فخر بر عالم کنم ای که بر عالم تویی آنکس که بر او نوکرم محیی الاموات هستی یابن الزهرا یا حسین معنی آیات هستی کاشف الکربی حسین ای که اندر کربلا کار مسیحا می کنی تو شفاعت از کرامت بهر ماها می کنی ای که تو ثارالهی ،شاه شهید کربلا خاک پایت مهر و تسبیح مناجات خدا خاک تربت آبرو داده مرا مولا حسین روضه هایت مجلس انس خدا آقا حسین السلام علیک یا اباعبدالله
فرش سیاه جاده نقش ردِّپا داشت آئینه ی روحی ترک خورده جلا داشت این خاک،خاک پاک،عطری آشنا داشت انگار بوی تربت مُهر مرا داشت راه نجف تا کربلا آغاز می شد بال کبوترها یکایک باز می شد چشمان دنیا محو این پرواز می شد این کوچ یک مقصد به نام:"کربلا" داشت حسِّ خوشی دارد پیاده راه رفتن مانند سربازِ سپاهِ شاه رفتن شب از مسیر آسمان تا ماه رفتن شب..،جاده..،خیلی عابر سر به هوا داشت این عشق،مجنون را به لیلا می رساند شاه و گدا را پای سفره می نشاند آهندلی را تا حریمش می کشاند انگار که شش گوشه اش آهنرُبا داشت موکب به موکب ناله ی جانکاه خوب است با سینه زن‌هایش شَوی همراه..،خوب است آن‌قَدر طعم روضه،بین راه،خوب است زائر همیشه قَدر آهی،اشتها داشت هر موکبی که پابرهنه می رسیدم بانگ هَلابیکُم هَلابیکُم شنیدم طعم خوش چای عراقی را چشیدم آن استکان هایی که طعم باده را داشت رقص شکر در چای ها بیداد می کرد شور حسینی در دلم ایجاد می کرد این شهدِ"شیرین" خلق را "فرهاد" می کرد هرجرعه طعم بوسه های ناشتا داشت ما آیه های روشن فتح المبینیم فرزند خاکی امیرالمومنینیم ما سینه زن های یل ام البنینیم آن کوه که هر صخره را بر سجده وا داشت بی دغدغه..،بی دردسر..،ساده..،همیشه با گریه کارم راه افتاده همیشه زهرا هر آنچه خواستم داده همیشه مادر هوای کودکش را هر کجا داشت موکب به موکب با برادر های دینی با همسفرهای شریف اربعینی تا صبح گرم گفتگو و شب نشینی الحقُّ وَ الاِنصاف هر لحظه صفا داشت اینجا کسی جز اشک دارایی ندارد نام و نشان ها نیز کارایی ندارد در عشقبازی مُدَّعی جایی ندارد در راه می مانَد..،کسی که ادعا داشت شب‌گریه ها بغض‌گلو را حفظ می کرد با یار حال گفتگو را حفظ می کرد این آبله ها آبرو را حفظ می کرد هرسربلندی در کف پا،زخم ها داشت یاد رقیه راهِ ناهموار رفتم در نیمه‌شب..،با زخم پا..،دشوار رفتم با رخت پاره در دل انظار رفتم امّا مگر این راه چشمی بی حیا داشت!؟ این‌روزها از درد می بارم دوباره از هجر تو گریه شده کارم دوباره قصد گریز روضه را دارم دوباره می گویم از ذبحی که خیلی ماجرا داشت با قامتی خم خانمی از حال می رفت تا سمت جسمی درهم و پامال می رفت آن روضه خوانی که تهِ گودال می رفت روی سر خود چادر خیرالنسا داشت اهل قُریٰ بال و پرش را جمع کردند با چه مشقَّت پیکرش را جمع کردند انگشت بی انگشترش را جمع کردند شکرخدا که روستاشان بوریا داشت شاعر:
هجران بهانه ايست براي وصال ها بهتر شده ست از بركات تو حال ها از ياد رفته است جراحات بال ها با عمه راحت است تمام خيال ها عمه نگو كه فاطمه ي كربلا بگو عمه نگو حسين بگو مرتضي بگو   بابا سلام عمه رسيده بلند شو باری پیمبرانه کشیده بلند شو از احترام قدِّ خميده بلند شو با گردن بريده بريده بلند شو   عمه اگر شكسته شده قد كمان شده چون ميهمان مجلس نامحرمان شده  دائم پيِ گذشتن ِ از جان خويش بود مأمور حفظ جان امامان خويش بود زينب وليك حيدر ميدان خويش بود گرم طواف قاري قرآن خويش بود  صد كربلا پس از تو بلا ديده ايم ما صد فاجعه به شام بلا ديده ايم ما  با آه خويش كرب و بلا را مهار كرد خيلي براي پرچم اسلام كار كرد ما را خودش به ناقه ي عريان سوار كرد بايد به عمه هر دو جهان افتخار كرد عمه چه عمه اي همه مديون عمه ايم ما زنده ايم اگر همه ممنون عمه ايم   سخت است فقط بال زدن پر نداشتن خواهر شدن به شرط برادر نداشتن حيدر شدن به قيمت لشگر نداشتن كوچه به كوچه رفتن و معجر نداشتن كوفه براي او تب و تابي درست كرد با آستين پاره حجابي درست كرد   يادم نميرود كه به هنگام رفتنت كردي نوازشم پدرانه به دامنت آتش گرفت صورتم از بوسه دادنت هِي بوسه ميزدم به لب و دور گردنت رفتي و بعد خسته و بي حال ديدمت رفتي و بعد از آن تهِ گودال ديدمت وقتي كه نيزه در گلويت كرد واي واي با پاي خويش پشت و رويت كرد واي واي با خاك گرم رو به رويت كرد واي واي از پشت پنجه بين مويت كرد واي واي آن لحظه اي كه دور و بر ِ تو سپاه بود چشمت درست رو به روي خيمه گاه بود خيلي دلت شكست علي اكبرت كه رفت خيلي دلم شكست علي اصغرت كه رفت نزديك بود عمه بميرد سرت كه رفت انگشت تو بريده شد انگشترت كه رفت با سنگ و نيزه بين تو و خيمه سد شدند ده اسبِ تازه نعل به نعل از تو رد شدند  اي واي از اسير شدن كو به كو شدن از خجلت و غريب شدن سرخ رو شدن با مردم محله چنين رو به رو شدن اين است آخر عاقبت بي عمو شدن دلواپسي ِ دختر زهرا ز حد گذشت خيلي به عمه ام سر بازار بد گذشت پس داده اند پيرهن پاره پاره را رخت مرا لباس تو را گاهواره را آورده است عمه سر شيرخواره را گوشش نكرده است كسي گوشواره را ما از غم فراق گرفتار تر شديم وقتي رقيه رفت عزادار تر شديم علي اكبر لطيفيان
ی آری ضرر نمودم و ارزان گریستم گاهی اگر برای غمِ نان گریستم هر لذّتی به غیر تو خسران محض بود در ابتداش خنده و پایان گریستم جز گریه چیست ، لشکر افتادگانِ عجز بنگر مرا که تا بُنِ دندان گریستم گریه اگر نوشته شود ، شعر میشود من با قلم برای تو دیوان گریستم آتش کجا به هیزم تَر میکند اثر؟! آری برای توبه ز عصیان ، گریستم کارم ز دوری ات به تحیّر کشیده است دیشب به یاد روی تو ، خندان گریستم دامان کشیدی از سر آشفته ام چرا؟! دیدی چگونه سر به گریبان گریستم هرچند کربلای تو روزیِ من نشد در پُشتِ مرزِ بسته ی مهران گریستم شاعر: