eitaa logo
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه
4.2هزار دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.5هزار ویدیو
133 فایل
کانال روضه ، نوحه ایام محرم ،اربعین تا ورود اسرا به مدینه 👇 @madahi_moharram ارتباط با مدیران👈 @msoghandi @y_a_m_h
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از کانال ‌متن روضه
Babolharam Arzi.mp3
8.62M
|⇦• روضه و توسل به اشبه الناس برسول الله حضرت علی اکبر علیه السلام اجرا شده شبِ هشتم ماهِ محرم سال 1397 به نفسِ استاد حاج منصور ارضی•✾• •┄┅═══••↭••═══┅┄• ↶ بابُ الحَرَم https://eitaa.com/babolharam_ir
دودمه شب هشتم نور چشمان حسین با کام عطشان میرود بهر قرآن میرود ۲ از حرم زینب بیا اکبر به میدان میرود بهر قرآن میرود ۲
شعر مناجات با امام زمان (عج) صبح روز هشتم محرم الحرام ممنونم ای امام زمان یاد ما کنی حتی برای ثانیه‎هایم دعا کنی یک دَم ردم نکن که من از دست می‎روم تنها تویی که قلب مرا با خدا کنی می‎ترسم از جدایی دستان گرم تو دست مرا بگیر مبادا رها کنی بابای ما تویی مسیحای ما تویی با دست گرم خویش بخواهی چه ها کنی بد می‎شویم بی نظر رحمت شما خوبیم تا نگات به دل‎های ما کنی ما که حیا ز روی تو آقا نمی‎کنیم وقت گناه این تویی از ما حیا کنی تنها تو می‎توانی از این عبد بگذری تنها تویی ز بنده خدا را رضا کنی هیئت می‎آیی از نظرم بی‎خبر نرو تا در مصافحه به من آغوش وا کنی گردد سلام ما به سلام شما قبول وقتی که رو سوی حرم کربلا کنی با تو خوش است سِیر نجف بعد کربلا هم قصد کاظمین و هم سامرا کنی کانال روضه و نوحه ایام محرم ایتا لینک کانال👇 https://eitaa.com/rozevanoheayammoharramsoghandi
اولین کسی که به میدان رفت ابوالحسن علی اکبر بود.علی اکبر ۲۷ سال سن داشت. او آینه زیبایی پیامبر و نمونه خلق و خوی والا و منطق بلیغ رسول اکرم(ص) بود. برای رفتن به جنگ آماده می شد اما زن ها نمی توانستند دوری او را تحمل کنند،چون او به عنوان حصون خیمه های امیدشان بعد از امام حسین بود. علی اکبر از پدر گرامی اش اذن گرفت تا به میدان برود.حضرت نیز اذن داد،سپس نگاهی مأیوسانه به او انداخته،چشمانش را به زیر انداخت و گریست.[در مقتل مقرم گریستن امام و متن دعایی که در ادامه آمده و سخن امام خطاب به عمرسعد را بعد از رجز خوانی علی اکبر در میدان نوشته است] سپس امام فرمود:"خداوندا شاهد باش پسری به جنگ آنان می رود که در صورت و سیرت و گفتار،شبیه ترین مردم به رسول تو بود.هر گاه مشتاق دیدار پیامبرت می شدیم به او می نگریستیم." سپس فریاد کشید و خطاب به عمرسعد فرمود: "چه از جان ما می خواهی؟خدا نسل تو را از زمین بردارد که نسل مرا بریدی و حق خویشاوندی من را با رسول خدا رعایت نکردی،امیدوارم خدا کسی را بر تو مسلط کند که سر از بدنت جدا نماید" 📚کامل الزیارات،ص۲۳۹ 📚علی الاکبر،مقرم،ص۱۴ 📚مقتل لهوف،ترجمه مجیری،ص۱۱۱ 📚مقتل مقرم،ص۳۱۸_۳۱۹_۳۲۰
علی اکبر پس از این گفت و گو در حالی که رجز می خواند و خود را معرفی می کرد به دشمن حمله برد: "انا علي بن الحسين بن علي_نحن و رب البيت أولي بالنبي_تاللّه لا يحكم فينا ابن الدعي_أضرب بالسيف أحامي عن أبي_ ضرب غلام هاشمي قرشي" علی اکبر بی درنگ به میمنه لشکر عمر سعد حمله می کرد،باز می گشت و به میسره یورش می برد و گاهی به دل لشکر می زد. هر گروهی که به طرف او می آمدند همه را می راند و هر کسی که ادعای شجاعت داشت وبه جنگش می آمد به قتل می رساند. علی اکبر ۱۲۰ نفر از دشمن را به هلاکت رساند.تشنگی تأثیر زیادی بر او گذاشته بود،نزد پدرش بازگشت تا کمی استراحت کند. به پدر عرض کرد که تشنه است.علی اکبر عرض کرد: "تشنگی مرا کشته و سنگینی سلاح آهنین مرا به رنج افکنده،آیا برای نوشیدن جرعه ای آب راهی هست؟" حسین(ع)گریست و فرمود: "ای امان،پسرم از کجا آب بیاورم؟،قدری دیگر بجنگ،به زودی به جدت((رسول خدا)) خواهی پیوست و از دست او آبی خواهی نوشید که پس از آن هرگز تشنه نخواهی شد" 📚مقتل مقرم،ص۳۲۰_۳۲۱ 📚تاریخ طبری،ج۶،ص۲۵۶ 📚اعلام الوری،ص۱۴۵ 📚مثیرالاحزان،ص۳۵ 📚لهوف،ص۶۴ 📚مقتل خوارزمی،ج۲،ص۳۰ 📚مقتل عوالم،ص۹۶
علی اکبر با آن حالش پدر را صدا زد و گفت: "عليك مني السلام يا ابا عبدالله...." "ای اباعبدالله!خداحافظ،اکنون جدّم با ظرفی که در دست دارد مرا از شربتی سیراب نمود که بعد از آن دیگر احساس تشنگی نخواهم کرد، جدم می گوید:برای تو نیز ظرفی از آن شربت نگه داشته است" امام حسین(ع)خود را بالای سر علی اکبر رساند زانو زد،صورت به صورت او گذاشت و گفت: "دنیا خراب شود،این ها از خدا نمی ترسند و چه قدر به رسول خدا جسارت کردند که خون تو را ریختند و حرمت رسول خدا را نگاه نداشتند،سخت است برای جدت و پدرت که آنها را صدا بزنی ولی نتوانند جواب تو را بدهند و وقتی از آنها یاری و کمک بخواهی نتوانند به تو کمک برسانند" آن گاه امام حسین مقداری از خون پاک او را به دست گرفت و به سوی آسمان پرتاب کرد اما حتی یک قطره نیز از آن خون پایین نیفتاد. حسین(ع) از جوانان بنی هاشم خواست پیکر علی اکبر را تا خیمه ببرند،جوانان بنی هاشم آمدند و پیکر او را به چادری که شهدای دیگر در آن آرمیده بودند انتقال دادند. زنان بنی هاشم وقتی دیدند پیکر غرق به خون و پاره پاره علی اکبر را درون پارچه ای به سوی خیمه می آورند با سینه ای سوخته و موهای پریشان و شیون و زاری ای که به گوش ملکوت می رسید به استقبالش شتافتند. پیش تر از همه عقیله بنی هاشم زینب کبری (س)بود.زینب ضجّه زنان و گریه کنان آمد و خود را روی بدن علی اکبر انداخت،گویا زینب از دنیا رفته بود. امام حسین(ع) آمد و او را بلند کرد و بسوی خیمه زنان بازگردانید. 📚ریاض المصائب،ص۳۲۱ 📚مقتل عوالم،ص۹۵ 📚مقتل خوارزمی،ج۲،ص۳۱ 📚تاریخ طبری،ج۶،ص۲۶۵ 📚کامل الزیارات،ص۲۳۹ 📚مقتل لهوف،ترجمه مجیری،ص۱۱۱ 📚البدایه بن کثیر،ج۸،ص۱۸۵ 📚مقتل مقرم،ص۳۲۲
امام حسین زبان علی اکبر را به دهان گرفت و آن را مکید،آن گاه انگشترش را به او داد تا دردهانش بگذارد. علی اکبر به میدان بازگشت،این بار از مژده ای که امام حسین به او داد و فرمود جدش مصطفی را خواهد دید بسیار خوشحال بود. حمله ای به دشمن که یاد آور حمله های علی(ع)در میدان نبرد بود،چنان یورشی آورد که آنها نفهمیدند آیا او واقعا علی اکبر است که به جمع لشکر می تازد یا علی بن ابیطالب که چون شیر در میدان یکه تازی می کند و برق شمشیرش چون صاعقه ای می ماند که بر سر آنها فرود می آید! او ۲۰۰ نفر از نیروهای دشمن را به هلاکت رساند.مرّة بن منقذ عبدی با دیدن این صحنه گفت:گناه همه مردم عرب به گردن من اگر داغ او را به دل پدرش ننشانم. ناگهان با نیزه اش به پشت علی اکبر زد و بلافاصله ضربه ای دیگر،اما با شمشیر به سر مبارک او زد و سر او را شکافت. علی اکبر تمام توانش را از دست داد و برای این که از روی اسب به زمین نیفتد دست خود را به گردن آن حلقه زد و اسب او را میان لشکر دشمن برد.دشمنان او را محاصره کرده و آن قدر با شمشیر بر پیکر نیمه جان او زدند که قطعه قطعه شد. 📚مقتل خوارزمی،ج۲،ص۳۰_۳۱ 📚مقتل عوالم،ص۹۵ 📚تاریخ طبری،ج۶،ص۲۶۵ 📚مقتل مقرم،ص۳۲۱_۳۲۲
زن ها به دور علی اکبر حلقه زدند و دست به دامان او شدند و گفتند: در این غربت به ما رحم کن،ما طاقت دوری تو را نداریم. اما علی اکبر به آنها توجهی نکرد،چون می دید امام زمانش در محاصره دشمنان زیادی قرارگرفته و می خواهند او را به شهادت برسانند. علی اکبر سوار بر یکی از اسب های امام حسین به نام "لاحق" شد. "لیلا" مادر علی اکبر _دختر"میمونه" یعنی نوه دختری ابوسفیان بود.یکی از میان لشکر عمرسعد به همین جهت خطاب به علی اکبر گفت: ای علی!تو با یزید،رحم و نسبتی داری و ما می خواهیم حق این نسبت و خویشاوندی را رعایت بکنیم،تو اگر بخواهی به ما پناهنده شوی در امان هستی. علی اکبر(ع)فرمود: "رعایت خویشاوندی با رسول خدا سزاوارتر است از خویشاوندی مورد نظر شما" 📚مقتل مقرم،ص۳۱۹ 📚فضل الخیل،عبدالمومن دمیاطی،ص۱۷۸ 📚الاصابه،ج۴،ص۱۷۸
اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم نوحه زمینه هشتم محرم حضرت علی اکبر علیه السلام سبک داداش خوبم.... الله اکبر چی به سرِ موذنِ کربلا اومد الله اکبر پیغمبرِ خیمه ها با بوریا اومد اذان بگو به افق کربلا اذان بگو این دفعه رو بوریا اذان بگو که آروم بشه بابا علی علی'۲' علی ولدی ولدی ولدی'۴' الله اکبر دق می کنه اگه تورو ببینه لیلا الله اکبر چقدر علی اکبر دارم رو خاک صحرا زخم سرِ پسرم حیدریه پهلو و پَرْ روضه یِ فاطمیه رو بدنت جای تیغ و قیچیه علی علی'۲' علی... الله اکبر صدای وا محـمد از خیمه بلنده الله اکبر لشکر داره به اشکایِ عمه می خنده بچه شیرِ.... غیرتیِ لشکرم آتیش گرفت از غم تو جیگرم پاشو خودت عمه رو ببر حرم علی علی'۲' علی..
نوحه واحد هشتم محرم علی اکبر علیه السلام سبک روز ازل.... پیمبرُو میشه دید تو نگـاهِ اکبر مثل علی یک تنه یه سپاهه اکبر صدای تکبـیرِ... علیِ اکبر میاد لشکر از هم می پاشه میگن که حیدر میاد علیِ اکبر حسین حیدرِ لشکر حسین'۴' صف شکنه رجزهاش مثل شیرِ خیبر می باره با نفس هاش آیه های کوثر ساقی العطاشاست مثل عموش اباالفضل انگار آئینه گذاشته روبروش اباالفضل علی..... الهی شب تا سحر تو حرم بمونم پایین پا روضه با... دلبرم بخونم خدا قسمت کنه با روضه هات جون بدم رو به روی ضریحت پایین پات جون بدم حسین حسین یا مظلوم'۴'