|⇦•نظر به رویِ تو شد...
#قسمت_اول #مناجات با امام زمان روحی له الفدا و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده روز عاشورا محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾•
◼️◼️◼️◼️◼️
نظر به رویِ تو شد قبلگاهِ آمالم
تَرَحُمی بنما کن نظر به احوالم
من آن کبوترِ بامم که هرکجا رفتم
به سنگِ تُهمتِ مردم شکسته شد بالم
فقط ضمانت تو گشته است مُهرِ تمدیدی
به توبه نامه ی بی اعتبارِ هرسالَم
نه پایِ رفتنی هست و نه رویِ آمدنی
بگو چه چاره کنم من زدستِ اعمالم
قسم به مویِ پریشان عمه جانِ شما
به گریه دلنگرانِ حسین و گودالم
صدازد از تَهِ گودال خواهرم برگرد
مگر نگفتم عزیزم نیا به دنبالم
برو به خیمه نبینی بریدنِ سر را
وگرنه پیر شَوی پایِ جسمِ پامالم
#شاعر قاسم نعمتي
◼️◼️◼️◼️
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#مناجات_امام_زمان_عجل_الله_تعالی
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
#ویژه_ایام_محرم
#حاج_محمد_طاهری
1401051702.mp3
1.82M
|⇦•بنا چه بود؟ بیاید به او...
#قسمت_پایانی #روضه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده روز عاشورا محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾•
◼️◼️◼️◼️◼️◼️
*يه گوشه حضرت زينب نشسته داره نگاه ميكنه:...*
بنا چه بود؟ بیاید به او سلام کنند
بنا چه بود؟ که همراهی امام کنند
رسید آن همه نامه، از آن همه لبیک
بنا چه بود؟ که همراه او قیام کنند
بنا چه بود؟ بجنگند با فسادِ یزید
که در رکابِ ولی کار را تمام کنند
حسین با زن و فرزند راه کوفه گرفت
بنا چه بود؟ به ناموسش احترام کنند
بنا نبود بیاید به قتلگاه، حسین
که دور او ته گودال ازدحام کنند
*تاريخ نوشته چهارصد پيرمردِ كه به اصطلاح مُفتي و صاحبِ فتوا هم بودند، به صف شده بودن، قربةً الي الله مي زدن...*
بنا نبود که پیران بر او عصا بزنند
چنین به زخم قدیم خود التیام کنند
*از اينجا به بعد رو خودِ امام زمان گريه ميكنن و داد مي زنند...*
بنا نبود که از کوفه تا خرابه ی شام
نگه به خواهر او از فرازِ بام کنند
بنا نبود به اجبار نیزه و شمشیر
ورود عائله در مجلس حرام کنند
شاعر: #محسن_ناصحی
من زینب صبور تو بودم ولی حسین
هنگام قتلِ صبر تو صبرم تمام شد
دیدم که جای آب لبت نیزه میخُورَد
ازآن به بعد آب به لب ها حرام شد
ای احترامِ واجبِ زینب، دَمِ غروب
عریان شدی و جسم تو بی احترام شد
بعد از عبورِ چکمه ی شمر از تنت حسین
صحبت ز نعل های سواره نظام شد
خیلی نگاهشان به من اذیت کننده بود
دور و بَرِ تو، دور و برم ازدحام شد
کارم کجا کشیده که پرده نشین شهر
با شمر بد دهن، سَرِ تو همکالم شد
حسين...اي تشنه لب حسين
حسين...عشقِ زينب حسين
حسين...اي بي كفن حسين
حسين...بي پيرُهَن حسين
آن دَم بريدم من از حسين دل
كآمد به مقتل شمرِ سيه دل
او مي دويد و من مي دويم
او سويِ مقتل من سويِ قاتل
*اي واي حسينم... چقدر امروز زينب اين مسير رو مي دَويد، يا كنارِ بدنِ علي اكبر، يا كنارِ بدنِ قاسم، هي مي اومد بالايِ تَل...*
او مي نشست و من مي نشستم
او روي سينه من در مقابل
* وَالشِّمرُ جالِسٌ عَلى صَدرِك... وَالشِّمرُ جالِسٌ، نَفَسِ مادرم گرفت...*
او مي كشيد و من مي كشيدم
او خنجر از كين، من آه از دل
*صداي هلهله داره مياد، يه عده دارن كف ميزنن، يه عده دارن تكبير ميگن، زمين كربلا داره ميلرزه، حضرت زينب سلام الله عليها اومد پيش امام سجاد، آقا داره توي تب ميسوزه، پرده ي خيمه رو كنار زدن، نگاه كردن... سري به نيزه بلند است در برابر زينب...
هلال بن نافع ميگه: ديدم لب هاي حسين داره بهم ميخوره، نزديك اومدم، مي دونستم حسين نفرين كنه همه زير و رو ميشن، گفتم: بذار خيالم راحت بشه، اما ديدم داره ميگه: جگرم داره از تشنگي ميسوزه، تشنگي داره منو ميكشه... گفت: دلم سوخت رفتم سپرم رو پر از آب كردم، به سختي همه رو كنار زدم، نزديك گودال شدم، ديدم شمر با لباس هاي غرق خون از گودال بيرون اومد، گفت: هلال كجا داري ميري؟ گفتم: دارم برا حسين آب مي برم، گفت: دير اومدي كار تموم شد... دامن عربيِ شو كنار زد: ديدم سر حسينِ، گفتم: نانجيب! بالاترين جنايت رو كردي، چرا تن و بدنت داره ميلرزه؟ گفت: هلال! لحظه هاي آخر حسين، گوشه ي گودال هيچ زني نبود، اما يه صدايي ميشنيدم، يه خانومي هي مي گفت: "بُنَيَّ!" مادر!...*
◼️◼️◼️◼️◼️
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شب_دهم_محرم
#شب_عاشورا
#ویژه_ایام_محرم
#حاج_محمد_طاهری
1401051703.mp3
7.14M
|⇦•بنا چه بود؟ بیاید به او...
#روضه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده روز عاشورا محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾•
|⇦•خيمه هارو هم سوزوندن...
#قسمت_اول #روضه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾•
◼️◼️◼️◼️◼️◼️
*وقتي نانجيب دستور داد خيمه هارو آتيش زدن، اومدن خدمتِ آقا زين العابدين، دستور رو بايد امام بده، عزيزِ برادرم! چيكار كنيم؟ فرمود: بگيد همه فرار كنن، اينا ميخوان باقيمانده ها از ماهارو بسوزونن، اين ناجيب ها از مدينه و آتيش زدن دَرِ خون ياد گرفته بودن، امروز هم تو گودال دست هاي آتش درست مي كردن، خيمه هارو هم سوزوندن، ميگه: ديدم يه دختر بچه از خيمه داره بيرون ميدوه، دامن عربيش آتيش گرفته، دوان دوان با اسب اومدم به سمتش، تا نزديكش شدم، دامنش داره ميسوزه، دستش رو روي سرش گذاشت، صدا زد: من يتيمم بابا ندارم، ميگه: از اسب پياده شدم، سريع آتيش دامنش رو خاموش كردم، اينا از دشمن لطف و محبت نديدن، ديدم خيره خيره داره منو نگاه ميكنه، يه چيزي ميخواد بگه اما به زبون نميآره، بهش گفتم: چي ميخواي بگو؟ يه نگاه كرد صدا زد: يه مقدار آب داري به من بدي؟ سه روزِ آب به روي ما بسته است... رفتم يه مقدار آب براش آوُردم دستش دادم، ديدم نميخوره، داره اشك ميريزه، مگه تشنه ات نبود؟ چرا آب نمي خوري؟ گفت: بخدا هنوز صداي بابام تويِ گوشمه، هي ميگفت: آه جگرم از تشنگي ميسوزه، هنوز صورت علي اصغر روبرومه، براي يه قطره اش لب ميزد...
همه رو عمه ي سادات زيرِ يه خيمه ي نيم سوخته جمع كرد، بچه هارو سر شماري كرد، اينا امانتي هاي حسينن، خيلي از اين بچه هارو موقع فرار از خيمه ها كشتن، نگاه كرد ديد دوتا از بچه ها كم شدن، با اين خستگي دو ليف خرما روشن كردن، اُم كلثوم و حضرت زينب عليهما سلام اومدن دوباره همه جارو گشتن، نگاه كردن ديدن اين دوتا بچه دست گردن هم انداختن، زيري دست و پاي اسبها بودن، بدن هاي بي جونه بچه هارو به دست گرفتن آوُردن...
باز هم نگاه كردن، صحاب رحمت اين روضه رو آوُرده، ديدن رقيه ي سه ساله نيست، زينب عمه اش اومد، چقدر دنبال اين بچه گشت، نزديك گودال شد، ديد صداي اين بچه از گودال ميآد، هي ميگه: " اَبَتاه!..." بچه رو برداشت از رويِ بدنِ بابا، داره بر ميگرده، دَمِ گوشش گفت: عزيزِ دلم! رقيه جانم! اين بدن رو چطور شناختي؟ من متحير بودم امروز توي گودال بدن رو نشناختم، صدا زد: عمه! داشتم بابامو صدا مي زدم، ميگفتم:" اَبَتاه!..." بابا! ديدم صداش داره مياد: جونم! دخترم! از حلقومِ بريده صِدام ميزد...
باز همه رو عمه ي سادات جمع كرد، همچين كه اومد يه نفس تازه كنه، ديد پشت خيمه ها يكي داره زار ميزنه، هي داره خاك هارو زير و رو ميكنه، ديد عروسِ فاطمه رُبابِ، بي بي به شكايت گفت: رباب! من بچه هارو به سختي آروم كردم، چرا آتيش دلشون رو شعله ور مي كني؟ اينجوري ناله نزن، عرضه داشت: دست خودم نيست بي بي جان، تو اين چند روز كه آب رو بسته بودن، من يه قطره شير نداشتم به بچه ام بدم، امشب كه جرعه اي آب خوردم، شير دارم، اما ديگه بچه ام نيست، صداي گريه هاي علي اصغر توي گوشمه، زينب جان! خودم ديدم پشت خيمه ها بدنش رو دفن كردن، اما مي بينم خاك ها زير و رو شده، هر چي ميگردم، خبري از بچه ام نيست... صداي ناله ات رو آزاد كن، هر چي كار داري با اربابت، ان شاءالله اربعين اسمت رو بنويسه، بلند بگو:حسين!...
◼️◼️◼️◼️◼️
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شام_غریبان
#ویژه_ایام_محرم
#حاج_محمد_طاهری
1401051705.mp3
3.73M
|⇦•خيمه هارو هم سوزوندن...
#روضه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •✾•
|⇦•سرت کو سرت کو؟ ...
#قسمت_پایانی #زمزمه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •
◼️◼️◼️◼️◼️
حسين جان! حسين جان!..
سرت کو سرت کو؟ که سامان بگیرم
سرت کو سرت کو؟ به دامان بگیرم
سراغ سرت را من از آسمانُ
سراغ تنت از بیابان بگیرم
تو پنهان شدی زیرِ انبوهِ نیزه
من از حنجرت بوسه پنهان بگیرم
اگر خون حلقومت آب حیات است
من از بوسه بر حنجرت جان بگیرم
رسیده کجا کار زینب که باید
سرت را من از این و از آن بگیرم
کمی از سر نیزه پایین بیا تا
برای سفر بر تو قرآن بگیرم
قرار من و تو شبی در خرابه
پی گنج را کنج ویران بگیرم
تو گفتی که باید بسوزم بسازم
به دنیای بعد از تو آسان بگیرم
هلا! میروم تا که منزل به منزل
برای تو از عشق پیمان بگیرم
حسين جان! حسين جان!..
◼️◼️◼️◼️◼️
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_سیدالشهدا_علیه_السلام
#شام_غریبان
#ویژه_ایام_محرم
#حاج_محمد_طاهری
1401051704.mp3
2.33M
|⇦•سرت کو سرت کو؟ ...
#زمزمه و توسل به حضرت سیدالشهدا علیه السلام اجرا شده شب شام غریبان محرم ۱۴۰۱به نفس حاج محمدرضا طاهری •
PTT-20220728-WA0010.opus
203.1K
◾️دشتی حضرت ابالفضل(ع)◾️
#دشتی_حضرت_ابالفضل_ع
#شاعر_خانم_علیمحمدی📝
#اجرا_استاد_پیام_پرویزی👤
آی چه شد دستان زیبای علمدار
سپاهِ لشکرم شد بی سپهدار
کجایی با وفا آب آورِ من
بسوزَد از عطش چون اصغرِ من
همه گویند دِگر یاور نداری
برایم مانده مشکت یادگاری
مشامم میرسد عطر گُلِ یاس
به قربونِ قد و بالای عباس
مرا ایکاش نمی زائید مادر
که دیدم داغِ جانسوزِ برادر
از این غم من کنم فریاد ای وای
عمود خیمه ها افتاد ای وای
غم عباس ریشه زد به جانم
نشاید بعد از او زنده بمانم
یلِ ام البنین شد پاره پیکر
نیاید در جهان عباسِ دیگر
بگو(هستی)ابالفضلم فدا شد
که(پرویزی)زِ داغش در نوا شد
روضۂ دفتری حضرت ابالفضل(ع)
بهمراه مرثیه سوزناک محلی😭
👈🏻بانوای جانسوز:استاد پرویزی🎙️
👈🏻تایپ و ارسال: علیمحمدی✍🏻
🏴روضۂ شب تاسوعا🏴
«السلام علیکَ یا اباعبدالله، السلام علیکَ یا ابالفضل العباس یا باب الحوائج»
دلم تنگ است وغم بسیار دارم
من امشب با ابالفضل کار دارم
من امشب از ابالفضل توشه گیرم
زیارت کردن شش گوشه گیرم
من امشب عطر وبوی یاس گیرم
من امشب دامن عباس گیرم
◾آی عاشقان ابالفضل العباس، آی مریض دارا، بعضی از مریضا رو هر دکتری نمی بریم صبر میکنیم محرم بیاد( تاسوعا بیا) یه شبی بیاد مثل امشب کاش الان تو حرم بودیم و این روضه رو تو حرم میخوندیم، امشب باید مجلس ما عطر و بوی کربلا بده
میگن مرحوم ناظم روضه خون بود، مداح اهلبیت بود، بچه ش مریض بود، میخواست بره تو هیئت روضه بخونه یه نگاه به بچه ش کرد وگفت :چکار کنم باید برم، مردم منتظرن، سینه زنا، هیئتیا و زنجیر زنا منتظرن، رفت و شروع به روضه خوندن کرد، خدایا روضه میخوند اما با سوزِ دل میخوند😭😭😭 یه وقت اومدن تو گوشش گفتن بیا ناظم که بچه ت از دستت رفت، بچه ت مُرده، گفت فدای حسین😭😭😭 فدای علی اکبرِ حسین ،فدای علی اصغرِ حسین، بذار اسمشو بیارم ناله ت بالا بره گفت فدای ابالفضل العباس😭😭😭
بعد که روضه تموم شد، اومد بالای پله ی منبر ایستاد و بلند صدا زد: یا ابالفضل یا ابالفضل یا ابالفضل، آقاجان تو که اسمت مُرده رو زنده میکنه ، تو که هر مریض داری صدات میزنه ناامیدش نمیکنی ، تو که هر گرفتاری صدات بزنه ناامیدش نمیکنی کجایی آقا، آقا جان قربونت برم
(ای ساقیِ لب تشنگان ابالفضل)2
چند بار خوند ، هنوز نوحش تموم نشده بود که اومدن گفتن ناظم بیا که بچه ت زنده شده الله اکبر یا ابالفضل😭😭😭
بیاد اون لحظه ای که امام حسین اومد کنار نهر علقمه ، دست به کمر زد و نشست خدایا این بدنِ قطعه قطعه ی عباسمه که وقتی تو کوچه های بنی هاشم قدم میزد ، مردم می ایستادن قد وبالای عباسُ تماشا میکردن(الهی برادر مرده در مجلس ما نباشه)نشست کنار بدن برادر سرشو به دامن گرفت خون از چشمان مبارک عباس پاک کرد، دید عباس داره گریه میکنه(یه زبانِ حالی داره)
وُ ای حسین دستت دستُم مَده که (مو دستی ندارُم)2
وُ جسمُمه خیمه مَبر بِهِلُم تا جون سپارُم
وُ دایه دایه مِنه علقمه کُشتن عباس برارُم
وُ مو چِطَو ایی نیزنه زِ منه تیاش دِرارُم
وُ دایه دایه زِ مدینه بیوکه گلزارُم خُزونه
وُ بخدا بعدِ عباس زِندهی بر مو حرومه
وُ ای گوو وری سیل کن بچیلوم چه حالن
وُ مَشک خالیته هی گِرِن سَرِ دِلشون بمالِن
کافری حونت خراو مَر مونه ندیدی
یه گُلی چی عباس زِ باغم تو چیدی
یا خدا اُوِ فُرات به خروش درایه
بره به دشت کربلاعباس سمتش نیایه
عزیزم سَرِ شریعه فرات عباسِ تشنه دیدُم
آخ به حالِ دلِ مو زیتر وَش نرسیدُم
•┈┈••✾•✾•✾••┈┈•
PTT-20220728-WA0011.opus
184.5K
◾نوحه حضرت ابالفضل(ع)◾
#یا_ابالفضل_العباس✋
#شاعر_خانم_علیمحمدی📝
#اجرا_استاد_پیام_پرویزی👤
ای با وفا علمدار، علم رو بردار(۲)
حسین کنارِ نعشت با چشمِ گریان
زینب به خیمه گاهت قلبِ پریشان
چشم انتظار آبند طفلانِ عطشان
برخیز تو بار دیگر ای یَلِ سردار
ای با وفا علمدار،علم رو بردار(۲)
لب تشنه ماندی اندر کنار دریا
آبی رسان به خیمه از بهرِ گُلها
آمد صدای آه و ناله ی زهرا
بالین تو بیامد از بهرِ دیدار
ای با وفا علمدار، علم رو بردار(۲)
قلبم شکسته یارب از داغِ عباس
ام البنین ندارد دیگر گُل یاس
حسین نداره یاور یا ایهاالناس
بهرِ غم برادر گشته عزادار
ای با وفا علمدار،علم رو بردار(۲)
کنار نهر علقم سروی فتاده
دشمن چه داغی رو قلبم نهاده
شرمنده شد که آب بر طفلان نداده
بر دامنِ حسینش با چشمِ خونبار
ای با وفا علمدار،علم رو بردار(۲)
کُشته شده ابالفضل ای داد بیداد
هر چه که دیده بیند دل میکند یاد
ای شیعیان بیائید از بهر امداد
کند به روز محشر ما را خریدار
ای با وفا علمدار،علم رو بردار(۲)
PTT-20220728-WA0012.opus
185.9K
◾نوحه حضرت ابالفضل(ع)◾
#یا_ابالفضل_العباس✋
#شاعر_خانم_علیمحمدی📝
#اجرا_استاد_پیام_پرویزی👤
بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر(۲)
امشب هوای تو/افتاده بر دلم
مشکل گشای ما/حل کن تو مشکلم
ای یاور حسین/دردم دوا نما
هستی طبیبِ ما/عباسِ با وفا
بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر(۲)
کوهی زِ غصه ها/آمد کمین من
ای تک ستاره ی/قلبِ حزینِ من
چشمانِ ناز تو/دشمن دریده است
نازِ نگاه تو/عالم خریده است
بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر(۲)
من عاشقِ تو وُ/تو عاشق حسین
بودی برادرِ/آن شاهِ عالمین
اندر حریمِ تو/روزی گذر کنم
آندم زِ جان خود/باید حَذَر کنم
بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر(۲)
ای مظهر وفا/ای معدن سخا
از دستِ غصه ها/ما را بکن رها
مهمان تو شدیم/بر ما نظر نما
یک لحظه از خودت/ما را مکن جدا
بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر(۲)
دستت جدا شده/از روی معرفت
گشتی فدای دین/جانم به هیبتت
تا زنده ام چنان/هستم گدای تو
دستِ مرا بگیر/جانم فدای تو
بی دستِ کربلا، دستِ مرا بگیر(۲)
#