✍
اسارت حضرت زینب (سلام الله علیها)
از روی نیزه بر من غمگین نظاره ای
حرفی کنایه ای سخنی یا اشاره ای
پلکی بزن که حال حرم روبه راه نیست
کافی است بزم سوختگان را شراره ای
سوسو بزن به سوی من ای سوی دیده ام
در آسمان به جز تو ندارم ستاره ای
دستم نمی رسد به سر نیزه ات اگر
در دست زینب است گریبان پاره ای
یک قتلگاه رفتی و صد قتلگاه من...
گشتم به هر دیار حسین دوباره ای
چشمم کبود گشت و جدا از سرت نشد
از بحر بر کنار نگردد کناره ای
با هر تکان نیزه تکان می خورد سرت
جانا به گوش نیزه مگر گوشواره ای
پیشانی ات شکست که پیشانی ام شکست
آیینه بی خبر نشود از نظاره ای
جایش به روی صورت من درد می گرفت
میخورد تا که بر رخ تو سنگ خاره ای
بی پوشیه به پیش نگاه حرامیان
جز آستین پاره نداریم چاره ای
#موسی_علیمرادی
#امام_حسین (ع)
#محرم
@madahionline_313
✍
امام حسین(علیه السلام)
بعد صد سال اگر زنده شوم بار دگر
به جز از نوکری تو نکنم کار دگر
زندگی باد حرامم که در این عمر دو روز
طی شود روز و شبم در پی یک یار دگر
گر بسوزد تن من باز ز خاکستر من
بر نیاید که رود بر در دربار دگر
جز تو دلدار دگر نیست اگر هست حسین
دل نمانده است دهم تا که به دلدار دگر
نیست غیر از تو مرا چشم مپوشی از من
هست هر چند تو را نوکر بسیار دگر
تو بخر هیچ بخر ناز کن اما مسپار
سر بازار مرا دست خریدار دگر
گر قرار است بهای حرمت جان باشد
این تو و جان من و رخصت دیدار دگر
#موسی_علیمرادی
@madahionline_313
#امام_حسن_عسکری_علیه_السلام
#شهادت
یا علی گفتیم و راه عشق را پیموده ایم
در پناه بیرق آل علی آسوده ایم
سر به روی خاک پای آل زهرا سود ه ایم
از همان بدو تولد سامرایی بوده ایم
گرچه حق این سینه ها را کربلایی آفرید
سائلان کربلا را سامرایی آفرید
در غریبستان دنیا آشنای ما حسن
کار ماها نوکری ، دنیا و عقبا با حسن
بال پرواز قنوتم یا کریم و یا حسن
سائلی از هر کسی باشد حرام الا حسن
مجتبای دوم این خانواده الدخیل
کار این سائل به لطف تو فتاده الدخیل
بهترین انگیزه ی صوم صلات ابروی تو
یک جهان دارد مسلمان آن خم گیسوی تو
هر که را اقبال باشد تا ببیند روی تو
می کشد هو یا علی هو یا علی در کوی تو
دل حسن دلبر حسن ساقی حسن ساغر حسن
هو حسن احمد حسن زهرا حسن حیدر حسن
می رسد از خاک راهت معجزات نو به نو
آسمان از رد پایت می کند اختر درو
رخت غم دارد به تن کعبه اگر آهش شنو
عاقبت قسمت نشد تا که بگردد دور تو
می رسد با دیدنت انگشت حیرت بر دهان
که خداوند آفریده یک خدا در این جهان
مدح تو با واژه ها غیر از خیالی خام نیست
هر چه می ریزد به پیمانه به جز اوهام نیست
مستی ما را به جز تصویر تو در جام نیست
هرکسی جان داده با عشق شما ناکام نیست
شان هر کس می شود پیدا ز حال والدین
مادرت انسیه الحورا پدر مرد حنین
ریخت بر هم طعم لب های تو بازار عسل
چشم هایت را گشودی آفریده شد غزل
زلف هایت را شب یلدا شده ضرب المثل
سجده بر محراب ابروی حسن خیر العمل
هر دو عالم را بگردی گر پی مِی پروری
نیست مثل باده ی انگورهای عسگری
از فلک باید تماشا کرد خاک پای تو
حق نشسته جای حق این جانشینی جای تو
روز محشر محشری دیگر قد و بالای تو
در قیامت هم شفاعت حق نوکرهای تو
باری از عصیان به روی دوش آوردم کریم
بار کج این بار آمد از صراط مستقیم
مژه هایت صف کشیده تا کند غارتگری
تیغ ابرو را کشیدی جان به لب ها آوری
با اشارات نظر داری تو فتح خیبری
حیدری تو حیدری تو حیدری تو حیدری
چشم هایت را بهشت جاودانی گفته اند
زلف هایت را مسیر زندگانی گفته اند
دامنت را گستراندی آسمان ها کشف شد
زیر سایه سار پلکت کهکشان ها کشف شد
حد جودت تا عیان شد بی کران ها کشف شد
تا که بشناسم شما را هفت خوان ها کشف شد
دست ما کوتاه و خرما بر نخیل ای آشنا
قدر تو مجهول مانده ای امام سامرا
چرخش چشم تو برده چرخ را در زیر دین
آفرینش را حریم با صفایت زیب و زین
سامرایت پایتخت عاشقی در عالمین
تا حسن آید پس از او می رسد نام حسین
بین زندان تیغ صلحت مانده در بین نیام
آخر سر با حسینت می رسد روز قیام
دست بر پهلو گرفتی مثل مادر وای وای
مثل او قامت کمانی ای صنوبر وای وای
پیکرت می سوزد از تب بین بستر وای وای
از عطش وای از جگر گردیده پرپر وای وای
لرزه افتاده به دستت آب خوردن مشکل است
با لب تشنه خدایا جان سپردن مشکل است
از عطش آهی بلند است از تمام پیکرت
کودکت با کاسه ی آبی رسیده در برت
بر روی دامن گرفته این دم آخر سرت
نوش جان آبی بنوش از مهر زهرا مادرت
نوش جان آبی بنوش آه ای امام عالمین
نوش جان تر کن لبت را یاد لب های حسین
گرچه عمر تو گذشته روز و شب در بین بند
از لبت غم گرچه نخل خنده را از ریشه کند
حال روی دست طفلت چشم هایت را ببند
جان بده آرام در آغوش او دیگر بخند
مثل آن شش ماهه که بر روی آغوش پدر
خنده بر روی لبانش بود و می زد بال و پر
#موسی_علیمرادی
@madahionline_313
✍
#تخریب_بقیع
هر چند انتهای فلک خاک این در است
خاک بقیع بر سر ما تاج دیگر است
بال فرشته منت از این خاک می کشد
جنت کجا به گرد و غبارش برابر است
بوی بهشت واقعه هرچند دلرباست
این قطعه از بهشت خدا دلرباتر است
برما مجال خادمی او نمی رسد
وقتی که جبرئیل دراین خانه نوکر است
تنها به قصد سرمه به مژگان نمی زنیم
خاک بقیع را مژه آغوش بهتر است
تشبیه مهر و ماه بر این آستان خطاست
خورشید ماه پرتو فانوس این در است
گیسو زغم کشیده به چهره مگر بقیع
کز این حجاب خاطر هر شب مکدر است
نام بقیع میشنوم بغض میکنم
خاکی که نام بردن از او غربت آور است
تخریب شد بقیع پس از آن غروب شد
گویا فلک به خون جگر ها شناور است
بی سایبان مزار امامان بی حرم
این روضه از کران به کران آه گستر است
هر یک که خفته اند در این آستان غم
بر سینه هایشان همه داغی مکرر است
آن داغ مشترک حرم و آتش است و دود
این آه پاگرفته زیک روح و پیکر است
هریک به چشم دیده چگونه عزیزاو
درشعله ها شبیه سپندی به مجمر است
دیده است بین خانه امامی میان دود
وحشت به جان همسر و اطفال مضطر است
دیده به خیمه گاه امامی به چشم خود
در بین دود ، شعله به دامان خواهر است
دیده میان آتش و خون سیل لشگری
دنبال گوشواره و خلخال معجر است
در کربلا وجب به وجب روضه ریخته
آری عزای کرببلا داغ اکبر است
اما تمام چشمه این روضه های سخت
درشعله و شکستن آیات کوثر است
خاکی اگر که مانده ملک خانه ی بقیع
سِرَّش همه زچادر خاکی مادر است
#موسی_علیمرادی
کانال مداحی و اشعار محرم 👇👇
🆔 ➺ @madahionline_313