#قصه
🌳کپلی در جنگل اسرارآمیز🌳
یکی بود، یکی نبود…
در سرزمینی دور، جنگلی سرسبز و زیبا، اما اسرارآمیز، به اسم جنگل عجیب وجود داشت. در انتهای جنگل عجیب، کلبهای زیبا بود که کپلی، در آن زندگی میکرد. با اینکه جنگل عجیب، خیلی ترسناک بود، اما کپلی، بهراحتی، آنجا زندگی میکرد و هرشب، بدون ترس و دلهره، در جنگل قدم میزد و برای حیوانات کوچک غذا میبرد. با درختان حرف میزد و برای قارچها و بوتههای تمشک آواز میخواند.
یک شب که کپلی به جنگل رفته و گرم صحبت با درختان شده بود، از درون تاریکی، گرگ ژنرال آمد بیرون. کپلی، تا به حال، او را ندیده بود، اما چون در این جنگل، همه چیز عجیب بود، تعجب نکرد و با مهربانی، به او سلام کرد.
گرگ ژنرال تعجب کرد و از او پرسید که چرا برایش عجیب نبود؛ چون حتی درختان هم با دیدن او، کنار رفتند و تعجب کردند. کپلی خندید و گفت: «چون همه چیز در این جنگل، مثل اسم خودش، عجیب است، نباید از چیزی تعجب کرد. من، هر شب، در این جنگل قدم میزنم. راستی، شام خوردی؟ من، امشب، خوراکیهای زیاد و خوشمزهای آوردهام.»
آن شب، گرگ ژنرال و کپلی، در کنار هم، شام خوشمزهای را خوردند و جنگل عجیب، تا صبح، در سکوت، خوابید.
تا به حال، به جنگل رفتهای؟ چه چیز عجیب و جدیدی، آنجا دیدی؟
🌲 @madaran_e_delvapas
مادران ایرانی|کودک،تربیت،خانواده
✨🔸✨🔸✨🔸✨🔸✨🔸✨🔸✨ قسمت 0⃣2⃣ از بس گریه کرده بود. چشم هاش خون افتاده بود. تا فرشته را دید، دوباره اشک ها
✨🔸✨🔸✨🔸✨🔸✨🔸✨🔸✨
قسمت 1⃣2⃣
گفت "آخر تو هنوز کامل خوب نشده ای"
گفتم"نگران من نباش"
فردا صبح رفت. تیپ حضرت رسول تشکیل شده بود. به عنوان آرپی جی زن و مسئول تدارکات گردان حبیب رفت.
دلواپس بود چقدر شهید می آوردند. پشت سر هم مارش عملیات می زنند.
به عکس قاب شده منوچهر روی طاق دست کشید.
این عکس را خیلی دوس داشت.
ریش های منوچهر را خود آنکادر می کرد.
آن روز از روی شیطنت یک طرف ریش هاش را برده بود تا چانه، و بعد چون چاره ای نبود همه را از ته زده بود.
این عکس را به همه اوقات تخلی منوچهر، ازش انداخته بود.
منوچهر مجبور شد یه ماه مرخصی بگیرد و بماند پیش فرشته.
روش نمی شد با آن سر وضع برود سپاه بین بچه ها؛ اما دیگر نمی شد از این کلک ها سوار کند. نمی توانست هیچ جوره او را نگه دارد پیش خودش. یک باره دلش کنده شد.
دعا کرد اتفاقی برای منوچهر نیفتد.
می خواست با او زندگی کند؛ زیاد و برای همیشه. دعا کرد منوچهر بماند. هر چه خواست بشود. او فقط بماند.
همان روز ترکش خورده بود. برده بودندش شیراز و بعد هم آورده بودند تهران. خانه ی خاله اش بودیم که زنگ زد. گفتم "کجایی؟ صدات چقدر نزدیک است"
گفت"من همیشه به تو نزدیکم "
گفتم "خانه ای؟"
گفت"نمی شود چیزی را از تو قایم کرد."
رفته بود خانه ی پدرم. گوشی را گذاشتم ، علی را برداشتم رفتم.
منوچهر روی پله مرمری کنار باغچه نشسته بود. رنگش زرد بود. علی را با دست راست بغل کرد.
نشستم کنارش رود پله. همین که آمدیم حرف بزنیم.
ادامه دارد...
#زندگینامه_شهداء
#شهید_منوچهر_مدق
#در_انتظار_شهادت
🌷 @madaran_e_delvapas
✨حضرت فاطمه سلام الله علیها✨
هیچ زنی نیست که با اطاعت همسرش بمیرد مگر آن که بهشت بر او واجب میشود...😍
#همسرانه
@madaran_e_delvapas
❣ یک خانمی به رسول خدا گفت: حقی که من گردن شوهرم دارم، چیه؟
🌹رسول خدا(ص) قبل از اینکه به اون خانم بگن چه حقوقی داره فرمودن : قبلش بگم خانم، شوهرِ شما حقوقی که به گردنتون داره، بیشتر از حقوق شماست ✔️
⁉️معنای این حرف یعنی چی؟؟!! یعنی تبعیض؟؟!! یعنی مرد به زن احترام بگذاره و زن هم به مرد احترام بگذاره ولی بیشتر...معناش تبعیضه ❓
🔶 معناش اینه👇
خانم شما چند تا حق داری که شوهرت باید اینا رو رعایت کنه. معنی این حق ها نیازه ✅
← نیاز خانواده...نیاز خودت...نیاز شوهرت...
{ حق وقتی مطرح میشه یعنی نیاز هست که تو اینو رعایت بکنی }
☢وقتی که شوهر شما به گردن شما حق بیشتر داره ،میدونید یعنی چی؟
👈 یعنی شوهر شما به رعایت شما بیشتر نیاز داره
شوهرِ شما چهار تا کار انجام بده نیازهای شما برطرف شده ولی نیازهای شوهرت با چهار تا کار برطرف نمیشه⛔️
🔵باید ده تا کار انجام بدی تا شوهرِ تو بتونه رو پای خودش بایسته و کارشو درست انجام بده. وظیفشو در قبال خود تو و بچه هات انجام بده
✅ یعنی اینکه ما شوهرت رو امتحان میکنیم : امتحانِ شوهر شما سی درصدش در ارتباط با خانوادست. هفتاد درصدش بیرون از خانوادست💼
✔️ولی شما رو میخوایم امتحان بکنیم: هفتاد درصد در ارتباط با شوهرت امتحان میکنیم. سی درصد در ارتباط با دیگران
یعنی "شما دین و ایمانت بیشتر در ارتباط با اینه که حقِ شوهرتو رعایت کنی"👌
⭕️ اگه شوهرت غفلت کنه سی درصد به شما ضربه زده، ولی اگه شما غفلت کنی هفتاد درصد به شوهرت و بچه هات لطمه زدی...
#همسرانه
💓 @madaran_e_delvapas
دو کودک اهوازی پس از مصرف داروی سرماخوردگی و یک داروی دیگر به طرز مشکوکی جان خود را با فاصله یک روز از دست دادند😭
👈جناب وزیر بهداشت تحویل بگیرید! تا کی قراره جلوی فعالیتِ فعالان طب سنتی و طب اسلامی رو بگیرید؟؟؟ تا کی قراره با داروهای شیمیایی وزارت بهداشت، بچه هامون رو به کشتن بدید؟؟؟؟
▪️ @madaran_e_delvapas
مادران ایرانی|کودک،تربیت،خانواده
دو کودک اهوازی پس از مصرف داروی سرماخوردگی و یک داروی دیگر به طرز مشکوکی جان خود را با فاصله یک روز
🔴 تأئید مرگ دو خواهر اهوازی پس از مصرف دارو/ تشکیل یک تیم پزشکی برای بررسی علت دقیق فوت دو کودک
🔹 مدیر روابط عمومی دانشگاه علوم پزشکی اهواز مرگ دو خواهر اهوازی در یکی از بیمارستانها را تأئید و گفت: تیمی از معاونت بهداشت و معاونت درمان برای بررسی این مسئله تشکیل شده است.
🔹این دو کودک قبل از مراجعه به بیمارستان توسط مطب خصوصی ویزیت شده بودند.
🔹 حمزه لوئی به نقل از خانواده دو کودک عنوان میکند: مسئولان مهد کودک به منظور پیشگیری از شپش به دانشآموزن محلول دارویی دادند که مصرف کنند که ممکن است مسمومیت مربوط به این دارو باشد.
🔹 گفته میشود که نفس هانیه 1.5 ساله و فاطمه 5 ساله پس از مصرف دارو سنگین میشود و در بیمارستان جان خود را از دست میدهند. در روزهای گذشته خبری مبنی بر تعطیلی سه داروخانه به دلیل ارائه داروهای تاریخ مصرف گذشته در خوزستان منتشر شده بود.
#وزارت_بهداشت
#خودت_بمال
#همینی_که_هست
#علی_برکت_الله
😭 @madaran_e_delvapas
🌹به فرزندت نگو دستتو بده من گم نشی بگو دست همو بگیریم تا همدیگرو گم نکنیم. تا هم به او شخصیت داده باشید وهم لجبازی نکند!
🌹کنترل و تذکر بیش از حدّ به کودک و نوجوان، تأثیر معکوس داشته و اعتماد به نفس آنها را از بین می برد.
🌹والدین باید مقتدر باشند، اقتدار یعنی آنقدر خوب و مهربان باشی که فرزندت تحمل ناراحتی ات را نداشته باشد.😉
#نکات_تربیتی
#فرزند_پروری
🌹 @madaran_e_delvapad
#همسرانه
🔅امام على عليه السلام:
خودتان را بر خوش اخلاقى تمرين و رياضت دهيد،
زيرا كه بنده مسلمان با خوش اخلاقى خود به درجه روزه گير شب زنده دار مى رسد.
📕(نهج البلاغه، خطبه 9)
💗 @madaran_e_delvapas
👫👫👫
#نکات_تربیتی
#تربیت_جنسی
#تربیت_به_سبک_اسلام
🔻پوشش والدین در منزل
✔️ما در داخل خانه هم اجازه نداریم که خیلی لباس باز بپوشیم. این متأسفانه تفکر بسیار اشتباهی است که می گویند بگذار کودک ببیند تا عادت کند؛ منظور من هم این نیست که مثل سریال های تلویزیون تو خونه مانتو و مقنعه بپوشید نه من این را نمیگم چون فضای خونه فضای راحتی و آزادی ما است و باید لباس راحت بپوشیم ولی مواظب باشید چه پدر و چه مادر، طوری لباس بپوشید که کنجکاوی بچه ها تحریک نشود.
🔷بچه ها از سه سالگی احساس جنسی دارند؛ غریزه ندارند احساس را با غریزه اشتباه نگیرید و همچنین خیلی کنجکاو هستند، بچه ها نباید با بدن پدر و مادر کنجکاوی جسمی کنند. چون از عوامل ایجاد زنای با محارم است. یعنی پاسخ به کنجکاوی جسمی بچه ها با بدن پدر و مادر عامل دوم ایجاد عقده ی زنای با محارم است ❌ مادری که جلوی پسرش دائم نیمه برهنه است و پسر چیزهایی را می بیند که نباید ببیند و همین طور پدر جلوی دختر نیمه برهنه باشد، این حالت بعدها کودک را اذیت می کند منتهی چه زمانی اذیت می کند؟ 5 سال بعد از ازدواج این کودک در بزرگسالی. این جا اثر خودش را نشان می دهد و هیچ کس هم نمی داند که از این جا شروع شده است و پایه ی این اختلال در سن زیر 5 سال گذاشته شده. جلوی بچه ها پوشیده باشید.
🔷 بچه ها با همجنس حمام بروند، دختر با مادر و پسر با پدر و اگر هم در مواقعی مجبور شدیم که با غیر هم جنس حمام بروند حتماً پدر یا مادر کاملاً پوشیده باشند البته حتی با هم جنس هم پوشیده باشید. وقتی مادر دختر را حمام می برد با لباس پوشیده این کار را انجام دهد و باز هم تأکید می کنیم که این حرف ها، صرفا از روی اعتقاد مذهبی نیست! بلکه بحث علم است چون کودک درک انتزاعی ندارد، می بیند که از جنس مادر است ولی نه من خیلی هم من شبیه مادر نیستم نمیتونه بپرسه و نمی تونه در ذهنش این تفاوت ها را درک کنه، پس این برداشت را می کنه که من ناقصم! کودک زیر 6 سال نمی تواند درک کند که یک روز او هم بزرگ می شود و مثل مادرش می شود بلکه فکر می کند که ناقص به دنیا آمده است چون مثل مادرم یا مثل پدرم نیستم!
🔞 @madaran_e_delvapas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#جامانده_اربعین
مادر و فرزندی که به عشق زیارت کربلا در اربعین به مرز مهران آمده بودند ولی به علت بسته بودن مرز مجبور به بازگشت شدند❗️
⭕️کلیپ مربوط به دو سال پیش میباشد
▪️ @madaran_e_delvapas
#سؤال یکی از اعضای کانال👇
⚠️سلام وقتتون بخیر پسر من پیش دبستانی باید بره ، بعلت جابجایی دچار احساس ناامنی شده و من باید حتما باهاش برم کلاس ،به نظر شما باید چکار کنم ؟
💯پاسخ:(قسمت اول)
#علت_و_درمان_وابستگی_کودک_به_والدین
اغلب کودکان به والدین خود وابسته هستند اما برخی از کودکان وابستگی شدید و خطرناکی به والدین دارند این نوع وابستگی ممکن است در آینده کودکان را با مشکلات گسترده رو به رو کنند.
وابستگی مقوله آشنایی است که همه افراد آن را تجربه می کنند، هریک از ما در طول زندگی به فرد یا حتی اشیاء پیرامون خود وابستگی پیدا کرده ایم؛ اغلب کودکان قبل از ورود به سه سالگی نوعی وابستگی به والدین را تجربه می کنند. وابستگی شدید کودک به والدین عواقب نامطلوبی به همراه دارد و نه تنها حیات روانی افراد، بلکه زندگی اجتماعی و زناشوئی آن ها را به مخاطره انداخته و نسلی را قربانی این اختلال عاطفی می کند.
کودکان زیادی هستند که در دوره ای از زندگی به والدین خود وابستگی پیدا می کنند. این وابستگی اگر به شکل افراطی نبوده و تعادل خود را از دست ندهد، گاهی بسیار خوب و بجا هم هست اما کودکان و نوجوانانی که بیش از حد تعادل، به والدین خود وابسته هستند ممکن است در آینده با مشکلات گسترده روبه رو می شوند.
پسری 14 می گوید: از دست خودم خسته شدم، از لحاظ عاطفی خیلی زود به دیگران وابسته می شوم و به آن ها عادت می کنم ؛ طوری که بعد از اینکه از آن ها دور می شوم دچار افسردگی می شوم. چه کار کنم؟
اضطراب عامل اصلی این وابستگی هاست. در واقع زیر نقاب شخصیت وابسته، اضطراب بالایی وجود دارد. به همین علت فرد وابسته می خواهد برای پنهان کردن یا کنترل این اضطراب به فرد دیگری متکی باشد تا در پناه این اتکا در تصمیم گیری و دیگر نیازهای عاطفی و اجتماعی، اضطراب خود را کنترل کند. فرد وابسته نمی تواند به تنهایی پروژه های شخصی اش را شروع کند چون اضطراب باعث می شود اعتماد به نفس خود را از دست بدهد. بنابراین او مدام خودش را مورد قضاوت قرار می دهد یا از آن ترس دارد که دیگران درباره او چه قضاوتی می کنند. این ترس باعث می شود برای شروع هر کاری به دیگری متکی باشد.
#نکات_تربیتی
#فرزند_پروری
💔 @madaran_e_delvapas
#قصه
داستان کودکانه روزی که استخوان مریض شد...
استخوان حالش خوب نبود. همه جایش درد می کرد. با خودش می گفت من که دائما استراحت می کنم، از جایم حرکت نمی کنم، پس چرا همه ی بدنم درد می کند. از فرق سرم تا نوک پایم تیر می کشد.
از دکتر رفتن خوشش نمی آمد. مدتی در رختخواب خوابید و از این طرف به آن طرف غلطید اما بالاخره درد، کلافه اش کرد. مجبور بود پیش دکتر برود. با خودش فکر کرد که حالا اگر هم دکتر آمپول داد، آمپول را که به من نمی زنند. به ماهیچه می زنند. به من چه، خوب بزنند!
بالاخره تصمیمش را گرفت و رفت پیش دکتر. دکتر تا استخوان را دید گفت آخر من چقدر بگویم باید شیر بخوری، باید سبزیجات بخوری، وگرنه انقدر ضعیف می مانی که هر روز یک جایت درد می گیرد. اگر اینطوری پیش بروی شاید یک روز خورد بشوی. مجبور می شوی سرتا پایت را با گچ، آتل ببندی.
تا اسم گچ و آتل بندی آمد، تن استخوان از ترس لرزید. گفت نه نه ... گ...گ...گچ نمی خواد ... آتل نمی خواد. شیر می خورم سبزیجات می خورم.
استخوان رفت و به دستور دکتر عمل کرد و حسابی استراحت کرد. اما نصفه شب دوباره دردهایش شروع شد. از فرق سرش تیر می کشید تا همه جایش می رسید. دیگر صدای داد و فریادش بلند شد. هر چه سعی کرد دکتر نرود نشد. با خودش گفت هر کاری که می خواهد بکند بکند. باید خوب شوم.
رفت پیش دکتر و دوباره ماجرا را گفت. دکتر از شنیدن حرفهای استخوان تعجب کرد. گفت چطور ممکن است با خوردن شیر و سبزیجات باز هم ضعیف باشی؟ شیر و سبزیجات ،پر از کلسیم هستند و کلسیم باید حال استخوان را خوب کند!
دکتر مدتی فکر کرد و بعد گفت ببینم تو از صبح تا شب چکار می کنی؟
استخوان گفت بیشتر وقتها روی صندلی می نشینم و کامپیوتر بازی می کنم. اصلا از جایم تکان نمی خورم.
دکتر با تعجب نگاهی کرد و گفت بله بله حالا فهمیدم.
اگر از صبح تا شب یک جا بنشینی و حرکت نکنی هرچه شیر و کلسیم بخوری هیچ فایده ای به حالت ندارد. یک استخوان وقتی حالش خوب می شود که از صبح تا شب حرکت و بازی کند، ورزش کند. فقط با حرکت و بازی و ورزش است که کلسیم های شیر، استخوان را قوی می کند وگرنه همه ی آنها هدر می روند و هیچکدامشان به دردت نمی خورد.
استخوان فهمید برای قوی شدن، هم غذای خوب لازم است، هم بازی و حرکت و ورزش.
🏊 @madaran_e_delvapas
مادران ایرانی|کودک،تربیت،خانواده
✨🔸✨🔸✨🔸✨🔸✨🔸✨🔸✨ قسمت 1⃣2⃣ گفت "آخر تو هنوز کامل خوب نشده ای" گفتم"نگران من نباش" فردا صبح رفت. تیپ حض
✨🔸✨🔸✨🔸✨🔸✨🔸✨🔸✨
قسمت 2⃣2⃣
همین که آمدیم حرف بزنیم پدرم به همراه پدر و مادرش و عموش، همه آمدند و ریختند دورش. عمو منوچهر را بغل کرد و زد روی بازوش. من فقط دیدم منوچهر رنگ به روش نماند. سست شد. نشست . همه ترسیدیم که چی شد . زیر بغلش را گرفتیم و بردیم تو . زخمی شده بود. از جای ترکش بازوش خون می آمد و آستینش را خونی میکرد. می دانستم نمی خواهد کسی بفهمد کاپشنش را انداختم روی دوشش. علی را گذاشتیم آنجا و رفتیم دکتر. کتفش را موج گرفته بود. دستش حرکت نمی کرد. دکتر گفت : دو تا مرد می خواهد که نگهت دارند .
آمپولهای بزرگی بود که باید می زد به کتفش. منوچهر گفت نه هیچکس نباشد. فقط فرشته بماند کافی است .
پیراهنش را درآورد و گفت شروع کن.
دستش توی دستم بود . دکتر آمپول می زد و من و منوچهر چشم دوخته بودیم به چشمهای هم . من که تحمل یک تب منوچهر را نداشتم باید چه می دیدم. منوچهر یک آخ نگفت . فقط صورتش پر از دانه های عرق شده بود. دکتر کارش تمام شد. نشست . گفت : تو دیگر کی هستی؟ یک داد بزن من آرام شوم. واقعا دردت نیامد ؟
گفت: چرا . اقرار نمی خواستید، عین اتاق شکنجه بود.
دستش را بست و آمدیم خانه . ده روزی پیش ما ماند.
از آشپزخانه سرک کشید. منوچهر پای تلوزیون نشسته بود و کتاب روی پایش باز بود. علی از گردنش آویزان شد و منوچهر بی اعتنا بود. چرا اینطوری شده بود ؟ این چند روز علی را بغل نمی کرد .
ادامه دارد .....
#زندگینامه_شهداء
#شهید_منوچهر_مدق
#در_انتظار_شهادت
🌷 @madaran_e_delvapas
🌹خودمان ملاک رفتار باشیم🌹
📜 اینکه هر طور دیگران با ما رفتار کردند، با آنها رفتار کنیم، اصلأ هنر نیست; هنر آن است که بدون آنکه به نوع رفتار دیگران با خودمان توجه داشته باشیم، طوری برخورد کنیم که دوست داریم دیگران با ما برخورد کنند.
مثلا اگر دوست دارید همسرتان به خانواده ی شما احترام بگذارد، شما به خانواده ی همسرتان احترام بگذارید!
📖 امام علی(ع) در وصیتش به امام حسن(ع):
پسرکم! خویشتن را معیار برخورد با دیگری قرار بده!
📚 نهج البلاغه نامه۳۱
#همسرانه
@madaran_e_delvapas