کتاب حسین از زبان حسین علیهالسلام
نوشتهی محمد محمدیان
این کتاب بر اساس روایات معتبر، از کودکی امام حسین تا شهادتشون و کمی بعدش رو از زبان خود ایشون نقل کرده.
متن روانی داره و مثل اینه که نشسته باشید پای منبر امام حسین علیهالسلام و از زبان ایشون و خواهرشون شرح زندگی شون رو بشنوید.
برشی از این کتاب:
«در حالی که مشتی از خون این فرزندم را به سوی آسمان میپاشیدم گفتم: «هَوَّنَ عَلَی مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَینِ اللَّهِ!» آنچه این مصیبت را برایم آسان و قابل تحمل میکند این است که در برابر نگاه خداوند انجام میگیرد.»
نسخه الکترونیکی و صوتی این کتاب رو میتونید از طریق نرم افزارهای کتابخوانی تهیه کنید.
نسخه چاپیش رو هم میتونید با تخفیف ویژه ۲۰ درصدی از کتابرسان بخرید.👇🏻
کد تخفیف: madaran
https://ketabresan.net/w/hhObf
#معرفی_کتاب
#کتاب_عاشورایی
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
https://eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
کتاب فتح خون
نوشتهی شهید سید مرتضی آوینی
توی این کتاب شرح و تحلیل وقایع عاشورا رو به قلم زیبا و ادبی شهید آوینی میخونیم. در خلال بیان تاریخ، سخنان زیبا و هشدار دهندهی نویسنده باعث میشه بهتر درک کنیم که کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا…
برشی از این کتاب:
«... و تو، ای آن كه در سال شصت و یكم هجری هنوز در ذخایرِ تقدیر نهفته بودهای و اكنون، در این دوران جاهلیت ثانی و عصر توبۀ بشریت، پای به سیارۀ زمین نهادهای، نومید مشو، كه تو را نیز عاشورایی است و كربلایی كه تشنۀ خون توست و انتظار میكشد تا تو زنجیر خاك از پای ارادهات بگشایی و از خود و دلبستگیهایش هجرت كنی و به كهف حَصینِ لازَمان و لامَكانِ ولایت ملحق شوی و فراتر از زمان و مكان، خود را به قافلۀ سال شصت و یكم هجری برسانی و در ركاب امام عشق به شهادت رسی…»
نسخه الکترونیکی و صوتی این کتاب رو میتونید از طریق نرم افزارهای کتابخوانی تهیه کنید.
نسخه چاپیش رو هم میتونید با تخفیف ویژه ۲۰ درصدی از کتابرسان بخرید.👇🏻
کد تخفیف: madaran
https://ketabresan.net/w/5Uav4
#معرفی_کتاب
#کتاب_عاشورایی
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
https://eitaa.com/madaran_sharif_pooyesh_ketab
خواهرِ خویش، زینب، را وصی گردانید ــ برای آنکه امامتِ علی ابن حسین پوشیده باشد برای تقیه و حفظِ وی.
و حسین اسمِ اعظم و مواریثِ پیغمبران را به علی ابن حسین موهبت کرد و انگشتری در انگشتِ او کرد و گفت که علوم و صُحُف و مَصاحِف و سلاح نزدِ امّسلمه است و امّسلمه را فرموده که آن امانت را به اهلش بازگرداند.
علی ابن حسین گفت:
پدرم آن روز، مرا به سینه چسبانید و گفت «ای فرزند، از من این دعا فراگیر ــ که فاطمه به من آموخت و او از رسولِ خدا و او از جبرئیل فراگرفته بود. در هر حاجت و مهم و مصیبت که پیش آید و امرِ عظیمدشوار بگوی:
بِحَقِّ يس وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ، وَبِحَقِّ طهٰ وَالْقُرْآنِ الْعَظِيمِ، يَا مَنْ يَقْدِرُ عَلَىٰ حَوائِجِ السَّائِلِينَ، يَا مَنْ يَعْلَمُ ما فِي الضَّمِيرِ، يَا مُنَفِّساً عَنِ الْمَكْرُوبِينَ، يَا مُفَرِّجاً عَنِ الْمَغْمُومِينَ، يَا راحِمَ الشَّيخِ الْكَبِيرِ، يَا رازِقَ الطِّفْلِ الصَّغِيرِ، يَا مَنْ لَا يَحْتاجُ إِلَى التَّفْسِيرِ، صَلِّ عَلَىٰ مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ، وَافْعَلْ بِي كَذا وَكَذا.
به حقِ یاسین و قرآنِ حکیم و به حقِ طاها و قرآنِ عظیم، ای که میتوانی نیازِ نیازمندان را برآوری و ای که میدانی آنچه را که در نهانهاست، و ای که گرفتاران را گشایشی و ای که غمِ غمگینان را پاک کنی، و ای که بر پیرِ سالخورده مهربانی و ای که روزی نوزادِ خرد را میدهی، و ای که آشکاری (بینیاز از هر تفسیری و توضیح،) درود بر محمّد و خانوادهاش فرست و با من چنین و چنان کن.»
برشی از کتاب آه
بازخوانی مقتل حسین بن علی علیهما السلام
ترجمه مقتل نفس المهموم شیخ عباس قمی
ویرایش یاسین حجازی
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
«مادری کجای خیمهٔ عزاداری امام حسین جا دارد؟»
#ز_شاطریان
(مامان #محیا ۲ساله)
از اول محرم مغموم و دلگیر بودم.
مدام به دوران نوجوانیام فکر میکردم که هر روز از ساعت شش عصر به هیئت معروف شهرمان میرفتم و تا ساعت یک نیمه شب، هم خادم بودم و هم عزاداری میکردم.
عادت داشتم محرمها خیلی روضه بروم؛ خیلی گریه کنم.
دوست داشتم دهه را از این روضه به آن روضه بروم، در آشپزخانهها خدمت کنم و هر جور شده در دستگاه امام حسین (علیهالسلام) نفس بکشم و خودم را خرج امام کنم.
اما امسال دختر دوسالهٔ بازیگوشی دارم که مدام این طرف و آن طرف میرود.
در هیئتهای بزرگ گم میشود و قابل کنترل نیست.🤷🏻♀️
در روضههای خانگی کوچک هم سر وسایل و خوراکی چالش پیش میآورد و گریه میکند.
از تاریکی و ازدحام موقع روضه دلگیر میشود و مدام میبوستم که گریه نکنم.
یک شب مسجد نزدیک خانه رفتم که هم خودم و هم کودکم اذیت شدیم.
خیلی حرفهای سختی به من زدند.
حتی یک نفر گفت دخترت را ببر روانپزشک و قرص بده بخورد که انقدر اذیت نکند!😥
یا کسی گفت تو با این بچه در خانه چه جور سر میکنی؟
من هم دلم شکست و تصمیم گرفتم امسال مراسمها را شرکت نکنم.😔
فقط هر روز عصر خانه پدرم روضهٔ مختصری برپاست که آن را با دخترم شرکت کردیم.
آنجا هم تنها مشغول پذیرایی، چای ریختن و جمع کردن استکانها هستم و چیزی از عزاداری نمیفهمم.
دو شب بعد خوابیدن دخترم بیدار ماندم و تنها در خانه اشک ریختم تا جگر سوختهام آرام بگیرد.
ولی نگرفت.
من دلم همان عزاداریهای نوجوانیهایم را میخواست.
این حرفها که تو الان یک سینهزن کوچک را با خودت به مراسم میآوری هم دلم را آرام نمیکرد.
تا اینکه یک شب با خودم گفتم، فرض کن خود امام حسین (علیهالسلام) یک خیمهٔ عزای بزرگ برپا کرده. خیلیها نشستهاند و گریه میکنند، تو هم دوست داری کنار آنها باشی و عزاداری کنی ولی امام می آید دستت را میگیرد و میگوید آن گوشه مهد کودکی بر پا کردیم برای یک دختر پرانرژیِ خواستنی؛ میخواهم تو مربی مهدم شوی. هر وقت هم سرت خلوت شد بیا در پذیرایی کمک کن. میدانم دوست داری عزاداری کنی، قلب سوختهات را میبینم ولی کار داریم؛ لازم است کمک کنی.
مگر قرار نیست درس تاسوعا همین باشد؟ که آنچه خودت میخواهی را کنار بگذار و به دلبخواه امامت لبیک بگو!
به اینها که فکر کردم دلم آرام شد و راضی...
گفتم بنویسم شاید مادر دیگری هم این روزها ناراحت است که محرم میگذرد و او سرگرم مادری است و گمان میکند چیزی از محرم نفهمیده. شاید دل او هم آرام و راضی شود.
#سبک_مادری
#مادران_شریف_ایران_زمین
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
یکی که در لشکرِ کوفه بود گفت:
ندیدم کسی که دشمنِ بسیار بر او بتازد و فرزندان و یارانش کشته شده باشند، دلدارتر از وی. چنانکه مردان بر او میتاختند، او با شمشیر حمله میکرد و آنان را مانندِ گلّهٔ بز که گرگ در آن افتد، میپراکند.
ما سیهزار بودیم. وقتی حسین حمله میکرد منهزم میشدیم و مانندِ ملخ پراکنده، و حسین به جای خویش بازمیگشت و لا حَولَ وَ لا قُوَّةَ اِلّا بِاللهِ العَلِی العَظیم میگفت.
حسین هزاروهشتصد ــ و بعضی گفتهاند هزارونهصدوپنجاه ــ مردِ جنگی بکشت، غیر از مجروحان.
عمرِ سعد قومِ خود را گفت «وای بر شما! میدانید با که کارزار میکنید؟ این پسرِ کشندهٔ عرب است! از هر سوی بر او تازید!»
چهارهزار کماندار تیر باریدند بر وی، و شمر ابن ذیالجوشن با قریبِ ده نفر از پیادگانِ کوفی سوی آن منزل آمدند که بار و بنه و عیالِ او بدانجا بودند و میانِ او و سراپردهاش حایل گشتند.
حسین بانگ زد «وای بر شما ای پیروانِ آلِ ابیسفیان! اگر دین ندارید و از معاد نمیترسید، در دنیا آزادهمرد باشید و اگر از عربید، به گوهرِ خود بازگردید.»
شمر فریاد زد «ای پسرِ فاطمه، چه میگویی؟»
گفت «من و شما با هم کارزار میکنیم و بر زنان گناهی نیست. تا من زندهام، آن سرکشانِ خود را از رحل و عیالِ من بازدارید.»
شمر گفت «ذلِک لَک یابنَ فاطِمَة.» (یعنی این کار کنیم و تو حق داری.) فریاد زد «از حرمِ این مرد دور شوید و آهنگِ خودِ او کنید که حریفی جوانمرد و بزرگوار است.»
برشی از کتاب آه
بازخوانی مقتل حسین بن علی علیهما السلام
ویرایش یاسین حجازی
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
حمید ابن مسلم گفت:
پیادگان بر او حمله میکردند و آنها را از راست و چپ میراند.
چون شمر این بدید، سواران را به مددِ خود طلبید که از پشتِ پیادگان باشند و مانعِ فرارِ آنها شوند و کمانداران را گفت تیر افکندند: بدنش چون خارپشت شد و دست از پیکار بداشت و آن سپاه پیشِ روی او بایستادند.
عمرِ سعد نزدیک حسین آمد.
زینب به درِ خیمه آمد و فریاد زد عمر ابن سعد را که: «وای تو! ابوعبدالله را میکشند و تو خیره بدو مینگری؟»
عمر هیچ جواب نداد.
زینب فریاد زد «وای بر شما! مسلمانی میانِ شما نیست؟»
هیچ کس جواب نگفت.
دیدم سرشک عمر بر گونه و ریشش میریخت و روی از او بگردانید.
حسین ایستاد تا ساعتی بیاساید از خستگی جنگ.
همچنان که ایستاده بود، سنگی بیامد و بر پیشانی او رسید. پس، جامه برداشت که خون را از روی بسترد... تیری تیز، سهشاخه، زهرآلوده بیامد و بر سینهٔ او نشست.
سر به سوی آسمان بلند کرد و گفت «خدایا، تو میدانی مردی را میکشند که روی زمین پسرِ پیغمبری غیرِ او نیست.»
آنگاه، آن تیر را بگرفت و از پشت بیرون آورد: خون مانندِ ناودان برجست. دست بر آن زخم گذاشت. چون پر شد، سوی آسمان پاشید: یک قطره از آن برنگشت و سرخی در آسمان دیده نشده بود تا آن گاه.
بار دوم، دست بر آن نهاد و روی و محاسن را بدان آغشته کرد و گفت «جدِّ خویش، رسولِ خدا، را چنین خضابشده دیدار کنم.»
برشی از کتاب آه
بازخوانی مقتل حسین بن علی علیهما السلام
ترجمه مقتل نفس المهموم شیخ عباس قمی
ویرایش یاسین حجازی
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
》﷽《
و حالا غروب شده.. اما چه غروبی...
زینب مانده و یک صحرا پیکر فتاده بر زمین...
زینب مانده و پیکر عریان و بیسر یک برادر ، میان گودال...
زینب مانده و داغ بر دل نشسته...
زینب مانده و یک آسمان سرخ...
یک آسمان غمباد گرفته...
زینب مانده و قلب آتش گرفته...
زینب مانده و یادگار بیمار برادر...
زینب مانده و چندین خیمهٔ نیمه سوخته...
و زنان و کودکان در حال فرار...
زینب مانده و گوشهای پاره شده...
زینب مانده و چادرهای کشیده شده...
زینب مانده و یک دنیا ترس کودکان...
کودکانی که دوانند میان خیمهها پی پناه میگردند...
حالا مانده تنها میان اینهمه غم ...
در این غروب دلگیر...
در میان این شیونها...
در میان این فریادها..
در میان این دلهای سوخته...
و چطور مرحمشان باشد...
چطور پناهشان باشد...
با بیپناهی خود چه کند...
چطور ستون باشد کاروان را...
با چه توانی زیر بغلهای سجاد را بگیرد باز...
زینب مانده یک دل شکسته...
زینب مانده و تصویر ذبحِ نور، در گودال که مدام جلوی چشمانش مرور میشود..
و حالا غروب شده... اما چه غروبی...
حالا زینب باید چادر کمر ببندد و جمع کند این همه را...
باید سپر شود...
مادر شود...
پدر شود...
باید بغل بگیرد این یتیمهای خونبردل را...
چه کند زینب حالا...
تنها...
بیکس...
میان این همه داغ...
خدا به خیر کند..
خدا به خیر کند...😭
♡🖤♡
✍️ریحانه
#محرم
#شام_غریبان
#مادرانه
#ارباب_نگاهم_کن
🍀🍀🍀
کانال مادران شریف ایران زمین
@madaran_sharif
هدایت شده از پویشکتابمادرانشریف
ماه به روایت آه
ابوالفضل زرویی نصرآباد
نام ابوالفضل زرویی نصرآباد بیشتر ما را یاد آثار طنز این شاعر و نویسنده معاصر میاندازد. اما «ماه به روایت آه» کتابیست از این نویسنده پیرامون زندگانی و شخصیت سقای دشت کربلا، حضرت ابوالفضل العباس (علیه السلام) که به شدت خواندنیست!
کتاب ۱۲ فصل دارد و هر فصل یک راوی، و همین روایتهای متفاوت و همراه با رفت و برگشت تاریخی جذابیت آن را بیشتر کرده است.
قلم نویسنده بسیار روان، گیرا و دلنشین است. داستان پردازی قوی، ارائهی مطالب تاریخی موثق و اطلاعات فراوانی دربارهی زندگی حضرت عباس (علیه السلام) که کمتر گفته و شنیده شدهاند، از ویژگیهای این کتاب است.
میتوان با خط به خط کتاب گریه کرد، بیآنکه پای روضهای در میان باشد ...
قطعا نگاه ویژهی علمدار حسین (علیهمالسلام) همراه نویسنده بوده که چنین اثر زیبا و دلنشینی خلق شده.
📚 بریدهای از کتاب:
صدای پیامبر خدا را میشنویم: «فاطمه جان هنگام شفاعت گناهکاران امت است. به چه واسطهای از خدای بزرگ برای گناهکاران آمرزش میطلبی؟ آیا واسطه ارزشمندی برای این روز ذخیره کردهای؟»
فغان و استغاثه از جمعیت برمیخیزد و هرکس واسطهای میانگیزد:
- خدایا قسمت میدهیم به فرق شکافتهی مولایمان علی ...
- بارالها به جگر لخت لخت آقایمان حسن مجتبی ...
- به تن چاک چاک و گلوی بریدهی حسین ...
- به پهلوی شکسته ...
صدای بانو فاطمه زهرا در گوشها میپیچد، آنگاه که خطاب به فرشتگان میفرماید: «نه، عزیزترین و ارجمندترین ذخیرهام را بیاورید؛ دستان بریدهی پسرم عباس برای شفاعت عالمیان کافی است ...»
📚📚📚
نسخه الکترونیکی و صوتی این کتاب رو میتونید از طریق نرم افزارهای کتابخوانی تهیه کنید.
نسخه چاپیش رو هم میتونید با تخفیف ویژه ۲۰ درصدی از کتابرسان بخرید.👇🏻
کد تخفیف: madaran
🔗 https://b2n.ir/y53031
#معرفی_کتاب
#کتاب_عاشورایی
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
@madaran_sharif_pooyesh_ketab
هدایت شده از پویشکتابمادرانشریف
کتاب سقای آب و ادب
نوشتهی سید مهدی شجاعی
اگر دوست دارید با زندگی و منش و فکر حضرت عباس علیه السلام آشنا بشید و بیش از پیش عشقشون رو در قلبتون حس کنید، این کتاب رو بخونید.
نثر ادبی و زیبای کتاب علاوه بر افزایش معرفت، احساسات رو هم برمیانگیزه و اشک رو جاری میکنه.
شاید بشه گفت یک روضهی پراحساسه که باعث میشه بیشتر حضرت عباس علیه السلام رو درک کنیم و ازشون درس بگیریم برای یاری امام زمانمون (عجل الله تعالی فرجه الشریف).
برشی از این کتاب:
«ـ عباسم! ستون استوار هستیام!
ـ شرمسارم از این حال و روز مولایم! کمترین اقتضای ادب، ایستادن تمام قد پیش پای شماست.
ـ این پیکر به خون نشستهات استاد ایستادگی است. و همۀ مردان عالم را معلم مردانگی!
ـ جانم فدای چشمهایتان! چرا گریه میکنید؟
ـ چه آوردهاند بر سر تنها ذخیره اخوّتم!
عباس من! دستهایت کو!؟
ـ به شوق دیدار شما، دست و پا گم کردهام.
ـ سرت!؟ چه به روز سرت آمده عباس؟
ـ سر را چه منزلت، پیش پای عشق شما!؟ »
نسخه الکترونیکی این کتاب رو میتونید از طریق نرم افزارهای کتابخوانی تهیه کنید.
نسخه چاپیش رو هم میتونید با تخفیف ویژه ۲۰ درصدی از کتابرسان بخرید.👇🏻
کد تخفیف: madaran
https://ketabresan.net/w/he3zt
#معرفی_کتاب
#کتاب_عاشورایی
🌺 کانال پویش کتاب مادران شریف:
@madaran_sharif_pooyesh_ketab