ماشاءالله لاقوه الا بالله العلی العظیم ❤️
ماشاءالله لاقوه الا بالله العلی العظیم ❤️
#ازسرکلاژتازایماندرخانه 💪
شروع دردهای فراگیر ۶ بامداد
ساعت تولد حسین آقا ۶:۴۰ بامداد
بتاریخ امروز ۱۴۰۰/۱۰/۱۲
قهرمانان خطهی #قزوین پرچم موفقیت و عزت را بالا بردند🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷🇮🇷
و با گفتن نه به طب یهود؛ در محیط گرم و صمیمی خانواده، عطرآگین به نوای خوش #اذان حسین آقا بدست برومند پدرش بدنیا آمد❤️
پیام اینچنین ارسال میشود:
" سلام علیکم
بله هر وقت حس میکردم بچه اومده پایین بالا میکشیدم وبا چادر هدفمند میبستم
تا الانم چادر بستم بهش عادت کردم
بیشتر با پاهاش زیر قفسه سینه وپهلو لگد میزنه وپایین شکم هم اکثر مواقع سکسکه میکنه وبه مثانه فشار می یاره که حس شدید دستشویی بهم دست میده؛
در روز پنج الی شیش بار حرکات قوی داره
غلبه صفرا داشتم وخارش های شدید که با راهنمایی های شما نود درصد کنترل شد الان هم کمی خارش دارم که شما فرمودین بعد بارداری با تخلیه ها درست میشه؛ ولی همچنان روغن مالی و کیسه کشی و...دارم
ولی بازم اگه صلاح میدونید مزاجم برسی بشه که مشکلی نباشه
بله میخوام [زایمانم] تو خونه باشه
همسرم به شدت همراهه واین توانایی رو دارن
[اسم نوزاد] آقا حسین "
مادر کوثر و حسین که ۳۲ بهار خود را پشت سر گذاشته؛ سر بارداری دخترش (۹۸) #سرکلاژ شده و استراحت مطلق
اینبار در هفتهی ۷ بارداری به مادرانه پیام داده و راهنمایی و مشاوره میخواهد که #سرکلاژ نشود
و اصلاح تغذیه و مزاج را تحت نظر انجام داده و فرا میگیرد که :
چگونه هر وقت جنین پایین آمد او را به #قلبش نزدیک کند😂
و آنقدر جسارت💪 پیدا میکند که با دست رد به طب یهود؛
متقاضی دریافت مشاوره از راه دور و زایمان در خانه میشود؛
حسین فرزند دوم خانوادهست خواهرش کوثر دو سالهست؛ و به خانهی مادربزرگ رفتهاست...
پدر همانند یک مامای متبحر تمام آمادگی یک مادر باردار برای ورود به زایمان آسان را برای همسرش انجام میدهد؛
او یک مدیر قَدَر به تمام معناست...
با توجه به اطلاعات داده شده و استعداد ذاتی بسیار علاقمند و کوشا همه را به سرعت فرا میگیرند...
ماما از کیلومتر ها دورتر زایمان را پیش میبرد؛
مامای واقعی این زایمان، قهرمان #پدرحسین آقاست...
♦️♦️منتظر گزارش زیبا و خواندنی مادر حسین آقا باشید..
#هرخانهیکماما
#گزارش_زایمان32
@madarane_1 کانال ایتا
t.me/madarane_2 کانال تلگرام
#ازسرکلاژتازایماندرخانه
با خدا باش پادشاهی کن
بی خدا باش هرچه خواهی کن
❌❌#حرفپزشکوحیمُنزلنیست❌❌
بسم الله الرحمن الرحیم
خداوند بزرگ ومهربون رو شاکرم که دوباره من رو شایسته مادری قرار داد وبر سرم منت گذاشت
به خاطر سقط های مکرر که داشتم دخترم رو سرکلاژ کردم واستراحت مطلق وانواع قرصها وداروهاوسونوگرافی وغربالگری وهزینه زیادی که برای تهیه آمپول باید پرداخت میکردیم در کنارش اضطراب واسترس فراوانی که بهم وارد میشد 😢😢
بعد دوسالگی دخترم دوباره باردار شدم وگفتن به علت نارسایی دهانه رحم دوباره باید سرکلاژ بشم وهمون مراحل قبل تکرار بشه خیلی نگران بودم درست زمانی که واسه سرکلاژ وقت دکتر داشتم جنینم تو سه ماه ونیمگی ایست قلبی کرد دکترم گفت باید کورتاژ بشی با توجه به اینکه یک بار تو سقط قبلی کورتاژ شده بودم وعوارضش رو هم تجربه کرده بودم دیگه بیمارستان نرفتم وگروه مادرانه پیام دادم واین هم یکی دیگه از الطاف خداوند بود كه شامل حالم کرد وباعث شد نسبت خیلی از مسائل هم خودم وهم همسرم آگاه بشیم
خانم شریفی فرمودن بدن هوشمنده اگه جنین مرده باشه بدن خود به خود جنین رو دفع میکنه
ولی تا اون موقع من تقویتی هاوتدابیر رو انجام میدادم وخلاصه بعد یک هفته جنین توی خونه دفع شدومن خوشحال بودم که نرفتم برای کورتاژ 😄
چند ماه بعد متوجه شدم دوباره باردارم 😍خیلی خوشحال بودیم از همون اول منو همسرم قرار گذاشتیم تجربه های جدیدی رو وارد زندگیمون کنیم وتجربه های تلخ وسخت گذشته رو تکرار نکنیم واز همه اینها مهمتر توکل کنیم به خدا 💪
میدونستیم خانواده خودم وهمسرم همگی طرفدار سرسخت طب مدرن هستن هرچند طب اسلامی رو هم قبول داشتن ولی نه در حد اینکه طرف بخواد تو خونه زایمان کنه
هفته هفتم گروه مادرانه پیام دادم وخواستم که تحت نظر باشم اون موقع صفرای شدید داشتم وخارشهای زیاد کلافه کننده بود 😢😢
وبه علت بارداری خیلی از کارها وتخلیه ها رو نمیشد انجام بدم ولی با تدابیر خانم شریفی تا نود درصد کنترل کردم 💪
از همون اول مزاج وتغذیه را اصلاح کردم وجدول گزارش رو دست وپا شکسته برا خانم شریفی ارسال میکردم😏
هفته بیست وسوم برای اولین بار برای سونوگرافی رفتم بگذریم از رفتار بدی که با من داشتن وگفتن چرا دیر رفتم وچرا دکتر نرفتم و مگه عصر حَجره و...
تو سونو گفتن دهانه رحم سه سانت بازه وهر لحظه ممکنه زایمان زودرس داشته باشی😳 باید بری بیمارستان سونو رو دوباره تکرار کردم وهمون حرفا دکتر میگفت اصلا هر لحظه ممکنه زایمان کنی پاهام سست بود میگفتم اگه برم خیابون زایمان میکنم 😢😢
با ناامیدی اومدم سوار ماشین شدم تو راه همش گریه میکردم وهمسرم دلداریم میداد رسیدیم خونه سریع به خانم شریفی پیام دادم وسونو رو براش فرستادم
مثل یه مادر دلسوز کلی بهم دلداری دادن که اصلا جای نگرانی نیست ونظر پزشکان هم وحی مُنزل نیست ودوباره نور امید تو قلبمون روشن شد💪
وتصمیم گرفتیم دیگه فکرای منفی رو کنار بذاریم وتوکل وتوسل کنیم به خدا واهل بیت البته از اول هم مبنای کارمون فقط توکل بودو بس
خانم شریفی فرمودن که باید جنین رو بالا بکشیم وچادر به کمر وشکم تا چند ماه وما هم هر وقت حس میکردیم جنین پایین اومده بالا میکشیدیم وچادر رو هدفمند میبستیم اوایل سخت بود ولی بعد عادت کردم😂
کار خونه وغذا پختن وتمیز کاری رو با خیال راحت انجام میدادم🌷 البته کار سنگین نمیکردم وتدابیر رو انجام میدادم وهمسر عزیزم در تمام این مدت منو همراهی میکردن وتشویق میکردن 😘
هر لحظه که جلو میرفتیم بیشتر متوجه میشدیم طب نوین چه بلایی سر من آورده بود من سالم بودم ولی میگفتن باید تا آخر سرکلاژ بشی ونارسایی دهانه رحم داری ونمیتونی بچه رو نگه داری 🤥
ولی من چیزیم نبود تا رسیدم هفته 37دوباره یه سونو رفتم دکتر باور نمیکرد من نرفتم سرکلاژ وتا هفته 37رسیدم🤔
ولی حساب کتاب خدا با دکترا خیلی فرق میکنه ومن وهمسرم با تمام وجود این رو لمس کردیم
خدارو شکر بچه چرخیده بود وسرش پایین بود
دوباره سونو رو برای خانم شریفی فرستادم وایشون ورزشها وتدابیر زایمان آسان رو برام میفرستادن ولحظه به لحظه همراهم بودن هر چه قدر به هفته های آخر نزدیک میشدم تدابیر سخت میشد ولی با دقت همرو انجام میدادم تا بتونم حسینمو زودتر ببینم😍
یک هفته قبل همه وسایل زایمان در منزل رو آماده کرده بودم وانقباضها ودردهای پراکنده نوید نزدیکی زایمان رو میداد
خانم شریفی میگفتن اگه وارد هفته 41 بشم شرایطم سخت میشه وبچه درشت میشه وزایمان سخت ومن تمام تلاشم رو میکردم که چهل هفته زایمان کنم💪
همسرم روغن مالی ها وماساژ هارو طبق برنامه انجام میدادن ومن هم ورزشهارو شب قبل زایمان خیلی خسته شده بودم وانقباضها ودردها هر یک ساعت اتفاق می افتاد
خانم شریفی گفتن شب خوب استراحت کن که فردا صبح حسین بیدارت میکنه🐣😂