eitaa logo
💕 مادرانه 💕
30هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
357 ویدیو
18 فایل
🔴 رزرو تبلیغات: @t_madaranee ✔️ کانال اصلی مون بازی، سرگرمی، کاردستی @koodakemaa ✨🌹✨🌹✨
مشاهده در ایتا
دانلود
رنگ انگشتی هایی که من با دستور پیام قبلی درست کردم.👆 برای رنگها از پودر کاکائو، زعفران، آبلیمو، گل ختمی، چغندر قرمز (آب لبو) استفاده کردم. @madaranee
🌺🔹🌺🔹🌺🔹🌺🔹🌺 متخصصان توصیه می کنند زنانی که از و مداوم رنج می برند، قبل از اقدام برای بارداری، روش های کنترل و مدیریت استرس را بیاموزند. زیرا استرس علاوه بر اینکه شانس بارداری را کاهش می دهد، عوارض جبران ناپذیری بر به دنبال خواهد داشت. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 🎀 کانال مادرانه: @madaranee
#مادرانه مادرانگی در جلسه آزمون قرآن ❤️ farsnews.com
❤️ تویی مادر؟ اشتباهی خونه یه خانم مسنی رو گرفتم، اومدم معذرت‌خواهی کنم هی می‌گفت مینا ‌جان تویی؟ هی می‌گفتم ببخشید مادر اشتباه گرفتم، باز می‌گفت مینا جان تویی مادر؟ می گفتم نه مادر جان اشتباه شده ببخشید! اسم سوم رو که گفت دلم شکست.. گفتم آره مادر جون، زنگ زدم احوالتون رو بپرسم. اون قدر ذوق کرد که چشام خیس شد. چه مادر و پدرها و پدربزرگ ها و مادربزرگ هایی که چشم انتظار یه تماس کوچولو از ما هستن.. ازشون دریغ نکنیم! @madaranee 🌸🌸🌸🌸🌸
تا سه سال قبل هفته ای حداقل دو فیلم میدیدم. دنبال کتابهای جدید بودم. به تمام کارهایم می رسیدم سر ساعت میخوابیدم، به موقع بیدار میشدم. هر وقت دلم میخواست یک لیوان چای برای خودم درست میکردم و می نشستم برنامه هفتگی می نوشتم. شب تصمیم میگرفتم و صبح اجرا میکردم. الان که نگاه میکنم می بینم تعداد فیلم هایی که در این سه سال دیده ام به تعداد انگشتان دستم است اما سیزده بار جوجه طلایی را دیده ام. اگر روزی پلنگ صورتی نبینم روزم شب نمی شود. آنقدر سری کتابهای حسنی را خوانده ام که حفظ شده ام. شب با هزار دردسر تصمیم میگیرم و تا آخر هفته هنوز اجرا نشده. مشغله هایم هزار برابر شده ... اما نیمه های شب که ناخود آگاه بیدار می شوم تا کنار نرفتن پتو از روی « تو » چک کنم، صدای نفسهایت به من می گوید همه اینها در دو کلمه خلاصه می شود « لذت مادرانه» @madaranee
همیشه از شیطنتش خسته میشدم که خدایا چرا نمیشینه؟چرا نمیخوابه؟چقدر سروصدا میکنه. حالا یک تب کوچولو دخترم رو ساکت کرده٬ آروم کرده٬ مظلوم کرده٬ هر بار نگاهش میکنم غم عالم به دلم میشینه. هر بار به خدا میگم اشتباه کردم وقتی به چشمای سیاه مظلومش خیره میشم بهش میگم فقط پاشو شیطنت کن هیچ وقت مریض نشو. دوروزه سکوت مهمون خونمونه اما من این مهمون رو دوست ندارم.شبها فقط با یک جمله که تمام مادرا آروم میشن خودم رو آروم میکنم:بهشت زیر پای مادران است.فقط دعا میکنم هیچ بچه هیچ جای دنیا مریض نباشه. @madaranee
ادیسون به خانه بازگشت و یادداشتی به مادرش داد، گفت: این را معلم داد و گفت فقط مادرت بخواند، مادر در حالی که اشک در چشم داشت برای کودکش خواند: فرزند شما یک نابغه است و این مدرسه برای او کوچک است؛ آموزش او را خود بر عهده بگیرید! سالها گذشت، مادرش درگذشت. روزی ادیسون -که اکنون بزرگترین مخترع قرن بود- در گنجه خانه، خاطراتش را مرور میکرد که برگه ای در میان شکاف دیوار او را کنجکاو کرد! آن را درآورده و خواند، نوشته بود: کودک شما کودن است؛ از فردا او را به مدرسه راه نمیدهیم! ادیسون ساعت ها گریست و در خاطراتش نوشت: توماس ادیسون کودک کودنی بود که توسط یک مادر قهرمان نابغه شد. قدر والدینمان را بدانیم. @madaranee
زنان نه تنها در شرایط سخت روحی از تحمل بالایی برخوردارند، بلکه دردهای جسمی را نیز بیشتر تحمل می کنند. زنان به سبب اینکه از نظر حس لامسه حساس ترند درد را شدیدتر درک می کنند. اما چرا تحمل درد برای زنان راحت تر است؟! زیرا طبیعتِ زنان برای آماده سازی و پرورش بوجود آمده است. ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ 💕 کانال مادرانه ↙️ @madaranee
💞ديگر هيچگاه چنين روزی را با فرزندانتان نخواهيد داشت، فردا پيرتر از از امروزشان خواهند بود. 💞امروز يک هديه است، نفس بكشيد و توجه كنيد، آنها را ببوييد و نوازش كنيد. 💞به چهره زيبا و پاهای كوچكشان بنگريد و دقت كنيد، از دلربايی های كودكانه شان لذت ببريد. 💞امروز لذت ببر مادر، پيش از اينكه متوجه شوی تمام خواهد شد. ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @madaranee
مادر که میشوی، نمیدانم از کجا ، کی، چطور این همه تغییر، این همه صــــبر، این همه عشق پیدا می شود.... مادر که میشوی همه چیز به یکباره خودش را تمام قد به تو نشان میدهد و تو دیگر خود قبل نیستی که نیستی. تمام وجودت سرشار از خنده های بی دلیل و با دلیل او میشود.... مادر که باشی اصلا مهربان تر می شوی. دلت حتی برای مورچه های کنار دیوار هم می لرزد. مبادا پا رویشان بگذاری. مبادا مادری منتظرشان باشد.. مادر که باشی دل نازک تر میشوی ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @madaranee
بسم الله الرحمن الرحیم یه مامان به تعداد فرزندانش باید گوش داشته باشه و قوانین فیزیک رو در هم نوردیده و از یک جسم جاندار سه بعدی خارج بشه و هم زمان بتونه سرش هم طرف اولی باشه و به حرفاش گوش بده و در همان لحظه شکایت سومی از دومی رو بشنوه و دقیقا در همون لحظه دفاعیات دومی و در کسری از ثانیه که دفاعیات هنوز پشت سر هم داره قرایت میشه تکذیبه ها و دفاعیات سومی رو بشنوه!!! خیلی سخته! : "خوب باشه بذار اول خواهر جون شروع کرد!" حالا در اصل مسلم شروع جمله هم با هم اختلاف دارند : "نخیر من اول شروع کردممممممم نوبت منه!" : "نخیر من داشتم حرف میزدم تو گفتی!!" بعد از شنیدن این همه حرف نگفته، نوبت جواب دادن که میشه باز هم نگاهاشون طرف مامانه که اول جواب کی رو میده... و این داستان هر روز و هر روز ادامه داره بدون اینکه دعوای بچه ها تمومی داشته باشه! بدون اینکه در اوج هیجان و یا اوج ناراحتی یاد بگیرند، نوبتی حرف بزنند! انگار کلی حرف دارند که اگر در لحظه ای که از فکرشون میگذره گفته نشه، فراموش میکنند! و قابلیت یک مادر در مدیریت همه ی این درگیری ها و نیازهاست.... و باید با این حس خوب مادر بودن زندگی کرد هنرمندانه و با عشق... @madaranehayman اعضاء کانال مادرانه ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @madaranee
💞 مادر که باشی... نباید سرما بخوری یا اگه هم سرما خوردی باید زودتر خوب شی... 💞 مادر که باشی... نمیتونی تب کنی دیگه چه برسه به اینکه لرز هم بکنی یا اگر هم تب و لرز کردی باید سعی کنی تب و لرزت رو بچت نبینه؛ آخه ممکنه بترسه و نگران شه اینطوری بیشتر بهت ميچسبه و ممكنه اون هم سرما بخوره... 💞 مادر که باشی... خیلی وقت نداری بشینی و بری تو هپروت و واسه خودت باشی.. 💞 مادر که باشی... وقتی هم عصبانی میشی و داد و بیداد راه ميندازی بعد که بچه ت میخوابه میشینی به صورتش نگاه میکنی غصه می خوری که چرا نتونستی جلوی خودت رو بگیری...! 💞 مادر که باشی... گاهی لحظه شماری میکنی که بچت بخوابه، بعد که میخوابه و خوابش طولانی میشه دلت براش تنگ میشه...! ❣مادر بودن سخت و شیرین ترین کار دنیاست... 🍃🌸 تقدیم به همه مادران عزیز 🌸🍃 الهی سایه تون همیشه بالای سر عزیزاتون باشه ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @madaranee
❤️ ﺩﺭ ﺧﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﯾﮑﺪﯾﮕﺮ ﺭﺍ ﺩﻭﺳﺖ ﻧﺪﺍﺭﻧﺪ ؛ ﺑﭽﻪ ﻫﺎ ﻧﻤﯿﺘﻮﺍﻧﻨﺪ ﺑﺰﺭﮒ ﺷﻮﻧﺪ! ﺷﺎﯾـﺪ ﻗﺪ ﺑﮑﺸﻨﺪ ﺍﻣﺎ ﺑﺎﻝ ﻭ ﭘﺮ ﻧﺨﻮﺍﻫﻨﺪ ﮔﺮﻓﺖ...! ﻣﻴﺪﻭنید ﺧﻮﻧﻪ ﻛﺠﺎﺳﺖ؟؟؟؟ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﻭﻧﺠﺎﻳﻰ ﻧﻴﺴﺖ ﻛﻪ ﻳﻪ ﭘﺬﻳﺮﺍﻳﻰ ﺻﺪ ﻣﺘﺮﻯ ﻭ ﭼﻬﺎﺭ ﺗﺎ ﺍﺗﺎﻕ ﺧﻮﺍﺏ ﻭ ﻛﻠﻰ ﺍﻣﻜﺎﻧﺎﺕ ﺩﻳﮕﻪ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻪ... ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ«ﺍﺣﺘﺮﺍﻡ ﻭ ﺩﺭﻙ ﻣﺘﻘﺎﺑﻞ» ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ«ﺟﺎﻳﻰ ﻛﻪ ﻭﻗﺘﻰ ﺑﻬﺶ ﻓﻜﺮ ﻣﻴﻜﻨﻰ ﻳﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﻴﺎﺩ ﺭﻭ ﻟﺒﺎﺕ» ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ«ﺁﺭﺍﻣﺶ ﻭ ﺍﻣﻨﻴﺖ» ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ«ﻳﻪ ﺍﺳﺘﻜﺎﻥ ﭼﺎﻯ ﮔﺮﻡ ﺩﺭ ﻛﻨﺎﺭ ﻛﺴﺎﻧﯽ ﻛﻪ ﺩﻭﺳﺘﺸﻮﻥ ﺩﺍﺭﻯ» ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ«ﻓﻀﺎﻳﻰ ﺧﺎﻟﻰ ﺍﺯ ﺧﺸﻢ، ﺧﺎﻟﻰ ﺍﺯ ﺩﻭﺩ، ﺧﺎﻟﻰ ﺍﺯ ﺍﺳﺘﺮﺱ» ﺧﻮﻧﻪ ﻳﻌﻨﻰ«ﻭﻗﺘﻰ ﻭﺍﺭﺩﺵ ﻣﻴﺸﻰ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺰﻧﻰ ﻭ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﺒﻴﻨﻰ» ﻳﻪ ﺧﻮﻧﻪ ﺧﻮﺏ ﻣﺘﺮﺍﮊﺵ ﺑﺎﻻ ﻧﻴﺴﺖ؛ ﻭﺳﻌﺖ ﻗﻠﺐ ﺁﺩﻣﺎﺵ ﺯﻳﺎﺩﻩ. ❤️ﻫﻤﭽﻴﻦ ﺧﻮﻧﻪ ﺍﯼ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﻯ ﻫﻤﻪ ﺁﺭﺯو ‌کنیم..❤️ ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @madaranee
❤️ تویی مادر؟ اشتباهی خونه یه خانم مسنی رو گرفتم، اومدم معذرت‌خواهی کنم هی می‌گفت مینا ‌جان تویی؟ هی می‌گفتم ببخشید مادر اشتباه گرفتم، باز می‌گفت مینا جان تویی مادر؟ می گفتم نه مادر جان اشتباه شده ببخشید! اسم سوم رو که گفت دلم شکست.. گفتم آره مادر جون، زنگ زدم احوالتون رو بپرسم. اون قدر ذوق کرد که چشام خیس شد. چه مادر و پدرها و پدربزرگ ها و مادربزرگ هایی که چشم انتظار یه تماس کوچولو از ما هستن.. ازشون دریغ نکنیم! ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @madaranee
تربیت فرزند به وسیله‌ی مادر، مثل تربیت در کلاس درس نیست؛ با رفتار است، با گفتار است، با عاطفه است، با نوازش است، با لالایی خواندن است؛ با زندگی کردن است. ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @madaranee
💞 ديگر هيچگاه چنين روزی را با فرزندانتان نخواهيد داشت، فردا پيرتر از از امروزشان خواهند بود. 💞 امروز یک هديه است، نفس بكشيد و توجه كنيد، آنها را ببوييد و نوازش كنيد. 💞 به چهره زيبا و پاهای كوچكشان بنگريد و دقت كنيد، از دلربایی های كودكانه شان لذت ببريد. 💞 امروز لذت ببر ، پيش از اينكه متوجه شوی تمام خواهد شد. ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @madaranee
💞 ديگر هيچگاه چنين روزی را با فرزندانتان نخواهيد داشت، فردا پيرتر از از امروزشان خواهند بود. 💞 امروز یک هديه است، نفس بكشيد و توجه كنيد، آنها را ببوييد و نوازش كنيد. 💞 به چهره زيبا و پاهای كوچكشان بنگريد و دقت كنيد، از دلربایی های كودكانه شان لذت ببريد. 💞 امروز لذت ببر ، پيش از اينكه متوجه شوی تمام خواهد شد. ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @madaranee
تو ميتوانی سالها یک زن خوب خانه دار باشی، اما فراموش نکن مدت كوتاهی مادر يک بچه سه ساله، دوساله و... هستی. وقتت را به كودک بودن بگذران. وقت برای کدبانویی تميز بودن زياد است! ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @madaranee
💞ديگر هيچگاه چنين روزی را با فرزندانتان نخواهيد داشت، فردا پيرتر از از امروزشان خواهند بود. 💞امروز یک هديه است، نفس بكشيد و توجه كنيد، آنها را ببوييد و نوازش كنيد. 💞به چهره زيبا و پاهای كوچكشان بنگريد و دقت كنيد، از دلربایی های كودكانه شان لذت ببريد. 💞امروز لذت ببر مادر، پيش از اينكه متوجه شوی تمام خواهد شد. ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @madaranee
در هر شغلی پاداش و اضافه حقوق وجود دارد. پس در شغل نیز باید به فکر اضافه حقوق و پاداش برای خودتان باشید. هر ماه زمان خاصی را به خودتان اختصاص دهید. به آرایشگاه یا سینما بروید. با دوستانتان دیدار کنید تا از نظر روحی تجدید قوا کرده و بتوانید دوباره به اعضای خانواده رسیدگی کنید. به هر حال داشتن «وقت شخصی» گزینه ای تجملی نیست، بلکه ضرورتی واقعی است. 📚 منبع: کتاب مادر کافی، جو فراست ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @madaranee
غذای جسم و روان یک زن شادی و نشاط بچه اش هست. این نشاط رو بر خودتون حرام نکنید، که خونه رو مثل موزه تر و تمیز و منظم کنین و میز رنگین غذایی بچینید که یک کودک دلمرده و مادری خسته پدری اخمو دور این میز بنشینن و غذایی بخورن که دلچسب نیست. یکی از علتهای مادر بعد از زایمان اینه که مادر وقت نمی کنه از عشق مادری لذت ببره و سیراب بشه لطفا بی خیال خونه و زندگی بچه رو در آغوش بگیرید و صدای عشق رو بشنوید. خونه رو هميشه ميشه تميز كرد، اما كودكی بچه ها برنميگرده، فقط حسرتش ميمونه! ─┅═ঊঈ🌸ঊঈ═┅─ @madaranee
وقتی عکس های نوزادی فرزندم را می بینم، چقدر ذوق می کنم. خدای من؛ او در شش ماهگی چقدر ناز و تپلی بوده، خنده های بدون دندانش چقدر دوست داشتنی اند. ولی چرا آن زمان، من این ها را ندیدم؟ یادم هست هر روز دعا می کردم که زودتر راه بیفتد، پس چرا وقتی این اتفاق افتاد آنقدرها هم خوشحال نشدم؟ آهان، یادم آمد... آن موقع همه فکر و خیالم این بود کی می شود زبان باز کند و برایم حرف بزند. الان وقتی صدای ضبط شده اش را گوش می کنم چقدر می خندم، یعنی این کودکی که کلمات را برعکس و بامزه ادا می کرده فرزند من بوده؟! پس من چقدر زود به آرزویم رسیدم؛ آرزوی صاف و صریح حرف زدنش... یادم می آید در چهارسالگی، روزی چند بار لباس های مختلفش را می آورد و از من میخواست آنها را برایش بپوشم، و من چقدر از این کار عصبی می شدم، چقدر غر می زدم به جانش. ولی چرا الان که عکس هایش را می بینم با آن لباسها اینقدر با مزه است؟! خدایا!!!!! من آن زمان کجا بودم؟ چرا لذت آن لحظات یادم نیست؟ وااااااای خدای من؛ نکند روزی بیاید که با دیدن عکس های شش سالگی اش حسرت بخورم...... نه....دیگر نمیگذارم این اتفاق بیافتد، دیگر از لحظه لحظه زندگی با فرزندم لذت خواهم برد، دیگر به خاطر کارهای بچه گانه اش اعصابم را درگیر نمی کنم، دیگر به او سخت نخواهم گرفت که باید غذایت را تمام بخوری، دیگر در مهمانی ها از او نمیخوام مثل مجسمه یک گوشه بنشیند، دیگر او را بخاطر آب بازی و خیس کردن لباسهایش تنبیه نخواهم کرد. میخواهم منم دوست شش سالگی اش باشم. میخواهم خودم هم پا به پایش بچگی کنم. با زبان بچه گانه ام چیزهایی که لازم است را برایش بگویم. ❀ @madaranee
🌙 ، ما، عبادت، بچه‌ها حسابی از دست بچه اش عاصی شده‌‌ است. از وقتی بچه اش به دنیا آمده، احساس می کند از خدا دور شده. یاد نمازهای گذشته اش را که می کند، حسرت به دل می‌شود. می‌پرسم : آن عبادتها را که یادش را بخیر میکنی، برای چه کسی انجام می‌دادی؟ می‌گوید: این دیگر چه سوالی است؟ معلوم است دیگر برای خدا. می‌گویم : چرا حس می کنید که با مسجد رفتن و ذکر گفتن و قرآن خواندن به خدا نزدیک می شوید؟ می‌گوید: شما راه دیگری هم میشناسید؟ می‌گویم: وقت اذان است. کودک گرسنه است و غذا می خواهد. خدا راضی است به نماز خواندن یا غذا دادن؟ می‌گوید: فکر کنم غذا دادن. می‌گویم: نماز را خوانده اید و کودک بهانه گرفته است. خدا راضی است به تعقیبات یا آرام کردن؟ می‌گوید: حتماً آرام کردن. می‌گویم : غذا دادن و آرام کردنی که مورد رضای خدا است، نمی‌تواند انسان را به خدا نزدیک کند؟ فکر کنم پاسخ باقی سؤالات خود را یافته است... 📚 کتاب @madaranee
▪️کسب ثواب و زرنگی همان طور که ظرف ها را می شستم، کارهای امروز را هم با خود مرور می کردم. برای ناهار پوره سیب زمینی درست می کنم، اتوی لباس های همسر، تا قبل اذان ظهر هم باید گردگیری تمام شود. وقتی دیدم سبد سیب زمینی خالی است، مستقیم به سراغ کشوی لباس ها رفتم، کار همیشگی گل پسر! نمی دانم او چرا سیب زمینی های خاکی را به داخل کشو می برد! صدای تک زنگ گوشی را شنیدم، حتما دوست صمیمی ام سمانه است، هر وقت خبری باشد، تک می زند. استاد اخلاق مان، برنامه ی تهدیب نفس را در گروه گذاشته بود. دعاهای ویژه ی هر روز به همراه روزی صد صلوات. امروز سه شنبه است بعد نماز عشا، دعای توسل را می خوانم، اما برنامه ی کاری امروز یک طرف و هم اینکه مطمئن بودم گل پسر نمی گذارد تا بنشینم و صد صلوات با تسبیح بگویم. یادم آمد، روایت پیامبر(ص) را که فرموده است: هر زنی در خانه ی شوهر، چیزی را جابجا کند، (حتی لیوان آب)، خداوند به او نظر رحمت اندازد و از عذاب در امان است. تصمیم گرفتم با یک تیر دو نشان بزنم. هم کار، هم صلوات. سیب زمینی ها را که پوست می کندم صلوات می فرستادم. برای هر اسباب بازی که از روی زمین برمی داشتم یک صلوات، یا هنگام گردگیری و کندن چسب زخمی که گل پسر روی شیشه ی تلویزیون چسبانده بود صلواتی دیگر! نمی دانم چرا هر وقت صورتش زخمی باشد، یک چسب هم به شیشه می زند! اذان ظهر که داد، کارهای خانه تمام شده بود، صد صلوات هم! ✍️ به قلم:
اگر قرار بود یک بار دیگر فرزندم را بزرگ کنم؛ کمتر خودم را جدی می گرفتم، اما جدی تر با او بازی می کردم. دشت های بیشتری با او می پیمودم و ستارگان بیشتری را با او تماشا می کردم. کمتر او را می کشیدم که تندتر راه برود و بیشتر او را در آغوش می کشیدم. رفتار خشک و سخت گیرانه ام را کمتر به کار می بردم و در عوض بیشتر حمایتش می کردم. به جای فکر کردن به ساختن خانه، اعتماد به نفس او را بهتر می ساختم. ❀ @madaranee