#گزارش
#ندبه_های_مادری
#تاربخ_۱۴_۷_۱۴۰۲
یه ربع از طلوع آفتاب رد شده بودکه زهرای عزیزم پیام داد بیداری؟منم یه بله ی پیروزمندانه گفتم که آره خواب نموندم ایندفعه 🙈
بدوبدو منتظرِکوچیکمون و حاضرکردمو رفتم سرقرار....
توی کوچه دنبال پلاک ۴۱میگشتیم که دیدیم یه آقایی داره ماشین و میزاره بیرون یقین کردیم همون خونه ی مورد نظر اینجاست که مرد خانواده داره خونه رو برای ورود میهمانان مادرانه ترک میکنه😅
بچه های صاحب خونه خواب بودن که دختر من با اندک جیغی بیدارشون میکرد ودرکل هربچه ای واردمیشد وخواب بود عزمش رو جزم میکرد که برای توسعه گروه منتظران کوچک اونهارو بیدارکنه وتیمشون روتکمیل کنه😬😂
ادامه👇👇👇