eitaa logo
مادَرانه سَبزِوار
328 دنبال‌کننده
927 عکس
133 ویدیو
7 فایل
برای عضویت در گروه مادرانه مرکزی سبزوار به آیدی زیر پیام دهید: @Khakriz1357 آدرس پیج و کانال روبیکای ما: @madaraneh_sbz99
مشاهده در ایتا
دانلود
۱۴۰۲/۸/۱میلاد امام حسن عسکری یکی از خوبیای مهمونی خونه ی اعضای جوانه ی ما اینه اکثرا بچه ی کوچولو داریم که تازه به چهاردست پا و یا راه رفتن اومدند و مثل خیلی از خونه های دیگه پر از وسایل جیییز 🔪🏺 نیست مامانا با خیال راحت تری مشغول صحبت می‌شیم. و اما یکی از معضلات جوانمون اینه که به خاطر بچه ها خیلی نمیتونیم سر وقت جایی باشیم امروز اکثرا با تاخیر اومدند و یه نیم ساعت دیرتر برنامه ها شروع شد. الهام جون خوش سلیقه، خونه رو شرشره آرایی🎊🎉 کرده بود و با کلی سلیقه برای بچه ها بالن بادکنکی 🎈 درست کرده بود و خونه رو برای تولد امام حسن عسکری (ع) تزیین کرده بود . خواستیم مولودی را شروع کنیم صدای بلندگوهای مسجد 🕌 بلند شد چی واجب تر از نماز اول وقت. نوبتی نماز خواندیم و البته کلی اون وسط خاطره گفتیم و خندیدیم😅 از اونجایی که صدا قشنگ نداشتیم یا اگه داشتیم صداشو بالا نیاورد برای مولودی از همون روش راحت فلش و تلویزیون🖥 استفاده کردیم و مولودی گذاشتیم بچه ها که یه سمت خونه داشتند با سپیده ( داوطلب بازی با کودک ) بازی می‌کردند کلی دست زدند و شادی کردند.👏👏 موضوع بحث امروزمون در مورد سن مناسب و نوع کلاس های آموزشی مناسب برای بچه ها بود که یکی یکی تجربه هامون و اطلاعاتمون را با هم درمیان گذاشتیم و تقریبا به این نتیجه رسیدیم برا کودک زیر ۷ سال کلاس آموزشی خوب نیست و باید به صورت بازی باشد. امروز یه عضو جدید داشتیم که برامون کیک خوشمزه درست کرده بود ما به رو نیاوردیم اما با دیدن کیک ذوق مرگ شدیم الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج @madaraneh_sbz99
ادامه 👇👇 ۱۴۰۲/۰۸/۰۱میلاد امام حسن عسکری قرار بود اگه کسی دارت 🎯 داره بیاره تا برای پویش غزه برچم اسرائیل را نشانه بگیریم چون امکانات نبود روی لیوانای پلاستیکی پرچم اسرائیل کشیدیم و با توپ نشونه گرفتیم. انتهای مهمونی وجیهه که خیلی تاکید داشت اسمش برده بشه خیلی سریع رفت جارو برقی🧹 آورد و خونه هارو بسیار با دقت 👌 جارو کرد بعدشم تهدید کرد که از جامون تکون نخوریم آشغال نریزیم و سریعتر محل رو ترک کنیم تا زحمتش به باد نره 😄 هم زمان بچه های دیگه ظرفها را شستن تقریبا خونه رو تر تمیز تحویل الهام دادیم و خداحافظی کردیم و تا مهمونی بعدی همدیگه را به خدا سپردیم. الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡
/۱۱/۹ دورهمی جوانه مون این بار خونه ی یکی از مامان های ساکت و مهربان گروهمون بود 😍 جونم براتون بگه که چون من دفعه قبل از همه دیرتر رسیدم و توسط رئیس جوانمون توبیخ شدم 😶این بار دختر خوبی شدم زود راه افتادم وقتی رسیدم یکی از دوستان از من زودتر رسیده بود و من خوشحال از اینکه نفر دوم شدم😊میزبان عزیز با چای آویشن از ما پذیرایی کرد منم برای اینکه پز زود رسیدنم رو بدم عکس چای آویشنو گذاشتم گروه گفتم بدویید تا تموم نشده😋 هممون با عشق حاضر میشیم نمیدونم چرا به هم علاقمند شدیم!😂 کلا جوانه مون عاشق مهمونی اند اینو مدیرمون میگه😅 اما من میگم بخاطر نیت این دورهمی هاست که خدا قلبهامونو به هم نزدیک کرده😍 خلاصه که دوستان یکی پس از دیگری اومدن البته حواسمون به غایبین هم بود که بخاطر سرماخوردگی و رعایت حال بقیه،مامانِ مشکات جون تنها اومده بود💔 بعد از حال و احوال و پذیرایی میزبان عزیزمون طبق قرار قبلی شروع کردیم به مباحثه کتاب صعود چهل ساله چون میخوایم دست پر باشیم برای گفتگو با مردم اونم توی این فصل حساسی که داخلش هستیم.من به شخصه شوکه بودم از یکسری مسائلی که اون زمان رواج داشته و طبیعی جلوه داده میشده :مثلا همجنسگرایی😳فحشا وعمل زنا در ملع عام 🤯. تصمیم گرفتیم خودمونو مجهز به شب نامه هایی که مادرانه مرکزی برامون تدارک دیده کنیم و بریم برای پخشش... خنده و شوخی هم که جزء جدایی ناپذیر دورهمی هامونه😁 انقدر بحث خودمون جذاب بود که بچه ها هم متوجه شده بودن کسی کاری بهشون نداره تا تونسته بودن اسباب بازی هارو پخش کرده بودن😩 البته مامان های فداکار همه رو جمع کردن و بعد هم با یه خداحافظی صاحب خونه رو خوشحالش کردیم☺️ نا گفته نماند در آخر مجلس صاحبخونه ی مهربون که دید بچه ها ضعف کردن سفره پهن کرد و از محصولات ارگانیک خودشون بچه ها چند لقمه ای فیض بردن 😁 خدایا به قدم ها و نفس ها و وقتمون برکت بده تا ما هم بتونیم مثل خوبان درگاهت قدمی برای تو برداریم.🤲🏻 لّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99 |♡
دورهمی خانوادگی😍1402/11/21 برامون حسابی خاطره سازشد😎🥳🥲 استارت دورهمی ایندفعه مون از ایده های کانال مادران میدان جمهوری زده شد😍 یک نفرایده گذاشت که برای شب ۲۲بهمن همسایه هارو دعوت میکرده هم دورهم یه غذایی میخوردن و هم همه باهم تکبیرمیگفتن 😍 ماهم آخرشبی تصمیم گرفتیم فردا دورهم جمع بشیم 🤗 قرارها توی گروه گذاشته شد تصمیم بر درست کردن عدسی خوشمزه شد😃 مسئول خرید مشخص شد 👌 مکان مشخص شد 👏 اما من نتم قطع شدو متوجه نشدم ایندفعه پدرهاهم باید باشن🤨 ساعت ۵خیلی شیک بادخترم رفتیم دورهمی و شروع کردیم عدسی پختن یکی یکی بچه هااومدن توی صحبت‌ها تازه فهمیدم پدرهاهم بایدبیان ومن بیخبرم😱 سریع به آقای خونه زنگ زدم وگفتم شما هم دعوتی گفت آخه من کسی رو نمیشناسم نمیام منم گفتم آخه شما منم ازاول نمیشناختی چرااومدی خونمون🤪🤣 خیلی شیک توجیه شد و گفت میام☺️ باباها یکی یکی به جمعمون اضافه شدن و همسرمن چنددقیقه به ۹واردشدوچندلحظه بعد هممون توی حیاط تکبیر گویان ندای الله اکبرمون بلند شد ✌️✊ خیلی لذت بخش بود😭😍😭😍😭 بعدهم رفتیم داخل و عدسی خوشمزه مون وخوردیم و سعی کردیم خونه ی میزبان روتمیزکنیم اماخیلی موفق نشدیم ایندفعه😬آن شالله ببخشن مارو🙊❤️ بعدهم برای همسایه ها عدسی بردیم و کنارش برگه های بیدار باش گذاشتیم 😇🙃🤩 مزایای دورهمی های جوانه👇 ۱)برای پذیرایی به میزبان فشارنمیاد و همه دنگ خودشون رو مبپردازن☺️ ۲)سفره های خانم وآقا جدا شد وبسیار راحت بودیم دراین مورد👌 ۳)سادگی وصمیمیت توی جمع هامون جاریه و وقت دنیا رو نمیگیریم با حواشی هایی که توی مهمونی های امروزه رایجه😂
دورهمی خانوادگی😍1402/11/21 برامون حسابی خاطره سازشد😎🥳🥲 استارت دورهمی ایندفعه مون از ایده های کانال مادران میدان جمهوری زده شد😍 یک نفرایده گذاشت که برای شب ۲۲بهمن همسایه هارو دعوت میکرده هم دورهم یه غذایی میخوردن و هم همه باهم تکبیرمیگفتن 😍 ماهم آخرشبی تصمیم گرفتیم فردا دورهم جمع بشیم 🤗 قرارها توی گروه گذاشته شد تصمیم بر درست کردن عدسی خوشمزه شد😃 مسئول خرید مشخص شد 👌 مکان مشخص شد 👏 اما من نتم قطع شدو متوجه نشدم ایندفعه پدرهاهم باید باشن🤨 ساعت ۵خیلی شیک بادخترم رفتیم دورهمی و شروع کردیم عدسی پختن یکی یکی بچه هااومدن توی صحبت‌ها تازه فهمیدم پدرهاهم بایدبیان ومن بیخبرم😱 سریع به آقای خونه زنگ زدم وگفتم شما هم دعوتی گفت آخه من کسی رو نمیشناسم نمیام منم گفتم آخه شما منم ازاول نمیشناختی چرااومدی خونمون🤪🤣 خیلی شیک توجیه شد و گفت میام☺️ باباها یکی یکی به جمعمون اضافه شدن و همسرمن چنددقیقه به ۹واردشدوچندلحظه بعد هممون توی حیاط تکبیر گویان ندای الله اکبرمون بلند شد ✌️✊ خیلی لذت بخش بود😭😍😭😍😭 بعدهم رفتیم داخل و عدسی خوشمزه مون وخوردیم و سعی کردیم خونه ی میزبان روتمیزکنیم اماخیلی موفق نشدیم ایندفعه😬آن شالله ببخشن مارو🙊❤️ بعدهم برای همسایه ها عدسی بردیم و کنارش برگه های بیدار باش گذاشتیم 😇🙃🤩 مزایای دورهمی های جوانه👇 ۱)برای پذیرایی به میزبان فشارنمیاد و همه دنگ خودشون رو مبپردازن☺️ ۲)سفره های خانم وآقا جدا شد وبسیار راحت بودیم دراین مورد👌 ۳)سادگی وصمیمیت توی جمع هامون جاریه و وقت دنیا رو نمیگیریم با حواشی هایی که توی مهمونی های امروزه رایجه😂
این دورهمی از جوانه حضرت رقیه س،به پخت کوکی به نفع جبهه مقاومت گذشت... ایندفعه بیشتر از دفعات قبل سفارش گرفته بودیم. ازونجایی که برای پخت نیاز به فر داشتیم باید میرفتیم خونه کسی که فر داشته باشن، توی گروه که اعلام شد کی میتونه میزبان بشه، یکی از اعضای گروه با اینکه دو شیفت سرکار میره و بچه کوچیک هم داره با روی باز ازمون استقبال کرد 😍 کنار شیرین بازی های بچه ها، کوکی ها رو پختیم، وزن کردیم و بسته بندی کردیم. خدا کنه ذره ای ریا و ناخالصی توی نفس کارمون نباشه🥺 و با این کارهای کوچیک یه قدم به ظهور نزدیک بشیم ان شاءالله 🥺 الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99
بااینکه ازصبح زود درگیر کارهای سرشلوغی قبل عید بودم واز خستگی هلاک.. اماازشوق قراری که توی جوانه گذاشته بودیم میترسیدم بخوابم و ازدورهمی لحظه ی افطار تو صحن امامزاده شعیب جااان😍 جابمونم.. باعشق فلاسک چایی مو پرکردم و افطاری ساده مون و جمع کردم وراهی شدیم رسیدم ازدور جمع بچه هامون مشخص بود عشق میکنم هروقت میبینمشون... ❤️ بعدازتصمیم گیری های متفاوت و ازاینطرف به اونطرف رفتن بلخره حصیرمون وپهن کردیم و برای لحظاتی هرچند کوتاه اما توی صحن باصفای اقا بیتوته کردیم... 🥺 یکی ازبزرگان ومسیولان امامزاده گفت شماازخانمهای مادرانه اید؟ گفتیم بله ☺️ به یمن حضورمون کل برقهای صحن روشن شد😍😂 البته ان شالله که قصدشون روشنایی براهمه بود اما خب ماخودمون و تحویل گرفتیم😂 بچه هامون توی صحن ازاینطزف به اونطرف بازی میکردن 👧🧒👶 ومامامانها هم باافطاریهای همدیگه کلی سرسفره کیف کردیم... من مطمینم حضورمون توی همچین مکانهایی نور و به قلب بچه هامون میرسونه 😍✨ این دورهمی هایی که با نیت های خوب شکل میگیره قطعا نورمیشه و مسیرمون و روشن میکنهـ... ان شالله که سال جدید با برنامه های پربارتر جلسات جوانه مون ادامه پیداکنه ان شاللهـــ🤲❤️😍 الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99
گزارش جلسه جوانه حضرت رقیه سلام الله علیها ۲۵ فروردین۱۴۰۴ از دیدن و شنیدن اخبار غزه قلبم مچاله شده😔😭💔 مدام توی فکر بودم که من چه کاری ازم برمیاد؟😔 تا اینکه یکی از اعضای جوانه مون پیشنهاد برگزاری روضه داد..بعد از اون چندتا پیشنهاد دیگه هم داده شد و در نهایت تصمیم گرفتیم بساط تبیین مون رو توی پارک بانوان برپا کنیم. از چند روز قبل از روز موعد،چندتا کانال و کلیپ و... بررسی و مطلب جمع آوری کردم برای دوستان فرستادم که همگی آماده باشیم. بحث های مختلفی رو آماده کرده بودیم چالش کالسکه و تانک،مقلوبه،چالش شهین و مهین و پیشگیری،عکس قبل و بعد شهادت کودکان فلسطینی،توضیح کالاهای اسرائیلی،پاسخ به شبهه ی "فلسطینی ها ملک هاشونو به اسرائیلی ها فروختن ولی اونجارو ترک نمیکنن" و... از صبح روز موعد آیت الکرسی میخوندم و از شهید سید حسن نصرالله میخواستم از بهشت برامون دعا کنه 🥺 عصر اون روز هر کدوم از اعضای جوانه مون فلاسک و زیلو به دست رفتیم پارک بانوان همگی باهم فضاسازی رو انجام دادیم و حین فضاسازی تسبیحات حضرت زهرا س زمزمه میکردیم. کم کم فضا آماده شد، آهنگ حماسی از دستگاه صوت پخش شد و رسما برنامه مون شروع شد... چند نفرمون که خودشونم نوزاد داشتن مسئولیت واحد کودک رو برعهده گرفته بودن و دعوتشون میکردن به رنگ آمیزی کاربرگ های مسجدالاقصی 🕌 الحمدلله استقبال و بازخوردها خوب بود بعضیا بغض میکردن 🥺، شماره حساب کمک به غزه رو میخواستن، اسامی کالاهای اسرائیلی رو میپرسیدن ⛔️ و... ان شاءالله بازم با بچه های فعال و دغدغه مند جوانه مون قدم های بعدی رو برداریم و با این قدم ها یک قدم به ظهور نزدیکتر بشیم 🥺🤲🏻 الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99
بین اطرافیانم دوقلو تازه متولد شده نداشتیم و دو قلو نوزاد از نزدیک ندیده بودم🤓 از وقتی رقیه زایمان کرده بود خیلی دوست داشتم برم و بچه هاشو ببینم که خداروشکر با بچه ها هماهنگ کردیم و رفتیم دیدن دو تا گل پسر 👶👶 کل زمانی که اونجا بویم یا از زایمان صحبت کردیم یا از بچه داری...😁 بغصیا هوس بچه آوردن کردن بعضیام یاد سختی های اول زایمانشون افتادن😅 بچه هامون که خداروشکر دیگه خیلی با هم جور شدن کنار ما با همدیگه بازی میکردن و خیلی سر و صدا نمیکردن که رقیه جان و دوقلوهاش اذیت بشن... خلاصه این دورهمی از همه دور همی هامون به خاطر رعایت حال صاحب خونه خیلی کوتاه تر برگزار شد و زودتر از همیشه از همدیگه خداحافظی کردیم.🥰 الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99
بسم الله الرحمن الرحیم نزدیک شهادت حضرت رقیه س بود ک تصمیم گرفتیم روضه ای در جلسات جوانه حضرت رقیه برگزار کنیم، به منزل یکی از اعضای جوانه دعوت شدیم ،دوستان یکی پس از دیگری آمدند و بعد ازاحوالپرسی و پذیرایی جلسه آغاز شد. ابتدای جلسه سوره مبارکه فتح بسفارش مقام معظم رهبری به نیت پیروزی جبهه حق ، نابودی کفار و منافقین تلاوت شد سپس دعای ۱۴صحیفه سجادیه با کلام زیبای امام سجاد ع خوانده شد،بعدازآن روضه حضرت رقیه س را گوش کردیم و گریستیم برلحظه وداع دختر ۳ساله با پدرش اباعبدالله الحسین ع دعا کردیم برای فرج امام زمان عج و نجات مردم مظلوم غزه حین روضه بچه ها با یکی از مادرها به اتاق کودک رفتن و بازی میکردن. بعد از آن نوبت رسید به بازی مادرکودک ابتدا مادر باید با چشم بسته کودک خودرا از ردیف بچه های جوانه ک درسکوت کامل بودند،دنبال میگشت تا کودکش را شناسایی کند،بعد ازآن نوبت بچه هاشد ک کودک با چشم بسته مادر خودرا از ردیف مادران شناسایی کند و بیابد👌 گاهی درست گاهی نادرست اما غالبا درست شناسایی میکردند👌 حالا نوبت خداحافظی رسید با دوستانی ک عزم پیاده روی اربعین داشتند و التماس دعا قراربراین شد ک دوستان بجای جاماندگان هم قدم بردارندو دعاکنند و صدای مردم مظلوم غزه را به گوش جهانیان برسانند. اللهم اجعلنی عندک وجیها بالحسین ع فی الدنیا و الاخره❤️ الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99
چند روزی میشد که با اعضای جوانه مون با هم گفتگو و تبادل نظر میکردیم که یه کاری انجام بدیم برای فلسطین... آخه زائران اربعین یکی یکی داشتن میرفتن سفر عشق و فرصت خیلی خوبی بود که صدای غزه باشیم‌ در جهان... پس در نهایت تصمیم گرفتیم برای دختر بچه های عراقی گیره مو و برای پسربچه های عراقی دفترچه با رنگ پرچم فلسطین درست کنیم. وجیهه جان مسئول خرید شد و توی هوای گرررررم با یک عدد بچه نقل،رفت که وسایل رو بخره... یکی از اعضامون هم یسری برگه با جملاتی به عربی و فارسی طراحی و چاپ کرد که ضمیمه ی هدایا کنیم. قرار شد شنبه بعدازظهر هم همگی جمع بشیم خونه ی رقیه جان که هدایا رو درست کنیم... ازونجایی که دو نفر از جوانه مون رفته بودن کربلا و چند نفری هم سبزوار نبودن،اعلام کردیم که نیروی کمکی میخوایم.😅 خلاصه جمع شدنمون همانا و تموم نشدن شون همانا 😱 بعد از کلی آزمون و خطا که چطوری هدیه هارو درست کنیم، تا ساعت ۱۱ شب مشغول درست کردن گیره ها و دفترچه ها بودیم👀😱 ریا نشه حدود ۱۲۰ تا هدیه درست کردیم و بین چندتا زائر تقسیم کردیم و روونه ی سفر عشق کردیم... آخر که می‌خواستیم برگردیم خونه،رقیه جان برامون آش کشک پخته بود که با خودمون آوردیم خونه😍 آخ که چقدر اون آش چسبید 😋 که ان شاءالله همیشه زندگیش پر برکت باشه❤️ به قول یکی از بچه ها،رقیه اون شب حکم مامانها رو داشت که آخر سر شام و نهارت رو میبنده ببری با شوهرت بخوری😁 سهم ما از اربعین کربلا نبود...سهممون درست کردن همین چندتا هدیه بود به یاد بچه های مظلوم غزه که صداشون باشیم...غزه غذا نداره...غزه آب نداره...غزه صدا نداره 😔😭 کاش سال دیگه همین موقع، خبری از رژیم کودک کش و جعلی نباشه و ما برای اربعین هدیه برای خود بچه های غزه درست کنیم، گلسر برای موهای قشنگشون 🥺 دفترچه برای نقاشی‌های قشنگشون🥺 الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99
مادَرانه سَبزِوار
چند روزی بود گروه جوانه مون رنگ وبوی اربعین گرفته بود... دوستانی که راهی سفرعشق شدن،با خداحافظی دل جاماندگان اربعینی رو با خودشون میبردن 🥺😭 یکی از اعضای خوش ذوق جوانه پیشنهاد پیاده روی جاماندگان از حرم امام زاده یحیی به سمت حرم امام زاده شعیب رو دادن و همه موافقت کردن... روز موعود فرا رسید. انگار آسمان هم از قرار ما آگاه شده بود و در گرمای تابستان، شروع به باریدن کرد... انقدر هوای خوبی شد که جون میداد برای پیاده روی... قرار بود توی امام زاده یحیی جمع بشیم و ازونجا حرکت کنیم. وقتی وارد امامزاده یحیی شدم دوستان رو دیدم که درحال نوشتن جملاتی با موضوع جاماندگان اربعینی بودن تا با نصب روی کیف ها و کالسکه هامون اهداف پیاده روی رو به دیگران نشون بدیم. مسئول جوانه مون به همراه دخترهاش پرچم های اسراییلی رو کشیده بودن وبه بچه ها میدادن تا داخل کفش هاشون نصب کنن! با این کار یادمان آمد به یاد مردم غزه هم قدم برداریم... راهی شدیم. هرکسی پرچمی به دست داشت... ایران، حزب الله، غزه🇵🇸🇮🇷 هرچیزی که در راه میدیدیم نشانه ای از طرف خدا میدانستیم که اخرین نشانه ی نیک اون روز،در اومدن اولین دندون یکی از نوزادهامون توی پیاده روی بود😍 توی راه بچه ها خیلی کیف میکردن،باهم بازی میکردن و دلیل پیاده روی رو میپرسیدن... از همون اول هم شعار مرگ بر اسرائیل و مرگ بر آمریکا میدادن... با شنیدن مداحی با موضوع جاماندگان اربعین که یکی از اعضای جوانه پخش کرد دلمون بسمت کربلا پر کشید 🥺 به امام زاده شعیب که رسیدیم،متوجه شدیم مسئول فعال جوانه مون قبل از اینکه به امامزاده یحیی برای شروع پیاده روی بیاد، با ماشین پر از خوشمزه جات رفته بود جلوی امام زاده شعیب ماشینش رو پارک کرده بود تا وقتی پیاده روی تموم میشه از زائرین پذیرایی کنه... از اونجا با نورای همیشه به بغل پیاده به امام زاده یحیی اومده بود تا باهم پیاده روی رو شروع کنیم. خیلی به حالش غبطه خوردم و دعاکردم به همه ی آرزوهای قشنگش برسه. وقتی وسایل رو بردیم داخل محوطه ی امام زاده اول از همه با شربت آلبالوی گوارا و خنکی اَزَمون پذیرایی کرد. بعد هم به گفته رهبرمون عمل کردیم و سوره فتح رو دسته جمعی خوندیم. بعدشم بساط عصرونه پهن شد... هر عزیزی یه چیزی باخودش آورده بود پنیر،ماست،گلابی،خربزه، کلوچه،لواشک،بادام و... در نهایت بچه ها با هم بازی میکردن و مامانها دوتا دوتا به نوبت به زیارت میرفتن که صدای اذان بلند شد و وقت خداحافظی رسید. واقعا دل کندن از اعضای جوانه خیلی سخته ❤️ الّلهُـمَّـ؏جـِّل‌لِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿 ┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄ ♡| @madaraneh_sbz99