#گزارش دورهمی
#جوانه_حضرت_سمیه_س
#آبان_۱۴۰۲
سلام ، دو هفته پیش که صوت های تشکیلات تو گروه گذاشته شد قرار شد همه ی اعضای جوانه ها گوش کنند و هر جوانه یه دورهمی داشته باشه و مباحثه ای در مورد صوت ها ، دیشب چند نفر از اعضای جوانه با هم رفتیم خونه ی مادر شهید رنجبر و از برکت وجود مادر شهید همونجا قرار اولین دورهمی در مورد صوت ها رو در امامزاده شعیب گذاشتیم 😍 قرارمون ساعت ۳:۳۰ بود ولی وقتی تو گروه مطرح کردیم بعضی دوستان گفتند متاسفانه نمیتونن شرکت کنند ولی چون گوش دادن به صوت ها و مباحثه در مورد اونا انقضا داشت 😉البته منظور اینه که از بقیه عقب میمونیم با همون تعداد کم برگزار کردیم . سر ساعت رفتیم و منتظر بقیه شدیم وقتی دوستان اومدن خانم زارعی بزرگوار مباحثه رو شروع کردند و ما هم سرا پا گوش دادیم بچه ها هم چون تو فضای مطمئنی بودیم کلی با خودشون بدون مسئول بازی کردند😅😅 وسط مباحثه یه چایی با طمع های مختلف نوش جان کردیم و دقیقا با پایان یافتن جلسه صدای اذان بلند شد ، مامانا آماده ی نماز جماعت شدیم و یکی از مادرای همیشه در میدان زحمت نگهداری از بچه ها رو بر عهده گرفت و اونا رو به زیارت برد 😍
بعد از نماز بچه ها رو بردیم کتابخونه ولی خیلی بچه ها نتونستن از فضای اونجا استفاده کنن چون سرپرستش نبود😔ولی هم به بچه ها خوش گذشت و هم به مادرا 😊 الحمدلله
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99 |♡
16.15M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#کارگاه_باغبان_مهربون
#جوانه_نورا
#جوانه_حضرت_سمیه_س
#خرداد_۱۴۰۴
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99
#کارگاه_باغبان_مهربون
#جوانه_نورا
#جوانه_حضرت_سمیه_س
#خرداد_۱۴۰۴
وقت یه حرکت مادر فرزندی درست و حسابی ،حال خوب کن و البته اثرگذار دیگه س.
پس بازم با برنامه ریزی و تقسیم کار و اهدای مسئولیت به دوستانی که برای عهده دار شدن مسئولیت ها گیس و گیس کشی راه انداخته بودن(🤪🤪🤪🤪🤪 بشنو و باور نکن🤣) دور هم جمع میشیم تا این جلسه جوانه رو به اتفاق جوانه معزز نورا(بخونید جوانه پسرزای نورا به استثنای مهدیه بانو😉) به مرور وقایع انقلاب و تلاش باغبان مهربان انقلاب اون هم به زبان داستان بازی و کاملا کودکانه بگذرونیم.
خب صبرکنید مثل اینکه خونه حیاط دار با باغچه و... لازمه😢
📢کی خونش حیاط و باغچهداره؟
مثل اینکه هیشکی!☹️
پس چی کار کنیم ؟!برنامه لغو شه؟!؟!؟😱
معلومه که نوچچچ😎
یه مادرانه ای هیچ وقت لنگ نمیمونه چون کلی رفیق فابریک فدددداکار داره که حتتتی اگه از جوانه خودشم نباشن باجونو دل هرکاری ازشون بربیاد دریغ نمیکنن چون هدف غایی مشترکه در نتیجه عزیزدل بانو بلاش آبادی مهربونمون لطف میکنن و مارو چند ساعتی تحممممل میکنن😁😬🤪
از همین تریبون بوس برلپتان مامان جون مهربون💐💞🥰
خب میرسیم سرقرار و با شنیدن هیاهوی اندرونی نیازی نیس پلاک منزل چک بشه قطعا این همون مکان مورد نظره😅 یاااااللله
إ پس کو مسئول استقبال و بدرقه🤔!؟
(منتظر باشین تا بعد بگمکجا بود و چرا دیر رسید😁😉)
بفرمایید با همه سلام علیکی بنمایید تا یه چایی خورده نخورده بریم سر پروژه که کلی کار داریم😉.
به به مثل اینکه همهچیز بقول امین حیایی ژوست و سرجاشه🤪. از حلوا و میکاود بگیر تاااا قلمه ها و بیل و گلدون عسلای مامانا🥰
تلاوت قرآن رو دست جمعی ،مامان فرزندی با قرائت هفت مرتبه سوره مبارکه توحید برای سلامتی نوگلای زندگیمون به سرانجام میرسونیم و صدقه جمع میشه.
دخترای قشنگ و پسرای قهرمان میشینن جلو خاله قصه گو و سراپا گوش میشن(بازم بشنو و باور نکن، مگه مجسمه ن !میخوان نظر بدن، سوتی بگیرن، بچگی کنن، حقشونم هست😊. خاله قصه گو میخواست این مسئولیتو بعهده نگیره که صداش نگیره 🥴😆)
إ صبر کنید یه لحظه مثل اینکه مسئول استقبالمونم تشریف اوردن.بریم به استقبال 😂 بعد اینکه از خجالت بنده خدا درمیآیم با شنیدن یه خبر خییییلی خوب میگیم اصلا خوب کاری کردی دیر اومدی. حدس میزنی قضیه چی بوده دیگه؟!😃 یه گل جدید به گلای خونه ی این مامان فعال جوانمون اضافه شده و از شنیدن این خبر حسابی خوشحال شدیم و آرزوی سلامتی کردیم برای جوجه ای که از همین اول اعلام حضورش حال مامان گلی رو دگرگون کرده و نذاشته خودشو بموقع برسونه🥰😍.
قصه باغبون مهربون انقلاب با همکاری امیدهای فردای باغبون 🥺و یه نمه بازی و خنده اون وسط مسطا، میرسه به رونمایی از بذر انقلاب که این باغبون دانا به مردم معرفی میکنه و ازشون میخواد با بیرون کردن زورگوهای روستا البته با همکاری هم و بعد نگهداری و رسیدگی مدددداوم ،این بذر خاص و پربرکتو بکارن از محصول بی نظیرش استفاده کنند تا دوباره یادشون بیاد چه توانایی ها و نعماتی داشتن که بازم میتونن اگه بخوان با همکاری هم و با قدرت بیشتر از قبل زندگی خوب و عاقبت خوب تری داشته باشن.💪
حالا دیگه نوبتیم باشه نوبت رونمایی از نقش اول داستانه که با نشون دادن عکس این باغبون به حق مهربون و پرصلابت و البته دانای انقلاب و ابراز آشنایی بچه ها با ایشون بخش داستان تقریبا تموم میشه.
به ایستگاه خاک بازی و آب بازی فندقا تو حیاط میرسیم .بچه ها با عششششق خاک بازی میکنن و تند تند به مامانا گزارش کار میدن و میخوان که مامان مهربون کلی برای هر خاکپاشی و بیل در زمین فروبردن،ذوق از خود به در کنن😅.
حالا با رعایت نکات بخورید و بیاشامید اما اسراف نکنید ، به صف میشن و آبی که نفر اول با اون ظرف خودشو پر کرده ،دست به دست میرسونن به بذری که درون گودال عمییییق حاصل دست رنج باغبانان کوچک کاشته شده.و در کنار نهال کاشته شده یه عکس یادگاری میگرنر همراه با پرچم زیبای کشورمون.......
و بعد سفره عصرانه پهن میشه و در کنار همدیگر عصرانه ای ساده و صمیمی میخوریم و هر کدوم از بچه ها که گلدون آوردند میان و قلمه نهال انقلاب رو توش میسازند و عکس امام رو به گلدونشون میچسبونیم و ازشون قول میگیریم که مواظب این قلمه باشند تا اون بزرگ و تنومند بشه ......
وبعد در پایان خونه صاحب خونه مهربون رو تمیز و مرتب میکنیم و از همدیگر خداحافظی میکنیم.
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99