#گزارش
#جوانه_ام_البنین
#آذر1403
#فاطمیه
فاطمیه در حال رخت بربستن بود که مدیر جوانه یه پیشنهاد عالی دادن.
یه حرکت، یه روضه، یه دورهمی با طعم چای روضه آن هم از نوع فاطمیه 😭
هماهنگیهای لازم صورت گرفت.. از همون اول قرار شد بیشتر مسئولیت ها رو بدیم به بچه ها..
فضاسازی، تلاوت قران، صدقه، جفت کردن کفش ها، عکاسی، پذیرایی، حتی پخت حلوا با کمک بچه ها...
زمان موعود فرا رسید.
خانه ما تقریبا مهیای مهمانان زینب کبری بود.. آخه با گوش دادن به صوتی جالب با این مضمون که دو رکعت نماز بخونید و هدیه کنید به حضرت زینب و حاجت بخواین که دست خالی نخواهید ماند و من سریع نماز استغفار بعدنماز صبح را هدیه کردم برا خانم حضرت زینب سلام الله علیها.. و از ایشون خواستم که مرا در برپایی روضه مادر عزیزشان یاری برسانند...و خود نیز حضور یابند🥺
مادران همراه فرزندانشان یک به یک میرسیدند اولین بار که در به صدا درامد، مدیر دغدغه مند جوانه مون بودند..با همون دغدغه هایشان داخل شدند
(🤔) دقیقا اینطوری 😁😉
بچه ها مشغول بازی با خود شدند.
بعد از رسیدن میهمانان، برنامه رسما شروع شد..
یکی از بچه ها قران خوند و دیگری صدقه جمع کرد..
و با کمک یکی از مادران مقتدر مهربان 😁 بلخره، همه ی بچه ها، نشستن برای ادامه ی برنامه..
مادری که در نقش مربی بود، شروع کرد به اجرای یه داستان بازی برای نوجوانان گروهمون..
(رنج سنی بچه ها 7 تا 11 سال)
برای این کار، از قبل با روسری و شال های تا خورده، رو زمین، نقش ها و اشکالی کشیده بودن..
مربی ابتدا از بچه ها پرسید:
حدس میزنین، این شکل هایی که با روسری روی زمین درست شده، چی رو نشون میده؟
و جواب های بچه ها جالب بود:
قبر 😱🤪
خط عابر پیاده
پارکینگ ماشین
بعد مربی ادامه داد..
اینها دو تا مسیره که راه های کوچک تر بهش وصل میشن.
(انتهای یکی از مسیر ها به یک روسری گلگی میرسید😉
و انتهای مسیر دومی با یک شال مشکی بمبست شده بود.. که ابتدا به بچه ها چیزی در این مورد گفته نشد)
مربی ادامه داد: برای اینکه بفهمیم قراره این مسیرها و اون راه هایی که بهش متصل شدن،، ما رو کجا ببره،، باید رمزگشاییش کنیم!!
برای همین همه ی شما ماموریتی دارین که انجام بدیم.
بعد برگه هایی رو در امتداد اون راه های کوچیک تر گذاشت و ادامه داد:
به شما شماره ای رو میدم، طبق اون شماره، برگه های ماموریت خودتون رو پیدا کنین.. و موضوعی که ازتون خواسته شده نقاشی کنین..
بعد از حدود یه ربع پرهیجان، برگه هایی که بچه ها کشیده بودن، رو جمع کردیم و هر کدوم رو سرجاشون قرار دادیم..
و بعد مربی، نقاشی هایی که بچه ها کشیده بودن رو یکی یکی نشون داد و ادامه داد:
ببینین
توی نقاشی ها، یک دسته کارهای مثبت هست، مثل کمک به دیگران و به جبهه مقاومت، کتاب خوب خوندن، تقویت اقتدارمون با ساخت موشک، خرید وسایل ایرانی، شرکت توی مراسم اهل بیت، داشتن محبت اهل بیت و...
و یک دسته از نقاشی ها، کارهای منفی کشیده شده، مثل صبح تا شب پای گوشی و تلویزیون بودن، مصرف کالاهای صهیونیستی، مسخره کردن دیگران، احترام نزاشتن به بزرگتر و...
همون طور که دارین توی این نقش ها و مسیرهای روی زمین میبینین... کارهای مثبتی که توی این راه ها هست، ما رو به مسیر اصلی و درست میرسونه که تهش پر از موفقیت و شادی هست🌹
و کارهای منفی ما رو توی مسیر اشتباه میندازه که تهش بمبست هست 🕳
حالا انتخاب با خودمونه❓
بعد به هر کدوم از بچه ها چند تا پرتقال دادیم، تا برن و با گذاشتن پرتقال هاشون روی اون برگه ها یا کارهایی که نقاشی کشیده بودن، مسیرشون رو به صورت فرضی انتخاب کنن ...
آخر روضه پرسیدیم:
بچه ها میدونین راه میانبر برای زودتر رسیدن توی مسیر درست، چیه؟؟
_شهدا
شناختن شهدا با خوندن سرگذشت و وصیت نامه شون، ما رو به اونا نزدیک میکنه و میندازه توی میانبر..
بعد کتاب خاک های نرم کوشک در مورد شهید برونسی رو که یکی از مادرها آورده بود، به بچه ها دادیم تا یه نفر، یکی از داستان هاش رو بلند بخونه...
اما خب بازیگوشی بچه ها دیگه امون نداد🤪
#گزارش
#جوانه_ام_البنین
#آذر1403
#فاطمیه
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99 |♡
#گزارش
#جوانه_ام_البنین
#آذر1403
#فاطمیه
قسمت جالب و زیبای این دورهمی با طعم روضه، اینجا بود که به هنگام اذان، که مادران دنبال جای دنجی بودن برا ارتباط با پروردگار عالم، خلوت چند نوجوان در آشپزخانه و اقامه نماز به صورت جماعت بود که چشم هارو قلبی کرد😍😍
نوجوان تازه واردمان علی اقا، پیشنماز ایستادند و چند تا از بچه ها هم اقتدا کردند😍 انشاالله پایدار بمانند در مسیر رشدالهی 🤲
با ورود مداح جوان بچه ها اطراف مداح نشستند و منتظر ادامه برنامه بودند.. مداح که مخاطبش بچه ها بودن برای ایجاد ارتباط با اونها ابتدا با اجرای دسته جمعی سرود سلام فرمانده جو خوب و پر انرژی ای بین بچه ها ایجاد کرد..
بعد بچه ها فرم نشستن رو تغییر دادندو کوچه ای ساختندو با نوای مداح جوان شروع به سینه زنی کردند...
بچه ها چه حال و هوای دلنشینی و چه شوری پیدا کردن..
در اخر دو تا از بچه ها از مداح، اجازه گرفتن و مداحی کردن...
ان شاالله حضرت مادر همه شان را در زیر چادر خاکی اش امان دهد 😭
در انتها همه توسط گل پسرا پذیرایی شدن..
با تمام شدن مراسم به عادت ذاتی پسرانه.. پسران پنجه در پنجه هم زورآزمایی میکردند 😉😄 نمیدانستم واقعاً زورآزمایی است یا استغفرالله دعوا🤪برا ختم بخیرشدن مسئله پیشنهاد دادم تشک بیاریدو کشتی بگیرید 😅 محمدصدرا بلافاصله سه تا تشک پهن کرد و یار طلبید 😂دوبدو شروع کردن به کشتی گرفتن و زورآزمایی 🙃ولی باید کنترل میشدن که منجر به دعوا وخشونت نشه ...و یکی از مادران داور این کشتی گیران نوجوان شدند 😁 الحمدالله بدون دلخوری و اسیبی مجلس به پایان رسید و یک به یک خانواده ها به خانه هایشان پرکشیدند ...
باشد روزی که هرکداممان به سمت خانه اصلی مان پر میکشیم مورد رضایت پروردگار و حضرت مادر قرار گیریم.
#گزارش
#جوانه_ام_البنین
#آذر1403
#فاطمیه
الّلهُـمَّـ؏جـِّللِوَلیِّـڪَ الفــَرج🌿
┄┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄┄
♡| @madaraneh_sbz99 |♡