eitaa logo
مادَرانه سَبزِوار
335 دنبال‌کننده
561 عکس
92 ویدیو
4 فایل
برای عضویت در گروه مادرانه مرکزی سبزوار به آیدی زیر پیام دهید: @Khakriz1357 آدرس پیج و کانال روبیکای ما: @madaraneh_sbz99
مشاهده در ایتا
دانلود
مادَرانه سَبزِوار
بنت الزهرا: جمعه ۱۸اردیبهشت با صدای گوشی از خواب بیدارشدم‌. ساعت۵دقیقه به ۷بود. با سرعت برق آماده شدم. سوییچ رو برداشتم و از پله ها پایین اومدم. ماشین رو روشن و حرکت کردم. گروه مادرانه رو باز کردم و آدرس رو نگاهی انداختم.مسیر کوتاهی بود. سه دقیقه ای رسیدم. ماشین رو کنار خیابون پارک کردم و وارد کوچه شدم و چشم چرخوندم تا پلاک ۴رو پیدا کنم. پلاک ۴که ندیدم ولی حدسی(اونم صبح جمعه😐) زنگ دوم ساختمون ۴طبقه رو زدم. منتظر بودم یه صدای خواب‌آلود بگه بله بفرمایید که دیدم بدون سوال و پرسش در باز شد. خب الحمدلله.مرحله اول رو خوب گذروندم. وارد ساختمون که شدم. دودل بودم از پله برم یا آسانسور؟که باتوجه به دیسکی ک چند هفته ای میشد روی خوش به من نشون نداده بود آسانسور رو انتخاب کردم. فک کنم سه برابر مسیری ک از خونه تو راه بودم.منتظر آسانسور و سوارش بودم. بلاخره رسیدم و دیدم ک بعلههه... این دفعه دیر رسیدم.😢 تا نشستم زهرا خانم اشاره کرد ک صوتی پخش کنم.(صبر کن خواهر دم و دستک آماده کنم😁) مناجاتی پخش کردم . یکی یکی به تعداد مهمونا اضافه میشد. دعای عهد رو ساعت ۷ونیم پخش کردیم. و سپس صوت دعای ندبه ای ک بانی زحمتش رو کشیده بودن. بعد از دعای ندبه طبق قرار همیشه دعای فرج پخش شد. و سپس یادبودی از پرستی عزیزمان😭🖤 سفره صبحانه با کمک دوستان پهن شد. هر کسی گوشه ای از کار را گرفته بود. و به کمک صاحبخانه پا به ماه می‌شتافت. جاتون خالی دور سفره رو گرفتیم و با دعای سفره (زهرا خانم عباسی)شروع کردیم و با دعای سفره(خانم رنجبر عزیز)تموم. 😋 👇👇ادامه سفره رو ک جمع کردیم رفتیم آشپزخونه ظرف بشوریم ک دیدیم شیر آب فاقد سر شیر است. از صاحبخانه پیگیر سر شیر شدیم که فرمود کندم ک ظرف نشورید.😳😳 از ما اصرار از ایشون انکار اینجا بود ک من یه نکته اخلاقی یاد گرفتم: (بهترین کار برای به زحمت ننداختن مهمونا کندن شیر آب است😁😁) خلاصه سفره رو جمع کردیم و زهرا خانم م دلبری رو با ظرفها گذاشتیم و بدرود.🍽✋ اینم از گزارش دعای ندبه بانی این هفته زهرا خانم دلبری.🌹 ان شاالله که خودشون و خانواده عزیزشون سالم و تندرست باشند.🤲 و بسلامتی خبر زایمانشون رو بشنویم. 🤲🤱 🌹التماس دعا🌹
✅سلام از عصر یه روز بهاری🌱 حظ خودم از جلسه کتابخوانی مون قرارمون ساعت ۵ جلسه کتابخوانی کتاب صعود چهل ساله انصافا کتاب صعود خیلی جای بحث و تبادل نظر داره و اینکه بیای درمورد دستاوردها و موضوعات روزی مثل آزادی که فصل این جلسه مون بود صحبت کنی جذابه👌 اونم با این حجم از سروصدا و غر غر دختر😄 اوایل فصل که به انتخابات و مشارکت مردم تو دوران پهلوی می پردازه و درباریان خاطرات شون از میزان فساد و آزادی بیان میگن واقعا تاسف برانگیزه😐 به درد این روزا میخوره که یه عده اینقدر مقایسه اشتباه نکنند. همینقدر بگم که لازمه یه چیزایی رو هممون بدونیم و این کتابا رو مطالعه کنیم. ✅حظ امروز من دو تا بود یکی اینکه توفیق پیدا کردم در خدمت خواهران گلم بودیم و دوم اینکه خوشم اومد با سر و صدای بچه ها خانوما بازم مقاومت میکردن و جلسه رو مقتدرانه پیش میبردن💪💪💪💪💪 ✅دیروز بلند شدم و کمر همت رو بستم ودو دخترم را اماده کردم وراهی جلسه کتابخوانی دوستان شدم برا اولین بار بود که تو این جلسه شرکت کردم و واقعا حظ بردم از اینکه چندتا دوست دور هم تواون هیاهو و سرو صدای بچه ها کتاب میخواندند و حظ بردم از مهمان نوازی و مهربانی الهام جان که سفره برا بچه ها و مادرها پهن کردن وبانون روغنی بسیار خوشمزه از ما پذیرایی کردن کاش فاطمه بنجخی هم از الهام یاد بگیره و برا جلسه اینده چلو کباب بده تا هممون خیلی خیلی حظ کنیم دوستار شما خانم سبزواری۱۴/۲/۱۴۰۲ ✅حظ دیروز من فقط نون روغنی الهام بود خیلی خوشمزه بود وگرنه کتاب خوانی من همشو میدونستم خو د اسدالله اعلم همه رو برام تعریف کرده بود اگه جلسه بعدی که خونه فاطمه هست چیزای خوشمزه میده حتما میایم چون خیلی حظ میکنیم😂😂خانوم سبزواری ✅اتفاقا من الان داشتم به همین فکر میکردم دیروز واقعا حظ بردم از جلسه😊 حظ حضور دوستانی که غافلگیرم کردن با حضورشون مثل خانم سبزواری 😇 حظ شلوغی بچه ها در کنار حلقه ی گفت و گوی مامانا که سخت مشغول بودن 🤯 و حظ مهمون نوازی الهام جان و مامانش با نون روغنی تازه و ماست چکیده 😋حظ زهرامون
✅من وقتی وارد خونه شدم رفتم طبقه ی بالا و خوشحال که دارم میرم پیش دوستانم اما با در بسته مواجه شدم،در قفل بود و سروصدای بچه‌ها میومد،خیلی در زدم اما خبری نشد،منم دیگه طاقتم تموم شد و یکریز شروع کردم به در زدن تا اینکه خانم نارستانی در و برام باز کرد،کمی عصبی شدم اما بعد با دیدن دوستان خوشحال شدم و از عصابیتم کلا یادم رفت. وقتی خانم اکبری رو دیدم متعجب و خوشحال شدم چون جلسه اولش بود. بحث کتابخوانی هم که شروع شد با لذت گوش میکردم به توضیحات دوستان،در حین بحث حواسم به الهام بود که با چه حوصله ای با بچه‌ها بازی می‌کرد. آخر جلسه هم که با آوردن سفره و نون روغنی و جمع شدن بچه‌ها با ذوق کنار سفره حس خوبی داشتم. ✅یک ربع به ساعت مقرر رسیدم به محل جلسه. پسر نوجوان با سطل خمیر و چند تا نان تازه جلو در بود. مادرش تعارف زد و وارد خونه شدیم.😊قرار بود جلسه طبقه بالای منزل شون برگزار بشه. پله ها رو بالا رفتم.و منتظر دوستان نشستم. جلسه شروع شد، بحث مان حسابی گرم شده بود.🗣 بچه ها می‌رفتند و می آمدند،شلوغ میکردن،دعوا میکردن باز زود همو می بخشیدن.😬😩🤯😤 و ما جدی ترین بحث ها رو که حول کتاب صعود چهل ساله بود در همین فضای آرام 🤪 داشتیم. خنده دار بود واقعا...😁 ساعتی بعد سفره مهربان و با برکت صاحب خانه پهن شد.🍔🌮خمیر هایی که حالا با دستان مهربان و هنرمند خانم عربشاهی تبدیل به نان روغنی شده بود و کنار ماست صفا و صمیمیت جلسه رو دو چندان کرده بودند.❤️😊 امروز در کنار مطالب صعود چهل ساله درس بزرگی گرفتم کرامت صاحب خانه که ما را پذیرفت.🙏 صبورانه سر و صدا و شلوغ کاری های بچه ها را تحمل کرد.☺️ بچه هایمان را بازی داد. و سفره با برکتش را پهن کرد. اینها قدم های صاحبخانه بود که برای پیشبرد اسلام و انقلاب برداشت. انشالله که خدا به عمرشان عزت و برکت بدهد. ✅اینکه فاطمه هی میگفت تو هرچقدر زور بزنی بیشتر از همون ۲ نفر نمیان به خرجم نمی‌رفت نمیتونستم بپذیرم برنامه‌ای به این مهمی که برای رشد تک تکمون خیلی هم مهمه اینقد کم استقبال باشه.🙁اما جلسه ی پیش دوستان عزیزم با اومدنشون خیلی خوشحالم کردن آبجی زهرا که با پای لنگش باز همه جا میره و بقیه رم میبره خدا خودشو ماشینشو برامون حفظ کنه😁خاله که کلافه بود از سرو کله زدن با بچه ها و خیلی ضربتی آماده شده بود وباما اومد👏سمیه بی خوابی فاطمه و گریه هاشو به خاطر جلسه تحمل کرد💪خانوم سبزواری همراه با دوتا دختر دوقلوش اومدو مارو غافلگیر کرد😉خانوم شعبانی ‌هم بنده خدا پشت در موند ونزدیک بود درو از جا بکنه که من به داد در رسیدم 😂وفاطمه جلمبادانی با اینکه هفته های آخر بارداریشه همچنان پر قوت در راه اعتلای انقلاب قدم برمی‌داره وبه شدت پیگیره😬انشالله که شروع کتاب بعدی تو زایشگاه باشه🤭واما مهمترین قسمت جلسه که البته برای همه‌ی خانوما ظاهرا خیلی جذاب بوده پذیرایی میزبان عزیز الهام جون ومامانش که بسیار از لطفشون سپاسگذاریم❤️ .این بود روایت این حقیر حرف ناگفته زیاد دارم اما مجازی کمی سخته🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مادَرانه سَبزِوار
دعای ندبه این هفته هم با حضور دوستان در منزل سرکار خانم زرقانی عزیز برگزار شد. ان شاالله ک خودشون و خانواده عزیزشون زیر سایه پر مهر امام زمان(عج) سالم و تندرست و عاقبت بخیر باشن.. باشد ک دوستان حضور با شکوه تری در ندبه ها بهم رسانند. یاعلی التماس دعا