📜 #متن |🔰عظمت انسان در بینش اوست نه در دانش او...
🔹شروع حركت كه ضرورت حركت نيز از آن مايه مىگيرد، از لحظهاى است كه تو مىفهمى از همه چيزهايى كه با آنها مأنوس هستى، بزرگترى.
🔹بزرگترى؛ چون آنها به تو ختم شدهاند و تو ميوه اين درختى و هيچ وقت به ريشه و خاك و سنگ، برگشت نخواهى كرد.
🔹يكى از اساتيد ما مىگفت: همه پديدهها به تو ختم مىشوند و وجود تو يك وجود مسلط است. در مقايسه با ديگر حيوانات تو بر روى دو پا ايستادهاى و آنها چهار پا هستند. آنها در دست تو هستند. آنها به تو ختم شدهاند، پس چطور مىشود كه تو دوباره به آنها ختم شوى و رجعت تو به سوى آنها باشد؟
🔹اين بينش را، حتى همان روستايى، همان عوام الناسى كه ما از آنها دست شستهايم، به دست آوردهاند و ابوذر و بلال و سلمان شدهاند. ابوذرهايى كه از خط بهرهمند نبودند، از يك چنين بينشى برخوردار بودند و شروع حركت نيز از چنين بينشى است كه عظمت انسان در بينش اوست، نه دانش او.
🔹مادام كه اين بينش نباشد، مجموعه آگاهى و دانش انسان وسيله و دستاويزى براى قدرتها و طاغوتها مىشود؛ چون انسانى كه بينش ندارد دانش او، نقطه ضعفش مىشود، از او مهرهاى مىسازند تا در نقشههاىِ جهنمىِ خودشان بهرهبردارى كنند.
❛❛ عینصاد
📚 #حرکت | ص ۲۱
#⃣ #بریده_کتاب #تربیت
📜 #متن |🔰عشق معاد
🕊روح هايى كه گسترده شده اند، دنيا برايشان تنگ مى شود و شوق پرواز پيدا مى كنند.
🕊 آنها وطن را جاى ديگرى مى بينند و دنيا را راهى مى دانند كه مى خواهند تا آن منزل اصلى حركت كنند.
🕊 آنها خود را طاير گلشن قدس و رهروى تا منزل عشق مى دانند و براى رسيدن به آن مقصد و پرواز در آن فضاست كه شب و روز خود را فراموش مى كنند.
🕊 عشق معاد در آنها رسوخ و شوق لقاء حق در آنها نفوذ پيدا مى كند.
🕊 بنابراين كسانى كه مى خواهند معاد را مطرح كنند، بايد آن را وقتى مطرح كنند كه هستى از حكمت و شعورى برخوردار شده و جهتى گرفته است.
🕊 هنگامى كه در هستى جهتى نباشد و انسان هم كارش حركت نباشد، بل كارش چرخيدن و سرگردانى باشد خواه وناخواه انسان نه جهتى مى خواهد و نه راهى و نه رهبرى و نه روش حركتى و در نتيجه منزل و مقصدى هم نمى خواهد.
❛❛ عینصاد
📚 #حیات_برتر | ص ۲۵
#⃣ #بریده_کتاب #تربیت
📜 #متن |🔰توپ های بزرگ تر
۱. وقتى كه ما بچهتر بوديم، مشتاق بازى و توپ بوديم، در انتظار مىنشستيم تا ما را به بازى بگيرند، تملق مىگفتيم تا راهمان بدهند و قهر مىكرديم و دور مىشديم تا نزديكمان كنند، اما همين كه
۲. اما همین که هدفى پيدا مىكرديم ديگر به توپها و بچهها نگاه نمىكرديم، حتى اگر دعوتمان مىكردند مىخنديديم و اگر دستمان را مىكشيدند، نق مىزديم و فرار مىكرديم. چرا؟
۳. مگر توپ همان توپ نبود و بازى همان بازى محبوب نبود؟ چرا. اينها همهاش همانها بودند، اما ما ديگر آن نبوديم، ما هدفى داشتيم و لباسى به تن كرده بوديم و مهمانى مىخواستيم برويم...
۴. آه حالا مىفهمم كه چرا خيلىها به توپهاى بزرگتر و كرههاى زمين و ماه و خورشيد هم همان طور نگاه مىكنند و توپ بازى نمىكنند و اسير بازى نمىشوند. اينها كارى دارند و هدفى دارند و اين است كه مشغول نمىشوند و سرگرم نمىشوند... بازىها براى آوارههاست و آنها كه...
۵. آنهایی که جايى دارند و آنها كه كارى دارند و آنها كه به مهمانى دعوت شدهاند و لباس ضيافت پوشيدهاند، ديگر با توپها و با بازيچهها كارى ندارند. اينها نه بازيگرند و نه بازيچه و نه تماشاچى. اينها رهرو هستند و به تحركها رسيدهاند و از تنوعها گذشتهاند.
۶. اينها راه را مىبينند و وقت كم را مىبينند و اين است كه شب و روز مىكوشند و آرام ندارند.
... و این است كه على آن مرد راه، فريادش بلند مىشود: «آه مِن قِلَّةِ الزَّادِ وَ طُولِ الطَّرِيق »؛ آه از توشه كم و راه دور
❛❛ عینصاد
📜 #متن |🔰لذت یا حرکت؟
🛤 درد و رنج، به آدمى نشان مى دهند كه براى لذت و امن و رفاه نيامده، كه اين ها با ساخت دنيا و بافت انسان هماهنگ نيست.
🛤 آدمى با اين تركيب، نقش خود را مى فهمد و با اين نقش و اسم، خود را علامت مى گذارد و با اسم «الله» حركت آغاز مى كند و زندگى و مرگ خود را و دوستى و دشمنى خود را سازمان مى دهد.
🛤علم و بينش به خوبى و زيبايى و انس و همراهى و احاطه ى حق، عشق را مى سازد و عشق تحول و عمل را و تمرين مستمر و حركت مداوم را.
🛤و باز اين بلاى خداست كه آدمى را به عجز مى رساند، ولى از يأس مى رهاند.
🛤 عجز، خود مركب سير آدمى است و راه آنجا آغاز مىشود كه آدمى تمام مى شود.
🛤در واقع، اين آدمى است كه انتخاب مى كند، يا لذت را و يا امن را و عدالت را و يا رشد را و حركت مستمر را.
🛤 با اين انتخاب در قلمروى جهانى هماهنگ و قانونمند و هدفدار است كه نياز به وحى مطرح مى شود و عقل و قلب و حس و غريزه ى آدمى، كفاف نمىدهد به مستى او.
❛❛ عینصاد
📚 #نقدی_بر_هرمنوتیک | ص ۱۳۱
#⃣ #بریده_کتاب #دین_شناسی
╭✤ @Einsad ✤╮
📜 #متن |🔰 الگوهای تقلیدی
💠 خطر اشتباه در انتخاب الگو زياد است و چه بسا به هلاكت و نابودى و فساد بكشد.
💠 پدر بايد شخصيت خود را حفظ كند و مادر بايد شخصيت پدر را نگه دارد و در اين الگو خدشه اى وارد نسازد.
💠 پدرِ با شخصيت مى تواند حتى هنگام شوخى و بازى و بگو و بخند، عظمت خود را داشته باشد، حتى هنگامى كه فرزندش بر سر و رويش مى پرد اين عظمت را حس كند.
💠 پدرِ با شخصيت مانند كوه است، حتى هنگامى كه بر سر او پا مى گذاريم، در دل از او وحشت داريم و از بلنديش مى هراسيم.
💠 اين روحيه تقليد مى تواند بزرگترين عامل تربيتى باشد كه كودك را به سوى خوبى ها و بدى ها بكشاند.
💠 در صورتى كه پدر، خود تربيت يافته باشد و مؤدب باشد و معتقد و هدفدار باشد اين تربيت ها و اعتقادها و هدف ها به كودك منتقل مى شود.
💠 مادام كه فرزند در خانه است، تنها با مراعات پدر و مادر، كار تمام است و همين كه پا به بيرون مى گذارد و با ديگران محشور مى شود، پدر و مادر بايد به جز مراعات سابق، به بت ها و مرجع تقليدها و الگوهاى ديگر كودك نيز توجه داشته باشند.
💠 پدر و مادر از آنها كه مى توانند الگوى خوبى باشند، تمجيد كنند و از آنها كه نمى توانند، با زرنگى انتقاد كنند، تا اين كه وازدگى در فرزند به وجود بيايد.
💠 اين غلط است كه با زور كودك را از چنين شخصيتى محبوب جدا كنند؛ چون اين جدايى جز عطش و علاقه چيزى زياد نمى كند و هر چه فرزند بزرگتر شود، بيشتر به خود فرو مى رود و از پدر و الگوى سابقش فاصله مى گيرد.
❛❛ عینصاد
📚 #تربیت_کودک | ص ۵۴
#⃣ #بریده_کتاب #تربیت
📜 #متن |🔰 شناخت مشکلات، تکثیر امکانات
🔎 یک موقع در برابر حادثه ای که اتفاق بیفتد، شبهه هایی که بلند شود، در برابر فریادِ فریاد کننده ای، می خواهیم جوابی آماده و گفت وگو کنیم.
🔎 یا مثلاً چشممان به صورتی می خورد، به فسادی، به رشوه ای، به اختلاسی، به سالوسی، به تظاهری می خورد، ما هم برنامه ای درباره این موضوع شروع کرده و گفت وگویی را مطرح می کنیم. بعد هم که موسم آن حرف و صحنه گذشت، کلاً فراموش می کنیم و مسئله تمام می شود.
🔎 درحالی که باید منهای همه این شرایط روزمره و مصائب و زخم هایی که بر ما وارد می شود، از مجموع مشکلاتمان، و بعد، از مجموع امکاناتمان جمع بندی کنیم که در نتیجه تکلیفی به وجود می آید و معلوم می شود که تکلیف ما در اینجا چیست.
🔎 آیا با این مقدار امکانات، با این مشکلات بجنگیم؟ یا اینکه امکانات را تکثیر کنیم و بعد برای درگیری و مبارزه آماده شویم؟ یا اینکه هر دو کار را انجام دهیم؛ با مقداری از امکانات دفاع کنیم و با مقداری از امکانات تولید کنیم؟
🔎 باید بفهمیم مجموعه مشکلات ما چیست و بدانیم هجوم های مقطعی همیشه هست و مقهور این هجوم ها نشویم.
🔎 بعد از شناخت مشکلات، باید مجموعه امکاناتمان را در نظر بگیریم و آنها را تکثیر کنیم و بدانیم در چه زمینه ای باید آنها را به کار بگیریم و چگونه و با چه مقدار از این امکانات، به جنگِ چه مقدار از مشکلات برویم.
❛❛ عینصاد
📚 #جمع_ها_و_حاصل_جمع_ها | ص ۱۰۱
#⃣ #بریده_کتاب #تربیت
📜 #متن |🔰در قبال دارایی ها مسئولیم
🔹ما براى خدا هستيم. از آنِ او هستيم. از آنِ او. نه براى هوس ها و حرف ها و جلوه ها ... ما براى او هستيم و اين است كه به سوى او باز مى گرديم و داده ها را در راه او مى ريزيم. ما براى او هستيم و او جهت حركت ما و هدف ما و بازگشت ماست.
🔹هركس كه داراست؛ داراى نعمتى، ثروتى، قدرتى، همتى، فكرى و انديشه اى، داراى قلمى، قدمى، درمى ... هر كس كه داراست مسئول است كه آنچه كه داشته كجا خرج كرده و براى چه مصرف كرده و به سوى كه بازگردانيده. داده ها بازدهى مىخواهند.سرمايه ها بايد سود بياورند.آنچه از اوست بايد براى او باشد. مسئوليت بر اساس اين پايه ها استوار است.
❛❛ عینصاد
📚 #مسئولیت_سازندگی | ص ۲۸
📜 #متن |🔰عدل یا احسان؟!
گاهى تو بچه را به پاى خودت مى دوانى و توان او را در نظر نمى گيرى و گاهى او را بهاندازه ى توانش راه مى برى و با بى تفاوتى از او كار مى كشى.
گاهى با عشق و محبت و با لطافت و دقت در او انگيزه راه رفتن و عشق به قدم زدن و شوق دويدن ايجاد مى كنى و با اين همه زيبايى او رامى كشى و با او راه مى روى.
مدارا و مماشات، پا به پا رفتن و با نرمى و محبت او را به راه آوردن، چيزى بالاتر از عدل است.
بعضى وقتها تو براى رفع تكليف و قال خواباندن كسى را مهمان مى كنى و برايش غذا مى آورى و گاهى به خاطر محبت و ارادت و اشتياق و شيدايى مى خواهى غذايى را فراهم كنى، اين دو اطعام يكسان نيستند و در شكل و روش و مقدار و كيفيت برابر نيستند.
عدل به امن و استغنا نياز دارد؛ ولى احسان به عشق و شيدايى و محبت و لطافت!
آنجا كه فرزند تو عيبى به هم مى زند، با تمامى دقت سعى مى كنى كه بدى هايش را محاصره كنى و پنهان كنى و درمان كنى؛ ولى براى ديگرى زخمش را به همه نشان مى دهى و بر آن نمك مى پاشى و چركينش مى سازى.
تفاوت عدل و احسان در شكل عمل و روش و كيفيت و انگيزه ها و زمينه سازى ها برابر نيست و هر كس با هر قدر از خشونت و قاطعيت، در خويش مى تواند اين تفاوت ها را شاهد باشد و مى تواند خود را محاسبه كند و نه تنها عمل، كه نفس و دل و نيت و انگيزه هايش را بررسى نمايد.