eitaa logo
مادرانه های مشترک
12.8هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
99 ویدیو
27 فایل
نکات تربیتی کاربردی انجام کارهای روزمره در کنار فرزندان تبدیل کارهای خانه به بازی مشارکت بچه ها و مسئولیت پذیری بازیهای خانگی قصه های کاربردی و ... شرافت هستم یک مادر *در حد توانم برخی از سوالات را پاسخ میدم* @Sherafat518
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال👏👏 ممنون از نظر لطفشون🙏🙏 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا 🏴شهادت امام سجاد (ع) تسلیت باد.🏴 🔘 علی بن اسماعیل آدمی نانجیب بود و در مدینه استاندار شد. در زمان امام سجاد(ع) خیلی بدی کرد‌، به حدی ظلم و ستم کرد که امام سجاد(ع) در جلسه ای فرمودند: از دست علی بن اسماعیل دلم خون است. گناهش پاپیچش شد و عبدالملک مروان دستور داد او را عزل کنند و به درختی ببندند و آنجا هر کس بیاید و به او جسارت کند. این بدبخت را به درخت بستند و مردم می آمدند و آب دهان به او انداختند. توهینش میکردند، کتکش می زدند و سنگش می زدند‌. 🔘 راوی می گوید: می دانستم امام سجاد(ع) از دست او خیلی عصبانی است. گفتم به خانه امام سجاد(ع) بروم و ببینم چه خبر است. می گوید: به خانه امام سجاد(ع) رفتم، دیدم امام دنبال اصحاب فرستاده اند و اصحاب را جمع کرده اند و برای آنان به منبر رفته اند. می فرمایند: اصحاب من، این شخص عزیز بود و ذلیل شد. این بدبختی برای او بس است. شما مواظب باشید یکدفعه به او توهین نکنید. این دیگر افتاده و بدبخت شده است. حال که افتاده شده است شما دیگر به او توهین نکنید. حالا که ذلیل شده او را ذلیل تر نکنید. و بعد امام این آیه را خواندن: «خُذِ العَفْوَ وَأمُر بالعُرفِ و اَعْرِض عَنِ الجاهلین»( اعراف ۱۹۹) یعنی عفو پیشه کن و با تلطف امر به خوبی کن و خودت هم آن خوبی را داشته باش، اگر آدم جاهل و نادان چیزی به تو گفت بگذر. 🔘 فردا ی آن روز امام سجاد(ع) نزدیک علی بن اسماعیل رفت، او تا چشمش به امام افتاد رنگش تغییر کرد. امام فرمودند: علی بن اسماعیل، سلام علیکم. بعد آمدند دست تلطف روی شانه علی بن اسماعیل گذاشتند و فرمودند: دل خوش دار که نامه ای نوشتم به عبدالملک مروان، که تو را از این ذلت نجات دهد و همین چند روز جواب نامه می آید و تو از این ذلت نجات پیدا میکنی. ⚫️ انشاالله ما نیز از این رفتار امام سجاد(ع)، هم در اجتماع و در محیط خانه و خانواده، پیروی کنیم. حداقل تلاش کنیم در برخورد با اشتباهات همسر و فرزندان چنین رفتار و برخوردی را الگو قرار بدهیم. (ع) ▪️انتشار و کپی از مطالب،قصه ها و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع و ارسال لینک کانال مجاز است. 🏴 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا سلام، شب همگی بخیر 🔘 این روزها با پسر دو ساله ای روبرو هستم که برای هر کاری و هرچیزی فقط میگه: «خودم خودم» 😳😂: خودم دستمو بشورم، خودم مسواک بزنم، خودم لباس بپوشم خودم لباس در بیارم، خودم سر سفره غذا بکشم، خودم ظرفها را بشورم، خودم مایع لباسشویی را بریزم، خودم گاز را تمیز کنم، خودم جارو بکشم، خودم سفره بندازم و ....☹️😤 🔘 خوب میدونم که همه این « خودم خودم» گفتن ها، به خاطر اثبات شخصیت مستقل هست. در واقع کودک ما به سمت استقلال حرکت می کند‌‌. همه ما خوب میدونیم که نباید مانع کودک بشیم و باید با مراقبت بگذاریم مستقل عمل کند. اما در عمل با چالشهای زیاد و متفاوتی روبرو میشیم. 🔘 در یک سری کارها میشه با صبوری کودک را آزاد گذاشت تا مستقلا کار را انجام بده، مثل پوشیدن و درآوردن لباس. مثلا پسر من، وقتی لباسها را تا میزنم میگه «خودم بذارم کمد»، همه لباسهای تا شده را برمیداره و به صورت کپه ای همه را در هر کمدی که دوست داشت میگذاره 😉، در چنین مواردی که نه خطر جانی وجود داره و نه اسرافی صورت میگیره، بهتره بگذاریم کودک کار را به صورت مستقل انجام بده. ارزش استقلال و توانمند شدن کودک خیلی خیلی بیشتر از اشتباه گذاشتن جای لباسها هست.👌👌 🔘یک سری از کارها واقعا برای کودک دو ساله خطرناک هستند. مثلا پسر جان به محض اینکه چاقو دست من ببینه میگه خودم پوست کنم، خودم قاچ کنم☹️. من سعی میکنم در این مدت حتی الامکان وسایل پرخطر را جلوی پسرم استفاده نکنم، و در صورتی هم که متوجه شد با قاطعیت و مهربانی میگم: نه، و سعی میکنم حواسش را پرت کنم.👌 🔘 اما دسته سوم، مثلا: «خودم میخوام دستمو بشورم»، جلوی روشویی چهارپایه گذاشتم که خودش بالا میره و آب را باز میکنه و دستش را میشوره، اما تا یکساعت هم حاضر نیست آب را ببنده و بیرون بیاد، «خودم مسواک بزنم» هم همینطور، «خودم میخوام جارو بکشم» و...، در این موارد پرت کردن حواس هم معمولا پاسخگو نیست. اگر هم به زور متوسل بشیم نتیجه ای جز افزایش لجبازی کودک و یا پرخاشگری نخواهد داشت. «آب را ببند اسراف هست» را هم که کودک دو ساله درک نمیکنه. در این موارد باید از نیاز کودک به استقلال و اثبات شخصیت استفاده کنیم.👌👌 یعنی اگر بگیم بیا بازی میگه نه، بیا بریم خوراکی بخوریم نه 👈باید از بین کارهایی که کودک دوست داره مستقلا انجام بده و یا در انجام اون کارها کمک کنه پیشنهاد بدیم.😉 میخوای سفره را پهن کنی؟ میخوای لباسها را بریزی داخل لباسشویی، و یا به صورت خبری: دستت را زود بشور بریم سفره را پهن کن، بعد از مسواک زدنت بریم تشک ها را پهن کن. یعنی در ازای اون عملی که میخوایم انجام نده، جایگزینی به کودک ارائه کنیم که همون حس مفید بودن، مستقل بودن و توانمند بودن را به کودک القا کند.👌👌 🏴 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا سلام، شب همگی بخیر کودک من فقط به یک نوع بازی علاقه داره!!! 🔘 این سوال پر تکرار را چند مادر عزیز داشتند، ترجیح دادم اینجا هم در موردش بنویسم. گاهی با کودکی مواجه هستیم که تمام وقت دوست داره یک نوع بازی خاص را انجام بده، مثلا ماشین بازی، خاله بازی و... هر وقت هم پدر یا مادر بخوان باهاش بازی کنند، فقط روی بازی مورد علاقش تاکید داره و هیچ بازی دیگری را نمیپذیره.🤔🤔 🔘 خوب چه کار کنیم که هم آزادی و علاقه فرزند نادیده گرفته نشه و هم اینکه کودک ما برای کسب مهارتهای لازم، بازیهای دیگر را هم انجام بده؟؟!!!🤔🤔 🔘 فرض کنید یک پسر علاقه شدیدی به ماشین بازی داره، مرتب به مادر میگه: مامان میای ماشین بازی؟؟؟ تا زمانی که مادر بگه نه این همه بازی، خسته شدم دیگه از ماشین بازی و...، اصرار و پافشاری فرزند بیشتر میشه، چون احساس میکنه که علاقش نادیده گرفته شده. یک راه خوب این هست که والدین با علاقه فرزند همراه بشن و در کنارش بازیهای دیگر را وارد بازی مورد علاقه کودک کنند. با این روش کودک لذت بازیهای دیگر را هم میچشه و به تدریج به دیگر بازیها هم علاقه مند میشه.👌👌 🔘 مثلا در مورد علاقه به ماشین بازی، انواع بازیهای دستورزی را میشه وارد ماشین بازی کرد، کاری که برای پسر خودم انجام دادم😉، ماشین توی گِل یا خمیربازی گیر میکنه، سیل میاد( آب بازی)، ماشینها در قطب یخ زدن( شکاندن یخ)، انواع بازیهای حرکتی در حالی که خودمون نقش ماشین را بازی میکنیم، کاردستی ماشین و... 🔘 مادر عزیزی گفتند: دختر من فقط به بازی عروس شدن و عروسی گرفتن علاقه داره، به ایشون گفتم با دخترتون همراه بشید، یک روز در کنارعروسی، ماشین عروس را گل بزنید(کاردستی)، یک روز با خمیر بازی برای عروس تاج درست کنید، یک روز سفره عقد درست کنید، ماشین عروس مقوایی، یا مثلا تهیه سالاد یا هر نوع دسر دیگر برای شام عروسی و... خلاصه اینکه انواع بازیهای دست ورزی، کاردستی و مهارتی مثل آشپزی، پذیرایی از مهمانان عروسی، دوخت لباس برای عروسی، مثلا برای عروسکها، را میشه در قالب همین علاقه کودک انجام داد. با این روش کودک والدین را در مقابل و مخالف علاقه خودش نمیبینه و از میزان حساسیت کودک به انجام یک نوع بازی خاص کاسته میشه و همچنین به تدریج لذت سایر بازیها میچشه و به بازیهای دیگر هم علاقه مند میشه. 🔘 مادر عزیزی هم مدتی قبل در مورد پسر هفت ساله سوال پرسیده بودن که فقط و فقط با چند تا عروسک دایناسور بازی میکنه و هیچ‌ بازی دیگری انجام نمیده، به ایشون هم پیشنهاد دادم با پسرشون همراه بشن و شرایط را براش مهیا کنند، ساخت جنگل و آتشفشان برای دایناسورها،(کاردستی و دستورزی)، اجرای نمایش با دایناسورها، پرتاب بازی با دایناسورها، قایم کردن دایناسورها و پیداکردن آنها از روی نقشه گنج، پختن غذا برای دایناسورها، حمام کردن و شستن دایناسورها، گیرافتادن دایناسورها در یخ و شکستن یخ برای نجات آنها، معلم بازی در مدرسه ی دایناسورها و...، ایشون با استفاده از همین روش خوشبختانه موفق شدند علاقه به سایر بازیها را در فرزندشون ایجاد کنند‌.👌👌 🏴 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆👆وقتی قراره وقت اختصاصی مادر فرزندی سه نفره ما، با رنگ انگشتی بگذره، من هم نگاه میکنم ببینم بچه ها چطور بازی می کنند🤔، حالا از پسر کوچیکه که بگذریم، پسر بزرگه هم که تواناییش را داره،این بار چیز خاصی نمی کشید، فقط دستش را رنگی میکرد و بی هدف به دیوار می کشید، منم همین کار را تکرار می کردم، قراره در وقت اختصاصی، من همپای بچه ها بشم و پا به پای اونها لذت ببرم، نه اونها همپای من😉👌 🏴 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا سلام، وقت همگی بخیر تجربه های روزانه ۴۹ 🔘امروز باز یک میان وعده یکساعته داشتیم. خودم تعمداً هندوانه🍉 را کاسه ای بریدم تا زمینه ی بازی بشه برای بچه ها😉، پس همیشه لازم نیست شیک و مجلسی هندوانه را پوست بگیریم و قاچ‌ کنیم در بشقاب بیاریم😉😂. پسر بزرگم گفت: مامان من باهاش لاک پشت و جوجه تیغی درست کنم؟؟؟ گفتم باشه فقط قبلش یک مقدار از رنگ انگشتی که صبح داداش باهاش رنگ بازی کرده اضافه مونده،( آخه پسر کوچیکه همیشه بین الطلوعین بیدار میشه و تا داداشش بیدار بشه کلی بازیهای مختلف را انجام داده😉🙂)، میتونید با اون رنگها رنگش کنید. 🔘اول مشغول رنگ کردن پوست هندوانه🍉 شدند، بعد پسر کوچکم یک چنگال در پوست هندوانه فرو کرد، از فرو بردن و بیرون آوردن چنگال در پوست هندوانه خوشش اومده بود.👌 ۴۹ 🏴 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🔘 پسر بزرگم هم چنگال برداشت و مشغول شد، اول با چنگال روی پوست هندوانه رنگ شده خطوطی ایجاد می کرد که به قول خودش شکل مو بودند، بعد هم وارد مرحله تکه تکه کردن شد. و در نهایت که دیدم کلا پوست هندوانه را تکه تکه کردند، عجب بازی دستورزی👌😂 🔘 با توجه به شرایط کرونا و دوری بچه ها از طبیعت، باید از هر فرصت کوچکی در خانه برای دستورزی بچه ها استفاده کنیم. 👌👌 ۴۹ 🏴 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال👏👏 ممنون 🙏🙏 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال👏👏 ممنون 🙏🙏 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال👏👏 ممنون 🙏🙏 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆تجربه یکی از مادران عزیز کانال👏👏 ممنون 🙏🙏 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال👏👏 ممنون از نظر لطفشون🙏🙏 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا سلام، وقت همگی بخیر 🎨 هر بار که پسرجان نقاشی ای که کشیده به من نشون میده، در مورد نقاشیش حرف میزنیم، اول از خودش میخوام نقاشی را توصیف کنه، خوب بگو ببینم چی کشیدی؟؟!! خودش توضیح میده، من هم اگر لازم باشه کمی بیشتر توصیف میکنم. ولی عالیه، بی نظیره و قربون کمال الملک خودم برم 😂نداریم. 🎨 نقاشی هاش را فقط با هم مقایسه میکنم، نه نقاشی های خودم در بچگی😇، نه نقاشیهای برنامه شبکه پویا و نقاشی پسرعمو و ...، به اینکه خیلی دوست داشتم و دارم که فرزندم یک نقاش فوق العاده بشه اهمیتی نمیدم. فرزندم را همونطوری که هست می پذیرم.👌 فقط سعی میکنم تعدادی از نقاشیهاش را مدتی نگه دارم تا گاهی این مقایسه را با هم انجام بدیم. چند شب پیش دوباره یک نقاشی به قول خودش « مامان دوست دارم😍» کشیده بود، قبلی را هم به درب اتاق چسبانده بودم، کنارهم گذاشتیم و با هم مقایسه کردیم: به به این دفعه مامان دماغ داره، دهن داره، ابرو داره که دفعه قبل نکشیده بودی، معلومه بیشتر دقت و تلاش کردی👌👌. 🎨 می گفت مامان چون هنوز بلد نیستم بنویسم «دوستت دارم»، الفباهایی که روی پلاک ماشینها هست نوشتم یعنی دوستت دارم‌.😉😂 🎨 امشب گفت مامان آخرین نقاشی « مامان دوستت دارم» کجاست؟ میخوام یک نقاشی جدید بکشم ولی میخوام قبلی را ببینم تا این دفعه بهتر بکشم.👌👌👌 و این دقیقا همان چیزی هست که من میخوام، مقایسه باخودش، نه مقایسه با دیگران که باعث سرخوردگی بشه و نه تعریف و تمجید الکی که باعث غرّه شدن و توقف در یک مرحله بشه.👌👌 🏴لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا 🔵 همیشه برای تولد بچه ها، بادکنک 🎈میخریدم، چون دومنظوره بود. هم تزیین اتاق و هم بازی بچه ها. برای ۴-۵ تا بچه ای که بودند، بازیهای مختلف و مهیج با بادکنک طراحی می کردیم. در آخرهم اگر بادکنکی سالم مونده بود 😉 بین بچه ها تقسیم می کردیم. 🔵 امسال طبق عادت، تعدادی بادکنک خریده بودم برای تولد پسر کوچکم که قبل از ماه محرم گرفتیم. لحظه ای که خواستم بادکنک ها را باد کنم به این فکر کردم که مهمانی که نداریم، پس بادکنک ها فقط برای تزیین خواهند بود، حالا مگه دو تا بچه با چند تا بادکنک میتونن بازی کنند؟ این شد که بی خیال تزیین شدم و فقط دو تا بادکنک باد کردم.😉😂 🔵 این مدت سه هفته که پدر بچه ها قرنطینه هستند، و میدونم که بچه ها از لحاظ روحی به شور و نشاط بیشتری احتیاج دارند، هر شب بسته بادکنک را میارم میگم هر کدوم یک رنگ انتخاب کنید، خودشون انتخاب میکنند بعد میگم خوب اینجا که نمیشه بادکنک بازی کرد، سریع هرچی روی زمین ریخته جمع کنیم تا زمین بازی خالی بشه، بچه ها از ذوق بادکنک بازی، سریع همه جا را جمع می کنند بعد هم نیم ساعت بادکنک بازی می کنیم. منم میشم گزارشگر، همینطور که با هر دوشون بازی میکنم گزارش هم میدم اونها هم از نحوه ی گزارش دادن من می خندند. بعد از دو سه شب دیگه تا من می گفتم بادکنک بازی سریع مشغول مرتب کردن خونه می شدند. یک تیر و چندین نشان🎯: جمع آوری راحت خانه، وقت اختصاصی با بچه ها، بازی حرکتی و هیجانی، افزایش شادی و نشاط و تغییر روحیه ی بچه ها 👌👌👌 🔵 کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا سلام، وقت همگی بخیر 🌀 لگوها توی سالن پخش بود، منم درگیر پخت غذا بودم. یک ملاقه برداشتم پسر بزرگم را صدا زدم گفتم بیا آشپزی👨‍🍳👩‍🍳، من تو آشپزخونه تو اینجا، کیف لگوها هم قابلمه هست. پسر کوچیکه هم سریعا اومد و تقاضای ملاقه داشت😉، اونها هم مشغول شدند، با هم میخوندیم: باشی باشی چه می پزی آشپزباشی؟👨‍🍳👩‍🍳 نخود و عدس، ماش و لوبیا برای خاله آش پشت پا خاله خاله جان، رفته کجا؟ زیارت امام رضا❤️❤️ ... و ادامه شعر 🌀 بچه ها لگوها را داخل کیف می ریختند، داخل کیف هم لگوها را هم می زدند.جمع آوری لگوها خودش یک بازی شاد بود. پ.ن: برای پسر بزرگم که زمستان شش سالش میشه، مدتی هست که لازم نیست جمع آوری وسایل و اسباب بازیهاش حتما به صورت بازی باشه، و کم کم دارم از تلاشهام نتیجه میگیرم😉👌. ولی خوب پسر کوچکتر تازه اول راهه. 😊 🔵 کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
❇️ کانال یک مادر دغدغه مند که برای رفع عادتهای غلط بچه ها از قصه های جذاب و کاربردی که خودش مینویسه استفاده میکنه👌 ✴️ کلی ایده کاربردی و جالب برای انجام کارهای روزمره ی خانه با بچه ها دارن👏👏 ❇️ یاد میگیرید چطور بچه ها را در کارها مشارکت بدید و نحوه ی مسئولیت دادن به بچه ها 👦🧒👧👶 ✴️ کلی گفتگوی جالب و آموزنده ی مادر فرزندی و بازیهای جالب خانگی👏👏 ❇️ راهکارهای کاربردی برای رابطه مطلوب فرزندان 😍 ✴️ خلاصه اینکه کلی ایده دارن برای اینکه چطور با آرامش و بدون داد و فریاد ، مادری کنید و از مادری کردن لذت ببرید.🤔🤔😉 ✅ لینک کانال مادرانه های مشترک👇👇 https://eitaa.com/joinchat/1773142080C9fca473b8a
به نام خدا سلام، وقت همگی بخیر ✴️ چند ماه قبل به درخواست پسر بزرگم یک پازل نقشه ایران براش خریدم، خیلی دوست داشت ببینه شهرهایی را که میشناسه و یا قبلا سفر رفتیم، هر کدام کجای ایران هستند. مثل اینکه پشت پازل بازی مار پله بود. اوایل پسرم چیزی نپرسید من هم چیزی نگفتم. بعد از مدتی تازه پرسید مامان چرا پشت این پازله همش عدد نوشته؟؟چرا مثل بقیه پازلها پشتش وایت برد نیست؟ گفتم: این یک بازیه ✴️ یک مدت فقط عددها را می شمرد، تا اینکه دو شب پیش گفت: مامان بازیش چطوریه؟ این مارها و نردبان‌ها چیه؟ منم بازی را براش توضیح دادم، گفت: بازی کنیم. بماند که کلی سوال باید جواب می دادم☹️: مگه میشی از نردبان بالابری ولی پایین نیای😳؟ خوب از مار هم بریم بالا😄 خوب آدم از وسط نردبان هم میتونه بره بالا😊 منم می گفتم؛ اصلا هر طوری تو بگی بازی می کنیم! قانونهای خودمون را انجام میدیم. میگفت نه باید درست بازی کنیم😂😂 ✴️ شروع بازی همان و برداشتن مهره ها و تاس توسط داداش کوچولو همان😉، مهره ها را مرتب جابجا می کرد. یا اینکه تاس را برمیداشت و به ما نمیداد. یواش یواش جرقه زدنها شروع شد، مامان نمیذاره بازی کنیم😠، مامان ازش بگیر😤 پسر کوچیکه: خودمه،خودمه🤣🤣 ✴️ مامانها خوب می دونند این لحظه و لحظاتی مشابه، قابلیت تبدیل شدن به یک جنگ جهانی را داره🤨 ادامه دارد... 🔵 کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
1⃣ نکته اول: پذیرش والدین هست، یعنی من به عنوان مادر وقوع این پیشامدها را نه تنها خیلی خیلی طبیعی و عادی بدونم، حتی زمینه تعامل سازنده، رشد، افزایش صبر و تحمل بچه ها تلقی کنم. 2⃣ نکته دوم: آرامش مادر خیلی خیلی مهمه، گاهی خود ما مادرها قبل از اینکه اتفاق خاصی بیفته بیشتر عجله داریم: دوباره شروع کردید، بس کنید دیگه، اصلا بازی نمی کنیم، اگر میخوای دوباره قشقرق راه بندازی اصلا بازی تمام و... یعنی گاهی خود ما با نیت مدیریت بحران زودتر از بچه ها به بحران دامن می زنیم.😢😫 3⃣ نکته سوم: باید سعی کنیم با آرامش، هر دو طرف یا همه بچه ها را با هم ببینیم و بشنویم. کسی را متهم نکنیم، حق کسی را ضایع نکنیم: تو بزرگتری، و یا به بچه ها برچسب نزنیم: داداشی کوچیکه نمی فهمه👌👌 ✴️ من به پسر بزرگم گفتم: این بازی برای تو خیلی جذابه چون بار اولی هست که داریم بازی می کنیم، داداشی هم انگار با برداشتن مهره ها و تاس میخواد تو بازی باشه، اونم مثل من و تو دوست نداره تنها باشه😉😌 بیا به جایگزین ها فکر کنیم!!! 👦: خوب یک تاس دیگه بهش بده 🧕: هیچ بازی دیگه ای نداریم که تاس داشته باشه☹️، بیا هر کدوم دو تا مهره داشته باشیم، تو آبی و قرمز، من سبز و زرد. هر کدام را برداشت یکی دیگه را میگذاریم، جای مهره خودت را هم حفظ کن وقتی مهره را برمیداره بدونیم کجا بودیم.😉 ✴️ به پسر کوچیکه می گفتیم تاس را بنداز، تا می انداخت من و پسر بزرگم هر کدام نوبتمون بود سریع می انداختیم و دوباره می دادیم دستش، گاهی هم می گفتیم همون عددی را که داداش میاره😉. بعد از حدود پنج دقیقه هم پسر کوچیکه خودش از ما دور شد و‌ رفت سراغ مشغول کردن خودش با یک بازی دیگه👌، چند دقیقه بعدش هم بازی ما تمام شد. از بس مار 🐍 آخری نیشمون زد هیچ کدام به پایان نرسیدیم، تصمیم گرفتیم دست هم را بگیریم پرواز کنیم بریم خونه آخری که مار 🐍 نتونه نییشمون بزنه، کلی هم خندیدیم.😂😂 ✅ بچه ها با بازی رشد می کنند و زندگی کردن را یاد می گیرند. قطعا هر کدام از فرزندان ما مثل تمام انسانها فراز و نشیب های زیادی پیش رو خواهند شد. خیلی مهمه که یاد بگیرند در سختی ها و ناملایمات به جای رفتارهایی مثل کم آوردن، عصبی شدن، پرخاشگری و یا رها کردن، به دنبال حل مسئله و تعامل باشند. قطعا والدین اولین و بهترین الگوی فرزندان هستند.👌👌 🔵 کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆👆خمیربازی و ثبت اثرات مختلف مثل چنگال، قاشق، رنده، برس و ... روی خمیر ♦️البته پسر کوچیکه همون بازی قایم کردن توپ وسط خمیر را خیلی دوست داشت و به پیشنهاد خودش اون بازی را هم انجام دادیم. 🔵 کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🔴 امروز حین خمیربازی، چند تا صحنه من را یاد سوال چند نفر از مادران عزیز انداخت: پسرهاتون بیرون از زیرانداز را کثیف نمیکنند؟ بچه من خیلی کثیف کاری میکنه! چطوری همیشه روفرشیتون تمیزه؟ 🔴چند تا نکته عزیزان: ♦️همیشه برای بازیهای دستورزی زیرانداز پهن میکنم و میگم که بچه ها قراره فقط روی زیرانداز بازی کنیم تا همه ی خونه کثیف نشه، اما حین بازی به خصوص وقتی بازی را داریم به عنوان مادر و فرزندی انجام میدیم، قرار هست من همسن و همبازی بچه ها بشم و باهاشون بازی کنم و لذت ببرم، اگر قرار باشه حین بازی هم مرتب بخوام تذکر بدم این دیگه نیست.👌👌 اگر هم لازم باشه به صورت خبری میگم نه دستوری: «ببینید بچه ها خمیربازی ریخته بیرون از زیرانداز» نه اینکه بگم: «مگه نگفتم نریز بیرون از زیرانداز » 🔵 کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
♦️بعد از اینکه بازی تمام شد، با هم همه وسایل را جمع می کنیم و تمیز می کنیم. در واقع جمع اوری هم جزئی از بازی هست. مثلا امروز پسر کوچیکه خودش خمیربازیها را گذاشت توی جعبه ها و برد توی آشپزخانه، پسر بزرگم هم خمیر بازیهایی که بیرون از زیرانداز بودند جمع کرد، چند جا اثر خمیربازی روی فرش مونده بود که حوله خیس آورد و پاک کرد. البته همیشه بیرون نمیریزه، امروز اون برس کوچک را روی خمیربازی کشید و تکه های خمیر به بیرون هم پرت شدند. پسر کوچیکه که توی موهاش هم خمیربازی بود. دو تا زیرانداز هم داریم که هر شب، هر دوتاش یا حداقل یکیش باید شسته بشه. وقتی قراره سالن کوچک یک آپارتمان برای بچه ها، هم خانه باشه، هم حیاط، هم پارک و خانه بازی و مهدکودک و مدرسه😢😢 نمیشه زیادی حساس بود، چون ضررش به مراتب بیشتره👌👌 ♦️ نکته مهم این هست که اگر بچه ها در جمع آوری مشارکت می کنند حتما ببینیم و بارها کار خوبشون را توصیف کنیم و اون دفعاتی هم که مشارکت نمی کنند فراموش کنیم و اصرار نکنیم که حتما خودت باید جمع کنی.( بچه های زیر هفت سال)، اینطوری تعداد دفعات عدم مشارکتشون خیلی خیلی کم میشه. 🔵 کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا سلام، وقت همگی بخیر تجربه های روزانه ۵۰ ✴️ معمولا هر روز بعد از صبحانه پسر بزرگم( چون کوچیکه ۶ صبح صبحانه میخوره🙁)، یک برای بچه ها می گذارم، بعدش تلویزیون می بینند من هم کارهای خودم را انجام میدم.‌ امروز بعد از جمع آوری بساط خمیربازی، پسرم تلویزیون را روشن کرد، من هم رفتم کارهای خودم را شروع کنم که جیغ و گریه ی پسر بزرگم رفت بالا 😭😤،و من تو دلم گفتم: واااای خدایا حداقل بگذارید یک دقیقه بگذره بعد شروع کنید😫 ✴️ انقدر بلند جیغ میزد که پسر کوچیکه ترسید اومد تو اتاق پیش من، خیلی با آرامش😏 بزرگه را صدا زدم گفتم: بیا اینجا پیشم جیغ زنان و نعره کشان اومد. میگفت: من خواستم بخوابم روی مبل تلویزیون ببینم دیگه جای داداشم نبود، اونم موهام را گاز گرفت😳 حالا موهام درد میکنه🤨 ✴️ گرفتمش تو بغل گفتم: ببینم کجای سرت درد میکنه؟ فقط نازش می کردم، ولی اصلا به دنبال توجیه نبودم: خوب باید مینشستی که دوتایی روی مبل جا بشید، بچه هست نمیفهمه و... صدای تلویزیون را شنیدم که کارتن توپولوها شروع شد، گفتم: توپولوها که دوست داری شروع شد، باز جیغ کشید که نمیخوام من موهام درد میکنه نمیتونم توپولوها ببینم، من دیگه داداش نمیخوام و...☹️😠 ادامه دارد.... ۵۰ 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
✴️ پس با توجه به همون نکاتی که در مطلب اول امشب هم بود، پذیرش و آرامش مادر، فقط سعی کردم در کنارش باشم و با سکوت و نوازشم درکش کنم. کمی که گریه هاش آرام تر شد، گفتم میای بریم با هم ظرفها را بشوریم که دردت یادت بره؟ ( نمیگم حالا مگه زخم شمشیر خوردی چه خبره؟ بیا بریم ظرف بشوریم که دردت یادت بره، یعنی من کاملا درکت میکنم، ولی کارش را هم تأیید نکردم) گفت: باشه بریم. ✴️ وسایلی که برای خمیربازی استفاده کرده بودیم کثیف بودند، خودش شست به منم گفت شما برو خودم تنها میشورم. چند دقیقه بعد هم با داداش مشغول بازی و خنده و قهقهه بودند. دیدم ظرفها هم تمام نشده، گفتم مثل اینکه همه ظرفها را هم نشستی؟ گفت نه، دیگه میخواستم برم با داداشم بازی کنم.😉😳😂😂 ۵۰ 🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak