eitaa logo
مادرانه های مشترک
12.7هزار دنبال‌کننده
2.9هزار عکس
105 ویدیو
27 فایل
نکات تربیتی کاربردی انجام کارهای روزمره در کنار فرزندان تبدیل کارهای خانه به بازی مشارکت بچه ها و مسئولیت پذیری بازیهای خانگی قصه های کاربردی و ... شرافت هستم یک مادر *در حد توانم برخی از سوالات را پاسخ میدم* @Sherafat518
مشاهده در ایتا
دانلود
👆👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال‌👏👏، ممنونم🙏 🌺 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال‌👏👏، ممنونم🙏 🌺 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆👆ارسالی یکی از مادران عزیز کانال‌👏👏، ممنونم🙏 مثل این که بازار پوست هندوانه خیلی داغه😉 🌺 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
۹۳ 🌺 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا تجربه های روزانه ۹۳ 🔶 در مسیر رفتن به مهمانی بودیم، صدای اذان را شنیدیم اولین مسجد توقف کردیم. بار اول بود این مسجد میرفتم. همیشه توی هر مسجدی جای ما ردیف آخره😉، تا قبل از شروع نماز اول، بازی با بچه ها، بین دو نماز هم بازی با بچه ها.👌 🔶وارد شدیم خواستم ردیف آخر بشینم دیدم شش تا بچه دور هم با دو تا گوشی📱 نشستن و بازیهای بزن بزن انجام میدن🤨، این بود که سریع رفتم صف دوم. ماشینهای کوچک و سبکی همیشه در کیفم هست برای مواقع ضرورت، دادم به بچه ها برای بازی که چون صف دوم هستیم و اخلاق اصحاب مسجد را هم نمیدونم🤔 بین صفها بدو بدو نکنند🤣😂، حسابی خوشحال شدند و شروع کردند بازی. خودم هم تا شروع نماز باهاشون ماشین بازی کردم. بین دو نماز همون بچه های گوشی به دست، اومدن کنار ما، یکیشون نشست کنار پسر کوچیکم گفت: با من دوست میشی؟ یکی از ماشینها را میدی به من؟ ➖نه نه برای خودمه نمیدم گفت: من گوشی دارمااااا، خیلی بازی داره بیا تو با گوشی بازی کن یه ماشین بده ➖نه نه برای خودمه نمیدم، ( منم که ساکت😉، نه به پسر خودم میگفتم بده دوستته، نه اون بچه میگفتم برای خودشه نمیخواد بده😊) 🔶 به گریه افتاد که مامان این مسجده خوب نیست بریم مسجد خودمون( حس ناامنی)، سریع ماشینها را ریخت توی کیسه و گفت مامان بذارشون تو کیفت😉 🔶 خانمی که پشت سر بچه ها نشسته بودند گفتن تو پسر مهربونی هستی، به بقیه بچه ها هم بده ➖نخیرممممم، اصلا مهربون نیستم من بدجنسم😳😳 طفلی بچه برای حفاظت از ماشینهاش به خودش برچسب بدجنس بودن هم میزنه🤔 🔶 مسئله این هست که ظرف وجودی بچه ها خیلی کوچکه، این ماشینها از جنس یکبار مصرف هستند با قیمت کمتر از ۲۰۰۰ تومان خریدیم. از نظر ما خیلی خیلی بی ارزش هستند اما از نظر کودک سه ساله همین ماشین یعنی تمام دارایی، دادن ماشین او به کودک غریبه معادل این هست که یک خانم غریبه بیاد توی مسجد به من بگه سوییچ ماشینت را بده من برم با ماشینت برم بیرون؟ آیا برای ما اصلا قابل قبوله؟؟؟ یا بگه کلید خونتون را بده!! مثلا پسر من بارها با همین ماشینها در مسجد محل خودمون با بقیه بچه ها بازی کرده چون اونجا احساس امنیت بیشتری داره. 🔶 این تجربه را گفتم چون خیلی پیام دارم که مامانها میگن بچه ما خسیسه، چیزی به کسی نمیده و.... چکار کنم بچم مهربون باشه و... 🔶 زمانی که فرزند من با ترس از دست دادن ماشینش دچار احساس ناامنی شده زمان مناسبی برای آموزش مهربانی نیست، چون اون بچه هر کاری میکنه که امنیت را بدست بیاره حتی حاضره اقرار کنه که من بدم ، من مهربان نیستم. کودک باید مهربانی و بخشندگی را در متن زندگی در رفتار پدر و مادر با خانواده و دیگران ببیند، قصه ها هم بسیار کمک کننده هستند. 🔶و اینکه بزرگی مسئله از دید کودک ببینیم، نه نوع نگاه خودمون. اسباب بازی کودک در چشم ما ارزش کمی داره و به اشتراک گذاشتنش هیچ اشکالی نداره، اما از دید کودک این طور نیست. میزان تعلق کودک به همین اسباب بازیها کمتر از میزان تعلق ما به خانه و ماشین و طلا و ..‌ نیست. آیا حاضریم خانه خود را به دوستمان ببخشیم؟؟؟ 🔶 قبلا در مورد احساس مالکیت و راهکارهای برخورد یا این موضوع در چندین قسمت نوشتم. با جستجوی می توانید مطالب را مفصل بخوانید. ۹۳ 🌺 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا 👆بازی محبوب بچگی های من😉، یک سرویس اشپزخانه از داییم هدیه گرفته بودم، فقط یک قابلمه پلاستیکی داشت. ظهرهای گرم تابستان توی باغچه حیاط خونه مادربزرگ گِل درست میکردم، توی قابلمه پلاستیکی میریختم میذاشتم تو آفتاب🌞 تا خشک بشه، چون فقط همون یک ظرف را داشتم باید صبر می کردم تا یک آجر خشک بشه از قالب در بیارم و دوباره یکی دیگه بسازم. ✅ اون روزها در آرزوهای بچگیم دوست داشتم خیلی ظرف داشتم تا تند تند آجر درست کنم و یک قلعه بزرگ بسازم، خوشبختانه خبری از ظرفهای یکبار مصرف و این همه زباله هم نبود. ولی نمیدونستم همین تمرین صبر در آینده چقدر به کارم میاد. چقدر از این نداشته ها و حسرتها در زندگیهامون هست که نمیدونیم نعمت نداشتنش خیلی بزرگتر از لذت داشتنش هست. ✅ تمام تابستان روزی چند تا آجر میساختم و پشت یکی از درهای اتاق سه دری خونه مادربزرگ جمع میکردم، تا درنهایت بتونم یک خونه بزرگ بسازم، سخت بود ولی انقدر شیرین که هیچوقت یادم نمیره. 😍 👆👆 این هم خاک بازی امروز بچه های من و دوستم، درست کردن آجرهای گِلی یکی از بچه ها دوست داشت آجرها را بگذاره خشک بشن بعد از قالب دربیاره، یکیشون نه عجله داشت که سریع برج بسازه. ساعت بازیشون هم آفتاب نبود،مگرنه در آفتاب سریع خشک میشن. گِل نه خیلی نرم نه خیلی خشک در ظرف پنیر و یا خامه میریختن فشار میدادن، میشه توی آفتاب گذاشت تا خشک بشه راحت تر در بیاد، اول تری خاک کم بود خودشون آب ریختن تا بتونند بهتر آجر بسازند. https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
۹۴ 🌺 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا تجربه های روزانه ۹۴ 👌این تجربه هم برای اون دسته از عزیزانی که می پرسند شما چطوری بچه هاتون را دعوا و تنبیه می کنید؟😉😂 🔶 یک کدو تنبل کوچک برای ما اورده بودند، اول بچه ها باهاش بازی کردند، روی کدو نقاشی کردند، بعد کدو را شستیم. پسر بزرگم با تلاش فراوان پوستش کرد. بچه ها با پوست های کدو حلوایی شکل درست کردند. 🔶 قرار بود با هم کیک کدو حلوایی درست کنیم. تا زمان پخته شدن کدو حلوایی، پسر بزرگم کاری کرد که ناراحت شدم، و چون موردی بود که قبلا با ملایمت بهش تذکر داده بودم و در موردش زیاد صحبت کرده بودیم و زیر پا گذاشتن ارزشهای ما بود تصمیم گرفتم براش جریمه در نظر بگیرم. جریمه چی بود؟ این بود که اجازه نداری در پختن کیک مشارکت کنی.🤔 🔶 بدون داد زدن، بدون توهین به شخصیت، در کمال آرامش بهش گفتم به خاطر کاری که انجام دادی امروز در پخت کیک نمیتونی دخالت داشته باشی. گفت مامان ببخشید. گفتم من بخشیدم. میبینی که ناراحت نیستم.😉 🔶 نشست کنار ما ، من و داداشش کیک را پختیم. بعد گفتم حالا کی ظرفهای کثیف را میشوره؟ گفت من که جریمه هستم. گفتم تو یک کار اشتباه کردی یک جریمه هم داشتی که تمام شد.🤔 گفت یعنی دفعه بعدی میتونم کیک بپزم؟ گفتم بله حتما بعد هم گرفتمش تو بغل و بوس و...😉😍 🔶 وقتی هم پدرش ساعت ۹ رسیدن خونه ما دیگه چیزی از جریمه و کار بد و... یادمون نبود. 🔶 قبل از خواب اومد پیشم دوباره پرید تو بغلم گفت: مامان ببخشید من خیلی به کارم فکر کردم، کارم اشتباه بود، قبلا هم به من گفتی ولی یادم رفته بود. گفتم: کدوم کار ؟ من که چیزی یادم نمیاد،😉 ببینم تو میدونی مامان چقدر دوست داره؟ ➖خیلی دوستم داری، از کره ی زمین🌎 بزرگتر، نه از خورشیدم🌞 بزرگتر ✅چند تا نکته را سعی میکنم در نظر بگیرم: 1⃣ تنبیه، محروم کردن از کارهای خوب باشد ، چون «الانسان حریص الا ما منع»، محروم کردن از تلویزیون و بستنی و شکلات ،کودک را بیشتر به این موارد حریص میکند و ارزش آنها را بالا میبرد. 2⃣ موضوع را کشدار نکنم، اگر واقعا تنبیه لازم است در لحظه به صورت خیلی کوتاه انجام بشه، نه اینکه تا چند ساعت و چند روز درگیر یک تنبیه باشم. شخصى مى گويد: از دست فرزندم نزد امام كاظم عليه السلام شكايت كردم. حضرت به من فرمودند: او را كتك نزن و با وى قهر كن، اما مواظب باش قهرت طول نکشد و هرچه زودتر آشتی کن. 3⃣ شماتت، تحقیر، طرد کردن و نشانه گرفتن شخصیت و عزت نفس کودک ممنوع 4⃣ لحن بیان خیلی مهمه، لحن من عصبانی و خشمگین و انتقام گیرانه نباشه. 5⃣ حتی همین نوع از تنبیه اگر زیاد و متناوب تکرار شود بی اثر خواهد بود. نهایتا دو الی سه بار در یکسال قابلیت اجرا دارد. ۹۴ 🌺 لینک کانال مادرانه های مشترک👈 https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
مادرانه های مشترک
4⃣ صحبت در مورد صفات برجسته و بارز مولا علی (ع) متناسب با سن بچه ها، مهربانی، شجاعت، دلاوری، عدالت،
👆👆سلام. این مطلب را به خاطر دارید. سال گذشته در گفتم از چند هفته قبل از عید غدیر قصه هایی را برای پسر بزرگم در مورد حضرت علی(ع) گفتم. به درخواست عزیزان امسال سعی میکنم قصه هایی را که میگم در کانال هم قرار بدم. این قصه ها غالبا مناسب شش سال به بالا هست‌.