👆اولین جوانه های نارنج 🌱🌱دو هفته پس از کاشت، خودنمایی کردند.
😍شادی لحظه دیدن جوانه ها برای پسرم وصف ناپذیر بود. چقدر باارزش هست که بچه ها نتیجه ی عمل خودشون را ببینند.👏👏
👌چه درسهای زیادی که دیدن مراحل کاشت، مراقبت و رشد یک گیاه برای بچه ها به ارمغان میاره.
✅جدا میتونم بگم با هزینه ی خیلی خیلی کمتر از یک اسباب بازی ساده معمولی میشه چنین تجربه های نابی را برای بچه ها فراهم کرد.
#مادرانه_های_مشترک
#سبزه_هسته_مرکبات
#کاشت_هسته_مرکبات_برای_سفره_هفت_سین
#مشارکت_بچه_ها_در_کارهای_خانه
#مسئولیت_پذیری
#مسئولیت_دادن_به_فرزندان
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا
سلام،وقت همگی بخیر
👆این عکس را شش ماه پیش گرفتم که در موردش مطلب بنویسم ولی فرصت نشد. چند هفته اخیر چندین مورد سوالات مشترک مادران به این موضوع مربوط بود، به همین دلیل تصمیم گرفتم در موردش بنویسم:
پسر ۴-۶ ساله دوست داره دختر باشه و یا برعکس!!!
که البته تعداد موارد پسرانی که دوست دارند دختر باشند خیلی بیشتر بود!🤔
🔶 عوامل مختلف را با این مادران بررسی کردم، از جمله ذهنیت مادر نسبت به جنسیت فرزندش در بارداری، ذهنیت خانواده نسبت به جنسیت پسر یا دختر و خیلی عوامل دیگر.
که خوب بحث در مورد تک تک این عوامل خیلی مفصل هست. ولی یکی از موارد پررنگ و مهم به خصوص در مورد پسرانی که دوست دارند دختر باشند اینها بود:
🔶 مثلا مادر برای پسر خودش روسری میپوشونه و ذوق میکنه که چقدر ناز شدی چه خوشکل شدی. با روسری از پسرش عکس میگیره و برای بقیه میفرسته، چه پیامی به فرزندش میده؟
اگر من دختر بودم قشنگتر و بهتر بودم. اصلا فرق دختر و پسر چیه؟ چرا من پسرم ؟ و صدها سوال دیگه که خیلی زودتر از سن در ذهن بچه ایجاد میشه!!!
🔶 کودک ۱-۳ ساله به تقلید از مادر میخواد با چادر یا روسری نماز بخونه، یا ذوقش میکنیم چقدر بهت میاد! یا میگیم مگه تو دختری؟ پسر که چادر سر نمیکنه؟
🔶 اون کودک دوست داره مثل مادرش باشه، اصلا کل نماز خودندنش از سر تقلید هست، بعد با این حرف ما به خودش میگه مگه دختر و پسر فرق داره؟ دختر چیه پسر چیه؟ کاش منم دختر بودم که مثل مامان چادر بپوشم کسی هم چیزی نگه!
ادامه دارد ...
#تربیت_جنسیتی
🌺 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🔶 پسرهای خود من هم با چادر نماز میخوندن😉، حتی بزرگه شال و روسری هم قبول نداشت فقط چادر خود من!
🔶 یادمون باشه پسر بچه ها این کار را فقط با تقلید از مادر انجام میدن. با افزایش سن و کسب تجربه های رشدی بیشتر به سمت الگوگیری از پدر و آقایان سوق پیدا میکنند.
🔶 چون زیر سه سال ارتباط کودک با مادر چه از لحاظ زمانی چه کیفی و احساسی خیلی خیلی بیشتر از ارتباط کودک با پدر هست. پس برای چادر و روسری پوشیدن آقا پسرهای زیر سه سال نه ذوق میکنیم که چه خوشکل شدی و نه گارد میگیریم که مگه تو دختری؟ مرد که چادر نمیپوشه!
پسر بچه کلیپس یا گلسر مادر را به موهاش میزنه، دوباره یا ذوق میکنیم که واااای اگر دختر بودی هم خیلی خوشکل بودیاااا، یا گارد میگیریم که مگه تو دختری که کلیپس میزنی درش بیار!!!
🔶 ذهن بچه ها زودتر از سنی که باید درگیر این مسائل نمیکنیم. و حالا ما مجددا با پسر ۲/۵ ساله ای مواجهیم که دیگه اصراری برای چادر پوشیدن نداره. تا همین دو سه ماه قبل حتی اگر حین خم و راست شدن شال از سرش میفتاد اشکش جاری میشد☹️. اون موقع اگر من بگم تو پسری، پسرها که اصلا چادر نمیپوشن که حالا گریه و زاری هم راه میندازی!!! با این جمله هم حرص و ولع پسر به چادر پوشیدن بیشتر میشه هم در ذهنش میاد که کاش پسر نبودم.
🔶 این نکته یکی از صدها نکته خیلی مهم در تربیت جنسیتی هست. ذهن کودک را زودتر از سن، درگیر مسائل تقاوت جنسیت نکنیم. نگران نباشید، خیلی زود خودشون به این درک خواهند رسید.
#تربیت_جنسیتی
🌺 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا
قصه رحیم
🌼 رحیم و برادرش دست در دست مامان در راه مسجد🕌 بودند. رحیم از مادرش پرسید: مامان معنی اسم من چیه؟ رحیم یعنی چی؟
مامان گفت: رحیم یعنی بسیار مهربان و بخشنده
🌼 رحیم گفت: مامان من چطوری میتونم بسیار مهربان و بخشنده باشم؟ اصلا مهربانی چیه؟ من که چیزی ندارم ببخشم؟
من که خیلی کوچکم هم میتونم مهربون باشم؟
🌼مامان گفت: آره پسرم مهربونی و بخشش ربطی به سن آدمها نداره. رحیم گفت: مامان میشه چند تا مهربونی به من نشون بدی؟
مامان گفت: اووووم🤔، باشه بگذار یکم دقیق تر اطراف را نگاه کنم.
🌼بگذار از خودت بگم، دست برادر کوچکت را گرفتی و ازش مراقبت میکنی این یعنی مهربونی یعنی بخشش محبت👌
آها نگاه کن اون آقای راننده ترمز گرفت و ایستاد تا اون خانم بچه بغل از خیابان رد بشه، این هم یعنی مهربانی یعنی بخشندگی
رحیم حواسش را بیشتر جمع کرد، تازه داشت دقیق تر به اطرافش نگاه میکرد. مامان گفت: ببین اون دختر کوچولو پوست خوراکیش را در سطل آشغال انداخت این هم یعنی مهربانی با طبیعت، مهربانی با زمین.
🌼وارد مسجد شدند، مثل همیشه مامان از رحیم خواست مراقب برادر کوچولوش باشه تا مامان نماز بخونه، مامان گفت این هم یعنی مهربانی یعنی بخشندگی ، تو مراقب داداش هستی تا مامان بتونه نماز بخونه. فقط مثل همیشه میدونید که در مسجد بدون صدا بازی میکنیم، چون این هم مهربانی و احترام به بقیه افرادی هست که در مسجد نماز میخونند.👌
🌼رحیم و داداش مشغول بازی در مسجد شدند، بعد از نماز دختر خانمی کیک پذیرایی میکرد. وقتی به اونها رسید فقط یک کیک در جعبه باقی مونده بود. مادر رحیم کیک را برداشت و تشکر کرد. در صف جلو اونها خانمی متوجه شد که رحیم و برادرش فقط یک کیک دارند. با اشاره کیک خودش را نشون داد تا کیک خودش را به بچه ها بده. مادر رحیم تشکر کرد و گفت همین یک کیک کافیه و کیک را بین بچه ها تقسیم کرد. اما اون خانم خودش بلند شد و به سمت اونها اومد. اون خانم پیر خیلی خمیده و به سختی راه میرفت، اومد نزدیک و با یک لبخند دلنشین کیک خودش را به رحیم داد و رفت.😍😍
🌼 مادر به رحیم گفت: فکر کنم الان دیگه خیلی خوب میدونی که مهربانی و بخشندگی یعنی چی!
#قصه_رحیم
👌 انتشار و کپی از مطالب،قصه ها و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع و ارسال لینک کانال مجاز است. 🙏🙏
🌺 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👆این قسمت از قصه که در مسجد اتفاق افتاد واقعی است و سه شب پیش برای ما اتفاق افتاد، اینکه بچه ها دیدند خانمی با اون وضعیت جسمی بلند شد و اومد تا کیک خودش را به بچه ها بده خیلی براشون تاثیرگذار بود، در حدی که شب بعد حتی پسر کوچکم در مسجد دنبالشون میگشت و میگفت مادربزرگ مهربون کو؟
قصه را به این صورت نوشتم که همیشه در ذهنشون باقی بمونه. چرا که همیشه باید نقاط مثبت و تجربه های خوب را برجسته و ماندگار کنیم نه تجربه های بد را.
پ.ن: عکس هم از بازیهای بچه ها در مسجد. تا شروع نماز خودم هم باهاشون بازی میکنم بعد میگم خوب من خیالم راحته چون شما بلدید در مسجد بدون صدا بازی کنید. بین دو نماز هم باز کنار بچه ها هستم. همیشه هم صف آخر می ایستم که بچه ها اگر بخوان بیان پیش من نخوان از بین صفها عبور کنند.
سوال: آیا واقعا صدا نمیدن؟🤔😉
بالاخره گاهی پیش میاد چون بچه ها در اوج هیجانات خیلی نمیتونند خودشون را کنترل کنند. ولی اینطور نیست که اذیت کننده باشه یا حتی تذکر بگیرند. من هم بعد از نماز بغلشون میکنم بوسشون میکنم و تشکر میکنم از اینکه بدون سر و صدا بازی کردند.😉👌
🌺 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
👌 اگر به دنبال حال خوب مادر و فرزندی هستید، کانال مادرانه های مشترک را از دست ندهید👈
https://eitaa.com/joinchat/1773142080C9fca473b8a
📣 تبدیل کارهای خانه به بازی، مشارکت بچه ها در کارهای خانه و مسئولیت دادن به کودکان
📣 قصه های تربیتی جذاب و کاربردی برای رفع عادتهای غلط کودکان
📣 تکنیکهای طلایی برای بهبود رابطه والدین فرزندی
📣 تمرین مهارت های زندگی با فرزندان
📣 بازیهای خانگی
📣 ایده های جذاب برای تربیت دینی کودک
📣📣📣 توضیح کاربردی موضوعات مهم تربیتی از جمله: مدیریت کشمکش های بین فرزندان، از شیر گرفتن، احساس مالکیت، لجبازی، اعتماد به نفس، مهارت حل مسئله، استقلال در بازی کردن و ده ها موضوع مهم دیگر
https://eitaa.com/joinchat/1773142080C9fca473b8a
⭕️ در کانال مادرانه های مشترک همه موضوعات تربیتی به صورت مثالهای کاربردی بیان می شوند.
👆👆👆👆 بنر جدید کانال جهت معرفی کانال مادرانه های مشترک به دوستان، کانالها و گروهها 🙏🙏🙏
✅✅ اگر مطالب کانال را مفید می دانید لطفا کانال مادرانه های مشترک را به مادران دغدغه مند و دوستان خود معرفی کنید.🙏🙏
#قصه_قاسم
#قهرمان_من #hero
#حاج_قاسم #سردار_دلها
👌 انتشار و کپی از مطالب،قصه ها و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع و ارسال لینک کانال مجاز است. 🙏🙏
🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
به نام خدا
🔘 قصه های قاسم (قسمت هفتم)
قسمت هفتم: برداشتی از کتاب از چیزی نمی ترسیدم ( زندگینامه خودنوشت سردار قاسم سلیمانی، از سالهای ۳۵ تا ۵۷)، مناسب برای سن ۵_۱۰ سال
🔶 بالاخره قاسم از کار در آشپزخانه هتل بیرون آمد. شش ماه سرامیک کاری ساختمان انجام داد و بعد از آن هم به اداره آب کرمان رفت. کار قاسم در اداره آب کنتور خوانی بود، قاسم درب خانه ها می رفت و میزان مصرف آب خانه ها را از روی کنتور آب میخواند و یادداشت می کرد.
🔶 در کنار تمام کارهایی که انجام میداد رفت و آمد به مسجد، شرکت در درس قران و تکیه عزاداری و ورزش را هیچ وقت فراموش نمی کرد.
🔶 قاسم بیست و یک ساله بود که اولین بار با اتوبوس به زیارت حرم امام رضا(ع) در مشهد رفت. مسیر طولانی کرمان تا مشهد با اتوبوس نزدیک به بیست ساعت بود، اما شوق و شور اولین زیارت، خستگی مسیر سخت و طولانی را برای قاسم از بین می برد.
🔶قاسم پس از اولین زیارت به دنبال باشگاه ورزشی در اطراف حرم گشت. او حتی در سفر و زیارت هم ورزش را فراموش نمی کرد. زورخانه ای در نزدیکی حرم پیدا کرد و چند روزی را که مشهد بود هر روز برای ورزش به زورخانه می رفت.
🔶 کار و ورزش همیشگی به همراه نماز خواندن و حضور مداوم در مسجد و شرکت در کلاسهای قرآن، از قاسم یک جوان زرنگ، پرتلاش، قوی و بااخلاق و مؤدب ساخته بود.
🔶 حرم امام رضا(ع) برای قاسم جاذبه عجیبی داشت، شبها تا دیروقت در حرم میماند. آرامش حرم را در هیچ جای دیگری تجربه نکرده بود حتی در روستای پدری.
🔶 در زورخانه مشهد قاسم با دو جوان آشنا شد. آنها از قاسم پرسیدند: آیت الله خمینی را میشناسی؟
قاسم: نه
➖ تا حالا اصلا اسم آیت الله خمینی را نشنیدی؟؟
➖ نه
🔶 آنها عکس یک مرد روحانی را به قاسم نشان دادند که عینک بر چشم در حال مطالعه بود. قاسم عکس را از آنها گرفت. در مسافرخانه ساعتها به عکس خیره شده بود، نمی دانست چرا ولی به شدت به آن عکس علاقه مند شده بود. قاسم عکس را زیر پیراهنش چسبیده به قلبش گذاشت و راهی کرمان شد. تمام ساعت های طولانی مسیر مشهد تا کرمان قاسم به آن عکس فکر میکرد. قاسم احساس می کرد که یک چیز بسیار ارزشمند را با خودش حمل می کند.
#قصه_قاسم
#قهرمان_من #hero
#حاج_قاسم #سردار_دلها
👌 انتشار و کپی از مطالب،قصه ها و ایده های کانال، فقط با ذکر منبع و ارسال لینک کانال مجاز است. 🙏🙏
🔵 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
✨به نام خدا✨
🌹سلام، وقت همگی بخیر و شادی🌹
🔶 سن ۲ تا ۶ سالگی دوره ادراکی حرکتی است. یعنی ادراک هر تفکری در این دوره پایه ریزی میشه. بنابراین برای ایجاد درک فرآیند لازم است برای کودکان زیر شش سال برنامهریزی داشته باشیم. البته بدون آموزشِ مستقیم و فقط از طریق مشاهده، تجربه و بازی، درک فرایند را در فرزندانمان تقویت کنیم.
🔶 یکی از بهترین نمونه ی درک فرآیند با حضور در طبیعت محقق میشه. ولی در سبک زندگی شهرنشینی و غالبا آپارتمان نشینی امروزی حضور دائمی در طبیعت برای اکثر ما میسر نیست. ولی میتونیم درک فرآیند و درک منشا را به صورتهای دیگری در منزل و آپارتمان هم پیاده کنیم. کافیه به محیط اطراف کمی دقیق تر نگاه کنیم و سعی کنیم از امکانات موجود بهره ببریم.
🔶یک نمونه از اون که قبلا اشاره کردم ، کاشت هسته مرکبات هست، که کودک با فرآیند کاشت هسته و نگهداری و مراقبت از آن و رشد گیاه به طور تجربی و ملموس آشنا بشه. خوب این فرآیند را چند سال اخیر انجام داده بودیم. به این فکر کردم که خوب امسال کمی گسترده تر انجام بدیم.🤔
🔶 یکی از بزرگان فامیل منزل حیاط دار دارند و در حیاط منزلشون درخت نارنج دارند. که هر سال برای ما نارنج میفرستند. امسال تماس گرفتم گفتم میشه ما خودمون بیایم نارنج بچینیم؟
خیلی هم استقبال کردند و گفتند چون خودشون توانایی جسمیش را ندارند کارگر میگرفتند برای چیدن میوه های باغچه.
🔶 یک روز با بچه ها رفتیم و بچه ها خودشون نارنج چیدند. در واقع فرآیند را از چیدن نارنج ها شروع کردیم.😉
#درک_فرآیند
🌺 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🔶 و قرار شد گلدان نارنج های چهارسال پیش را که دیگه بزرگ شدند ببریم و در باغچه منزلشون بکاریم و در فواصلی بهش سر بزنیم و فرآیند رشدش را ببینیم.
🔶 شستشو و آبگیری نارنج ها هم با خود بچه ها انجام شد. البته پسر کوچیکه فقط دو تا نارنج در حد توان دست خودش، بزرگه طبیعتا تعداد خیلی بیشتری را همراهی کرد. که این قسمت هم درک فرآیند بود و هم بازی دستورزی. البته به این نکته توجه داشته باشیم که مشارکت بچه های زیر هفت سال در کارهای خانه بازی هست، و ما به دنبال اینکه کار تمام بشه یا بدون عیب و نقص اجرا بشه نیستیم. اگر بچه ها در انجام این کارها حس بازی کردن و احساس خوشایند داشته باشند،و از بودن کنار مادر یا پدر لذت ببرند، اتفاقا خیلی خیلی بیشتر همکاری میکنند. در غیر این صورت هیچ تمایلی نشون نمیدن.
#درک_فرآیند
#مشارکت_بچه_ها_در_کارهای_خانه
#بازی_دستورزی
🌺 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak
🔶 و بعد از چند روز خیساندن هسته ها، هسته ها را کاشتیم و هر کدام از بچه ها مسئولیت نگهداری از گلدان خودش را بر عهده داره، گرچه که پسر کوچیکه طوری مراقبت میکنه که بعید میدونم...🙈😂
🔶 وقتی میخواستن گلدانها را با خاک پر کنند دوتایی با هم بیلچه را میبردن توی سطل خاک و بعد بزن بزن بیلچه ها شروع میشد.🙈😂
من: بیبو بیبو🚨🚨 برید کنار من پلیسم🚔
راننده گلدون سبز بزن کنار تا راننده گلدون آبی خاک برداره😂
حالا نوبت شماست
بیبو بیبو🚨🚨
بچه ها خودشون وارد نقشهاشون شدند و بازی وانمودی را با لطافت پیش بردند.👌😉
🔶 روزی که هسته ها را کاشتیم اتفاق جالبی افتاد. یک گلدان هم برای مادربزرگ بچه ها کاشتیم که به ایشون هدیه بدیم. کار تمام شده بود که پای من به گلدان خورد و افتاد و کامل ریخت. مجبور شدم هسته های نارنج را که با خاک مخلوط شده بودند یکی یکی جدا کنم و مجددا کاشت را انجام بدیم. بچه ها اومده بودن کمک و هر کدام به سبک و سیاق سن و سال و تواناییشون کمک میکردند، پسر بزرگم میگفت مامان ناراحت نباش الان همش را جمع میکنیم گرچه که در عمل داشتن پخش میکردند.😢😢😂😂
🔶 به این فکر کردم که اگر پای یکی از بچه ها به گلدون خورده بود چی؟ باز هم برای من یک اتفاق بود که ممکنه برای هر کسی پیش بیاد یا حواس پرتی و اذیت و شیطنت یک پسربچه سر به هوا!!!🤔🤔
#درک_فرآیند
#مشارکت_بچه_ها_در_کارهای_خانه
#بازی_دستورزی
#سبزه_هسته_مرکبات
#کاشت_هسته_مرکبات_برای_سفره_هفت_سین
#مسئولیت_پذیری
#مسئولیت_دادن_به_فرزندان
🌺 لینک کانال مادرانه های مشترک👈
https://eitaa.com/madaranehayemoshtarak