دوستان عزیز منتظر دریافت روایت های شما هم هستیم😍😍😍
عیدتون مبارک🌱
@maryam_barzoyi
@madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
شبای محرم و صفرم هر شب میرفتیم آستان. هر شب اخر استان یه موکت پهن میکردن برای بچه ها به عنوان واحد کودک و بچه ها توش بازی میکردن. یک شب من جلو رفتم و چند تا هدیه به چند تا بچه دادم و اومدم سرجام نشستم. بعد دیدم چند تا بچه جامو پیدا کردن و اومدن گفتن شما که هدیه دادین چند تا از دوستامون موندن به اونا هدیه ندادین میشه به اونا هم بدین؟ من کیفمو نگاه کردم اما متاسفانه هدیه نداشتم دیگه.. بهشون گفتم ببخشید هدیه ها تموم شده ولی بعدا باز براتون میارم گفتن میشه فرداشب بیارین؟ از اونجایی که میدونستم تو خونه هدیه نداریم و کارتمم موجودی نداشت گفتم شرمنده دیگه هدیه ندارم ولی دعا کنین یه خیری پیدا بشه و بتونم برای فرداشب برم هدیه بخرم و بیارم. دیگه بچه ها رفتن. وسطای مراسم دیدم بچه ها بدو بدو دارن میان سمتم. یکی از بچه ها که خیلی هم خوش سروزبون بود اسمش زینب بود اومد جلو و بهم یه دسته پول داد بهش گفتم این چیه؟ گفت من رفتم بین جمعیت و بهشون گفتم که شما میرین از طرف امام زمان برای بچه ها هدیه میخرین و میدین به بچه ها اوناهم پول دادن و گفتن شما برین بازم هدیه بخرین.. .حالا هم من این پولو اوردم که شما برین برای فرداشبم هدیه بخرین. کارشون که تموم شد رفتن اما دیدم دوباره اومدن و همون زینب خانوم گفت میشه شماره حسابتون رو هم بدین؟ منم شماره رو دادم و دیدم همون لحظه نزدیک صدهزارتومن واریز شد به کارتم.. من ترسیدم که نکنه این بچه درست تعریف نمیکنه برای مردم. برای همین پاشدم و رفتم پیش خانوم تاج فرد. به ایشون قضیه رو گفتم گفتن اره میومدن راجع به پویش حرف میزدن و پول جمع میکردن. خلاصه اون شب اون بچه ها کلی پول برای پویش جمع کردن. و خداروشکر منم تونستم برم برای فردا شبش کلی هدیه بخرم. به همه بچه های واحد کودک و بچه های اون محدوده هدیه رسید و کلی خوشحال شدن. هر کدوم از بچه ها که بهشون هدیه میدادم میرفتن پول کادوهاشونو از ماماناشون میگرفتن یا خود پدرمادرا میدادن میگفتن شما برین دوباره کادو بخرین و به بچه ها بدین....
#مادران_میدان
#پویش_لبخند_فرشته_ها
#همدلی
@madaranemeidan
یه روز تو خیابون بیهق بودم که دیدم دوتا خانوم با یه دختر بچه دارن میان. واستادم تا به اون دختر بچه یه هدیه بدم. وقتی که رسیدن و من هدیه رو دادم مادر اون بچه که حجاب کاملی هم نداشت گفت این چیه ازطرف کیه و من براشون توضیح دادم و رو به اون دختر بچه کردم و ازش پرسیدم امام زمانو میشناسی؟ میدونی تنها امام ما هستن که زنده ان وبین ما هستن اما ما نمیبینمشون و خلاصه کلی از امام زمان صحبت کردم. دختر بچه هدیه رو گرفت و تشکر کرد و دو کرد به مامانش گفت ببین شماها چادر سرتون نمیکنین روسری هم نمیزارین و مهربونم نیستین اما این خانوما هم باحجابن هم مهربونن هم کادو میدن..
#مادران_میدان
#پویش_لبخند_فرشته_ها
#همدلی
@madaranemeidan
نزدیک ولادت امام حسن عسگری بودیم و من خیلی دوست داشتم اون روز رو بریم تو خیابون و به بچه ها هدیه بدیم مخصوصا که ولادت پدر امام زمانمون بود. اما متاسفانه موجودی کارت پویش صفر بود و خودمم موجودی نداشتم برای خرید هدیه ها. خیلی تو فکر بودم و به هر کسی که میشناختم پیام میدادم که به پویش کمک کنن.خداروشکر یکی پاسدارایی که میشناختم لطف کردن و مبلغ سیصدهزار تومن واریز کردن و منم رفتم هدیه خریدم.
صبح روز عید بعد از کلاس بچه هام بهشون گفتم که بیاین بریم پیاده روی. هدیه ها رو هم برداشتیم و گذاشتیم تو پاکت و رفتیم داخل شهر. هر بچه ای رو که میدیدم بچه هام بدو بدو میرفتن سمتش و با خوشحالی میگفتن امروز ولادت پدر امام زمانه و از طرف امام زمان براتون هدیه اوردیم.
خداروشکر بازخورد بچه ها عالی بود.
#مادران_میدان
#پویش_لبخند_فرشته_ها
#همدلی
@madaranemeidan
یک روز جمعه ظهر با دوستم برای کاری رفتیم بیرون. تو اون خیابونی که ما کارداشتیم همه مغازه ها تعطیل بود فقط یه مغازه نیمه باز بود. دوستم رفت و در اون مغازه رو زد تا بیان و درو بازکنن و چیزی که میخواستیم رو بخره و منم تو ماشین منتظر نشسته بودم. همونطور که سرم تو گوشیم بود صدای یه دختر بچه رو شنیدم که با مامانش داشتن پیاده روی میکردن و نمیدونم چی شد که یهو دست مامانشو ول کرد و بدو بدو اومد این طرف خیابون و به در ماشین من میزد. (اتفاقا همون موقع هم تازه هدایای پویش به دست ما رسیده بود). مامانش اومد و گفت چی میخوای برای چی اومدی این سمت؟ اما دخترش جواب نمیداد و میزد به شیشه و میخواست با من دوست بشه و حس میکنم میخواست یه چیزی بهم بگه. همون لحظه به دلم افتاد که از هدایای پویش بهش بدم. وقتی هدیه رو بهش دادم دیدم مامانش اشک تو چشمش جمع شده. میگفت تا حالا سابقه نداشت بچم اینطوری بی هوا دستمو ول کنه و بره جایی انگاری بهش الهام شده شما هدیه دارین.
#مادران_میدان
#پویش_لبخند_فرشته_ها
#همدلی
@madaranemeidan
#گزارش
#روضه_مقاومت_مادرانه
#دی_ماه_۱۴۰۰
#مادرانه_سبزوار
#واحد_کودک_مدرسه_خیرالنساء
#جهاد_تبیین
جلسه با قرائت زیارت عاشورا و حدیث کسا آغاز شد. پس از آن مداح محترم، به ذکر مصیبت حضرت زهرا و نوحه سرایی پرداختند.
بعد از پایان مراسم روضه خوانی، سخنران جلسه، دقایقی در شرح وقایع پیش از شهادت زهرا، اقدامات حضرت در دفاع از ولایت و ایراد خطبه فدکیه در مسجد، مطالبی را بیان کردند.
واحد کودک هم به اجرای برنامه های مخصوص خود برای کودکان پرداخت.
@madaranemaeidan
#گزارش
#روضه_مقاومت_فاطمیه
#روز_دوم
#دی_ماه_۱۴۰۰
#مادرانه_سبزوار
#واحد_کودک_مدرسه_خیر_النسا
مراسم با قرائت حدیث کسا و زیارت عاشورا آغاز شد.
پس از آن یکی از مهمانان شعری در وصف حضرت زهرا سلام الله علیها خواندند.
دو کتاب هم با محوریت، شهید سلیمانی، معرفی شد.
دقایقی هم مداح اهل بیت، به ذکر مصیبت حضرت صدیقه طاهره سلام الله علیها پرداختند.
بعد از پایان مداحی، بحث گروهی حول محور میزان محبت ما به اهل بیت علیهم السلام و وظایف ما در قبال این بزرگان شکل گرفت و با صدای اذان جلسه به پایان رسید.
واحد کودک هم در کنار برنامه ها، به اجرای برنامه های مخصوص خود برای کودکان پرداخت.
@madaranemeidan
هدایت شده از 🏡کتاب خانه مادرانه سبزوار🏡
🔅به عمل کار برآید به سخندانی نیست!
📚 یک کتابخانۀ مجازی ویژه ی مادران سبزواری
چند خطی پیرامون کتابخانۀ مجازی #مادرانه سبزوار
📕دوشنبهها با خودمان قرار کرده بودیم، از کتابهایی که خواندهایم حرف بزنیم. فکر کردیم به جای سرزنش آدمها از این که چرا کتاب نمیخوانید و ردیف کردن مدام جملات بزرگان در مورد ارزش کتاب خواندن، از کارهای کردهمان حرف بزنیم. به قول جناب سعدی که می فرمود: به عمل کار برآید به سخندانی نیست.
📕کتابهایی را که خوانده بودیم با معرفیهای جذاب به صحن گروه مادرانه میآوردیم و حظمان از خواندن کتاب را با بقیه به اشتراک میگذاشتیم. آنقدر که حتی کتابنخوانها هم دلشان غش و ضعف میرفت برای دست یافتن به کتابهای مذکور!
📕رفته رفته با معرفیهای وقت و بیوقت و به انواع شکلها، بعضی از افراد گروه علاقهمند به مطالعه شدند و دنبال کتابهای معرفی شده میگشتند.
اما این عطش با مشاهدۀ قیمت کتابها در چشم برهمزدنی خاموش میشد.
📕 نشستیم و فک کردیم که چارهای برای این کار بیندیشیم. کلید طلایی حل مشکل، امانت کتاب بود. حالا که کلی مادر مشتاق مطالعه و آن طرف هم کلی آدم مشتاق امانت کتاب داشتیم، گفتیم ما هم این وسط بیاییم و نخ تسبیح این پیوند مبارک باشیم. درست در روز کتابخوانی، کتابخانۀ مجازی مادرانۀ سبزوار دیده به جهان گشود.
📕از کتابهایی که خودمان داشتیم آغاز کردیم و با ذکر صلوات، کتابها یکی یکی وارد قفسههای مجازی کتابخانۀ مادرانه شدند. روز به روز به تعداد افراد کانال اضافه میشد و قفسههای کتاب مادرانه هم هر روز پربارتر از دیروز. از آن طرف هم حس و حال این بده و بستانها را که مادران و فرزندانشان ارسال می کردند، ثبت و ضبط میکردیم و روی کانال قرار میدادیم، تا حال خوب امانت کتاب را منتشر کنیم.
📕از عمر کتابخانه یا بهتر است بگویم امانتکدۀ کوچک ما دو ماه بیشتر نمیگذرد، اما تا حالا چند صد جلد کتاب روی کانال قرار داده شده است. هم چنین تلاش میکنیم که علاوه بر ترویج امانت کتاب، به معرفی روشهای کتابخوانی، معرفی کتابهای کودک و نوجوان و بزرگسال، نقد کتاب و... هم بپردازیم.
📕 در همین راستا واحد مطالعه مادرانه هم تاسیس شد و خوانش کتاب به صورت گروهی آغاز شد. هم اکنون نیز، مشغول همخوانی کتاب طرح کلی اندیشۀ اسلامی از مقام معظم رهبری هستیم. اما قصۀ خواندن و امانتدادن به همین جا ختم نشد. بعد از مدتی، با همکاری مادران عزیز، طرح فروش قسطی کتاب هم به راه افتاد. در این طرح مادران میتوانند کتابهای مورد نظر خود را به صورت قسطی خریداری کنند، تا گرانی مانع خرید کتاب نشود.
قصه های ما با کتاب هم چنان ادامه دارد...
✴️ جهت عضویت در کتابخانه مجازی مادرانه و کسب اطلاعات بیشتر به آیدی زیر مراجعه نمایید.
@maryam_barzoyi
🆔 @salamsarbedar
@ketabkhanemadarane
سلام.
دیروز ظهر روزی ام شد که مهمان روضه ی مقاومت مادرانه باشم.
بنا به دستورات مقامات بالا😉
بنا شد که به معرفی کتابی برای اعضای روضه بپردازم.
هرچه فکر کردم موضوعی بهتر از صحبت کردن در مورد حاج قاسم عزیز پیدا نکردم 😢با معرفی دو کتاب #از_چیزی_نمی_ترسیدم و #سردار_سربدارها کلامم رو آغاز کردم.گفتم و خاطره خوندم بغضم رو قورت دادم😭
به قول یه عزیزی😊:
آدم با خوندن کتاب پنجاه درصد رشد می کنه
با تبلیغ و حرف زدن ازش پنجاه درصد دیگشم واسه اون کتاب تکمیل میشه
چون هم حقش رو به جا آورده هم بهتر فهمش کرده هم شده حلقه ی توزیع یه محصول فرهنگی❤️❤️
#روضه_مقاومت_مادرانه
#معرفی_کتاب
#ارسالی_مادران
@ketabkhanemadarane
🌼🌼🌼
وارد مسافرخانه شدم. عکس را از زیر پیراهنم بیرون آوردم. ساعت ها در اون نگریستم. دیگر باشگاه نرفتم. روز چهارم، رفتم ترمینال مسافربری و بلیت کرمان گرفتم؛ در حالی که عکس سیاه و سفیدی که حالا به شدت به اون علاقه مند شده بودم را در زیر پیراهن خود که چسبیده به قلبم بود، پنهان کرده بودم.
احساس می کردم حامل یک شی ارزش مندم...
#بریده_کتاب
#از_چیزی_نمیترسیدم
#زندگی_نامه_خود_نوشت_سردار_سلیمانی
@ketabkhanemadarane
ما هم امشب به یاد شهدای مقاومت و حاج قاسم عزیزمون💔 دهین پختیم و همراه یه خاطره از حاج قاسم، راهی خونه ی همسایه ها کردیم...
#به_عشق_سردار_قدمی_بردار
#گزارش
#روضه_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#روز_سوم
#دی_ماه_۱۴۰۰
🏴🏴🏴🏴
مجالس روضه اهل بیت (ع)
بستری برای تربیت و رشد و تجربه بچههاست.
از صبح درگیر تدارک کارهای روضه شدند. پرچمها و کتیبهها را اتو زدند. گردگیری کردند. میز کتاب را چیدند. موقع روضه هم در پذیرایی و بردن دستمال کاغذی و توزیع کتاب دعا مشارکت کردند.
روضه با تبیین یکی از اعضای «واحد تبیین و روشنگری مادرانه سبزوار» آغاز شد.
ایشان به وقایع منتهی به شهادت حضرت زهرا (س) و جریان غصب فدک و خلافت اشاره کردند و سپس یک نمایه کلی از «خطبه فدک» را ترسیم کردند.
پس از آن گفتگوی کوتاهی بین مادران پیرامون موقعیت استراتژیک فدک و اهمیت آن و مقایسهای بین شرایط حال و آن موقع شکل گرفت.
سپس یکی از مادران، به معرفی کتاب «پس از بیست سال» پرداخت.
زمان مداحی فرا رسیده بود.
دقایقی پای مداحی و روضه حضرت زهرا (س) نشستیم. همزمان با آغاز روضه در اتاق دیگری برنامه های مخصوص کودکان در جریان بود.
با بلند شدن صدای اذان، مداحی پایان یافت.
همه به نماز ایستادند و نماز جماعت با مکبری نصفه ونیمهی بچهها برپا شد.
بساط نماز که جمع شد، مراسم سینهزنی مادر و کودک انجام گرفت.
سفرهای هم پهن شد و بچهها میهمان سوپ نذری یکی از مادران شدند.
میز کتاب و دفترهای طرح حاج قاسم هم معرفی شد.
@madaranemeidan
#گزارش
#روضه_های_مقاومت
#روز_چهارم
#دی_ماه_۱۴۰۰
#مادرانه_سبزوار
صدای مداحی در خانه پیچیده بود. منتظر آمدن مهمان ها بودیم.
مادرها یکی یکی با بچه هایشان از راه رسیدند.
بعد از قرائت حدیث شریف کساء، یکی از اعضای «واحد تبیین و روشنگری» مادرانه سبزوار سخنرانی کردند.
بحث از محورها و کلیات خطبه فدکیه آغاز شد و فضای جامعه ی آن زمان تبیین شد. سپس به بیان شباهت های آن دوران و کاری که حضرت زهرا (س) انجام دادند و وظایف ما در زمان حاضر، پرداخته شد.
ترسیم مسیر قیام لله و تحقق توحید در مسیر و جادهای که خداوند برای ما ترسیم کرده و ما را به حرکت دسته جمعی در آن مسیر فرا خوانده است.
همچنین مصادیقی از نگرش توحیدی در زندگی بیان شد.
برنامه معرفی کتاب هم توسط یکی از اعضای واحد مطالعات مادرانه انجام شد.
بعد از معرفی کتاب، پای ذکر مصیبت اهل بیت (ع) نشستیم و اشک ریختیم.
سپس گرد هم نشستیم و همه خودشان را معرفی کردند تا دوستان فضای مجازی، به دوستان فضای حقیقی بدل شوند.
همزمان با بانگ اذان به نماز ایستادیم
و به روال روضههای مقاومت، بعد از نماز سینهزنی مادر و کودک انجام شد.
اعضای واحد کودک هم طبق معمول به سبک خودشان ادای دین کردند به محضر فاطمه زهرا (س).
دفاتر حاج قاسم هم معرفی و در معرض فروش گذاشته شد.
@madaranemeidan
#گزارش
#روضه_مقاومت
#دی_ماه_۱۴۰۰
#مادرانه_سبزوار
#روز_پنجم
تا جمع شدن مهمان ها مداحی در حال پخش بود.
ابتدای مراسم با یک کلیپ زیبا از حاج قاسم آغاز شد. بعد از قرائت حدیث کسا و دعای توسل، یکی از اعضای واحد تبیین درباره ی خطبه ی فدکیه صحبت کردند و گفتگویی بین حضار شکل گرفت.
با آمدن مداح دلها راهی مدینه شد...
بعد از مراسم نماز جماعت برگزار شد.
واحد کودک مادرانه هم در مراسم حضور داشت و خاطره ی خوشی برای بچه ها ساخت.
@madaranemeidan
#گزارش
#روضه_مقاومت
#دی_ماه_۱۴۰۰
#مادرانه_سبزوار
#روز_پنجم
در ابتدای مراسم مداح محترم حضار به ذکر مصیبت پرداختند.
سپس یکی از اعضای واحد تبیین مادرانه درباره ی اتفاقات پیش و پس از شهادت حضرت زهرا صحبت کردند.
برنامه ی بعدی معرفی کتاب، توسط یکی از اعضای واحد مطالعات بود.
بعد از اقامه نماز گروه سرود واحد کودک سرود زیبایی را در وصف سردار دلها خواندند.
یکی از پسران حاضر در جلسه انگیزه گرفت و یک شعر درباره ی سردار تک خوانی کرد.
سپس ما را مهمان دعای فرج کرد.
دفاتر طرح حاج قاسم هم در مراسم معرفی و به فروش رسید.
@madaranemeidan
💖 پویشِ «دستبوسِ مادر شهید»
🌸 ولادت حضرت مادر (س) که شد،
👩👧👦هر مادر دست بچههایش را بگیرد،
🏠 با هم بروند درِ خانه مادر شهیدی را بزنند و ...
🌷«به نیابت از فرزند شهیدشان»🌷
💐 شاخه گلی را پیشکش کنند
💌 و روز مادر را تبریک بگویند.
✨ مادران عزیز!
چنانچه در پویش «دستبوس مادر شهید» شرکت کردید، عکس و گزارشتان را به آیدی زیر بفرستید:
@Maryam_barzoyi
@madaranemeidan
#ارسالی_مادران
نهضت احسان مادرانه، ادامه دارد.....
غذایی که با چاشنی «یا من اسمه دواء و ذکره شفاء» برای مادر مریضم پختم.
#نهضت_احسان_مادرانه
خشکالههای من هر چند هفته یکبار میرن جلوی طویله یه گاو ملوس
که صاحبش یه پیرزن تنهاست
و تنها داراییش همین گاو هست.
تا حالا که خشکالههای من و مادرشوهرم میرفته پشت در خونش،
نمیفهمیده اینا رو کی براش خشک میکنه و میاره
تا اینکه دو هفته پیش، اتفاقی متوجه میشه و کلی تشکر و دعا میکنه و میگه چقدر هم تمیز و مرتب خشک میکنین. خدا خیرتون بده
خیلی حس خوبی بود
وقتی حس رضایتمندی و خوشحالی اون پیرزن بهم منتقل شد😊😊😊
الحمدلله...
شکرلله...
خدایا ممنون بابت توفیق خدمت به خود و خلق و خانواده و جامعه.🤲🤲🤲
اللهم الرزقنا توفیق الطاعه
به همین راحتی میشه خدا رو وارد ذره ذرهی زندگیمون بکنیم.😊
#مادران_میدان
#میدان_خودسازی_خانوادهسازی_جامعهسازی
#خشکاله
💖 پویشِ «دستبوسِ مادر شهید»
🌸 ولادت حضرت مادر (س) که شد،
👩👧👦هر مادر دست بچههایش را بگیرد،
🏠 با هم بروند درِ خانه مادر شهیدی را بزنند و ...
🌷«به نیابت از فرزند شهیدشان»🌷
💐 شاخه گلی را پیشکش کنند
💌 و روز مادر را تبریک بگویند.
✨ مادران عزیز!
چنانچه در پویش «دستبوس مادر شهید» شرکت کردید، عکس و گزارشتان را به آیدی زیر بفرستید:
@Maryam_barzoyi
@madaranemeidan
قبل ترها
تومحله مطهری زندگی میکردم
زنگ زدم به چندتاازخانمهایی که ازقبل میشناختم وگفتم بیاییدبه نیابت ازشهیدبریم بریم عیدتبریک بگیم....
وقتی به مادرشهیداین حرفوگفتم خیلی خوشحال شد
توراه برگشت ماماناازم میپرسیدن مادرانه کجاست ؟
کیامیتونن عضوبشن؟
#مادران_میدان
#پویش_دست_بوسی_مادر_شهید
#مشهد
@madaranemeidan
سلام دوستان همین الان باهمسرم وبچه ها رفتیم دست بوس مادر شهیدان دلبری قرار بود از جلوی در برگردیم ولی اصلا اجازه ندادن که برگردیم بنده خدا گفتن اگه نیاین خونه من ازتون قبول نمیکنم رفتیم خونه برامون میوه پوست کندن از بچه هاشون برامون گفتن در آخرم بهشون گفتم حاج خانم برای منو دوستام دعای شهادت کن بیاد همه تون بودم بهشون گفتم ویژه برای زهراخانم دعا کنن امروز تولدشون هست بنده خدا بهم گفت شما و دوستاتون شهید زنده هستین😭😭
#پویش_دست_بوسی_مادر_شهید
#سبزوار
@madaranemeidan