هدایت شده از خبرگزاری فارس
بهنام سبزوار، به یاد فلسطین!
🔹وقتی مغولها به ایران حمله کردند و با غارت و کشتار، شهرها را تصرف کردند، بعضیها گفتند: نباید به متجاوزان اعتراض کرد. وقتی تسلیم شدنمان را ببینند، آسیبی به ما نمیزنند. آنها سکوت کردند اما مغولها به هیچکس رحم نکردند. اهالی سبزوار اما با بیل و کلنگ به جنگ مغولها رفتند. گرچه بسیاری از آنها کشته شدند اما سرانجام مقاومتشان، به حکومت مغولها پایان دادند.
🔹حالا چند قرن بعد از واقعه «سربداران» سبزواری، جمعی از بانوان این شهر در تشکل «مادرانه»، از روحیۀ ظلمستیزی پیشینیان خود مدد گرفتهاند و با طراحی چالشهای متنوع، تلاش میکنند مردم را بیشتر با جبهۀ مقاومت پیوند دهند.
🔹چالش کالسکه، کلید و مقلوبه، تعدادی از چالشهای این گروه برای تبیین مسئله فلسطین بوده.
🔹«شهین و مهین» چالش ابتکاری این روزهای مادران فعال سبزواری است که با روایت قصه یک گندهلات و ۲ خواهر به نامهای شهین و مهین، به این سوال جواب میدهد که «سبزوار چه ربطی به دعوای فلسطین و اسرائیل دارد!»
🔗شما هم میخواهید بدانید چه ربطی دارد؟
اینجا را بخوانید
@Farsna
🚩🏴من امروز دخترم رو اینطوری راهی مهدکودک کردم...
بعد از اینکه اخبار اعلام کرد، سید مقاومت را شهید کرده اند، همه حال بدی داشتند.
بعضی ترسیده بودند از جسارت دشمن،بعضی خشمگین بودند از وقاحت دشمن، بعضی غمگین بودند از شهادت سید حسن و بعضی ناراحت بودند از زندگی روزمره خودشان و...
با خودم گفتم میتونم حداقل یک دیس حلوا بپزم که دخترم، فاطمه به پیش دبستانی ببرد.
حداقل کمی حواس بقیه جمع میشود...کمی فضای روزمرگی تحت تاثیر قرار بگیرد.
صبح که شد، زودتر بیدار شدم و بساط حلوا رو به پا کردم.
تند تند آرد را تفت میدادم و مواد را یکی از بعد از دیگری اضافه میکردم.
حلوا که پخته شد، کشیدم در ظرف و تزیین کردم.
عکس سید حسن را هم چسباندم به دیس حلوا و دادم دست دخترکم و راهی اش کردم.
با خودم به عکس العمل های احتمالی مربی ها و کسانیکه او را در مسیر میدیدن فکر میکردم...
تا اینکه بعد دو سه ساعت دیدم از کانال پیش دبستانی دخترم پیامی آمد. کانال را که باز کردم، دیدم مربی ها میزی با رومیزی مشکی آماده کرده اند و شمع گذاشته و دیس حلوا را هم روی میز گذاشته اند. بچه ها همه کنار میز نشسته اند و ظاهرا برنامه ای برایشان تدارک دیده اند.
وقتی رفتم دنبال دخترم بابت حلوا کلی تشکر کردند.
خوشحال شدم که عکس العملشان مثبت بود.
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
عشق به جبهه ی مقاومت چه می کنه واقعا!!
بعد از عملیات موفقیت آمیز تهیه ی سالاد فصل به نفع جبهه ی مقاومت،به پیشنهاد یکی از دوستان که گفتن مادرشون یک مقدار بِه رو نذر جبهه ی مقاومت کردن ماهم یاعلی گفتیم و ساخت مربای به رو گذاشتیم توی دستور کار.
عشق به جبهه ی مقاومت چه می کنه واقعا!!
یکی از دوستان که عازم سفر بودن قبول کردن که بریم خونشون...
دو سه نفری کار شستن و خرد کردن رو انجام دادیم.
موقع بار گذاشتن مربا یکی دیگه از رفقا بهمون اضافه شد. با اینکه نوزاد داشت اما دلش طاقت نیاورده بود و این برای ما خیلی دلگرمی بود.
لابه لای صحبتها مقدار پولی رو که قرار بود تقبل کنند دادند و گفتند یه بخشی از پول نذریِ دخترم هست،همین که دخترم متوجه شد که بخاطر کمک به جبهه فلسطین و لبنان هست گفت مامان منم میخوام از پس اندازم بدم.
کیف کردم از این دل بزرگ و مهربانی که با سن کم حاضر شده بود از دارایی خودش ببخشه.
خدایا به برکت این دلهای پاک همه ی بچه های غزه رو به زودی زود از چنگال اسرائیل کودک کش نجات بده...
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
چراغ اول
نشسته بودم و گروه های مجازی رو چک میکردم.
همسرم هم رفته بودن از پدر و مادرشون سر بزنن...
همین طور که پیام های گروه خانوادگی رو میخوندم،پیام همسرم مربوط به اهدای طلا توسط خانمهای بوشهر رو دیدم که در حال تشویق خانمهای گروه برای کمک به جبهه ی مقاومت بود.
بلافاصله یک عکس فرستاد.
عکس رو که باز کردم عکس یک انگشتر طلا بود و همسرم زیرش نوشته بود:
" مامان چراغ اول رو روشن کرد!" مادر شوهرم گفتن میخواستم بعنوان هدیه به نوه هام بدم، ولی توی این شرایط،جبهه مقاومت واجبتره...
مادرشوهرم رو تحسین میکردم... همیشه سر بزنگاه ها بهترین عمل رو انجام میده!
اینجا هم بصیرتش رو نشون داد و دوباره به بچه ها و عروس ها و داماد و نوه ها فهموند که همیشه پشت ولایت هست.
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
پاییز پر ماجرا!
چند وقتی بود میخواستیم با اعضای جوانه مان یه دورهمی جانانه بگیریم و برنامه ی پاییز و زمستانمان را لیست کنیم و برویم دنبالش!
اما روزهای پر تب و تاب شهریور ماه و شلوغی اول مهر، نگذاشته بود دور هم جمع شویم .
تا اینکه چیزی مثل یک بمب افتاد وسط روزهای آرام پاییزی مان و تکانمان داد...
خبر شهادت سید نصرالله عزیز، پدر مهربان حزب الله همه ی دنیا را تکان داد و ما را برد توی یک دنیای جدید...
ما مادرها اما با همه ی داغی که توی سینه هایمان داشتیم،بیکار ننشستیم و بلند شدیم تا زینب گونه عزاداری کنیم...
خیلی زود قرار دورهمی جوانه را گذاشتیم و قرار شد توی این دور همی از حزب الله بگوییم و از سید حسن عزیز ،از مقاومت بگوییم و از رشادت و تلاش جبهه ی حق...
توی همین حال و هوای عزاداری بودیم که حمله ی موشکی ایران به اسرائیل باعث شد مقدمات یک جشن کوچک را بچینیم و محوریت برنامه ی جوانه و مخصوصا کودکان را به سمت حماسی ببریم.
روز دورهمی رسید و مادرها همه مشغول گپ و گفت و تحلیل شرایط روز کشور و ...شدند.
بچه ها توی حیاط شروع کردند به بازی و شادی و نقاشی و رنگ آمیزی...
بین بازی بچه ها برایشان قصه گفتیم،قصه ی حسن کوچولویی که پدر حزب الله لبنان شد و قصه ی حسن کوچولویی که پدر موشکی ایران شد.
بچه ها موشک ساختند و به پرچم اسرائیل حمله کردند و پرچم اسرائیل را با گل بازی محو کردند.
بعد دست به دست هم دادند و قول دادند مثل شهید سید حسن نصرالله عزیز و شهید حسن طهرانی مقدم عزیز،تا همیشه از کشورشان دفاع کنند و جلوی آدم های زورگو و قلدر بایستند و قوی باشند...
آخر برنامه هم با دست های کوچکشان شیرینی و شکلات پخش کردند و شعار مرگ بر اسرائیل سر دادند.
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
تهیه شوری و سالاد فصل برای کمک به لبنان
از وقتی صحبت های حضرت آقا راجع کمک به لبنان رو شنیده بودم،مدام فکر میکردم من میتونم با دوتا بچه کوچیک چه کاری کنم؟!
چه امکاناتی دارم؟!
یهو به این فکر افتادم با کمک خانومای هیئتمون سالاد فصل و شوری درست کنیم و سود حاصلش رو برای کمک به لبنان بفرستیم.
خیلی سریع هماهنگی هارو توی گروه جوانه مون انجام دادیم و
تقسیم مسئولیت کردیم.
الحمدالله ما تو هیئت مون مشکل نیرو نداریم چون همیشه مامانا با تماااااام گرفتاری هاشون اهمیت مسائل رو درک میکنند و پایه کار هستن☺️
شب با مسئول خرید به بازار رفتیم و سبزیجات لازم رو فراهم کردیم
🥕🥦🥒🌶🧄
صبح زود بچه هارو بیدار کردم و آماده شدم برای رفتن به خونه یکی از مامانای مهربون هیئتمون...
وقتی رسیدم دیدم مامانای سحرخیزمون زودتر رسیدن و کار رو شروع کردن الحمدالله😁
مواد رو با خانوما شستیم و خورد کردیم و منتظر خشک شدنش شدیم☀️
صاحب خانه مهربون با یه یتیمچه عالی برای نهار ازمون پذیرایی کرد😋
بعد رفتیم سراغ درست کردن سس سالاد فصل و ریختن شوری.😊
بماند این وسط چه دعواهایی از بچه ها حل و فصل نکردیمو چه جیغ و داد هایی رو تحمل نکردیم....🙃
سرآشپز خوبمونم باردار بودن اما با این وجود از دل و جان مایه گذاشتن و با تهدید من(کتک با کمربند🤨) رفتن یه کمی وسط کار استراحت کردن😮💨
بچه 5 ماهه منم که نه شیر خودمو تو بیداری میخورد و نه شیشه میگرف درست حسابی😫، مدام این بغل اون بغل میچرخید تا کاراها تموم بشه😕
در اخر با چند تا دعای قشنگ سبزیجات راهی دبه ها شدن برای شوری و اینگونه عاقبت بخیر شدن☺️
پ.ن : قسمت های غیرقابل استفاده سبزیجات خشکاله شدن تا راهی روستا بشن👏
روز بعد تصمیم گرفتیم که ترشی لیته هم درست کنیم. لیته ها رو با بادمجون کبابی درست کردیم که تاثیر به سزایی در خوشمزگی لیته داره😋لیته ها که آماده شد، دیدیم سالاد زمستونی کمه.😩
باز برای دو روز بعد با کلی فراز و نشیب هماهنگی کردیم و خونه یکی دیگه از دوستان، دوباره دورهم جمع شدیم و تا ظهر مواد سالاد رو آماده کردیم. و بگو بخند کردیم و صلوات فرستادیم و... 🙂
اذان ظهر که شد، یکی یکی نماز خوندیم.
ظرف شستیم و سس رو آماده کردیم. بعدش همه باید برمیگشتند خونه هاشون. چون بچه مدرسه ای داشتن.
ما که رفتیم بعد از سرد شدن سس سالاد، میزبان مهربون با همکاری خواهرشوهرای گلش بقیه ی کارهای باقیمونده رو انجام دادن.😘
سالاد زمستونی ها و شوری ها و لیته ها همه خوشمزه شده بودن و فروش خیلی خوبی داشت. هم قبل بازارچه نصر و هم تو بازارچه نصر. حتی سفارش هم گرفتیم از چند نفر که ان شاء الله قراره همین هفته دوباره آماده کنیم و به دستشون برسونیم.😊😍
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
فروش آش به نفع جبهه مقاومت
چند روزی توی گروه جوانه مشغول تقسیم مسئوليت و تقسیم مواد آش رشته بین مامان ها بودیم.
هرکسی یه گوشه ای از کار رو گرفت و قدمی برای انجام کار برداشت.
روز موعد رسید!
با کیسه های پر از مواد اولیه تهیه آش، به سمت منزل یکی دوستان راه افتادیم.
بسم الله کار رو با قرائت سوره ی نصر گفتیم و شروع کردیم.
با بچه ها مشغول پاک کردن سبزی ها و پوست گرفتن و خرد کردن مواد دیگه شدیم.
یکی از دوستان، با بچه ها در مورد نیت کارمون و هدف این پخت و پز صحبت کردند.
مواد اولیه که حاضر شدند و رفتند تو نوبت تا پخته بشن، بچه ها صف کشیدند و برای هم سربند غزه بستند، پرچم فلسطین و حزب الله رو بالا بردند و با دل های پاکشون برای پیروزی جبهه حق دعا کردند.
مامانها و بچه ها عصرانه ی خوشمزه ای خوردند و سبد و قابلمه ها رو شستند.
دیگ مخلوط آش منتظر رشته، شب رو باید میخوابید تا صبح زود رشته های عاقبت بخیر هم بهش اضافه بشن و برسن به بازارچه نصر☺️
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan