گوشه ای از بازارچه مقاومت...
هنوز تازه بساط سالاد فصل درست کردن به نفع جبهه مقاومت رو جمع کردیم که مدیر عزیز جوانه مون گفتن:
از باغ پدرشون ((به))چیدن و نذر جبهه مقاوت کردن...
دوباره آستین ها رو بالا زدیم تا این میوه های بهشتی رو عاقبت بخیر کنیم و به روز بازارچه برسونیم.
دنبال مکان مناسب میگشتیم که دوست عزیزی منزل شون رو در اختیار ما گذاشتن(غافل از اینکه عازم سفر بودن...و خودشون کلی کار عقب افتاده داشتن)
یکی دیگه از خواهرای پای کار میوه ها رو رسوندن اونجا و تا عصر مراحل اولیه کار انجام گرفت
اذان مغرب مربا رو بار گذاشتیم تا انشاالله به موقع پخته بشه
روز بازارچه رفتم تا دست رنج دوستان رو ببینم
به به 😋
با اینکه وقت کم بود ولی با سلیقه تزیین شده بودن...
تو کتابا درباره ی فعالیت خانم ها در دوران ۸سال دفاع مقدس خونده بودم
حالا دارم گوشه ای از اون رو به چشم میبینم
خدایا! به تلاش همه برکت بده🤲🏻
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
اطاعت از پیام رهبری
بعد از شهادت سید عزیز مقاومت قلب همه مون داغ دار و عزادار بود و پیام رهبری هم مبنی بر فرض کمک به جبهه ی مقاومت با هر استعداد و توان جلوی هر گونه کوتاهی و کم کاری رو گرفته بود.
این بود که تصمیم گرفتیم سالاد فصل درست کنیم.
هماهنگی های اولیه در مجازی صورت گرفت و تصویب شد.
صبح جمعه با حضور سه نفر از اعضا به این نتیجه رسیدیم که نباید منتظر همه ی اعضا شدچون عملی نیست.
مواد توسط یک نفر خریداری شد و من و یکی از دوستان که همسران برای نماز جمعه ی تهران رفته بودن قرار شد تو خونه ی مادر دوستمون کار شستشو رو انجام بدیم.
ناگفته نماند که دوست عزیزمون با آقاسید کوچولوشون و بچه به بغل به عشق کمک به جبهه ی مقاومت از هیچ محبتی دریغ نمی کردن و همچنین خدا خیرشون بده مادرشون هم پای کار بودن و از جون و دل مایه میگذاشتن.
بعد از ظهر دو نفر دیگه از دوستان هم به جمعمون اضافه شدن و کار سریعتر پیش رفت بساط تحلیل های داغ از حمله ی موشکی و نماز جمعه ی نصر هم پهن شد.
دخترای گلمون رفتن برای خشک کردن گوجه ها.ماهم که مشغول خرد کردن و ریز کردن شدیم.
تا شب بودیم و تقریبا مرحله ی اول کار تموم شد.
فردا صبح زود دوستان رفته بودن برای آبگیری گوجه ها و منم با تاخیر بهشون ملحق شدم.در حین کار دل و جان مون رو با زیارت عاشورا جلا دادیم و با ذکر صلوات برای سلامتی و تعجیل در فرج امام زمان صلوات الله علیه و سلامتی رهبر عزیز و جبهه ی مقاومت کارمون پر برکت تر شد.
این مرحله هم تمام شد و سیروفلفل ها هم ریز شد و ریختیم توی سس گوجه و گذاشتیم روی اجاق که غلیظ بشه.بعد از اذان و نماز وقت رفتن دنبال بچه ها و رسیدگی به امور خانواده بود.بعد از ظهر هم باز دوست استادکار و کار بلدمون خودش رو رسونده بود و باز گوجه ها رو سروسامان داده بودن و باز قرار به فردا شد.
صبح روز بعد دوست گلم اومدن دنبالم و دوباره رفتیم و دیگه مرحله ی آخر کار رو انجام دادیم.مواد رو با ذکر صلوات و قرائت دعای فرج و سلامتی امام زمان علیه السلام ریختیم داخل سس گوجه ها و بعد داخل ظرف کردیم و حساب و کتاب ها را انجام دادیم و بعد از نماز تا جایی که ممکن بود دور و بر رو مرتب کردیم و با دلی امیدوار
راهی خونه هامون شدیم.
خدا ان شاءالله کم رو قبول کنه و به زودی کیک پیروزی جبهه ی مقاومت رو بپزیم.
در آخر به سرور و مولایمان عرض می کنیم:
یا اَیُّها العَزیز مسَّنا و اهلَنا الضُّر و جئنا بِبضاعَهِِ مُزجاه و اَوفِ لَنا الکِیل اِنَّ الله یجزی المُتَصَدِّقین.
آقاجان پیمانه ی ما بیچاره ها را پرکن و کم ما را برکت بده.🙏🙏🙏
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
منم یه قطره ام...
با همه ی گرفتاری هایی که داشتم سعی کردم یک سر کوتاه به بازارچه مقاومت سبزوار بزنم.
موقع برگشت و خداحافظی ،دوستان گفتن سهم قطرتو نمیچسبونی؟!!
و من رو به سمت بنر قطره های نصر بردن...
سهم هر فرد چسبوندن یک قطره بود که دریای مواجی رو شکل میداد و نماینگر قطره قطره جمع شدن و سیل و طوفان آفریدن بود! این دریای مواج به سمت اسراییل هجوم می برد.کمی با خودم فکر کردم من کجای این دریام؟!
در نهایت قطره را در نزدیکترین قسمت به علامت رژیم غاصب کودک کش خونخوار چسبوندم.رو در رو در مقابل هم .به یاد همه ی بغض ها و دلشکستگی هام برای مظلومین کل تاریخی که شنیدم و این روزهایی که دارم میبینم.
میدونم این جایگاه واقعیم نیست ولی دوست داشتم اداشو در بیارم آخه آرزو بر جوانان عیب نیست 😭دوست داشتم سهممو از خدا زیاد بخوام...
جهاد تبیین در بیمارستان
زمان بمباران لبنان و شهادت سید مجاهد بود...
وقتی صبح جمعه، توی ندبه ی مادری، صحبت از فروش کیک حلوا های نذر جبهه مقاومت شد،
با خودم گفتم دو بسته بگیرم ببینم قسمت کی میشه.
فرداش پسرم بیمارستان نوبت عمل داشت.
از بین صحبت های مادر بچه ای که تخت کناری مون بود، فهمیدم یه مقدار راجع به این مسائل لبنان زاویه داره.
از طرفی چون ایشون هم بخاطر عمل پسرش درگیر بود، نمیخواستم خیلی خاطرش رو مکدر کنم. واسه همین اولش غیر مسقیم وارد شدم.
رو به پسرم که بخاطر دردش ناله میکرد، کمی با تن بالا گفتم:
پسر گلم درسته درد داری ولی فکر کن که تو اینجا با این همه امکانات، دکتر و پرستار، پدرو مادرت،
همه برای سلامتی و بهتر شدن تو اینجاییم...
حالا فک کن اون بچه ای که الان توی غزه یا لبنان زیر بمبارانه چه حالی داره...؟!
ما واقعا باید قدر امنیت کشورمون رو بدونیم و برای اون بچه ها هم دعا کنیم یا اگه میتونیم کمک شون کنیم تا اونا هم نجات پیدا کنن.
پسرم اشکاش رو پاک کرد و سرش رو با تایید تکون داد.
متوجه شدم که اون خانم داره زیرچشمی نگاه میکنه و گوش میده...
فرداش که رفتم از خونه وسایل بیارم برای مرخصی پسرم، یاد کیک حلواها افتادم که یه بسته اش هنوز توی یخچال بود.
تندی برش داشتم و بردم بیمارستان برای هدیه به مادر تخت کناری،
تا کیک ها عاقبت بخیر بشن
و راهی بشن که سرصحبت رو باهاشون باز کنم...
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
هدایت شده از مجمع بانوان "خط سوم" 🇮🇷
29.13M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💠 ببینید؛ حرفِ دلِ فروشندگانِ بازارچه نصر را بر روی محصولاتشان.
🇱🇧🇵🇸 تولیدات و محصولات بانوان و کودکانی که با چشمِ امید و دستِ مقاومت در بازارچه نصر به فروش رسید، با این جملات مزین شده بودند.
✍ جملاتی که از دل برآمده بود و بر جان مینشست...
جملات روی پاکن، دفتر، مویز آبغوره، مربا، شیره انگور و.....
#مجمع_بانوان_خط_سوم
https://eitaa.com/mb_khate3
هدایت شده از مجمع بانوان "خط سوم" 🇮🇷
35.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🇱🇧🇮🇷🇵🇸 بازارچه نصر به روایت تصویر
💦 بارها و بارها با دیدن مشکلی در جامعه، چون قطراتی بهم پیوستهاند و....
پویشی راه انداختهاند، بستهای آماده کردهاند، موکبی برپا کردهاند، مبلغی فراهم کردهاند، جهیزیهای تدارک دیدهاند، سفره اطعامی پهن کردهاند، انفاقی رقم زدهاند، نوزاد نورسیدهای را حمایت کردهاند، بیماری را دریافتهاند و....
🌊 تا دریایی بسازند و موج و جریانی ایجاد کند در مسیر انسانیت.
ثابت کردهاند که؛
🚩 "جنگشان، جنگ عقیده است و جغرافیا و مرز نمیشناسد."
🌿 بارها به مسلمانان و انسانهای خارج از مرزهای انسان فکر کرده و هر کار از دستشان برآمده انجام دادهاند.
🍀 و این بار با دستور جهاد رهبرشان با هر امکانی که داشته به میدان آمدهاند .....
🌱 بازارچه نصر تنها یکی از آن امکانات است که بانوان و مادران سبزواری به میدان آوردهاند.
#بانوان_مقاومت
https://eitaa.com/mb_khate3
گرفتاری ما کجا، حوادث مقاومت کجا!
هممون در تکاپو بودیم امر رهبری رو لبیک بگیم.توی جوانه ی ما اون هفته اغلب مادران مشغله و گرفتاری داشتن،اما باز هم نتونستیم دست روی دست بزاریم.
گرفتاری ما کجا، حوادث مقاومت کجا!🥺
بیماری بچه های ما کجا! انفجارهای پر از خاک و خون لبنان کجا! 😭
توی بازارچه نصر یه غرفه برای جوانه گرفتیم.
قرار شد هرکی هرچی داره یا میتونه اماده کنه بیاره وسط ..
یکی از مادران گفت من کیک میپزم و خوراکی میارم.
یکی دیگه گفت سبزی پاک کرده میارم.
یکی از بچهها گفت من یه تومن میزارم، هر کاری که لازمه انجام بدین.
دیدیم برکت کارگروهی خیلی بیشتره فکرامونو ریختیم روی هم و چون تا بازارچه دو روز بیشتر نمونده بود، تصمیم گرفتیم ساندویچ فلافل درست کنیم.
وسایل را تهیه کردیم.درست شب بازارچه حالم بد شد و راهی درمانگاه شدم.مسئولیتها رو سپردم به باقی مادران وناراحت از اینکه توفیق حضور و کمک نداشتم.
بااینکه تعداد کم بود اما مادران به خوبی تونستن کار رو پیش ببرن. ساندویچها رو آماده کردن و به بازارچه بردن.
تا عصر نشده ساندویچها فروخته شد.😃
یکی دیگه از مادران هم پارچه چادر مشکی و مواد غذایی و کیک آورده بود و توی غرفه به فروش گذاشت.
سود حاصل از فروشمون تماماً سهم جبهه مقاومت شد.
دوست بانی مون یک میلیون تومان خودش رو دوباره به جریان انداخت، یعنی قرار شد هفته بعد دوباره با اون پول آش درست کنیم و بفروشیم و هزینه رو بفرستیم تا قدم کوچکی بشه برای پیروزی مقاومت انشااللّه🤲🏻
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
همکاری ما چندنفر به نفع جبهه مقاومت
جلسه دورهمی مون که تموم شد با چند نفر از دوستان دور هم نشسته بودیم که یه نفر پیشنهاد داد بیاین یه چیزی درست کنیم برای بازارچه نصر و سود حاصل رو برای کمک به جبهه مقاومت بفرستیم.همگی با این پیشنهاد موافقت کردیم و در نهایت به پخت مربای هویج رسیدیم.
شب توی گروه برنامه ریزی کردیم و شماره کارت گذاشتیم. هنوز چند دقیقه از گذاشتن شماره کارت نگذشته بود که از چند نفر واریزی داشتیم 🥺😍و با مبلغ جمع شده هویج و شکر و ظرف خریدیم. روز درست کردند مربا رسید و دوستان یکی یکی از راه میرسیدند بعضی از دوستان تحت هر شرایطی خودشون رو رسونده بودند...در این بین یکی همزمان بچه شیر میداد و یکی همزمان با آماده کردن هویج ها به بچه اش مشق میگفت ...
پسرم ازم سوال کرد:اینا برا خودمونه؟! گفتم: نه برای مردم لبنان و فلسطینه!
گفت: اوووووو اینا رو که نمیشه ببری...با هواپیما ببریم میریزه...اوووه خیلی دوره ....باز خودش میخندید....و من براش توضیح دادم که اینا رو میفروشیم، پولش رو بهشون میدیم و باز سوال میکرد پولشو با هواپیما میبریم؟! 😁
درحین کار با مادرای دیگه از چالش های مادر و فرزندی و مباحث تربیتی هم صحبت کردیم. پخت مرباها یه چند ساعتی طول کشید و روز بعد با دو نفر دیگه از دوستان مرباها رو توی ظرف ها ریختیم و تزیین کردیم و یک برگه بهش چسبوندیم رو برگه نوشتیم
" مربا نوش جان کنیید به امید چشیدن شیرینی ظهور در دنیای بدون اسرائیل "
روز پنجشنبه مرباها را به بازارچه نصر بردیم و با کمک همدیگه و البته بچه هامون،مرباهارو فروختیم هر کسی که رد میشد تزیین و نوشته ی مربا نظرش رو جلب میکرد و لبخند بر روی صورتش نمایان میشد.
و در پایان تمام مبلغ فروشمون رو به جبهه مقاومت تقدیم کردیم.
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan