🇮🇷مادران میدان🇮🇷
تهیه شوری و سالاد فصل برای کمک به لبنان
از وقتی صحبت های حضرت آقا راجع کمک به لبنان رو شنیده بودم،مدام فکر میکردم من میتونم با دوتا بچه کوچیک چه کاری کنم؟!
چه امکاناتی دارم؟!
یهو به این فکر افتادم با کمک خانومای هیئتمون سالاد فصل و شوری درست کنیم و سود حاصلش رو برای کمک به لبنان بفرستیم.
خیلی سریع هماهنگی هارو توی گروه جوانه مون انجام دادیم و
تقسیم مسئولیت کردیم.
الحمدالله ما تو هیئت مون مشکل نیرو نداریم چون همیشه مامانا با تماااااام گرفتاری هاشون اهمیت مسائل رو درک میکنند و پایه کار هستن☺️
شب با مسئول خرید به بازار رفتیم و سبزیجات لازم رو فراهم کردیم
🥕🥦🥒🌶🧄
صبح زود بچه هارو بیدار کردم و آماده شدم برای رفتن به خونه یکی از مامانای مهربون هیئتمون...
وقتی رسیدم دیدم مامانای سحرخیزمون زودتر رسیدن و کار رو شروع کردن الحمدالله😁
مواد رو با خانوما شستیم و خورد کردیم و منتظر خشک شدنش شدیم☀️
صاحب خانه مهربون با یه یتیمچه عالی برای نهار ازمون پذیرایی کرد😋
بعد رفتیم سراغ درست کردن سس سالاد فصل و ریختن شوری.😊
بماند این وسط چه دعواهایی از بچه ها حل و فصل نکردیمو چه جیغ و داد هایی رو تحمل نکردیم....🙃
سرآشپز خوبمونم باردار بودن اما با این وجود از دل و جان مایه گذاشتن و با تهدید من(کتک با کمربند🤨) رفتن یه کمی وسط کار استراحت کردن😮💨
بچه 5 ماهه منم که نه شیر خودمو تو بیداری میخورد و نه شیشه میگرف درست حسابی😫، مدام این بغل اون بغل میچرخید تا کاراها تموم بشه😕
در اخر با چند تا دعای قشنگ سبزیجات راهی دبه ها شدن برای شوری و اینگونه عاقبت بخیر شدن☺️
پ.ن : قسمت های غیرقابل استفاده سبزیجات خشکاله شدن تا راهی روستا بشن👏
روز بعد تصمیم گرفتیم که ترشی لیته هم درست کنیم. لیته ها رو با بادمجون کبابی درست کردیم که تاثیر به سزایی در خوشمزگی لیته داره😋لیته ها که آماده شد، دیدیم سالاد زمستونی کمه.😩
باز برای دو روز بعد با کلی فراز و نشیب هماهنگی کردیم و خونه یکی دیگه از دوستان، دوباره دورهم جمع شدیم و تا ظهر مواد سالاد رو آماده کردیم. و بگو بخند کردیم و صلوات فرستادیم و... 🙂
اذان ظهر که شد، یکی یکی نماز خوندیم.
ظرف شستیم و سس رو آماده کردیم. بعدش همه باید برمیگشتند خونه هاشون. چون بچه مدرسه ای داشتن.
ما که رفتیم بعد از سرد شدن سس سالاد، میزبان مهربون با همکاری خواهرشوهرای گلش بقیه ی کارهای باقیمونده رو انجام دادن.😘
سالاد زمستونی ها و شوری ها و لیته ها همه خوشمزه شده بودن و فروش خیلی خوبی داشت. هم قبل بازارچه نصر و هم تو بازارچه نصر. حتی سفارش هم گرفتیم از چند نفر که ان شاء الله قراره همین هفته دوباره آماده کنیم و به دستشون برسونیم.😊😍
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
فروش آش به نفع جبهه مقاومت
چند روزی توی گروه جوانه مشغول تقسیم مسئوليت و تقسیم مواد آش رشته بین مامان ها بودیم.
هرکسی یه گوشه ای از کار رو گرفت و قدمی برای انجام کار برداشت.
روز موعد رسید!
با کیسه های پر از مواد اولیه تهیه آش، به سمت منزل یکی دوستان راه افتادیم.
بسم الله کار رو با قرائت سوره ی نصر گفتیم و شروع کردیم.
با بچه ها مشغول پاک کردن سبزی ها و پوست گرفتن و خرد کردن مواد دیگه شدیم.
یکی از دوستان، با بچه ها در مورد نیت کارمون و هدف این پخت و پز صحبت کردند.
مواد اولیه که حاضر شدند و رفتند تو نوبت تا پخته بشن، بچه ها صف کشیدند و برای هم سربند غزه بستند، پرچم فلسطین و حزب الله رو بالا بردند و با دل های پاکشون برای پیروزی جبهه حق دعا کردند.
مامانها و بچه ها عصرانه ی خوشمزه ای خوردند و سبد و قابلمه ها رو شستند.
دیگ مخلوط آش منتظر رشته، شب رو باید میخوابید تا صبح زود رشته های عاقبت بخیر هم بهش اضافه بشن و برسن به بازارچه نصر☺️
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
هر کسی هر جوری که میتونه...
با توجه به اتفاقاتی که توی جهان و علی الخصوص تو منطقه افتاده همه در تلاطم بودیم حالا که رهبر گفتند بر همه فرض است کمک کنند چه کمکی از منه مادر برمیاد؟!🤔
تا اینکه بازارچه نصر به کمک دوستان برپا شد 😍
هر کس با هر چی در چنته داشت وارد میدان شد.
بچه های جوانه نورا هم نظرات متفاوتی دادن اما به علت مشکلاتی که وجود داشت مثل بارداری و سفر و مراسم سالگرد مادربزرگ، نشد دور هم جمع بشیم و باهم یه کار واحد انجام بدیم اما باز هم چند نفری از اعضا توی بازارچه شرکت کردیم 👌
یکی از دوستان با وسایل تولیدی خودش در بازارچه شرکت کرده بود و سودی برای جبهه در نظر گرفته بود.👚
دوست دیگه به نیابت از بچه های جوانه کیک های خوشمزه شکلاتی و باقلوا درست کرده بود و درصدی از سود رو به جبهه مقاومت اختصاص داده بود🍰
و بنده هم با لوازم های باقیمانده کانالم و حلواهای زعفرانی رولی خوشمزه که به نیابت از بچه های جوانمون درست کرده بودم که پخت این حلوا ها همراه با صوت زیبای زیارت عاشورا بود 🤲
راهی بازارچه نصر شدم. انشالله ماهم بتونیم دعوت رهبر عزیزمون رو لبیک گفته باشیم💪
و حالا پسر من خوشحال ترین بود از اینکه تونست کلی چیز بفروشه مخصوصا که تمام حلوا ها فروش رفت و پول بفرسته برای جبهه که اسرائیل نابود بشه 😊
و در آخر مبلغی رو که مشخص کرده بودیم رو در سایت رهبری پرداخت کردیم انشالله به امید پیروزی جبهه حق و نابودی اسرائیل و جبهه باطل✌️
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
یه تومن پر برکت
چند ماه قبل یه تصمیمی گرفتم... چون تشک هامون خیلی زیاد بودن و کمد دیواری مون هم کوچیکه، تصمیم گرفتم چند تاشو بفروشم.
پولش توی حسابم بود تا اینکه متوجه شدم یکی از دوستان برای ساخت خونه،پول کم داره.
پول رو دادم دو ماه دستش بود وبعد برگردوند.
با خودم گفتم پول باشه تو حسابم تا در مواقع ضروری ازش استفاده کنم...
بعد شهادت سیدحسن نصرالله و مشارکت مردم در کمک به جبهه مقاومت، با خودم گفتم بهترین موقع استفاده اش الانه!
مقداری از اون پول رو واریز کردم برای جبهه مقاومت.
من شرمنده اون مردم مظلوم وشرمنده امام زمانم هستم که این مقدار کمه...
خدا خودش قبول کنه واسرائیل رو از کره زمین حذف کنه.
توی جوانه مون بین پیاما چشمم افتاد به فراخوان دوستان برای گرفتن غرفه...
بازارچه نصر برپا شده بود و قرار بود هرکی در حد توانش کمک یدی، فکری و مالی بده تا غرفه رو بچرخونیم.
توی گروه نظرمو مطرح کردم: یه تومن میزارم تا هرکاری لازمه باهاش انجام بدیم.
همه استقبال کردن... باهاش ساندویج فلافل درست کردیم.. همه اش توی بازارچه فروش رفت الحمدالله
بعد بازارچه و حساب کتاب، و واریز سود فروش مون برای مقاومت،
یکی از دوستان جوانه گفتن بیایین تا دوباره با کمک چند تا از خانمای مسجدمون، آش درست کنیم و پسرامون بفروشن سودش برای مقاومت...
منم اعلام کردم که اون یه تومن رو دوباره میزارم تا باهاش هرچی لازمه تهیه کنین.
بعد اگه کار دیگه ای نداشتین، واریزش میکنم برای مقاومت...
فقط خدا میدونه، این یه تومن تا کجا میخواد جلو بره و گره گشا باشه ☺️
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
حظ خرید و کمک به لبنان
امروز صبح به بازارچه نصر رفتم و سالاد فصل خریدم.
دوباره به خونه برگشتم و گذاشتم خونه بعدش رفتم مدرسه دنبال پسرم...
با یکی از مامانا صحبت میکردیم به این نتیجه رسیدیم که فکر کردن به اینکه ناهار چی بپزم سختترین قسمت کار روزانه مونه!🙈
رسیدم خونه چشمم افتاد به شیشه سالادفصل😋😋
و جرقه در ذهنم😎
دیگه بقیه شو نمیگم به احترام مامانای باردار گروه🌹
خودتون حدس بزنید چی با سالاد فصل می چسبه.🍝😅
از نظر کیفیت و طعم خیلی خوشم اومد!
چون طعم سیر زیاد رو نمیپسندم،
این سالاد همه ی مواردش به اندازه بود و خیلی تمیز و باسلیقه تهیه کرده بودند.
یه ظرف سالاد هم دخترم برد مدرسه که به دوستاش بگه با خرید این سالاد ،هم سالاد خوشمزه دارین هم کمک کردین به جبهه ی مقاومت در لبنان...
حالا بیاد ببینم چقدر موفق بوده☺️😁
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
کمک به لبنان با دوچرخه!!
چند وقتیه قصد داریم دوچرخه مونو بفروشیم و برای پسرم موتور بخریم.
به پول دوچرخه نیاز داشتیم، اما با خودم گفتم : حالا بر فرض که یه مبلغ ناچیزی بدست اومد، مگه چقدر میتونه تاثیر بذاره روی زندگیمون...
خدا بخواد از یه جا چه بسا بهترشو میرسونه...
از طرفی، طبق بیانات رهبری و نیاز مردم عزیز لبنان، احساس کردم با فروش دوچرخه و هدیه به جبهه ی مقاومت، قدم هر چند کوچک برداشته باشیم و گره کوچکی از کار مردم مقاوم لبنان باز کنیم.
انشالله که خیر باشه...
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
فقط یه خواهشی دارم...
ساکن سبزوار نبودم و ناراحت ازینکه نمیتونم در بازارچه نصر شرکت کنم و با خرید از بازارچه کمکی به مردم لبنان و جبهه مقاومت کنم.
دوستان مادرانه پیشنهاد دادن که میتونم از بازارچه مجازی نصر خرید کنم.
عضو گروه مجازی بازارچه که شدم دیدم خیلی از افراد دیگه که محصولی برای فروش ندارن، وسایلی که توی خونه زیاد لازمشون ندارن رو هم برای فروش گذاشتن و مبلغ اون کالا رو کاملا تقدیم جبهه مقاومت کردن...
خیلی برام آشنا بود این صحنه،درسته سن و سالم به زمان هشت سال دفاع مقدس کشورم نمیرسه ولی توی فیلم و مستندها دیده بودم که مردم خصوصا خانم ها زمان جنگ ازین دست کمکها به جبهه میکردند.
الان درسته تو کشورمون خداروشکر در امنیت کامل هستیم اما میدونیم که یه جای دیگه، مردم یه کشور دیگه نیاز به کمک ما دارن😔
حتی اگر مسلمون هم نبودن باز هم کمکشون میکردیم چه برسه به اینکه مسلمون هم هستن❤
خب من هم با خرید کردنم از بازارچه نصر کمک میکردم به جبهه مقاومت...اما نه،
تنها با خرید کردن اقناع نمیشم! باید کاری کنم،اما چه کاری؟من که چیزی برای فروش ندارم😔
باید کاری کنم تا دلم آروم بشه
توی خونه چرخی زدم ،چشمم افتاد به قفسه ی کتاب 😍
میتونم اون کتابایی که خوندم رو بذارم برای فروش😍
هرکدوم رو برمیداشتم باز میذاشتم سرجاشو میگفتم نه اینو بازم میخونم،
بعدی رو برمیداشتم و باز میذاشتم
دیدم اینطوری نمیشه باید دل کند ازشون...
بلاخره دوتا از کتابام رو که میدونستم طرفدار زیاد داره رو انتخاب کردم و گذاشتم توی گروه برای فروش.
یک ساعتی گذشت که یکی از دوستان مادرانه پیام داد: کتابها هنوز موجوده؟
براشون نوشتم:بله هست.
کلی خوشحال شدن و گفتن که کتابها رو میخوان...
چند دقیقه بعد،عکس فیش واریزی به حساب رهبری رو برام فرستادن و بلافاصله پیام دادن:
فقط یه خواهشی دارم ازتون؟!
گفتم: بفرمایین؟!
گفتن: این کتابها رو هدیه از طرف من قبول کنید.
😳😳😳
خیلی تعجب کردم و بعد متوجه منظورشون و نیت قشنگ شون شدم☺️
خیلی برام جالب بود که چقدر قلبهای مهربون هستن هنوزم🥰🥰
از کارشون خوشم اومد و تصمیم گرفتم اون کتابها رو به کتابخونه اهدا کنم.
خدا کنه این قلب های مهربون بمونن برای امام زمان مون🥰🥰
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
من باید جای دیگه ای خرج بشم...
وقتی دخترم به دنیا اومد، یه کاموای صورتی رنگی رنگی موهر نرررررمالو خریدم تا براش سارافون دامن چین چینی و کت روش رو ببافم🥰
اما لباس زمستونی و گرم صورتی زیاد براش خریدیم و هدیه آوردن، این کاموا موند تو گنجه و قسمت نشد بافته بشه.
نی نی بعدی هم پسر بود و کاموایی دیگه ای براش گرفتم و بافتم و این خوشگل بازم موند تو گنجه🥲
طی این سالها بارها بیرون کشیدمش تا لااقل شال گردنی باهاش بسازم ولی نمی شد که نمی شد...
حالا که داره رج به رج یه کلاه ساده میشه تا برسه به دست یه فرشته ی کوچولو که لازمش داره، می فهمم که به زبون بی زبونی میگفته: ولم کن، من باید در زمان مناسب خرج جای بهتر و ارزشمندتری بشم 😌
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
سبزی های عاقبت بخیر
توی بازارچه نصر نشسته بودم گوشه ی دیوار و جمعیت را نگاه میکردم!
یک دفعه، یک بسته ی سبز رنگ جلوی صورتم ظاهر شد!!
نگاهم را از روی بسته بردم به سمت دست ها و بعد صورت خانومی که بسته را جلویم گرفته بود ،پرسیدم:این چیه؟؟
لبخند زد و گفت:سبزی خوردن.سبزی نمیخواین؟؟پاک شده و مرتب!
بسته سبزی را از دستتش گرفتم و گفتم ممنون،اتفاقا خیلی سبزی دوست دارم!
قیمتش را پرسیدم
گفت:۱۰ هزارتومن
چشمانم گرد شد:ده هزار تومن؟؟؟
با دلهره پرسید:گرونه؟؟
گفتم:نه بابا گرون چی؟!خیلی ارزونه!!!
بازم دارین؟
لبخند زد و گفت:نه،فقط دو بسته داشتم!
راستش خواستم بیام اینجا دیدم چیزی ندارم برای کمک،همین سبزی های پاک شده رو از یخچالم کشیدم بیرون و گفتم میبرمشون میفروشمشون.به نفع جبهه مقاومت!
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan
🇮🇷مادران میدان🇮🇷
این عروسک سبب خیر شد!
چند وقت پیش جلسه مادرانه خونه یکی از دوستان بود.
منم با دختر دوساله ام راهی شدم.
توی مسیر برگشت متوجه شدم دخترم یه عروسک از خونه دوستم که جلسه خونشون بود،با خودش اورده!!
باهاش تماس گرفتم و گفتم در اسرع وقت برمیگردونم...
دو روز بعد،
عصر بود، به همسرم گفتم بریم یه دوری بزنیم؟!
همسرم گفتن باشه فقط تو شهرک خودمون دور میزنیم و داخل شهر نمیریم.چون شب شیفت شب هستم و باید زودتر به سرکار برم...
گفتم: راستی دخترمون عروسک فلانی رو برداشته حالا که داریم دور میزنیم بریم بهشون بدیم ؟!
قبول کردن...
به دوستم زنگ زدم و گفتم:خونه ای؟ عروسک رو بیارم...
گفت: تا دو دقیقه دیگه بیشتر نیستم. دارم میرم پارک آخه یکی از جوانه های مادرانه آش پختن و قراره به نفع جبهه مقاومت بفروشن یه میز چالش هم دارن که من میخوام برم تبیین کنم .
گفتم: پس میارم همونجا جلو پارک تحویل میدم...
ساعت ۶ غروب بود وقتی به اونجا رسیدم عروسک رو دادم...
دیدم دوستان میخوان وسایلشونو جمع کنن و میگفتن اینجا جمعیت زیاد نیست و میخوایم بریم یه جا دیگه!
یه نفر پیشنهاد داد بریم پارک بانوان...
فاصله زیاد نبود.دونفره رفتیم و مکان رو دیدیم هم شلوغ بود هم خوب بود.
باهاشون تماس گرفتیم و گفتیم بیان اینجا جای خوبی برای تببین و آش فروختن هست.
ولی کلی وسیله و میز و دیگ آش و پرچم و... بود.
گفتم: اینا رو باچی میخواین بیارین؟!
گفتن: نمیدونیم باید چند نفری کمک کنیم و با دست ببریم...
آخه اون همه وسیله و دیگ آش و میز...مگه میشد با دست برد؟؟!
فاصله زیاد نبود ولی وسایل سنگین بودن...
همسرم جلوی پارک منتظرم بود و من توی پارک بانوان بودم...
باهاش تماس گرفتم و گفتم: بچه ها دست تنهان،کمک میکنی وسیله هاشونو برسونی پارک بانوان؟!
بعد چند دقیقه دیدم همسرم با دوستام و وسیله ها رسیدن...
بلافاصله وسیله ها رو پیاده کردیم و با دوستانم خداحافظی کردم چون همسرم شیفت بودن و فقط چند دقیقه وقت داشت که منو به خونه برسونه و بره سر کار...
و این عروسک سبب خیر شد که تو اون موقعیت برسیم و کمک حال باشیم...
#پویش_مردمی_مادران_مقاومت
#مادرانه_سبزوار
#حزباللهزندهاست
#شهیدسیدحسننصرالله
#مقاومترمزپیروزی
@madaranemeidan