مدار مادران انقلابی "مادرانه"
*#قصه_دستها*
زل زده بودم به مانیتور 60 اینچ کنج دفتر. سوژهام را با سه دوربین همزمان از سه جهت مختلف نگاه میکردم. دوتا از دخترها از جلوی دفتر رد شدند. صدای یکیشان را شنیدم: «داره نگاه میکنه کسی کلاسو نپیچونده باشه!»
اشتباه میکرد. بچهها را یک ربع قبل فرستاده بودم بالا و دبیرها را هم دعوت کرده بودم سر کلاس. توی مانیتور داشتم یکتا را نگاه میکردم که میرفت آن طرف خیابان. پدرش ده دقیقه قبل زنگ مدرسه را زد و گفت امروز باید دخترش را زودتر ببرد.
پدرها که میآیند دنبال بچهها، اگر سرم شلوغ نباشد از مانیتور رصدشان میکنم. دوست دارم از لحظهای که دختر پانزده شانزده سالهشان پایش را از مدرسه میگذارد بیرون، نگاهش کنم. از همان موقع که سر میچرخاند دو طرف خیابان تا ماشین بابا را پیدا کند. کاش وضوح دوربینها بیشتر بود.
دیروز یکی از بچهها آمد و گفت شنیده کیفیت تصویر دوربینهای مدرسه خیلی بالا و حرفهایست. آمده بود مطمئن شود! مطمئن شد و با غلظت گفت: «!wow» و رفت. کجاست حالا که بهش بگویم نه بابا وضوحی ندارد که!
*من دلم میخواهد ببینم وقتی دختری بابایش را کمی جلو یا عقبتر از مدرسه پیدا میکند، صورتش دقیقا چه شکلی است؟* چشمهایش برق میزند یا نه؟! دلم میخواهد ببینم چطور راه میرود. درِ ماشین را با چه احساسی باز میکند؟ خوشحال است یا ناراحت؟ بیحوصله یا ترسان؟ سرسنگینِ جر و بحث دیشبست یا دلخوش به قولی که گرفته؟
اینها را میشود از حالت چهره تشخیص داد. وقتی خیلی عمیق نفوذ کنی بهش. وقتی نمایت از لانگشات بشود کلوزآپ و حتی اکستریم کلوزآپ. اما این دوربینها این چیزها را به من نشان نمیدهند و درست به همین خاطرست که دست میاندازم به دامن پُر چین تخیّل؛ برای خودم تصور میکنم مثلا یکتا امروز خیلی حوصله ندارد و درِ ماشین را که میخواهد باز کند نگاهی بیهدف به خیابان میاندازد. سلام کمجانی میکند و خودش را میاندازد روی صندلی ماشین. همینطور که کوله بنفشش را پرت میکند روی صندلی عقب، جواب احوالپرسی بابا را هم تلگرافی میدهد: «ممنون خوبم.»
بابا مکثی میکند و شستش خبردار میشود. تا برسند به اولین چهارراه، حسابی ناز دخترش را که سرش به طرف پنجره است و بیرون را برانداز میکند، میخرد تا بچه به حرف بیاید. یکتا به زبان میآید و بدِ من را میگوید. ناراحت است که چرا امروز بهش برگه خروج از کلاس اجتماعی ندادم و نتوانسته برود سالن مطالعه. بعد از اینکه با هیجان نصف آنچه در مدرسه گذشته را تعریف میکند، بابا دست میبرد طرف ضبط ماشین و آهنگ مورد علاقه دخترش را پخش میکند. برخلاف عادت معمولش صدای ضبط زیاد است و توی بلوار خلوت ویراژ میدهد. گوشهای یکتا درد گرفته اما بابا نمیگذارد صدای ضبط را کم کند. وسط دوپس دوپس آهنگ با فریاد و چشمک به یکتا میگوید: «آیس پک یا قارچ سوخاری؟!»
و یکتا چشمهاش برق میزند.
ماجرا میتواند جور دیگری هم باشد. نه اینکه همیشه گل و بلبل تصور کنم. نه ابدا! من مشاجره و قهر و دادهای پدر دختری زیادی را هم تخیل کردهام. یکتا، مریم، حسانه، روژان، زهراسادات و هزار تا دختر دیگر را بارها و بارها گذاشتهام در معمولترین موقعیتهای زندگی و تصورشان کردهام. بی آنکه تصویری از پدرهاشان داشته باشم.
۲۰ سال پیش هم همین کار را میکردم. وقتی از مدرسه بیرون میرفتم و منتظر سرویس بودم. مدرسه شاهد درس میخواندم. ما آخریها بودیم. آخرین فرزند شهیدهای دفاع مقدس که باباهامان توی ۸ سال جنگ شهید شده بودند. تعدادمان کم بود. توی کلاس سی و چند نفره، ۵ تا مثلا. بقیه یا فرزند وزیر و وکیل و آدمهای مهم مملکتی بودند یا فرزند آدمهای معمولیتر.
میایستادم و نگاه میکردم. آن موقع فقط سعی میکردم بفهمم کدام بابا مهربانترست و کدام اخمالوتر. همان روزها فیلمی دیدم از دختری که وسط مراسم تشییع شهدا نام پدرش را روی یکی از تابوتها دیده. دختر جیغ و داد کرده بود. کلی خواهش و التماس که ببرندش جایی و تابوت را باز کنند. از مردهای اطراف پرسیده بود استخوان دست این پیکر کدام است؟ و بعد که نشانش داده بودند دست را برداشته بود و کشیده بود روی سرش! و من با خودم تصور کردم لابد همین که دست را کشیده روی سرش بلند گفته: «آخیش!»
حالا چند روزست دارند از این دستها میچرخانند توی شهر. روی سر شهر. چند روز پیش مدرسه ما هم آمدند و درست همان وقتی که نفس و تارا داشتند به پهنای صورتشان اشک میریختند و ناخنهای لاک زدهشان توی عکسها میافتاد، یکی از مادرها داشت توی دفتر داد میزد که: «چرا جنازه آوردید توی مدرسه؟!!»
#سبا_نمکی
در *جان و جهان* هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس...🌱
https://ble.ir/janojahan
💠 [بله](https://ble.ir/janojahan) | [ایتا](http://eitaa.com/janojahanmadarane) | [روبیکا](https://rubika.ir/janojahaan) 💠
#جان_و_جهان_در_رسانهها
مطلب خانم نمکی از جان و جهان راهی خبرگزاری فارس شد.
https://www.farsnews.ir/news/14020926000343/دستهای-شهید-روی-سر-دخترش
در *جان و جهان* هر بار یکی از مادران، درباره چیزی سخن میگوید، از آفاق تا انفس ... 🌱
💠 [بله](https://ble.ir/janojahan) | [ایتا](http://eitaa.com/janojahanmadarane) | [روبیکا](https://rubika.ir/janojahaan) 💠
#بحث_گروهی
#دعا
#پر_پرواز
🍃🍃🍃
یکشنبه ۲۶ آذرماه ۱۴۰۲ ساعت ١٠ صبح تا سهشنبه ۲۸ آذرماه ساعت ۱۰ صبح
مکان: گروه مادرانه در پیام رسان بله
✅مادرمان زهرا س یک الگوی کامل هستند. ایشان فرزندان پشت سر هم داشتند و باردار بودند که... اما همیشه یکی از ابعاد پررنگ زندگی شان دعا و عبادت بود. ما کجای این بعد ایستاده ایم؟
✅جمع دعاهای حضرت س صحیفه فاطمیه است، صحیفه خوانده ای؟ نخوانده ای؟ چه دریافت هایی از مضامینش داشته اید؟
✅اسم دعا که می آید یاد چه میافتید؟
ادعیه امام سجاد ع در صحیفه سجادیه، دعای کمیل حضرت علی ع در مفاتیح، دعای عهد ...
تابحال به دعا بعنوان باب شناخت حضرات معصومین فکر کرده اید؟ دعا را پدیده اجتماعی میشناسید یا یکی از مناسک فردی؟
بحث های گروهی، در کانال *گفتگوهای مادرانه* @goftoguye_madarane آرشیو می شوند.
دوستان عزیز اگر برای بحث گروهی پیشنهاد موضوع داشتید میتوانید به آیدی @azadehrahimi پیام دهید.
مدار مادران انقلابی "مادرانه"
بحثی است كه در تفسير سورهى هُمَزَة به آن اشاره كردهام. در جامعهاى كه آدمها پيوندشان از يكديگر قطع و تكيهگاهها كنار و اهداف دگرگون شود و رو به سوى جمعآورى امكانات و اموال آورند، در جامعهاى كه روابط، روابط ايمانى و عاطفى نباشد و در ميان آدمها، عشق و محبتى نباشد و آنجا كه آدمها از جام محبّت خدا ننوشند و به یکدیگر مشتاق نباشند؛ در یک چنین جامعهای اشاره کردن و نیش زدن و شکستن و کنار گذاشتن شکل میگیرد. هَمز و لَمز مى آيد. به تدريج چنين توهّم و گمانى پيش مىآيد كه مالْ كارگشا است و خلود مى آورد و اين مال است كه از پيش كليد پيروزى بوده است. تعبيرى است در قرآن: يا ايُّهَا الَّذِينَ آمَنَوُا لَا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضَاً؛ يعنى تا زمينهى ايمان و محبتى در تو نباشد، خواه ناخواه غيبت صورت مىگيرد. آنجا كه عشق و محبتى نيست و آدمها به هم مشتاق نيستند، قطعاً عيوب يكديگر را آشكار مىكنند تا جاى بيشترى براى خود و منافعشان، داشته باشند. اين طبيعى است كه چنين جريانى از غيبت و هَمز و لَمز گرفته تا اشرافيت و بدعت و انحراف، در جامعهاى شكل مىگيرد كه روابط ايمانى از بين رفته و وحدت در هدف و اشتياق به اهداف كنار رفته و گم شده است. دیگر اشتياقى به رسول(ص) باقى نمىماند، ديگر رسول(ص) در فاطمه(س) محفوظ نمىماند و نگهدارى نمىشود و ديگر اشتياقى به فاطمه(س) نيست. سيلى مىخورد، پهلويش شكسته مىشود و...، ديگر اشتياقى به على(ع) نيست؛ خصوصاً آنجايى كه حساب منافع در پيش باشد. اینجاست که از درون میسوزند و از درون پوک میشوند. و با آتش پیوند میخورند. و در بستر چنین جریان و جامعهای است که لباس دین کهنه و دریده میشود و از دين به عنوان اهرم، نه مبنا؛ و وسيله و ابزار، نه پايهاى استوار و محكم، سوءاستفاده مىشود و ديگر جايى براى خدا و رسولش باقى نمىماند تا چه رسد به اولياء او.
#کتاب_ماه_مادرانه
#روزهای_فاطمه (سلاماللهعلیها)
#مامان_باید_اهل_مطالعه_باشه
#مدارمادرانانقلابی *"مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادرهای مقاوم سرزمین مقاومت، *ایران*
سلام😊
تقارن سه مناسبت ولادت حضرت زهرا(سلام الله علیها)، سالگرد شهادت سید الشهدای مقاومت حاج قاسم سلیمانی و نیز شرایط سخت اما قدرتمندانهی مردم مظلوم غزه، که وجه اشتراکی تحت عنوان *مقاومت* دارد باعث شد تا از شما بخواهیم:
از نقش و جایگاه مقاومت در زندگی فردی و اجتماعی خود و خانوادهتان برایمان روایت کنید.
*آثار میتواند در قالب نوشته های کوتاه ادبی 📝 و یا فیلم کوتاه چند دقیقه ای 🎥 ارائه شود*
منتظر روایتهای شما از تبلور مفهوم مقاومت در زندگی اجتماعی، مادرانه و همسرانهتان هستیم.
ارسال آثار به ایدی: @bargesabz139293
مهلت ارسال اثار: 13دی ماه 1402
به نفرات برگزیده هدایایی به رسم یادبود اهدا میشود 🎁
#مادرانه_کرمان
#مدارمادرانانقلابی *"مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary)*
اکران مستند *ویژه مادرانه*
*مستند نفس* به کارگردانی آقای علیرضا باغشنی
(کارگردان مستند مادرانه)
مستندی در حال و هوای مادری
حقیقت تلخ تلاش برای سقط جنین
تلاش شیرین پزشکان متعهد
زمان: *روز جمعه ۱ دی ساعت ۱۱ صبح*
مکان: تهران، *پردیس سینمایی چارسو*
،تقاطع خیابان حافظ و جمهوری
❌ * محتوای فیلم برای کودکان مناسب نیست.*
👈🏻تیزر فیلم: https://www.aparat.com/v/KSenv
حتما برای ثبتنام و تهیه بلیط، تا ظهر پنجشنبه ۳۰ آذر به شناسهی @l_tavana پیام بفرستید.
#مستندنفس
#مدارمادرانانقلابی *"مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
*زنى كه خود را در دامنهى قله اى مىداند كه در اوج آن، فاطمهىزهرا(س) - بزرگترين زن تاريخ بشر - قرار دارد؛ آن زن، زن مسلمان ايرانى است.
امام خامنه ای، ۱۳۶۸*
در آستانه وفات حضرت ام البنین (س)و روز تکریم مادران شهدا، برنامه ای مخصوص مادران جوان شهرک و فرزندان
به همراه پرسش و پاسخ از خواهر *شهید حمیدرضا اسدالهی* برقرار هست.
جهت ایجاد انس و الفت و شناسایی توانمندی های بانوان شهرک در خدمت شما هستیم.
برای بچه ها هم برنامه های جذابی خواهیم داشت.
🌸بسم الله الرحمن الرحیم🌸
انتظار من از شما جوانها و اساتید این است. تولید علم کنید. به سراغ مرزهای دانش بروید. فکر کنید. کار کنید. با کار و تلاش میشود از مرزهایی که امروز دانش دارد، عبور کرد. ۱۳۸۳/۰۴/۱۷
🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼🌼
گروه مادران درسخوان، سرایی است برای مادری که علاوه بر آن که تارهای فوق العاده ظریف عواطف کودکان خود را با سرانگشتان خودش باز میکند، در کنار آن که خانه را با آرامش درونش محیطی برای آرامش همسرش میکند و سکینه او میشود، علاوه بر اینکه یادش نمیرود که جهاد فرزندآوری را زمین نگذارد، جهاد تبیین را فراموش نکند، می داند که مادر باید آگاه باشد، مطلع باشد، در اجتماع باشد و در حد توان و ظرفیتش در محیط اجتماعی، پویایی و تحرک داشته باشد. دانشگاه برود، درس بخواند، و نگذارد عرصه های علمی و پژوهشی به دست ناااهلان بیفتد.
در این سرا، ما دور هم جمع می شویم که تا با کمک همدیگه، تسهیل گر مسیر پرفراز و فرود درس خواندن( پیش از کنکور و کنکوری، دوران دانشجوییو مشکلات آن، استخدامی های رسمی) شویم .
برای عضویت در این گروه به آیدی زیر پیام دهید
@zahraaaaaakh313
#مادران_درسخوان
*#مدارمادرانانقلابی "مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) *
جنگ که تمام شد *خاکریز رزم را که ترک نکرد هیچ، فرماندهی یک خاکریز دیگر هم شد.* از سال ۶۸ مرکز حفظ آثار دفاع مقدس کرمان را پایهریزی کرد. کنگرهی شهدای استانهای کرمان و سیستان و بلوچستان را تشکیل داد و گفت باید برای شهدا کتاب بنویسیم. تیم آقای سرهنگی را با بهترین نویسندهها انتخاب کرد. آن سالها شصت جلد کتاب برای شهدای لشکر ۱۴ ثارالله(ع) نوشته شد. خود حاجی *با اینکه مشغله داشت* ورق به ورق کتابها را خواند، تایید کرد و فرستاد برای چاپ. بعد هم افتاد دنبال راهاندازی موزه دفاع مقدس در کرمان. همهی پیگیریها با خودش بود. کلی زحمت کشید تا بالاخره روز افتتاح موزه رسید. *باز هم سراغ یک کار زمین ماندهی دیگر رفت.* موسسهای تاسیس کرد تا اسناد جنگ از دست نرود. کنار جمعآوری فیلمها و عکسهای رزمندگان، ترتیبی داد تا خاطراتشان هم گفته شود. امروز اگر بگوییم یک رزمنده هم در کرمان نداریم که خاطراتش ضبط نشده باشد بیراه نیست.
#سلیمانی_عزیز
#کتاب_ماه_مادرانه
#مامان_باید_اهل_مطالعه_باشه
#مدارمادرانانقلابی *"مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*
*نامهی شهید حاج قاسم سلیمانی به همسرشان در آخرین روز مادر پیش از شهادت*
🔹 بسم الله الرحمن الرحیم
«فَاطِمَةُ بَضْعَةٌ مِنِّي مَنْ آذَاهَا فَقَدْ آذَانِي، وَ مَنْ أَحَبَّهَا فَقَدْ أَحَبَّنِي، وَ مَنْ سَرَّهَا فَقَدْ سَرَّنِي»
همسر گرانقدر عزیز و مهربانم حاجیه حکیمه عزیزم، سلام علیکم؛ حقیقتاً ماندهام در پیشگاه خداوند که چگونه میتوانم در این روزهایِ قریبِ رفتن، حقّ نزدیک به چهل سالهی شما را ادا کنم. امیدی جز به بخشش و محبّت پیوستهی شما و خداوند سبحان ندارم. روزت را تبریک میگویم و بخاطر این صبرِ چهل ساله دستت را میبوسم. از خداوند سبحان طول عمر توأم با زندگی فاطمی برایت خواهانم و از اینکه اولین سال را در روز مادر بدون مادر به سر میکنی برایت صبر و برای آن مرحومهی مجاهد اجر و غفران الهی خواهانم. همسر ناتوانت در اداء حق الهی خود، «قاسم»، هفتم اسفند ۱۳۹۷
برآنیم تا همزمان با ولادت حضرت زهرای مرضیه و سالروز شهادت سردار دلها، در جشنها و جلساتمان وصیتنامه حاج قاسم را جمعخوانی کنیم، و یا آن را تکثیر کنیم و بین دوستان و آشنایان و... پخش کنیم.
#کلام_حاج_قاسم
#وصیتنامه_خوانی
#پویش_دی_مادرانه
محتوای مرتبط با وصیتنامه سردار سلیمانی را از کانال روضههای مادرانه میتوانید تهیه کنید:
https://ble.ir/roze_madari
#مدارمادرانانقلابی *"مادرانه"*
* [وبگاه](www.madaremadari.ir) | [بله](ble.ir/madaremadary) | [ایتا](eitaa.ir/madaremadary) | [روبیکا](https://rubika.ir/madare_madari)*