#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطمیه
خواست خاموش کُنَد دور و بَرَش را که نشد
پشتِ در جمع کُنَد بال و پَرَش را که نشد
در آتش زده شد ضربدرِ ضربهی پا
خواست تا دفع کند ضربِ دَرَش را که نشد
تاکه در خورد به او داد علی در آمد
هرچه او کرد نفهمد اثرش را که نشد
آتش ، جمعیت ، داد ، در ، دود ، علی
خواست از اینهمه گیرد خبرش را که نشد
خم شده تا نرسد بر پسرش زخمی تیز
تا به گهواره ببیند پسرش را که نشد
***
تاکه فهمید کشیدند علی را بردند
رفت با دست بگیرد کمرش را که نشد
تا به مسجد برسد آنقدری راه نبود
رفت... بستند مسیرِ گذرش را که نشد
قنفذ آمد نگذارد برسد تا مسجد
تا مغیره شکند بال و پَرَش را - که نشد
گرچه او رد شد و تا خانه علی را آورد...
خواست پنهان بکند زخمّ سرش را که نشد
#حسن_لطفی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#حضرت_زهرا_شهادت
#فاطميه
هرگاه دیده تر من گریه میکند
اشکم به ماه منظر من گربه میکند
با هر نفس که میکشم من زخم سینه ام
بر زخم های دیگر من گریه میکند
با شانه شکسته زدم شانه موی او
دیدم چو ابر دخترمن گریه میکند
چون میکند نظاره به مسمار در حسین
گوید که وای مادر من گریه میکند
زانو بغل گرفتن حیدر زد اتشم
میسوزم او برابر من گریه میکند
سخت است مرد گریه کند پیش همسرش
غربت ببین علی بر من گزیه میکند
من گریه می کنم به غم غربت علی
او هم به حال مضطر من گریه میکند
میزد مرا مغیره و دیدم به چشم خویش
با دست بسته شوهر من گریه میکند
ای کاش بین کوچه حسن همرهم نبود
کاین سان کنار بستر من گریه میکند
#عبدالحسین
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#حضرت_زهرا
به سینه ام چه گذشته که دختر خود را
بغل گرفته و زود از خودم جدا کردم
.
.
علی در آن همه دشمن مرا صدا می زد
ولی من از پس در فضه را صدا کردم
ز پا فتادم و قنفذ شکست دستم را
ولی ز دست امامم طناب وا کردم
استاد حاج غلامرضا سازگار
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#حضرت_زهرا
دیوار سنگ و سطح زمین سنگ و کوچه سنگ
نامرد سنگ و با دل سنگش به ما رسید
دست سیاه از سر من بی هوا گذشت
دستی به روی مادرمان بی هوا رسید
دیوار سنگ و سطح زمین سنگ و دست سنگ
از هر سه خورد از همه زخمی جدا رسید
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#حضرت_زهرا
ضربه وقتی ناگهان شد بی توجه می خورد
ضربه وقتی ناگهان شد شدتش معلوم نیست
هم که معلوم است او ریحانة الحوراست و
هم که وقت خشم سیلی قدرتش معلوم نیست
مهدی رحیمی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#حضرت_زهرا
قاتلت گفت که دشمن شکنش را کشتیم
خوب شد پای علی سینه زنش را کشتیم
نه فقط فاطمه با او حسنش را کشتیم
می زند داد به لبخند زنش را کشتیم
"تا که در مسجد و بازار مرا می بیند"
حسن لطفی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#حضرت_زهرا
غم که آوار می شود اِی وای
درد بسیار می شود اِی وای
خواب دُشوار می شود اِی وای
سُرفه خونبار می شود اِی وای
روضه تکرار می شود اِی وای
غربتِ بی حَدَش به یادش هست
هِق هقِ مُمتدَش به یادش هست
پسرِ ارشدش به یادش هست
قاتلی که زَدَش به یادش هست
تا که بیدار می شود اِی وای
کُن دعا که دِگَر زمین نَخورَد
هیچ زن در گُذَر زمین نَخورَد
لا اقل بی خبر زمین نَخورَد
پیشِ چشمِ پسر زمین نَخورَد
که چنین زار می شود اِی وای
شهر صد رنگ بود و مادر بود
نیَتِ چَنگ بود و مادر بود
کوچهای تَنگ بود و مادر بود
هر طرف سنگ بود و مادر بود
فصل آزار میشود اِی وای
خواست پیشَش سپر شود که نشُد
سدِ چندین نفر شود که نشُد
مانعی در گُذَر شود که نشُد
قَدِّ او بیشتر شود که نشُد
حرفِ انظار می شود اِی وای
وای از ازدحام و نامحرم
آه بیت الحرام و نامحرم
فاصله یک دو گام و نامحرم
پا به ماهِ امام و نامحرم
چشم خونبار می شود اِی وای
کَمَرَش را گرفت برخیزَد
پسرش را گرفت برخیزَد
چادرش را گرفت برخیزَد
تا سرش را گرفت برخیزَد
همه جا تار می شود اِی وای
از زمین خوردنش شکسته شده
هفت جایِ تنش شکسته شده
حسن از دیدنش شکسته شده
هم علی هم زنش شکسته شده
وقتِ دیدار می شود ای وای
با رُخِ خیس و چهره ی زردش
پسرش تا به خانه آوردش
صورتش را گرفته از مَردَش
نه که سیلی دلیلِ سر دَردَش
سنگِ دیوار می شود ای وای
حسن لطفی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
*نوحه فاطمی*
*زعرش خدا آیداین زمزمه*
*ندای سلامٌ علی فاطمه*
_________
*خداخصلت است و پیمبرسرشت*
*امینی چه درالغدیرش نوشت*
*بُوَدفاطمه آبروی بهشت*
*کند برمحبان دعا فاطمه*
_________
*بروزقیامت٬ قیامت کند*
*بسوی خدا عرض حاجت کند*
*که از فاطمیون شفاعت کند*
*برای بهشت خدافاطمه*
_________
*همان گل که شد درجوانی خزان*
*بُوَد داغ او بردل باغبان*
*بدستش بُوَد اختیارجنان*
*کند شیعیان را جدافاطمه*
_________
*زسیلی به رویش نشانه زدند*
*به پهلوی او درب خانه زدند*
*به بازوی او تازیانه زدند*
*به راه علی شد فدافاطمه*
_________
*به پشت درخانه می زدنفس*
*که یافضه مُردم بدادم برس*
*بیامحسنم پَرکشید ازقفس*
*علی رانمی زد صدافاطمه*
_________
*عجب حق اورا ادأ کرده اند*
*عطا کرده بودو خطا کرده اند*
*گُلش را زشاخه جداکرده اند*
*کشید آه واغربتا فاطمه*
_________
_*شاعر: حاج محمد نعیمی قم*_
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#طلیعه_فاطمیه
#حضرت_زهرا_س_شهادت
ما قطره ولی وصل به دو دریائیم...
ما ذره ولی مهر جهان آرائیم...
خوشبخترین مردم دنیا مائیم...
چون گریه کُن فاطمه ی زهرائیم
شاعر: #سیدمجتبی_شجاع
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#فاطمیه #شهادت #پس_از_شهادت
#حضرت_فاطمه سلام الله علیها
#رضا_قاسمی
مادر تمام شد؛ غمِ حیدر شروع شد
آه این غزلمصیبت از آخر شروع شد
جبریل بعد از آیهی حُزنِ ختامِ وحی
با گریه گفت: روضهی مادر شروع شد
وقتی کلام آخرِ یاسین تمام شد
در عرش، ختمِ سورهی کوثر شروع شد
در با زغال، روضه به دیوار مینوشت
مقتل نبود، مقتل از این در شروع شد
وقتی که بابِ تیزی مسمار باز شد
فصلِ گریزِ کُندی خنجر شروع شد
مادر شکست، آینهاش ماند جای او
دورانِ مادرانهی دختر شروع شد
.
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
#حضرت_زهرا
شب به شب داری شکسته تر می شی
بد جوری داره دلم شور می زنه
چشمای بی رمقت به من میگه
آخرین روزای با هم بودنه
نرو تنها کس دنیای علی
دشمنامون و حاجت روا نکن
دنیا داره رو سرم خراب میشه
برا مرگت این همه دعا نکن
شب تا صبح می میری و زنده میشی
حال و روزت از چشام سو می گیره
ای خدا دردم و من به کی بگم
تو خونه زنم ازم رو می گیره
الهی دست مغیره بشکنه
بد جوری شکسته احترامم و
من مسلمونم چرا تو مدینه
نمیدن دیگه جواب سلامم و
تو و جون کندن و آه زیر لب
من و غصه خوردن و خون جگری
علی حیرونه : اینا دیگه کیَن
زن و می زدن کتک و چل نفری
دیدی فاطمه چه جوری این دوتا
به من و تو درد بی امون دادن
زیر چشمی موقع عیادتت
خون مسمار و بهم نشون دادن
زن هیجده ساله باید سر چی
دو سه ماهه بشه قامت کمونی
جون من رسید به لب وقتی دیدم
تو نماز ِتو نشسته می خونی
می دونم داری به چی فکر می کنی
وقتی خیره ای به چشمای حسین
خونمون کربلا میشه وقتی که
می زنی شونه به موهای حسین
بَده حالت داری انگار می بینی
پنجه شمر و تو گیسوی حسین
وای من پهلو شکسته پیش تو
می زنن لگد به پهلوی حسین
محمدحسین رحیمیان
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*
بسم الله الرحمن الرحیم..:
بدنت سوخت تنت راوسط در دیدم
جای ضرب لگدومشت به پیکر دیدم
چکنم نیست کسی تاکه کنم درده دلی
رفتی وبی تو غم و غصه مکرر دیدم
شده بیتاب دگرازغم گلهابلبل
یاس گلخانه تورا خسته و پرپر دیدم
ماجرای توواین کوچه ی مرا آزرده
تنگی کوچه وشلاق به همسر دیدم
دیدگانم وسط کوچه تورا می نگریست
کی رود زخاطرم،آنچه که آخر دیدم
دیده ام دیده هرآنچه که نبایدمی دید
وسط کوچه خودم رابین لشکر دیدم
دیده ام فاطمه را دروسط کوچه زدند
من خودم رفتن اومیان لشکر دیدم
وای من سختی کوچه، همین بس باشد
قتل صبر همسر و محسن پرپر دیدم
فاطمه بودغمم را همه بر عهده گرفت
لیک حالاپی اوغرق نواگردیدم
آنقد زد وسط کوچه که زهرا افتاد
تنِ بیهوش درآن کوچه ی مضطر دیدم
کاش می مردم ازاین غم که نبینم زهر
چادر سوخته وپاره ی همسردیدم
بین دربود که ناموس خدا خورد زمین
خنده و هلهله در دیار کافر دیدم
سخت تر از همه چشمم به مغیره افتاد
زینبم را همه در حالت مضطر دیدم
سخن از برده حیدر به طناب است ولی
درپی یاری خود به کوچه همسر دیدم
#آرمین_غلامی
#مجنون_ڪرمانشاهی
#شعر_روضه
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*