#حضرت_رسول_اعظم_ص
#حضرت_فاطمه_سلام_الله
#مناجات
#غزل
کم گریه کن که گریه امانت بریده است
گویا که وقت رفتن بابا رسیده است
حق داری از غمش به سرو سینه می زنی
چون مثل او کسی به دو عالم ندیده است
در روز آخرش چه شده این چنین نبی
جز اهل بیت تو زهمه دل بریده است
بر روی سینه اش حسنین ناله می زنند
اشکش بر ای هر دو زغم ها چکیده است
برگو که مرتضی چه شنیده کنار او
رنگش چنین زطرح مسائل پریده است
اینجا همه برای شما گریه می کنند
چون از سقیفه بوی جسارت وزیده است
این روزها به پشت در خانه ات مرو
گویا عدو که نقشه ی قتلت کشیده است
جان حسین و جان حسن جان مرتضی
کم گریه کن که گریه امانت بریده است
#کمال_مومنی
*آدرس کانال مداحان👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ*
بسیار خواندنی و بسیار زیبا در مقام
#حضرت_فاطمه_سلام_الله
به قلم استاد عزیز
#محمد_جواد_غفورزاده_شفق
فریادی از دل سنگ
کوه بودم، بلند و با عظمت
روی دامان دشت، جایم بود
قد کشیدم ز خاک تا افلاک
ابرها، فرش زیر پایم بود
شب که چشم ستاره روشن بود
نور مهتاب، دل ز من میبرد
صبح، چون آفتاب سر میزد
اولین پرتوش به من میخورد
دفتر وحی حق – که روز به روز
جلوهاش سبز و سبزتر بادا
در بیان شکوهِ من، دارد
آیهی «والجبال اَوتادا»
سینهام را اگر که بشکافند
لعل و الماس دیدنی دارم
از گذشت زمان و «دحو الارض»
خاطراتی شنیدنی دارم
گر شنیدی که سرزمین حجاز
صاحب مشعر و منا شده است
در همانجا به دست «ابراهیم»
کعبه با سنگ من بنا شده است
سالها، تازیانهی بیداد
بر سر بردهها نواخته شد
تا که از پارههای پیکر من
سنگ «اهرام مصر» ساخته شد
یادِ روزی که با عصا «موسی»
ضربهای زد به من که کاری شد
از دل من، دوازده چشمه
مثل اشک زلال ،جاری شد
بردهام فیض از «کلیم الله»
جلوهی طور اعتبار من است
جبل الرّحمه، عشق جاویدان
جبل النّور، افتخار من است
گرچه هر روز و هفته رهگذری
بیخیال از کنار من ، رد شد
«غار ثور»ی که بود در دل من
حافظ جان پاک احمد شد
هستی من اگرچه از سنگ است
گاه و بیگاه گفتهام با خود:
مثل آیینه عبرتآموز است
خاطرات شکست جنگ اُحُد
صبح یک روز، چشم وا کردم
ضربهی تیشه بود، گوشخراش
تختهسنگی شدم، جدا از کوه
اوفتادم به دست سنگتراش
پتک سنگین و تیشهی پولاد
سهم من، از تمام هستی شد
حکم تقدیر و سرنوشت این بود
نام من «آسیای دستی» شد
گرچه از بازگشت خویش به کوه
پس از آن روزگار نهی شدم
این سعادت ولی نصیبم شد
که جهیز عروس وحی شدم
گوشهی خانهای مرا بردند
که حضور بهشت ،آنجا بود
برترین سرپناه روی زمین
بهترین سرنوشت، آنجا بود
دستی از جنس یاس و نیلوفر
شد در آن خانه، آسیاگردان
گرچه سنگم، ولی دلم میخواست
جان او را شوم بلاگردان
هر زمان گرد خویش چرخیدم
میشنیدم تلاوت قرآن
روح سنگین و سخت من، کمکم
تازه شد از طراوت قرآن
راز خوشبختی مرا چه کسی
جز خداوند دادگر داند؟
کی گمان داشتم مرا روزی
جبرئیل امین بگرداند؟
به مقامی رسیدهام، که چنین
بوسهگاه فرشتگان شدهام
مثل رکن و مقام کعبه، عزیز
در نگاه فرشتگان شدهام
بارها شد که با خودم گفتم:
ای که داری به کارِ نان، دستی!
کاش هرگز ز خاطرت نرود
وامدار چه خانهای هستی !
خانهی آسمانیِ خورشید
خانهی روشن ستاره و ماه
خانهی وحی، خانهی قرآن
خانهی «اِنّما یُریدُ الله»
از همین خانه، تا ابد جاری است
چشمهی فیض، چشمهی احسان
سایبان معطر اینجاست
سورهی «هَل اَتی عَلَی الاِنسان»
آسیابم، ولی یقین دارم
که پناهندهام به سایهی نور
سرنوشت مرا دگرگون کرد
اشک زهرا و ذکر آیهی نور
یاس یاسین، که با دعای پدر
آیهی نور بود تنپوشش
داشت دستی به دستهی دستاس
دست دیگر، گلی در آغوشش
در محیطی، که هر وجب خاکش
فخر بر آفتاب و ماه کند
آرزو میکنم که گاه به من
دختر کوچکی نگاه کند
گرچه از بازتاب گردش من
نان این خانه برقرار شده است
شرمسارم از این که میبینم
دست زهرا جریحهدار شده است
****
رفت خورشید وحی و آمد شب
سر نزد از ستاره سوسویی
صبح از کوچهی بنی هاشم
شد بلند آتش و هیاهویی
تا بدانم چه اتفاق افتاد
تا ببینم هر آنچه بوده درست
دل به دریا زدم، به خود گفتم:
«چشمها را دوباره باید شست»
دیدم آن روز صبح، منظرهای
که به خود مثل بید لرزیدم
آتشم زد شرار دل، وقتی
شعلهها را به چشم خود دیدم
در همان آستانهای کز عرش
قدسیان را به آن، نظرها بود
اشک چشم ستارگان میریخت
بین دیوار و در، خبرها بود
من به حسرت نگاه میکردم
باغ گل را میان آتش و دود
جز خدا، هیچکس نمیداند
که چه آمد به روز یاس کبود
با همان دست عافیتپرور
که پرستاری پدر میکرد
از امام زمانِ خود یاری
در هیاهوی پشت در میکرد
هیزم آوردن، آتشافروزی
سهم هر رهگذر نبود ای کاش
خبر ناشنیده بسیار است
خبر میخ در نبود ای کاش (1)
دست خورشید را که می بستند
شرح این ماجرا کبابم کرد
آنچه پشت در اتفاق افتاد
سنگم، اما زغصه آبم کرد
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*