سلام(بخوانیدوارسال کنید):
روی در خانه همینکه ردّ غم افتاد
پرچم سیاهی سر در بیت الکرم افتاد
شد محسنیه خانه ی ما بعد از آن روز و
جبریل هم وقت رسیدن دم به دم افتاد
گهواره با گریه صدایت کرد و آخر هم
یک گوشه از خانه کنار مادرم افتاد
بعد از درو دیوار و بعد از آتش و مسمار
روی جبین آسمان رنگ عدم افتاد
آنروز مادر دست بر دیوار می آمد
آمد سر قبرت ولی تا آمدم افتاد
بعد از گذشت چند سال از ماجرای تو
بر روی قبر اصغر من خواهرم افتاد
یک لحظه بین خیمه ها یاد تو افتادم
وقتی علی گهواره اش کنج حرم افتاد
ای کاش که در کربلا بودی ولی محسن
روی علم حک کرده ام زهرا ؛ علی ؛ محسن
علی رضوانی
#اشعار_شهادت_اهل_بیت_ع #اشعار_شهادت_حضرت_محسن_ع #اشعار_مذهبی #علی_رضوانی
ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
🇮🇷کانون مداحان وشاعران
موسسه خیریه فرهنگی
ومراکزآموزش مداحی اصفهان
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
#اشعار_ولادت_ها_و_اعیاد_اسلامی
#ولادت_حضرت_زینب_س
اشعار مدح حضرت زینب(س) -(قرار هست که از عشق با خبر باشد )
زینت ولی اللّه اعظمی
قرار هست که از عشق با خبر باشد
نگاه تشنه ی خورشید بر قمر باشد
حسین روبروی زینبش نشسته اگر
بناست نور در این خانه بیشتر باشد
برای خوردن آب حیات می خواهد
که خضر جزء گدایان پشت در باشد
علی به مردم عالم همیشه میگوید
بناست دختر من زینت پدر باشد
بُتِ جدا شدن از عشق خُرد خواهد شد
به دوش زینب کرار اگر تبر باشد
شبیه ما که فقیران بر سر راهیم
گدای خانه ی زینب شدست ابراهیم
نوشته اند به نام شما تعالی را
خدا برای تو میخواست شأن عالی را
برای درک بلندای نام تو حتی
نبود جرأت پرواز هیچ بالی را
تو زینت ولی اللّه اعظمی زینب
خدا به دست علی داده چه مدالی را
شنیده اند سلیمان به نام نامی تو
خریده از سر بازار عشق قالی را
بگیر قلب مرا پُر کن از محبت و بعد
دوباره پس بده این کاسه ی سفالی را
دل کسی که پر از ذکر یا حسین شود
غلام خانه ی ارباب عالمین شود
شنیده اند که از خون دوات باید ساخت
و در دو دیده دو رود فرات باید ساخت
حریم زینب کبری ستون عرض و سماست
دلیل بودنِ کلِّ کُرات باید ساخت
به خاک کرب و بلایت قسم که انسان را
نوشته اند که از خاک پات باید ساخت
فقط به خاطر اوصاف چادرت بانو
کتاب های سراسر صفات باید ساخت
حسین رمز نجات جهانیان شد پس
برای صحن تو باب نجات باید ساخت
سبوی سینه اش از جام عاشقی پُر بود
اسیر دائمی خانه ات اگر حُر بود
به خانه ی تو فلک باز راه پیدا کرد
هزار شکر , فلک تکیه گاه پیدا کرد
اسیر باغچه ی خانه ی تو بود بهشت
اگر که عزت از این بارگاه پیدا کرد
سفید بختی نوکر به رو سپیدی نیست
که شاه نوکر خود را سیاه پیدا کرد
همیشه یاور تنهایی حسین تویی
حسین با تو دوباره سپاه پیدا کرد
در آسمان پی خورشید بود اما حیف
حسین را وسط قتلگاه پیدا کرد
و گرگ ها جگرت را دوباره آزردند
همینکه پیرهن یوسف تو را بردند
شاعر: #علی_رضوانی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
قرار بود دل من دوباره در زده باشد
به رسم عشق به این خانواده سر زده باشد
حسین اگر که نباشد بهشت , حق بده نوکر
به ریشه های درخت دلش تبر زده باشد
کسی که قصد حسینی شدن نموده نباید
به بام سینه ی خود پرچم خطر زده باشد
شنیده اند که میخواست مثل فطرس عاشق
کبوتر حرمت نیز بال و پر زده باشد
برای خاک کف پا شدن بناست که دستت
به روی هر مژه ام مهر رفته گر زده باشد
زمین کرب و بلایت اگر که آخر دنیاست
همین که خاک کف پای توست تربت اعلاست
بناست از دل عاشق زکات را بپذیرد
و از دو دیده دو رود فرات را بپذیرد
بعید هست که از آن کسی که نوکر او نیست
خدای عزِّوَجَل هم صلات را بپذیرد
میان عاشق و معشوق ; اشک راه نجات است
حسین اگر که همین ارتباط را بپذیرد
حسین رمز نجات است و کشته مرده ی عشقش
شنیده اند که باید حیات را بپذیرد
کسی که مهر نمازش ز خاک پای تو باشد
قرار نیست دگر کائنات را بپذیرد
زمین کرب و بلایت اگر که آخر دنیاست
همین که خاک کف پای توست تربت اعلاست
بگو به خلق جهان سرِّ بی کران شدنت را
اگر که درک کنند ابتدای هر سخنت را
از ابتدای تو تا روز حشر مردم عالم
شنیده اند همیشه دم از علی زدنت را
بنای خواندن روضه نداشتم ولی انگار
ربوده است کسی از تن تو پیرهنت را
ستاره ها همگی جمع میشوند که شاید
کمی درست شمارند زخم های تنت را
به احتمال قوی گم نمیشود کمی از تو
اگر قرار دهد بین بوریا بدنت را
قرار هست که زینب برات روضه بگیرد
بناست خواهرت از داغ روضه ی تو بمیرد
#علی_رضوانی
#شعر_ولادت_امام_حسین_ع
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
سلام(بخوانیدوارسال کنید):
مادر
میان صفحه ی آیینه آفتاب ترینی
بناست جلوه ی خورشید را دوباره ببینی
پر از محمَّدی عشق میشود نفس تو
دو شاخه ی گل از این باغچه اگر که بچینی
نوشته است کنار نبی و حیدر کرار
همیشه نام تو را دست الغدیر امینی
تمام دار و ندار تو خرج دین خدا شد
به این دلیل تو هم رمز پایداری دینی
تو هم مسافر معراج عشق میشوی آخر
اگر کنار رسول خدا کمی بنشینی
به نام پاک شما کرده احترام خدیجه
خدا اگر که رسانده به تو سلام خدیجه
به خلق یاد بده سِرِّ آفتاب شدن را
اسیر نام بلند ابوتراب شدن را
همیشه عکس مزار تو داشت در دل عاشق
کنار عکس نجف شور و شوق قاب شدن را
علی ست معنی حبل المتین” و دست تو باید
به خلق یاد دهد دست بر طناب” شدن را
تو لطف کردی و سائل قرار نیست که دیگر
شبیه گُل بکشد منت گُلاب شدن را
و ان یکاد بخوان بر نبی که کرد خدا هم
اسیر دست تو اکثیر مستجاب شدن را
شنیده اند ملائک میان راز و نیازت
دعا برای پیمبر شده قنوت نمازت
نوشته اند که باید کنار فاطمه باشی
تو نیز مادر ایل و تبار فاطمه باشی
به رسم مادری از ابتدای خلقت عالم
قرار هست شما سفره دار فاطمه باشی
شدست فاطمه خیر النِّساء و آرزوی توست
که مادری کنی و در مدار فاطمه باشی
بناست روز قیامت که محسن بن علی را
میاورند شما نیز یار فاطمه باشی
دو خط مصیبت زهرا بخوان که باید از اول
همیشه مثل علی داغدار فاطمه باشی
علی غریب شده یار دست بسته ی او باش
شما جواب سلام دل شکسته ی او باش
علی رضوانی
#شعر_شهادت_اهل_بیت #شعر_وفات_حضرت_ام_المومنین_خدیجه #شعر_وفات_حضرت_خدیجه #علی_رضوانی
╭════•🍁•════╮
🇮🇷ایتا
https://eitaa.com/madahanesfahan
سروش
http://sapp.ir/madahanesfahan
تلگرام
https://t.me/madahanesfahan
گپ
https://gap.im/Kanonmadahan
✉مقدمتان گرامی
╰════•🍁•════╯
حضرت عبدالله ابن حسن علیه السلام:
آسمان ها به رنگ لاله ی عشق
که پر از ماه و ماه پاره شدند
و به لطف خدا حسن و حسین
گوشه ی عرش گوشواره شدند
کربلا در مسیر صلح حسن
دل خود را همیشه خون میکرد
با حضور ستاره های بهشت
خویش را وادی جنون میکرد
عُمَر ابن جناده هر لحظه
مادر خویش را دعا میکرد
مثل عون از تبار عبدالله
جانی از عشق دست و پا میکرد
خونش از جنس ریزه الماس است
قلب پاک محمد ابن سعید
مثل عبدالله ابن کلبی او
داشت سمت سقیفه می غرّید
با محمد شدست عبدالله
کنج زندان کوفه زندانی
دست مسلم شدند این دو پسر
فیض انگشتر سلیمانی
علی اکبر و مادرش لیلا
در شب دشت آفتاب شدند
همه با گریه ی علی اصغر
نگران دل رباب شدند
قاسم از دست مادرش رمله
نامه ی عشق را که میگیرد
پیش چشم زبیده همسر خود
با عسل های اشک میمیرد
پسر سعد تا نشست روی
شتر سرخ ابن مرجانه
شمع افتاده بود در گودال
سمت او می دوید پروانه
مادر و عمه اش پریشانند
از غم حال زار عبدالله
پسر مجتبی ست میگوید
نفسش لااله الاالله
سمت گودال می دوید ولی
عمه زینب ممانعت میکرد
پدرش آن طرف صداش زد و
داشت از او متابعت میکرد
دید گودال لُجّه ی خون است
و عمویش که رفته بود از حال
چقدر لحظه های شیرینی ست
بین خون لحظه های ناب وصال
کسی از نسل بی ارادت ها
قصد جان حسین را دارد
ولی انگار که نمیدانست
کربلا باز مجتبی دارد
آه ، شمشیر را که بالا برد
دست او شد سپر برای عمو
دستش افتاد و گفت با اشکش
جان ناقابلم فدای عمو
تا در آغوش آسمان افتاد
حرمله تیر کینه را انداخت
خون این طفل بین قربانگاه
داغ را در دل منا انداخت
جان به قربان سیدالشهدا
جگرش دانه دانه دُر میشد
داشت از خون حنجر این طفل
دور او از ستاره پر میشد
باز آتش بگیر جان که هنوز
روضه خوان مصیبتش زهراست
و به خونخواهی تو می آید
آنکه شمشیر انتقام خداست
#علی_رضوانی
*آدرس کانال👇👇:*
https://zil.ink/maddahanesf
■ *مقدمتان گرامی*
*💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠*