eitaa logo
کانون مداحان
28هزار دنبال‌کننده
22.9هزار عکس
23.8هزار ویدیو
223 فایل
کانون مداحان استان مرکز آموزش عمومی ، تخصصی و سطح عالی مداحی اهلبیت علیهم السلام خیریه فرهنگی ذاکرین امام حسین علیه السلام
مشاهده در ایتا
دانلود
✅ اشعار نقـش بـیـابـان دیـدم آخـر پـیـکـرت را  از مـن نـگـیـر اکـبـر نـگـاه آخــرت را  داغت تمام خیمه گاهم را به هم ریخت  حـالا چـه گـویـم مـن جواب مادرت را  مـن هـم شبیه خاک صحرا تشنه هستم  بـالا بـگـیـر ای شـبه پـیغمبر سرت را  دشمـن مـیـان مـقـتـلت بـا خنده میگفت  حــالا بـیــا بــردار جـسـم اکــبـرت را  فریاد بابا گفـتـنـت خـیلی ضعیف است  از بس که خون پُر کرده راه حنجرت را  از زیر بال وپر سرت بیرون گرفتی باران تیر آمد وضو در خون گرفتی  گـفـتـم خـدایـا اسـتـجـابـت کـن دعــایـم  از مــن نـگـیـر یـارب تـمـام کـربـلایم  این خاک صحرا با صدایت خوگرفته  بـرخیـزازجـا تـا اذان گــویـی بـرایــم  هـر تکه ات در بین صحرا شد مکرّر  بــایـد بـچـیـنـم پـیـکـرت را در عبایم  از کـودکی مـنزلگهت آغوش من بود  حـالا شـدی در بـین صحرا فرش پایم  بـرخـیـز تـا تـنـها نـمانم عصر امروز  ای اولـیـن ذبـح عـظـیـم در مـنــایـــم  نـور مـحـمـد بـین صحرا مـنجلی شد درجای به جای کربلاپر از علی شد  ای نــور دیـده پـیـش چشمم دلبری کن  در بـیـن مـیدان بـاز کـاری اکبری کن  یکـبـار دیـگر پـا بـچـسـبان در رکابت  هــمــراه ســاقـی حـــرم آب آوری کن  تـو یـادگـار ذولــفـقـار خـیـبـر هـسـتی  بـرخـیـزودرمـیـدان قیامی حیدری کن  خـیـلی عـلی دلـتـنگ روی مـصطفایم  ای شــبـه پـیغـمـبـر کمی پیغمبری کن  درپیش عـمه پا نکـش برخاک صحرا  برخیزودراین عرصه کاردیگری کن  روی لـبـت گـل واژه از آیـات حـق خورد در زیر پای نیزه های جسمت ورق خورد در بین صحرا شد زمین گیری دچارت  امــا نـشـد چـیــزی کــم از اوج وقارت  داغ جـگـر سـوزت امـانــم را بـریــده  از بس شـمـردم زخـمهای بی شمارت  حالا بـیـا و چـاره ای کـن تـا که عمه  در بـیـن نـا مـحـرم نـیـایـد بر مزارت  این دوروبر بوی گلاب ویاس پیچید  انگار زهـرا مـادرم شـد هم جوارت  در خاک وخون افتادنت دیگرروانیست  برخـیــز از جا عـمـه مـی آیـد کنارت  🔸شاعر:
سلام شماهم باارسال به دیگران مبلغ کانال باشید: ✅ اشعار ___________________________  باز دور و بر ما معرکه برپا شده است  یا سر قامت رعنای تو دعوا شده است  تو مگر وعده ندادی به حرم آب بری  پس چرا جایگهت سینه صحرا شده است  تیرهایی که همه از پس نخلستان ریخت  با چه نظمی به میان بدنت جا شده است  جگرم پاره نکن پای نکش روی زمین  به خدا پشت و پناهم کمرم تا شده است  چون که در بین حرم خوش قد و بالا بودی  باورم نیست که اینگونه سرت وا شده است  چقدر فاصله افتاد به ابروهایت از چه رو خورده به هم حالت گیسوهایت     خواستم بعد ظفرهای تو تکبیر کشم  مرهمی بر جگر مادر بی شیر کشم  حال باید بنشینم به کنار بدنت  با دلی سوخته از چشم ترت تیر کشم  مانده ام فرق تو با تکه عبایی بندم  یا که از پیکر تو نیزه و شمشیر کشم  باید اینبار به زینب عوض پاسخ خود  جسم صد چاک در آیینه به تصویر کشم  کودکان تا خبر از حال عمو پرسیدند  عکس شیر حرمم بسته به زنجیر کشم  تیر ها یک به یک از پای درت آوردند ای برادر چه بلایی به سرت آوردند  باز برخیز که در معرکه گرداب کنی  لب خشکیده بر علقمه سیراب کنی  تو قرار است که با آب حرم برگردی؟  یا دل از زینب ماتم زده بی تاب کنی  یا بچسبان به رکاب علمت را بردار  تا که مشک حرم و قلب مرا آب کنی  چشم بر راه تو بر خیمه رباب است هنوز  تا به آغوش خودت اصغر او خواب کنی  شک ندارم که قرار است تو در خلستان  داغ خود را وسط سینه من قاب کنی  درصدد بود که دشمن بزند هست تو را قرعه افتاد که اول بزند دست تو را  التماست بکنم تا نروی از بر من  ای امید حرم و قوت بال و پر من  تا که با قامت خم سوی تو را افتادم  هو کشیدند مرا ساقی آب آور من  باید اینبار تو را جمع کنم بین عبا  ارباً اربا شده ای مثل علی اکبر من  بوی یاس بدن و خنده بر لب از چیست؟  مادرت آمده دیدار تو یا مادر من؟  ای برادر غضب گوشه چشمت کافی است  تا که دشمن نرود دور و بر خواهر من  باید اول بدنت دور ز مرکب بکنم فرصتی نیست تنت را که مرتب بکنم  شمر اینجاست که با خنده تماشات کند  قد رعنای تو در علقمه خیرات کند  سر ماهت ترکی دارد و ماندم که چه سان  زینبم با تو سر نیزه ملاقات کند  غیرت الله رجز سر بده شاید دشمن  نتواند به حرم چشم خودش مات کند  این جماعت به سرش نیت بد دارد تا  خواهرم راهی دروازه ساعات کند  شمر در دور و برت پرسه زنان میخندد  مادرم آمده ای کاش مراعات کند  زخم های بدنت با چه مداوا بکنم کاش میشد کفنی بر تو مها بکنم  🔸شاعر: ________________________________ ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan 🇮🇷کانون مداحان وشاعران موسسه خیریه فرهنگی ومراکزآموزش مداحی اصفهان
سلام(بخوانیدوارسال کنید): خدای آینه از جنس دلبری بودی صفای عطر بهشتِ معطری بودی توپیش ازآن که خدا فکر خلقتی باشد در آسمانِ وجود اهل سروری بودی نه بعد اینکه هزاران هزار پیغمبر " تو قبل اینکه بیایی پیمبری بودی" برای فاطمه هم در سنین کودکی اش تو مهربان تر از الطاف مادری بودی نوید آمدنت هم پیام وحدت بود همیشه در پی فکر برادری بودی هنوز واله ام از وصف این دو نور جلی علی شبیه تو یا نه تویی شبیه علی؟ تویی که سفره ی اکرام بی حدی داری هنوز شهره و حُسنِ زبان زدی داری تویی پیمبر خضرا ، تویی رسول امین نشان سیدی ات را به گنبدی داری چه شوکت و جبروتی دراین جهان بهتر که در حریم خدا رفت و آمدی داری توچشمه ی برکاتی و نسلت ابتر نیست تویی که قائم آل محمدی داری ببخش گرچه برایت سروده کم گفتم ببخش اینکه اگر شاعر بدی داری بیا که با نفست رو به کعبه جان بدهی تو آمدی که علی را به ما نشان بدهی توان بده که کمی عاشقانه دم بزنم میان باغ همین واژه هاقدم بزنم توان بده که به عشق شکوه سیمایت محاسبات دلم را کمی به هم بزنم بیا مرا برسان تا ضریح چشمانت که بوسه ای به دو آئینه ی حرم بزنم اگربه " لیله الاسرای " چشم تو نرسم بگو که حاجت دل را کجا رقم بزنم بیا به پاس ارادت اجازه ای بده تا مدال نوکریت را به سینه ام بزنم ردای سبز نبوت نگین بر تن توست مدال زرد ابا الفاطمه به گردن توست ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/madahanesfahan سروش http://sapp.ir/madahanesfahan تلگرام https://t.me/madahanesfahan گپ https://gap.im/Kanonmadahan ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
✅ اشعار _______________________  باز دور و بر ما معرکه برپا شده است  یا سر قامت رعنای تو دعوا شده است  تو مگر وعده ندادی به حرم آب بری  پس چرا جایگهت سینه صحرا شده است  تیرهایی که همه از پس نخلستان ریخت  با چه نظمی به میان بدنت جا شده است  جگرم پاره نکن پای نکش روی زمین  به خدا پشت و پناهم کمرم تا شده است  چون که در بین حرم خوش قد و بالا بودی  باورم نیست که اینگونه سرت وا شده است  چقدر فاصله افتاد به ابروهایت از چه رو خورده به هم حالت گیسوهایت     خواستم بعد ظفرهای تو تکبیر کشم  مرهمی بر جگر مادر بی شیر کشم  حال باید بنشینم به کنار بدنت  با دلی سوخته از چشم ترت تیر کشم  مانده ام فرق تو با تکه عبایی بندم  یا که از پیکر تو نیزه و شمشیر کشم  باید اینبار به زینب عوض پاسخ خود  جسم صد چاک در آیینه به تصویر کشم  کودکان تا خبر از حال عمو پرسیدند  عکس شیر حرمم بسته به زنجیر کشم  تیر ها یک به یک از پای درت آوردند ای برادر چه بلایی به سرت آوردند  باز برخیز که در معرکه گرداب کنی  لب خشکیده بر علقمه سیراب کنی  تو قرار است که با آب حرم برگردی؟  یا دل از زینب ماتم زده بی تاب کنی  یا بچسبان به رکاب علمت را بردار  تا که مشک حرم و قلب مرا آب کنی  چشم بر راه تو بر خیمه رباب است هنوز  تا به آغوش خودت اصغر او خواب کنی  شک ندارم که قرار است تو در خلستان  داغ خود را وسط سینه من قاب کنی  درصدد بود که دشمن بزند هست تو را قرعه افتاد که اول بزند دست تو را  التماست بکنم تا نروی از بر من  ای امید حرم و قوت بال و پر من  تا که با قامت خم سوی تو را افتادم  هو کشیدند مرا ساقی آب آور من  باید اینبار تو را جمع کنم بین عبا  ارباً اربا شده ای مثل علی اکبر من  بوی یاس بدن و خنده بر لب از چیست؟  مادرت آمده دیدار تو یا مادر من؟  ای برادر غضب گوشه چشمت کافی است  تا که دشمن نرود دور و بر خواهر من  باید اول بدنت دور ز مرکب بکنم فرصتی نیست تنت را که مرتب بکنم  شمر اینجاست که با خنده تماشات کند  قد رعنای تو در علقمه خیرات کند  سر ماهت ترکی دارد و ماندم که چه سان  زینبم با تو سر نیزه ملاقات کند  غیرت الله رجز سر بده شاید دشمن  نتواند به حرم چشم خودش مات کند  این جماعت به سرش نیت بد دارد تا  خواهرم راهی دروازه ساعات کند  شمر در دور و برت پرسه زنان میخندد  مادرم آمده ای کاش مراعات کند  زخم های بدنت با چه مداوا بکنم کاش میشد کفنی بر تو مها بکنم  🔸شاعر: ____________________________ ╭════•🍁•════╮ 🇮🇷ایتا https://eitaa.com/maddahanesf سروش http://sapp.ir/maddahanesf تلگرام https://t.me/madahanesfahan بله https://ble.im/maddahanesf گپ https://gap.im/maddahanesf اینستاگرام Www.instagram.com/maddahanesf ✉مقدمتان گرامی ╰════•🍁•════╯
🏴 اشعار ___________ میزند آتش به قلبم ماجرای نیزه ها دیده میشد محشری از لا به لای نیزه ها مصحفی که جای آن بر شانه های عرش بود عاقبت تقطیع شد در کربلای نیزه ها نه، مکن باور اگر چه گفت عصر واقعه دیده میشد پشت خیمه رد پای نیزه ها میشود سرها به نی منظومه ای دنباله دار میرود تا آسمانها ناله های نیزه ها میشود فهمید از خون گریه های محفلی برگرفته با قلبی در هوای نیزه ها از چه رو خورشید، بین کوچه های کوفیان گاه بالا بود و گاهی زیر پای نیزه ها دختری میگفت با حسرت چه میشد می زدم بوسه ای بر حنجرت بابا به جای نیزه ها با ردیف نیزه ها شاعر غزل خوانی نکن آه میشوزد دلم از های های نیزه ها 🔸شاعر: *آدرس کانالهای مداحان👇👇:* https://zil.ink/maddahanesf ■ *مقدمتان گرامی* *لطفااین کانال را به دوستان خودمعرفی نمایید*
قطره ای اشک بهنگام سحر میریزم واژه ها را همه در پای قمر میریزم چه کسی واژه به تقدیس صنوبر دارد غزلی پیشکش این دو برادر دارد مکه از یومن قدوم تو موحد شده است حیدری باز به عالم متولد شده است کعبه شوری دگر انگار که بر سر دارد شاید اینبار به عشق تو ترک بر دارد پای جبریل امین پله شود محضرتو وچه زیباست اگر کعبه شود منبر تو درس عاشق شدن و رسم ادب می دانی لک لبیک حسین بر لب خود می خوانی روی گلبرگ گل یاس لطافت می ریخت اشک بر گونه تو وقت طوافت می ریخت کعبه عشق حسین است و امام ادبی ای که در درس وفا شهره میان عربی لشکری منهدم از چرخش چشمان تو بود عبدود های عرب پشه ی میدان تو بود " ای که در جنگ زمین را به زمان دوخته ای مشق شمشیر زنی را ز که آموخته ای " در نجابت زده ای  پس همه بوذر ها را غضبت ریخت به هم مالک اشتر ها را جنگ صفین تو در خاطره ها می ماند لرزه در کالبد حنجره ها می ماند کاش آن خاطره در علقمه قسمت می شد با کمی چرخش تیغ تو قیامت می شد فرض بر آن که تواز علقمه برگردی مشک ها را همه از آب لبالب کردی آخرین بیت دوچشمان من از غم تر بود روضه انگار به کام قلمم خوشتر بود مقدمتان را به این کانال چندهزارنفری ■خوب ■پرمحتوا ■وارزشمندگرامی می داریم ‌╔═💎💫═══╗    https://zil.ink/maddahanesf ╚═══💫💎═╝ ╭┅─────┅╮ 🌺 hشما هم مبلغ این کانال خوب باشید ╰┅─────┅╯ 💠اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ💠