#شب_هفتم_حضرت_علی_اصغر
ای به سر دست همه هست من
تبسّمت برده دل از دست من
ای در دریای امید حسین
اول و آخرین شهید حسین
سوخته و سوخته و سوخته
دیده به شانهٔ پدر دوخته
تو سند زندهٔ کربلایی
تو مهر پروندهٔ کربلایی
تو کودک شیری نه، طفل شیری
صغیر نه، صغیر نه، کبیری
ستارهٔ برج سعادتی تو
سورهٔ کوچک شهادتی تو
نگاه کن به چشم نیم بازت
که فاطمه آمده پیشبازت
بس که ز تشنگی به تاب و تبی
اشک نداری که کنی تر لبی
تشنه تر از تشنه لبان گوش کن
آب ز پیکان بلا نوش کن
می برمت تا که فدایت کنم
باش که تقدیم خدایت کنم
چشم گشا کودک مدهوش من
قتلگه توست در آغوش من
سینه سپر باش که حظی کنی
خنده بزن چند تلظی کنی
تلظی ات قلب مرا آب کرد
رباب را ز گریه بی تاب کرد
خنده بزن روز شهادت توست
شهادت تو نه، ولادت توست
خون تو عمر جاودان من است
آب تو اشک شیعیان من است
روی به قتلگاه کن اصغرم
حرمله را نگاه کن اصغرم
روز بزرگ امتحان آمده
حرمله با تیر و کمان آمده
آه خدایا جگرم پاره شد
حنجر خشک پسرم پاره شد
تیر که بر حنجر خشکت نشست
راه نفس را به گلوی تو بست
حرمله حلق پسرم را شکافت
حلق پسر نه، جگرم را شکافت
تیر برون کشیدم از حنجرت
گشت جدا بر سر دستم سرت
غنچة پرپر شده دیده کسی؟
کودک بی سر شده دیده کسی؟
چشم کسی دیده که روی پدر
سرخ شود ز خون حلق پسر؟
خون تو از گلو به عرش خیزد
نمی گذارم به زمین بریزد
زخم گلوی تو کند دوست دوست
خون تو بی واسطه تقدیم اوست
خدای من قسم به جان رسول
فدایی حسین را کن قبول
دسته گل آخر من همین بود
تمامی لشکر من همین بود
در دل من شراره های غم است
که سوز آن در جگر “میثم” است
(استاد سازگار)
🔻مقدمتان را به این کانال 24 هزارنفری
🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی
گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
╭┅───────────┅╮
🕌 http://eitaa.com/maddahanesf
╰┅───────────┅╯
#شب_هفتم_حضرت_علی_اصغر
به روی دست باب تلظی بهانه بود
او تشنه ی وصال خدای یگانه بود
پیش از قیام کرب و بلا بلکه پیشتر
حلقش برای تیر شهادت نشانه بود
لب های او خمُش ولی بند بند او
گرم دعا و زمزمه ی عاشقانه بود
تنها اگر به قطره ی آبی نیاز داشت
دریا ز چشم دختر زهرا روانه بود
با خنده داد جان به سر دست باغبان
بی ناله بلبلی که خمُش از ترانه بود
تیری که شه ز حنجر خونین او کشید
گریان به یاد خنده ی آن ناز دانه بود
شه رُخ به خون حنجر او شست کای خدا
این هدیه آخرین دُر من در خزانه بود
(استاد سازگار)
🔻مقدمتان را به این کانال 24 هزارنفری
🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی
گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
╭┅───────────┅╮
🕌 http://eitaa.com/maddahanesf
╰┅───────────┅╯
#شب_هفتم_حضرت_علی_اصغر
اى اهل کوفه رحمى این طفل جان ندارد
خواهد که آب گوید اما زبان ندارد
دیشب به گاهواره تا صبح دست و پا زد
امروز روى دستم دیگر توان ندارد
هنگام گریه کوشد تا اشک خود بنوشد
اشکى که ترکند لب دور دهان ندارد
رخ مثل برگ پائیز لب چون دو چوبه خشک
این غنچه بهارى غیر از خزان ندارد
اى حرمله مکش تیر یکسو فکن کمان را
یک برگ گل که تاب تیر و کمان ندارد
شمشیر اوست آهش، فریاد او تلظّى
جانش به لب رسیده تاب بیان ندارد
رحمى اگر که دارید یک قطره آب آرید
بر کودکى که در تن جز نیمه جان ندارد
با من اگر بجنگید تا کشتنم بجنگید
این شیر خواره بر کف تیغ و ستان ندارد
مادر نشسته تنها در خیمه بین زنها
جز اشک خجلت خود آب روان ندارد
تا با خدنگ دشمن روحش زند پر از تن
جز شانه امامش دیگر مکان ندارد
میثم به حشر نبود غیر از فغان و آهش
آن کو از این مصیبت آه و فغان ندارد
(استاد سازگار)
🔻مقدمتان را به این کانال 24 هزارنفری
🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی
گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
╭┅───────────┅╮
🕌 http://eitaa.com/maddahanesf
╰┅───────────┅╯
#شب_هفتم_حضرت_علی_اصغر
این طفل شیرخواره همۀ لشکر من است
در بیـن سی هـزار سپه، یـاور من است
یـک بـاغ لاله هـدیه به محبوب کردهام
این شیرخواره دسته گلِ آخـرِ من است
خونی کز آن جمال خدا گشت لالهگون
بـاور کنید خـون علیاصغرِ مـن است
ایـن طفـل شیر را مشمارید شیرخوار
من مصحف خدایم و این کوثر من است
مـن سینه چـاک سنگر سـرخ شهادتم
این است آن شهید که همسنگر من است
ایـن اسـت آن شهیـد کـه با بیزبانیاش
تـا صبـح روز حشـر پیامآور من است
جسمش به روی دست من و مرغ روح او
پـرواز کـرده در بغـلِ مـادر مـن است
چون شمعِ سوخته شده از قحط آب، آب
آبـی اگر که خورده ز چشمِ تر من است
خواهید اگر کنید پس از این زیارتش
قبرش به روی سینۀ غمپرور من است
«میثم» شـرارۀ دل مـا را کِشد به نظم
با سوزِ سینه، تشنه لبِ ساغر من است
🔻مقدمتان را به این کانال 24 هزارنفری
🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی
گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
╭┅───────────┅╮
🕌 http://eitaa.com/maddahanesf
╰┅───────────┅╯
#زمزمه
#حضرت_علی_اصغر
لای لای علی لای لای علی لای لای علی
اصغر لای لای علی اصغر
شرمنده ام که من دیگه شیر ندارم مادر لای لای علی اصغر
بخواب علی الهی که خواب آب ببینی
ولی چه سود که باید خوابو به خواب ببینی
منو بابات نداریم نه آبی و نه شیری
داری جلوی چشمام اروم آروم میمیری
****
رفتی به میدان بلکه تو سیراب آب بشی سیراب آب بشی
اما نمیشد باورم با تیر به خواب بشی با تیر به خواب بشی
رفتی و بر غم من غمی دگر فزودی
تازه دو سه تا دندون تو درآورده بودی
وقتی سه شعبه خوردی منم بخود پیچیدم
صدای استخونت رو از حرم شنیدم
****
بابا تورو پشت حرم بخاک سپرد اصغر بخاک سپرد اصغر
ولی یه عده دنبال تو اومدن مادر لای لای علی اصغر
عمه ها از غم تو سراپا آه و دردن
به دنبال سر تو نیزه دارا میگردن
سرت به روی نیزه ببین ربابه بیتاب
کاشکی دیگه عزیزم نری تو بزم شراب
****
محمود اسدی شائق
🔻مقدمتان را به این کانال 24 هزارنفری
🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی
گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
╭┅───────────┅╮
🕌 http://eitaa.com/maddahanesf
╰┅───────────┅╯
#زمینه
#حضرت_علی_اصغر
شبه عطش رسیده و شب شبه قحطه آبه
از تشنگی اصغرش/رُباب دلش کبابه
میخونه لالایی علی بلکه علی بخوابه
....
بخواب علیه اصغرم
قلب منو کباب نکن
شیری نداره مادرت
اینقد منو عذاب نکن
لای لای علیه اصغرم
دیگه شدی تو نیمه جون
تَلَظی کردنت علی
از مادرت گرفت امون
چیکار کنم علی برات
مادر به قربون نگات
یه کم دیگه طاقت بیار
عمو میاره آب برات
....
عموی تو رفته که آب بیاره علی جان علی جان علی جان
کار عموی تو نشدنداره علی جان علی جان
•┈┈••✾❀❀✾••┈┈•
بند دوم
تا که به دست بالا گرفت ،قنداقه ی شیر خواره رو
یکی تو دست گرفته بود ،کمون و یک سه شعبه رو
به دستور یه بی حیا ،نشونه رفت شش ماهه رو
..........
دستان من با خون تو
شده خضاب ای پسرم
این قده دست و پا نزن
ای گل ناز پرپرم
چه کرده تیر حرمله با نازنین گلوی تو
به پوستی بند شده سرت
می سوزه بابا جگرم
..........
اصغر من کی به زبان آمده واویلا
حرمله با نیرو کمان آمده واویلا
سیدناصراسماعیل نسب
مجید مرادزاده
🔻مقدمتان را به این کانال 24 هزارنفری
🟩⬜🟥امامتفاوت وعالی
گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
╭┅───────────┅╮
🕌 http://eitaa.com/maddahanesf
╰┅───────────┅╯
▪️ نظر رأس الجالوت(دانشمند یهود) در مورد شهادت امام حسین(ع)
ابن لهیعه میگوید: پس از آنکه امام حسین(ع) در کربلا به شهادت رسید، با یکی از دانشمندان بزرگ یهود به نام رأس الجالوت ملاقات کردم. او گفت: بین من و داود پیامبر هفتاد پشت فاصله است، هرگاه یهودیان مرا میبینند احترام میگذارند و حق مرا رعایت و مرا حفظ میکنند و میان شما و پیامبرتان فقط یک نسل فاصله است، اما فرزند او را کشتید.
📚منبع
الخرائج و الحرائج، قطب الدین راوندی، ج۲، ص۵۸۱
🔻مقدمتان را به این کانال 24هزارنفری
🟩⬜🟥
گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
╭┅───────────┅╮
🕌 http://eitaa.com/maddahanesf
╰┅───────────┅╯
🥀 #شعر | #حضرت_قاسم_بن_الحسن علیهالسلام 🥀
طلب میکرد از دست ضریحی حاجت خود را
کشیده روی پاهای امامش صورت خود را
دقیقاً سیزده سال است همراه علی اکبر
به سوی کربلا خوانده است هفده رکعت خود را
شمیم شهر یثرب در میان خیمه پیچیده
بقیع آورده اینجا مشک بوی تربت خود را
فدای آن کسی که شور احلی من عسل دارد
که از شیرینی یک نام برده لذت خود را
نقابی بر رخ چون ماه خود بسته است یعنی که
نهان کرده است تا روز قیامت قیمت خود را
قسیم النار والجنة به میدان میزند قاسم
به هرکس میدهد آن تیغ ابرو قسمت خود را
علیٌ حبّه جُنة سپر دیگر نمی خواهد
سپر کرده است وقتی سینه پر محنت خود را
بلای سخت یعنی که در آغوش ضریح او
امام از دست داده با وداعش طاقت خود را
هزاران سنگ برقاسم مبارک باد می گفتند
برایش نیزه ای می آورد تهنیت خود را
رواق سینهاش را نعل ها باهم قرق کردند
به دست گرگ داده زلف او تولیت خود را
به زیر نعل مرکب رفت تا خواهش کند از آن
کمی کمتر کند از جسم عریان زحمت خود را
به سوی شام رفته دست بسته نوعروس او
به زیر چکمه های شمر دیده غیرت خود را
📝 محسن حنیفی
🔻مقدمتان را به این کانال 24هزارنفری
🟩⬜🟥
گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
╭┅───────────┅╮
🕌 http://eitaa.com/maddahanesf
╰┅───────────┅╯
🔻 مقتل حضرت #قاسم_بن_الحسن صلواتالله علیهما | #بخش_اول🔻
🥀 فلما نظر الحسين علیهالسلام إليه قد برز اعتنقه و جعلا يبكيان حتى غشي عليهما ثم استأذن الحسين علیهالسلام في المبارزة فأبى الحسين أن يأذن له فلم يزل الغلام يقبل يديه و رجليه حتى أذن له.
🥀 چون نظر حضرت امام حسين عليهالسلام به فرزند عزيز برادر بزرگوار خود افتاد كه عازم ميدان كارزار و قتال گروه اشرار گرديده است، دو دست مبارك خود را به گردن مبارك برادرزاده عزيز خود افكند؛ هر دوی آن بزرگوار شروع به گريه و زارى نمودند و اشك حسرت از ديده پردرد و محنت خود به رخسار خويش جارى كردند، و آنقدر گريستند كه هر دوی آن بزرگواران مدهوش به روى زمين افتادند، چون به هوش آمدند آن جوان مصيبت زده از عمّ بزرگوار خود رخصت كارزار گروه اشرار نمود، پس حضرت امام حسين علیهالسّلام از رخصت دادن ابا و امتناع فرمودند و رخصت قتال و اذن كارزار با گروه بد فعال را ندادند، پس پيوسته آن جوان نيكو خصال دست و پاى آن حضرت را مى بوسيد، عجز و الحاح در طلب و اذن رخصت مى نمود، تا اينكه آن حضرت رخصت دادند.
🥀 فخرج و دموعه تسيل على خديه و هو يقول:
إن تنكروني فأنا ابن الحسن
سبط النبي المصطفى و المؤتمن
هذا حسين كالأسير المرتهن
بين أناس لا سقوا صوب المزن
🥀 و كان وجهه كفلقة القمر فقاتل قتالا شديدا حتى قتل على صغره خمسة و ثلاثين رجلا.
🥀 پس حضرت قاسم علیهالسّلام عزم میدان نمود در حالی که اشکهایش بر چهره روان بود و فرمود:
اگر مرا نمىشناسيد من فرزند حسن عليهالسّلام، سبط جناب پيغمبرِ پسنديده و مؤتمن صلى الله عليه و آله هستم، و این حسین علیهالسلام است، چون اسیر در بند ميان گروهى كه هرگز از نزول باران ابر رحمت خدا سيراب نباشند.
🥀 رخسار مبارك آن بزرگوار مانند مه شب چهارده مى درخشيد و مشغول كارزار و جنگ سخت شديد و نمايان گرديد، با وجود صغر سنّ و عطش خود سى و پنج نفر از آن ناكسان بدگهر را به آتش دردناك سقر واصل نمود. به روايت ابومخنف هفتاد نفر ناكس از شجاعان لشگر را به درك اسفل جهنم فرستاد.
🥀 قال حميد كنت في عسكر ابن سعد فكنت أنظر إلى هذا الغلام عليه قميص و إزار و نعلان قد انقطع شسع أحدهما ما أنسى أنه كان اليسرى فقال عمرو بن سعد الأزدي و الله لأشدن عليه فقلت سبحان الله و ما تريد بذلك و الله لو ضربني ما بسطت إليه يدي يكفيه هؤلاء الذين تراهم قد احتوشوه قال و الله لأفعلن فشد عليه فما ولى حتى ضرب رأسه بالسيف و وقع الغلام لوجهه و نادى يا عماه.
🥀 حمید گوید: من در ميان لشكر ابن سعد بودم و به اين نوجوان نظر مىكردم. او داراى يك پيراهن و لباس و نعلينهائى بود كه بند يكى از آنها گمان ميكنم بند نعلين چپ او بود قطع شده بود. عمرو بن سعد ازدى گفت: به خدا قسم من به اين نوجوان حمله میكنم. من گفتم: سبحان اللَّه، منظور تو از اين عمل چيست؟ به خدا قسم اگر اين نوجوان مرا بزند من دست به سوى او دراز نخواهم كرد. اين افرادى كه ميبينى او را محاصره كرده اند برايش كافى خواهند بود. ولى وى گفت: به خدا قسم من اين كار را خواهم كرد. سرانجام وى به آن نوجوان حمله كرد. او هنوز برنگشته بود كه با شمشير بر فرق او نواخت و آن نوجوان با صورت در افتاد و فرياد زد: يا عماه...
🥀 اما در لهوف آمده است:«ابن فضيل ازدى ضربتى بر سر مباركش فرود آورد، که آن را بشكافت، آن نوجوان با صورت به زمين آمد و فریاد زد: يا عمّاه...
#بازنویسی:
📕 محنالابرار
📕 نفسالمهموم
📕 لهوف
🔻مقدمتان را به این کانال 24هزارنفری
🟩⬜🟥
گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
╭┅───────────┅╮
🕌 http://eitaa.com/maddahanesf
╰┅───────────┅╯
🔻 مقتل حضرت #قاسم_بن_الحسن صلواتالله علیهما | #بخش_اول🔻
🥀 چون نظر حضرت امام حسين عليهالسلام به فرزند عزيز برادر بزرگوار خود افتاد كه عازم ميدان كارزار و قتال گروه اشرار گرديده است، دو دست مبارك خود را به گردن مبارك برادرزاده عزيز خود افكند؛ هر دوی آن بزرگوار شروع به گريه و زارى نمودند و اشك حسرت از ديده پردرد و محنت خود به رخسار خويش جارى كردند، و آنقدر گريستند كه هر دوی آن بزرگواران مدهوش به روى زمين افتادند، چون به هوش آمدند آن جوان مصيبت زده از عمّ بزرگوار خود رخصت كارزار گروه اشرار نمود، پس حضرت امام حسين علیهالسّلام از رخصت دادن ابا و امتناع فرمودند و رخصت قتال و اذن كارزار با گروه بد فعال را ندادند، پس پيوسته آن جوان نيكو خصال دست و پاى آن حضرت را مى بوسيد، عجز و الحاح در طلب و اذن رخصت مى نمود، تا اينكه آن حضرت رخصت دادند.
🥀 پس حضرت قاسم علیهالسّلام عزم میدان نمود در حالی که اشکهایش بر چهره روان بود و فرمود:
اگر مرا نمىشناسيد من فرزند حسن عليهالسّلام، سبط جناب پيغمبرِ پسنديده و مؤتمن صلى الله عليه و آله هستم، و این حسین علیهالسلام است، چون اسیر در بند ميان گروهى كه هرگز از نزول باران ابر رحمت خدا سيراب نباشند.
🥀 رخسار مبارك آن بزرگوار مانند مه شب چهارده مى درخشيد و مشغول كارزار و جنگ سخت شديد و نمايان گرديد، با وجود صغر سنّ و عطش خود سى و پنج نفر از آن ناكسان بدگهر را به آتش دردناك سقر واصل نمود. به روايت ابومخنف هفتاد نفر ناكس از شجاعان لشگر را به درك اسفل جهنم فرستاد.
🥀 حمید گوید: من در ميان لشكر ابن سعد بودم و به اين نوجوان نظر مىكردم. او داراى يك پيراهن و لباس و نعلينهائى بود كه بند يكى از آنها گمان ميكنم بند نعلين چپ او بود قطع شده بود. عمرو بن سعد ازدى گفت: به خدا قسم من به اين نوجوان حمله میكنم. من گفتم: سبحان اللَّه، منظور تو از اين عمل چيست؟ به خدا قسم اگر اين نوجوان مرا بزند من دست به سوى او دراز نخواهم كرد. اين افرادى كه ميبينى او را محاصره كرده اند برايش كافى خواهند بود. ولى وى گفت: به خدا قسم من اين كار را خواهم كرد. سرانجام وى به آن نوجوان حمله كرد. او هنوز برنگشته بود كه با شمشير بر فرق او نواخت و آن نوجوان با صورت در افتاد و فرياد زد: يا عماه...
🥀 اما در لهوف آمده است:«ابن فضيل ازدى ضربتى بر سر مباركش فرود آورد، که آن را بشكافت، آن نوجوان با صورت به زمين آمد و فریاد زد: يا عمّاه...
#بازنویسی:
📕 محنالابرار
📕 نفسالمهموم
📕 لهوف
🔻مقدمتان را به این کانال 24هزارنفری
🟩⬜🟥
گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
╭┅───────────┅╮
🕌 http://eitaa.com/maddahanesf
╰┅───────────┅╯
🔻مقدمتان را به این کانال 24هزارنفری
🟩⬜🟥
گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
╭┅───────────┅╮
🕌 http://eitaa.com/maddahanesf
╰┅───────────┅╯
🩸 مقتل حضرت #قاسم_بن_الحسن صلواتالله علیهما | #بخش_دوم 🩸
🥀 و انجلت الغبرة فإذا أنا بالحسين عليه السلام قائم على رأس الغلام و الغلام يفحص برجليه و الحسين عليه السلام يقول بعدا لقوم قتلوك و من خصمهم يوم القيامة فيك جدك، ثم قال: عز و اللّه على عمك أن تدعوه فلا يجيبك أو يجيبك فلا ينفعك صوته، هذا يوم و اللّه كثر واتره و قل ناصره. ثم احتمله على صدره فكأني أنظر إلى رجلي الغلام تخطان في الأرض و قد وضع الحسين عليه السلام صدره على صدره. قال: فقلت في نفسي ما يصنع به فجاء حتى ألقاه مع ابنه علي بن الحسين و قتلى قد قتلت حوله من أهل بيته فسألت عن الغلام فقيل: هو القاسم بن الحسن بن علي بن أبي طالب عليهم السلام.
🥀 حميد بن مسلم مىگويد: چون گرد فرو نشست، ديدم حسين بالاى سر قاسم است و او پا به زمين مى كشد، و حسين مى گويد: از رحمت الهی دور باشند مردمى كه تو را كشتند و دشمن آنها روز قيامت جدّ تو است، سپس گفت: به خدا بر عمويت ناگوار است او را بخوانى جوابت ندهد، يا جوابت دهد و سودت نبخشد. به خدا در اينجا كشندگان او بسيار و ياوران او كم است و او را به سينه گرفت و برد و پاهايش روى زمين مى كشيد، حسين سينه بر سينه اش گذاشت، با خود گفتم: او را چه خواهد كرد؟!
🥀 پس او را آورد كنار پسرش على بن الحسين و ديگر كشتگان خانوادهاش گذاشت. پرسيدم: اين پسر چه كسى بود؟! گفتند: قاسم بن حسن بن على بن ابى طالب (علیهمالسلام السّلام)
📕 نفسالمهموم، صفحه ۲۹۳
🔻مقدمتان را به این کانال 24هزارنفری
🟩⬜🟥
گرامی می داریم
╔═💎💫═══╗
➡️ www.mesf.ir/s
╚═══💫💎═╝
╭┅───────────┅╮
🕌 http://eitaa.com/maddahanesf
╰┅───────────┅╯