eitaa logo
مداح امام زمان
202 دنبال‌کننده
96 عکس
157 ویدیو
10 فایل
﷽❣ #سلام_امام_زمانم ❣﷽ سلام پدر مهربانمان این الطالب بدم الزهرا سارِعُوا إِلى المهدی صاحب هذا الأمر الشريدُ الطريدُ الفريدُ الوحيد: بشتابید بسوی صاحب این امر، همان رانده شده دور شده یگانه و تنهاست. ارتباط با خدمتگزار کانال: @mahdeya313
مشاهده در ایتا
دانلود
/*بخش دوم صوت* (س) با نوای حاج سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ کریم کاری به جز جود و کرم نداره آقام توو مدینه‌ست ولی حرم نداره اینجا توو کوچه‌ها هی زمین می‌افتاد، روایت میگه مثل مار گزیده امام رضا به خودش می‌پیچه؛ بعضیا میگن پنجاه بار رو زمین نشست و بلند شد. یا امام رضا مردی زمین افتادی، هر بار که زمین افتادی یه یا علی گفتی بلند شدی؛ زهر بهت دادن اینجوری جگرت شعله‌ور شده، کسی تو رو نزده... اون نامرد نه که یه دستی توو صورت مادر ما زده باشه، دو دستی زد توو صورتش... مگه میشه سیلی بخوره کسی راه خونه‌ش و گم کنه؟! معلومه بی‌هوا زدن؛ معلومه سر مادرم به دیوار خورده، معلومه گوشواره شکسته... یه کاری کردن امام حسن دست مادر ما رو گرفت؛ خونه‌مون این طرفه... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ👇
. عمّار می‌گوید: به خانه آقا و مولایم امیرالمومنین رفتم و از ایشان اجازه‌ ورود گرفتم. به من اجازه فرمودند و داخل شدم. ایشان را در حالی که محزون و اندوهگین نشسته بودند، یافتم و حسن در سمت راست و حسین در سمت چپ ایشان نشسته بودند. گاهی به حسین علیه‌السلام نگاه می‌کرد و می‌گریست و گاهی به حسن علیه‌السلام. هنگامی‌که به حال او و فرزندانش نظاره کردم از خود بیخود شده، اشک‌هایم جاری شد و به شدت گریستم. هنگامی‌که آرام شدم عرضه داشتم: اجازه سخن به من می دهید فرمود: بگو ای ابا الیقظان! عرضه داشتم: شما امر بر صبر کردن در مصیبت می نمایید. پس این اندوه طولانی (در این مصیبت) چیست؟ در حالی که شیعیان شما به خاطر خانه‌نشینی و غیبت شما آرام ندارند و این امر بر آن‌ها سخت است. می‌گوید حضرت به من نگاه کرده و فرمود: ای عمّار! همانا مصیبت کسی که من از دست داده ام بسیار سخت است. من رسول خدا را با از دست دادن فاطمه از دست دادم. او برای من موجب آرامش و تسلیت بود. هنگامی‌که سخن می‌گفت در گوش من صدای رسول خدا می پیچید و هنگامی‌که راه می رفت مثل رسول خدا راه می‌رفت و من درد فراق را جز با دوری او احساس نکردم و چه بزرگ است مصیبتی که به من رسیده است. هنگامی‌که او را در جایگاه غسل قرار دادم، فهمیدم که استخوانی از پهلوی او شکسته است و پهلویش از ضربه تازیانه ها سیاه شده و او آن را از من مخفی می نمود که می ترسید مبادا اندوه من بیشتر شود و به حسن و حسین نمی نگرم مگر اینکه اشک راه گلویم می گیرد و به زینب گریان نگاه نمی‌کنم مگر اینکه دلم به حال او به رقّت در می آید. سپس حضرت با عمار از منزل خارج شدند و شیعیان به یکدیگر بشارت آن را دادند. 📚منابع: انوار العلومة، ص ۲۱۴ 👈برگرفته از کتاب فاطمیه ماثور، حجه الاسلام شیخ محسن حنیفی، صفحه ۱۳۰