مدح و متن اهل بیت
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_صد_هجدهم🎬: سالهای سال از عذاب قوم ثمود می گذشت، اینک جمعیت زمین
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_نوزدهم🎬:
زن در فضای نیمه تاریک زیر زمین از جا برخواست، با قدم های شمرده به سمت آتشدان بزرگ پیش رو که مملو از آتش بود رفت.
طنین صدای کفش های نوک تیزش که بر سنگ های صاف و سیاه کف ساختمان برخورد می کرد دل هر شنونده ای را از ترس می لرزاند.
زن نزدیک آتشدان شد، مشتش را بالای آتشدان گرفت و یکباره باز کرد، گردی نارنجی رنگ از مشتش داخل آتش سرازیر شد و بویی بسیار نامطبوع در فضا پراکنده شد.
زن همانطور که دو دستش را با حرکاتی عجیب دور آتش تاب می داد، وردهایی را زیر لب می خواند، سایه نیمه عریان زن بر روی دیوار روبه رو صحنه ای وحشتناک خلق کرده بود، صدای ورد خواندن زن بلندتر شد و ناگهان از میان سایه زن روی دیوار، جسمی سیاه و بزرگ بیرون دوید.
موجودی زشت که نه شباهت به انسان داشت و نه شکل حیوان بود، مانند انسان دست و پا داشت اما دو شاخ بزرگ و پیچ در پیچ در روی سرش به چشم می خورد و اثرات دو بال که گویی سوخته بود هم بر پشت شانه هایش نمایان بود.
آن موجود بد هیبت روبه روی زن ایستاد و در مقابل او کرنش کرد و گفت: ملکهٔ زیبای ما چه تقاضایی دارد که ما را احضار فرموده؟!
زن، نفسش را محکم بیرون داد و همانطور که با چشمهای درشت و زیبایش که هوش از سر هر آدمیزادی میبرد به آن موجود نگاه می کرد گفت: تو واسطه ما بودی و خواستم تا بیایی و برای ابلیس پیغامم را برسانی...
آن موجود زشت نگاه خیره اش را به صورت زیبا وجذاب زن دوخت و گفت: من در خدمتگزاری حاضرم، امر بفرمایید چه کنم؟!
زن آرام شروع به چرخیدن به دور آن موجود سیاه رنگ کرد و گفت: به ابلیس بگو همانطور که شاهد بودی به امر تو بنایی بسیار بزرگ بر ویرانه های شهر«ارث» ساختم، شهری که قابیل آن را بنا نهاد و قابیلیان در آن زندگی کردند و اینک از آن خرابه ای به جا مانده بود، من بر روی خرابه ها مکانی را که ابلیس می خواست بنا کردم، در آن مکان انواع مشروبات وجود دارد و روابط زن و مردهای عریان آزاد آزاد است و برهنگی اولین قانون آن مکان است، ساز و آواز همیشه برقرار است و رقاصان در هر ساعت از شبانه روز در کارند.
این مکان تعطیلی ندارد و هر کس تا هر وقت که بخواهد می تواند در آنجا به عیش و نوش بپردازد، درست است که برخی مردم نام «فاحشه خانه» بر آنجا نهاده اند، اما برای من اصلا اهمیتی ندارد و هر روز طلاهای بسیاری صرف آن مکان که نامش را «خانه آزادی» نهاده ام می کنم و تا به این لحظه تمام مخارجش را خودم داده ام و از این به بعد هم میدهم، اما به سرورمان برسانید که من در مقابل این کار می خواستم عظیم ترین قدرت دنیا را داشته باشم، قدرتی که تمام عالم به من غبطه بخورند، پس آن قدرت ماورایی را به من بدهید که من بر روی عهدم بوده ام...
آن موجود سیاه تعظیمی کرد و گفت: لحظه ای درنگ کنید تا پیغامتان را برسانم و جواب را بگیرم.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_بیستم🎬:
زن دوباره دور تا دور آتشدان بزرگ با قدم های آرام شروع به قدم زدن نمود و هنوز یک دور کامل دور آتشدان نچرخیده بود که دوباره آن جسم سیاهرنگ در بالای آتش ظاهر شد و همانطور که بین زمین و هوا معلق بود گفت: ملکه زیبای من! سرورم سخنانتان را شنیدند و پیغام دادند: ما به تو نیرویی عظیم عطا می کنیم، نیرویی که متشکل از قدرت تمام اجنه این سرزمین است و هیچ کس به گرد پای شما نخواهد رسید، اما برای رسیدن به این مقام و مرتبه، کاری دیگر است که باید انجام دهی و شک نکنید هر آنچه را که در این راه از دست بدهید، چیزی به مراتب بهتر و عظیم تر از آنچه که از دستتان رفته، به شما عنایت می کنیم.
آن موجود ترسناک جوری از ابلیس نقل قول می کرد که انگار ابلیس خدا هست و آن زن بد طینت بنده اش و به راستی که چنین بود.
زن نگاهی به او کرد و گفت: من چه باید بکنم؟! و قرار است چه چیزی را از دست بدهم که وعده می دهید بهترش را به دست می آورم.
موجود سیاه رنگ دهانش را باز کرد و بویی بسیار بد در فضا پیچید و گفت: سرورم امر نموده که شما باید در راه عزازیل بزرگ قربانی کنید که این یکی از مناسک است و این مراسم قربانی باید با وضعی که ما می گوییم صورت گیرد و البته هر کسی هم لیاقت قربانی شدن را ندارد و شخص خاصی مد نظر سرورمان است.
زن سری تکان داد و گفت: قبلا هم برای ابلیس قربانی کرده ام اما گویی اینبار فرق دارد، حالا بگو ببینم چه کسی و چگونه باید قربانی شود تا من به آن مقام و قدرت عظیم دست یابم؟!
آن موجود سیاه رنگ با انگشتش به بالا اشاره کرد و گفت: شخصی که باید قربانی شود، اینک در آن بالا بر تخت طلایی اش تکیه داده...
زن یکّه ای خورد و گفت: منظورتان جناب حاکم است؟! همسر من؟!
موجود سیاهرنگ سری تکان داد و گفت: آری، اگر تو حاکم این سرزمین را در میدان این شهر زنده زنده قربانی کنی و سپس گوشت تن او را در بیابان های اطراف کباب کنی تا تمام اجنه این سرزمین از آن استفاده کنند، ما هم نیروی تمام اجنه را به تو هدیه می دهیم و تو یک ملکه رؤیایی با قدرتی مافوق تصور خواهی شد و هر امر شما بدون چون و چرا در چشم بهم زدنی انجام خواهد شد.
آن زن نفسش را با شدت بیرون داد و اندکی سکوت کرد، گویا می خواست مسائل را سبک و سنگین کند و بعد از چند لحظه سرش را بالا گرفت و در چشم های قرمز و از حدقه بیرون زده آن موجود خیره شد و گفت: با اینکه برایم سخت است باشد قبول می کنم، من حاکم را آنگونه که شما اراده کردید قربانی می کنم و شما هم روی عهد خود بمانید...
موجود سیاهرنگ قهقه ای پیروزمندانه زد و گفت: ما روی عهد خود هستیم، چند روز دیگر توسط یکی از خدمت گزارانمان، موادی برای شما میفرستیم که در انجام کاری که قصد آن را نمودید، کمکتان خواهد کرد و خیلی راحت به هدف خود خواهید رسید.
زن سری تکان داد و آن موجود را مرخص کرد و همزمان با رفتن آن موجود، شعله های آتشدان کم جان شد و یکدفعه خاموش شد و زن در تاریکی زیر زمین به سمت پله ها رفت تا او را به طبقه همکف قصر بزرگ حاکم نینوا برساند.
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕✨
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_صد_بیست_یکم🎬:
به دستور ملکه سمیرامیس کل شهر غرق در جشن و شادی بود و قصر حاکم بیشتر از دیگر جاها غرق در رقص و پایکوبی بود.
مردم شهر آنچنان شراب نوشیده بودند که همگان از زن و کودک و مرد و پیر و جوان از خود بیخود بودند.
ملکه سمیرامیس همانطور که از زیر چشم حرکات مدهوشانه حاکم را میدید، نیشخندی زد و گفت: فکر می کنم وقتش است، پس از جا بلند شد و به سمت میز روبه رویش رفت و کوزه ای زیبا که پر از نقش و نگار رنگارنگ بود را برداشت، کوزه ای که عنوان شراب مخصوص را به خود داشت و جز ملکه هیچ کس خبر نداشت که دارویی روان گردان داخل آن شراب ریخته شده است.
ملکه جامی از این شراب پر کرد و با قدم های شمرده شمرده به حاکم نزدیک شد، حاکم روی تخت لم داده بود و وقتی سایه ملکه زیبایش بر سرش افتاد سرش را بالاتر گرفت و گفت: س..س...سمیرامیس...م..مل..ملکه من، تو زیباترین زن روی زمین هستی و امروز از همیشه زیباتری و سپس نگاهی به اندام نیمه عریان او انداخت و گفت: چرا کنارم نمی نشینی و مرا در آغوش نمیگیری؟!
ملکه جام را به دست حاکم داد و گفت: شراب ناب این جام را نوش جان کنید تا من نیز کنار شما قرار گیرم.
حاکم جام را از دست ملکه گرفت و یک نفس سر کشید.
ملکه لبخندی شیطانی زد و کنار حاکم نشست، چشمان حاکم دو دو میزد و دهانش مانند زهر تلخ و مغزش مختل شده بود، ملکه سرش را نزدیک گوش حاکم آورد و آرام زمزمه کرد «تو یک گاو هستی که باید برای خدایان قربانی شوی»
در این هنگام حاکم از جا جست و ملکه عصای طلایی او را به دستش داد و دوباره همان عبارت را تکرار کرد.
حاکم دستان لرزانش را که از نوشیدن زیاد می لرزید به عصا گرفت و سعی کرد به عصا تکیه کنه و بعد نگاهی سرسری به جمعیت پیش رو کرد، همه جمعیت که بلند شدن ناگهانی حاکم را دیدند ساکت شدند و همه سراپا گوش شدند.
حاکم همانطور که انگار سرش روی گردنش سنگینی می کرد، چشم گرداند و یکباره با لحنی لرزان گفت: م...من یک گاو هستم ماااا...مااا...و بعد از اینکه چند بار صدای گاو درآورد ادامه داد: مرا در راه خدایان قربانی کنید.
چند نفری که از طرف سمیرامیس در بین جمعیت پخش بودند و مأمور به انجام غوغا بودند، فریاد برآوردند: حاکم را برای خدایان قربانی کنید، او خود اینچنین می خواهد، کم کم این شعار همگان شد: حاکم را قربانی کنید.
مجلس که اوج گرفت سمیرامیس از جا برخاست و با اشاره به دو سرباز به آنها دستور داد که دو طرف حاکم را بگیرند و او را به میدان شهر ببرند.
حاکم نگون بخت که در تلهٔ ملکه اش گرفتار شده بود و هر چه می گفت به خاطر مصرف آن مواد روانگردانی بود که ملکه به خوردش داده بود، فکر می کرد گاو است مدام صدای گاو از خود درمی آورد.
حاکم را به میدان شهر بردند، طبق دستوری که ابلیس به سمیرامیس داده بود حاکم باید زنده زنده قربانی میشد.
پس ملکه دستور داد تا حاکم را در حالیکه زنده است، دست و پا و قطعات بدنش را جدا کنند و حاکم بیچاره با قطع هر عضو فریاد دردش به آسمان بلند میشد و این است رسم شیطان، انسان را می فریبد و محو و خدمتگزار خود می کند و در آخر خود دستور قتلش را میدهد.
حاکم شهر قطعه قطعه شد و از نفس افتاد و به دستور ملکه در بیابان منقل هایی از ذغال گداخته برپا کردند و قطعه های بدن حاکم شهر را کباب کردند، کل بیابان پوشیده از دود و بوی کباب بود و اجنه شیطانی از این بو نیرو می گرفتند و به این ترتیب ملکه سمیرامیس این زن زیبا و خبیث به عهدش با ابلیس وفا کرد...
ادامه دارد...
📝به قلم:ط_حسینی
🌕✨🌕✨🌕✨🌕
♦️عوارض نوشیدن چای مانده / چرا نباید چای را دوباره گرم کرد؟
🔹برخی افراد چای مانده را دوباره گرم و مصرف میکنند، اما آیا این کار برای سلامت بدن ضرری دارد؟ گرم کردن دوباره چای که بیشتر از چهار ساعت مانده، میتواند باعث رشد باکتریها شود و خطراتی ایجاد کند، به ویژه برای چای هندی یا میوهای.
🔹بهتر است مقدار کمی چای درست کنید و پس از یک بار دم کردن، آن را مصرف کنید. اگر چای فقط ۱۰ تا ۱۵ دقیقه از دم کشیدنش گذشته باشد، میتوانید آن را دوباره گرم کنید.چای دم شده که دوباره گرم شود، ممکن است باکتری مسمومیت غذایی و قارچ خطرناک تولید کند. پلی فنول های مسئول از رنگ و طعم چای دچار مشکل می شوند و طعم چای تلخ تر می شود.
🔹برای دوباره گرم کردن چای، آن را داخل یک قوری تمیز بریزید، کمی آب اضافه کنید و روی کتری قرار دهید. برای حفظ سلامت گوارش، چایی که بیش از ۴ ساعت در دمای اتاق باقی مانده را دوباره گرم نکنید.
#چای #بیماری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ثابتی شفاف کرد؛
حقوق یک نماینده مجلس چقدر است؟
ماهانه بابت هزینه دفاتر نمایندگان چقدر هزینه میشود؟
چرا وام مسکن و خودروی صفر را دریافت نکردم؟
اینها سوالات پرتکراری است که در مدارس و مساجد و دانشگاه ها از من پرسیده شده و صریح پاسخ داده ام.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌱حضرت زهرا الگوی زنان و مردان مسلمان و غیر مسلمان
جامعیت زندگانی کوتاه حضرت فاطمه (سلام الله علیها)
١- مادر و همسری نمونه
۲- مجاهد غیور
۳- عابد حقیقی
📚منبع: کتاب انسان ۲۵۰ ساله حضرت آیت الله خامنهای
#فاطمیه #ایام_فاطمیه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با خامنه ای کسی نگردد گمراه
او در شبِ فتنه می درخشد چون ماه
💚💚💚💚💚💚💚💚💚
☸ اعترافات شخصیت های بزرگ جهان و بعضی از دشمنان در مورد عظمت و درایت مقام معظم رهبری اَدامَ الله ظِلَّه ☸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نفرینهای ناراحتکننده یک نانوا بخاطر بیبرنامگی در قطعی برق
از دعاهای حضرت فاطمه زهرا سلام اللّه علیها
🔸اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ كَلِمَةَ الإِخْلاَصِ وَ خَشْيَتَكَ فِي الرِّضَا وَ الغَضَبِ وَ القَصْدَ فِي الغِنَى وَ الفَقْرِ
🔹خداوندا! از تو اعتقاد خالص و توحید را می خواهم، و این که در حالتِ خشم و رضا از تو بترسم و در حالت فقر و غنا اعتدال را رعایت کنم.
📗بحارالأنوارج91 ص225
🔻شرح حدیث
🔸خواسته های حضرت فاطمه (علیها السّلام)در این دعا یکی اعتقادی است، یکی قلبی و یکی هم اخلاقی و رفتاری.
🔸«کلمه ی اخلاص» و عقیده به توحید نخستین خواسته است. اگر توجه به معبود یکتا نباشد، عمل تباه و اندیشه منحرف می گردد.
🔸خواسته ی دوم خداترسی در حال غضب و رضاست. بعضی وقتی عصبانی می شوند، از مرز حق می گذرند و قضاوت نادرست و تصمیم نابجا می گیرند. رعایت حکم خدا وحق و عدل در همه حال معیار سلامت اخلاقی و ایمانی انسان است.
🔸خواسته ی سوم میانه روی در حال ثروتمندی و تنگدستی است.
🔸برخی وقتی فقیرند، هم ناشکری می کنند، هم بخل می ورزند. برخی هم وقتی ثروت و مال دارند، به افراط و زیاده روی و ریخت و پاش و اسراف روی می آورند.
🔸حرکت در راه «اعتدال» مطلوب شرع و عقل است. میانه روی هم در دوران فقر و تنگدستی هم در دوره ی توانگری و برخورداری فضیلتی اخلاقی است.
🔸افراط و تفریط در هر مسأله ای ناپسند است، حتی در بذل و بخشش مالی.
📗منبع: #حکمت_های_فاطمی ، جواد محدثی
#شرح_حدیث
سوره فتح.pdf
4.58M
💠 مقام معظم رهبری، خواندن سوره فتح، دعای چهاردهم صحیفه سجادیه و دعای توسل را برای موفقیت جبهه مقاومت توصیه کردند
🌷یاعلیُّ ياعلىُّ ياعلىُّ
🌹فضيلت سلام دادن بر حضرت
فاطمه سلام الله عليها 🌹
✍ به نقل از مغيرة بن نوفل بن حارث نزد
حضرت فاطمه سلام الله عليها رفتم
و او آغاز به سلام كرد
و به من سلام داد و فرمود :
اول صبح براى چه آمده ای ؟
گفتم : طلب برکت .
فرمود : پدرم - همان که او [ پیامبرخدا ]
به من خبر داد هر کس بر او و بر من
سه روز سلام دهد ،
خداوند بهشت را بر او واجب می کند .
💎 به ایشان گفتم : [ این ثواب ]
در زمان زنده بودن او و زنده بودن شما
[ است ] ؟فرمود :
آری و نیز پس از وفات ما .
📓 : حکمت نامه فاطمی : ص ۱۲۹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍁می گویند باید کسی باشد که
آدم را بفهمد...
☝اما من میگویم
اول خودت، خودت را بفهم
آنوقت تصمیم بگیر؛
می خواهی کسی باشد که
با تو کنار بیاید؟
یا کسی باشی که با خودش کنار میآید؟
☝اگر خودت با خودت کنار بیآیی ؛
دیگر منتظر کسی نیستی که به او تکیه کنی و با جا خالی دادن ناگهانیش زمین بخوری،
👌 آنقدر قوی می شوی که
به خودت تکیه کنی، همان کسی که
تا اَبَد کنارت است؛
"خودت"
🍁وقتی کسی باشی که
خودش را میفهمد؛
خوشحال تری، و بی منت و بی توقع
زندگی آرام را به خودت می بخشی.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🍂دفتر نقاشی
💐خدا همیشه زیباست؛
🍂اما فصل پاییز
💐را برای دل خودت،،،
🍂آرام تر برگ بزن؛
💐و تمامی رنگ ها را به
🍂خاطر بسپار؛،،،
💐که عشق لابلای همین
🍂رنگهای زیباست ...
زندگیتون پراز رنگهای زیبا 💐🍂
🌷🌼🌷🌼🌷
🌺🧚♀️☘️اگر یک شخص ثروتمند که به او اطمینان و
اعتماد داری به تو بگوید:
«نگران نباش وغصّه ی بدهی هایت را نخور،
خیالت راحت باشد، من هستم؛»
ببین این حرف او چقدر به تو آرامش می بخشد
و راحت می شوی!
❣️خدای مهربان که غنی و تواناست به تو گفته است:
«ألَیسَ اللهُ بِِکافٍ عَبدَهُ؛
آیا خداوند برای کفایت امور بنده اش بس نیست؟»
🔻یعنی ای بنده ی من ، بـرای همه ی کسری
و کمبودهای دنیوی و اخروی ات من هستم🔺
این سخن خدا چقدر تو را راحت می کند
و به تو آرامش می بخشد؟!
❣ألا بِذِکرِ اللهِ تَطمَئِنُّ القُلوبُ❣️
❣️دلها با یاد خدا آرامش می یابد❣️
🌸خدا مهربانتر از آن چیزیست که تو فکر میکنی.
👤حاج اسماعیل دولابی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 قلههای بسیج
🔹مقام معظم رهبری:
«در میدان رزم، دهها هزار بسیجیِ مخلص و اغلب بینامونشان، کارهای کارستان انجام دادند، کارهای بزرگ انجام دادند... قلّههایی هم داشتند؛ قلّهی بسیج سلیمانی است، صیّاد شیرازی است، همّت است، بابایی است؛ قلّهی بسیج شیرودی است، شهید همدانی است و صدها نفر امثال اینها... در صحنهی علم و پژوهش. شهید فخریزاده ــ که سالگرد شهادت او است ــ یک بسیجی بود؛ مرحوم کاظمی آشتیانی یک بسیجی بود... اینکه امام فرمود «لشکر مخلص خدا» و «مدرسهی عشق»، در عرصهی عمل، در روی زمین، نمونههایش به طور واضح و آشکار دیده شد، همه دیدیم.»
۱۴۰۲/۰۹/۰۸
#مقام_معظم_رهبری
#بسیج #هفته_بسیج
♦️در دولت مردمی،شهید رییسی حق مأموریت خارجی مدیران ریالی شد.
😳اما دولت جدید، آن مصوبه را لغو کرد و پرداخت یورویی بازگشت!
#رئیسی_عزیز #اطلاع_نگاشت
🪧#ارسالی_مخاطب🤔
۳۰.جهاد
حضرت فاطمةُ(س):رَغَّبَ النَّبِی(ص) فِی الجِهادِ، وذَکرَ فَضلَهُ، فَسَأَلتُهُ الجِهادَ، فَقالَ: ألا أدُلُّک عَلی شَیءٍ یسیرٍ، وأجرُهُ کثیرٌ؟ ما مِن مُؤِمنٍ ولا مُؤِمنَةٍ یسجُدُ عَقِبَ الوَترِ سَجدَتَینِ، ویقولُ فی کلِّ سَجدَةٍ: «سُبّوحٌ قُدّوسٌ رَبُّ المَلائِکةِ وَالرّوحِ» خَمسَ مَرّاتٍ، لا یرفَعُ رأسَهُ حَتّی یغفِرَ اللّهُ لَهُ ذُنُوبَهُ کلَّها، وإن ماتَ فی لَیلَتِهِ ماتَ شَهیداً.
حضرت فاطمةُ(س)پیامبر(ص) تشویق به جهاد کرد و فضیلت آن را باز گفت. من درباره جهاد از ایشان پرسیدم، که فرمود: آیا تو را به کاری آسان با پاداشی فراوان راهنمایی نکنم؟ هر مرد و زن مؤمنی در پی نماز وتر دو سجده به جای آورد و در هر یک از آن دو، پنج بار بگوید: «سبّوح قدّوس ربّ الملائکة والروح؛ پاک است، منزه است پروردگار فرشتگان و روح»، سرش را بلند نکند، مگر این که خداوند همه گناهانش را بیامرزد. و اگر در همان شب بمیرد، شهید [گونه]، مرده است.
مختصر المحاسن المجتمعة في فضائل الخلفاء الأربعة : ص ۱۹۲
چهل حدیث از #حضرت_زهرا سلام الله علیها
🔹امام خامنه ای [حفظه الله تعالی]:
📝 اگر #بسیج نبود...،
🔰مطمئن باشید اگر حضور بسیج مستضعفین در هشت سال دفاع مقدس نبود،امروز سرنوشت کشور چیز دیگری بود.
#هفته_بسیج #وعده_صادق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بخشی از وصیت نامه بسیجی شهید مدافع حرم مهدی ایمانی :
بدان که برای این #چادر که هدیه #حضرت_زهرا سلام الله علیها است، خون دلها خورده شده و خون های بسیاری برای حفظ آن بر زمین ریخته است.
به مناسبت #هفته_بسیج